متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1361/7/7
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
در شبهاي محرم و عاشورا بنا شد برنامههايي داشته باشيم و بهتر اين است كه درسهايي را كه ميتوانيم از ماجراي کربلا بگيريم، مطرح كنيم. عرض كنم قبل از اين كه وارد بحث شوم چند روايت برايتان در اهميت شهادت ميخوانم گرچه اين روايتها براي مردم ايران تازگي ندارد چون از اينها فراتر رفتهاند يعني به اينها عمل كردهاند. ولي حالا بازهم بايد بخوانيم چون مثل آفتابي كه ميتابد و ميوه ميرسد، منتهي بعضي ميوهها جمعة اول ميرسد. مثلاً آفتاب به درخت توت ميتابد و توت ميرسد منتهي بعضي توتها جمعة اول ميرسند بعضي جمعة دوم ميرسند و بعضي درجمعة سوم. ولي آفتاب بايد مرتب بتابد تا توتها مرتب برسد.
يك عده از توتها كه رسيدند و شهيد شدند و الان هم در جوار امام حسين عليه السلام هستند. يك عده هم در جبههها هستند. من و شما هم كه عقب افتاديم، شايد اين روايات در ما اثر كند. روايت از كتاب بحار است: كتاب بحار حدود 140 جلد است كه اين روايت از جلد صدم است وهر جلد حدود 450 صفحه است. در جلد 100 بخشي از كتاب دربارة اهميت جهاد است. قانون بحث علامة مجلسي اين بوده كه وارد هر بحثي شده است چند آيه كه مربوط به آن بحث است ميگويد بعد شروع به گفتن روايات ميكند. منبعي است كه از آن استفاده ميكنيم. يكي از منابع است. قرآن دربارة جهاد آيه زياد دارد. يكي از آنها كه زيادشنيدهايد، در سورة بقره است. آيه كه ميفرمايد: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ» بقره/154 چون بعضي كه به ياري پيغمبر در جبهه ميرفتندبعضي از اين ترسوها و ضد انقلابيها ميگفتند: فلان جوان رفت و خودش را نابود كرد و اين آيه نازل شد كه هر كس شهيد ميشود، نگوييد مرده است بلكه زنده است. در آية ديگر ميفرمايد: علاوه بر اين كه زنده است، خوشحال هم هست. از رزق و روزي هم استفاده ميكند. در شهداي خود ما همينطور است. مثلاً حساب كنيد در ايران خود ما، كساني كه شهيد شدند، اثر وجودي ايشان بيشتر است يا زندهها. شهيدان ايران نماز جمعه را بوجود آوردند، مسألة بي حجابي را حل كردند، مشروبات الكلي را حل كردند، مسألة ربا را حل كردند، مسألة فحشا را حل كردند.
آنهايي كه شهيد شدند، ترس را در ايران ريشه كن كردند. به ايران عزت دادند. آنهايي كه رفتند، اين كارها را كردهاند، ما كه هستيم، چه كرديم. بنابراين نميشود گفت: شايد ما كه هستيم، نيستيم. او كه نيست، هست. و اين يك واقعيت است. قرآن ميفرمايد، از جمعيتي تعريف ميكند. «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ» آل عمران/146 قرآن وقتي از مجاهدين تعريف ميكند، در مدح مجاهدين ميگويد: «فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ» يعني پيغمبران بودند كه يارانشان ميجنگيدند و در جبهه ضربة شمشير ميخوردند يعني «وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا» اينها نسبت به گلولهها و نيزهها و شمشيرها شل نميشدند. خدا از كسي تعريف ميكند كه در جبهه به خاطر ضربه خوردن عقب نشيني نكند. اين كسي است كه خدا از او تعريف ميكند اما در كربلا علاوه بر اين آيه در زيارت عاشورا ميخوانيم: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ عَلَى مُصَابِهِمْ»(مصباحالمتهجد، ص776) هر دو «لما اصابهم » دارند. يكي از سخنان اما حسين اين است كه فرمود: «روي كرة زمين ياراني بهتر از ياران من وجودندارد» ميخواهيم سند قرآني اين جمله را بگوييم. قرآن از ياران انبيا كه تعريف ميكند ميگويد: به علت اصابت شمشير و اينها خسته نشدند اما در زيارت عاشوراي امام حسين ميخوانيم ياران امام حسين خسته كه هيچ. اصلاً «و الشاكرين لمااصابهم » يعني وقتي گلوله به ايشان ميخورد، شكر ميكردند. اين خيلي مهم است. مهمترين ياران پيغمبران كه قرآن ازايشان تعريف ميكند، ميگويد: شل نجنبيدند اما ياران امام حسين شل نميجنبيدند و خسته و بي حال نميشدند كه هيچ، اصلاً شكر ميكردند. گاهي مهمان به خانة كسي ميآيد او از مهمان بدش نميآيد زماني علاوه بر اينكه بدش نميآيد، خوشش ميآيد. قرآن ميگويد: درود بر كساني كه بدشان نميآيد.
امام حسين(عليه السلام) اصحابي داشت كه اصلاً شكر ميكردند. ميگفتند: خدا را شكر كه ما شهيد ميشويم. خدا را شكر كه من زخمي شدم. يعني ميخواهم بگويم ياران امام حسين(عليه السلام) از آنهايي كه قرآن از ايشان تعريف كرده است، جلوتر هستند.
قرآن در سورة ال عمران، ميفرمايد: «فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في سَبيلي» آل عمران/195 كساني كه از ديارشان خارج شدند در راه خدا اذيت شدند. ازاينها تعريف ميكنند. قرآن از كساني كه هجرت كردند و از ديارشان خارج شدند و در راه او اذيت شدند تعريف ميكند. بهترين نمونهاش ياران امام حسين و خود امام هستند. امام حسين قبل از آمدن به كربلا ابتدا در مدينه بود. درمدينه از شاه نامهاي براي استاندار آمد كه بايد فوراً از امام حسين براي من بيعت بگيري. امام حسين(عليه السلام) به چند نفر مسلح از اين جوانان حزب الهي دستور داد اسلحه هايشان را زير لباسشان مخفي كنند و محافظ او باشند. آخر گاهي ميگويند الان بعضي شخصيتها محافظ دارند پيغمبر هم محافظ داشت. در مواقعي پيغمبر و امامان ما محافظ داشتند البته در مواقعي هم نداشتند. موقعيتها فرق ميكند. امام حسين آن شبچند نفر را همراهش برد. گفت: اگرخواستند از من بيعت بگيرند من با يك فرياد به شما خبر ميدهم. و شما 30 نفر از روي ديوار داخل بريزيد. 30 نفرجوان مسلح دور خانة استاندار را محاصره كردند تا امام برود و ببينند چه ميشود؟ امام حسين آن شب امضا نكرد بعدديد آنجا نميتواند بماند. به مكه هجرت كرد. حدود سه يا چهار ماه در مكه ماند. توسط مردم كوفه دعوت شد و بعدحركت كرد. ديار امام حسين مدينه است و او نتوانست در جوار قبر جدش بماند.
امام حسين در روز عرفه كه همه مردم به مكه ميآيند و در بيابان عرفات كفن ميپوشند و مناجات ميكنند، امام حسين نتوانست دعا بخواند و حال آن كه زمين عرفات با امام حسين آشنا بود. امام حسين عليه السلام حدود 25 بار، پياده به مكه رفته بود. امام حسين سالهاي قبل، در روزهاي عرفه، در بيابان عرفات، در چهار فرسخي مكه، به قدري در مناجاتش گريه ميكرد كه اشكش ريگهاي آنجا راتر ميكرد يعني از محاسن مقدسش اشك ميريخت و آن ريگهايي كه امام حسين روي آنها نشسته بود، تر ميشد. امام حسين عليه السلام با مكه آشنا بود. با عرفات آشنا بود. اما سالي كه تروريستهاي يزيد وارد شدندتا امام حسين را بكشند اينجا امام حسين ديد در خانة امنش هم امنيت ندارد. در منطقهاي كه حتي پرنده را نميتوان صيد كرد در منطقهاي كه گياه را نبايد كند. آنجا وجود مقدس امام حسين، امنيت جاني ندارد. امام و يارانش در راه خدااذيت شدند. به ما گفتند در اين ايام كه محاصرة اقتصادي شدهايد، محاصرة اقتصادي در روز عاشورا بود. چنان درمحاصرة اقتصادي قرار گرفتند كه حتي براي بچة شير خوار آب نداشتند. به اين محاصرة اقتصادي ميگويند محاصرة اقتصادي ما كه چيزي نيست. ما وقت ماشين كفشدوزي برايمان نيايد، پابرهنه ميرويم، با اسب ميرويم. ما در اين محاصره مقداري چيزهاي صنعتي ما وابسته است اما اگر صنعت از دنياي شرق و غرب به ما نرسد، بالاخره ما از همين نان و پنير ادامة زندگي برايمان امكان دارد اما در كربلا محاصرة اقتصادي به جايي رسيد كه نصف استكان آب براي علي اصغر وجود نداشت در عين حال علي اصغر با لب تشنه شهيد شد ولي به حكومت يزيد بله نگفتند.
اي مردم ايران هر كس روحش با عاشورا انس گرفته باشد هر چه بر او سخت بگذرد هنوز به محاصرة اقتصادي كربلا نميرسد واين كه به ما ميگويند: بنشينيد و از امام حسين درس بگيريد، به همين جهت است. «وَ أُوذُوا في سَبيلي» بهترين مصداق هايش دركربلاست. قرآن كه مجاهدان تعريف ميكند، ميفرمايد: «وَ مَنْ يُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً» نساء/74 كسي كه در راه خدا بجنگد يا شهيد شود يا پيروزشود همين كه با اخلاص به جبهه رفتيم خداوند به او اجر عظيمي ميدهد. يعني خيلي بزرگ است چون خدا به چيزهاي بزرگ ميگويد كوچك مثلاً به دنيا و تمام چيزهايي كه در دنيا هست، قليل ميگويد. «مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ» نساء/77 خدا كه به همه دنيامي گويد قليل اما به اجر مجاهدان در راه خدا و شهدا ميگويد «أَجْراً عَظيماً» خدايي كه به همه دنيا ميگويد قليل اينجا ميگويدعظيم. آن كس كه به صد ميليون ميگويد تتمة حساب پس پيداست وقتي ميگويد خيلي پول دارم چه ميزان پول دارد. كسي كه صد ميليون برايش خورده پول است پس معلوم است كه پول زياد برايش چقدر خواهد بود.
خدايي كه تمام دنيا را ميگويد «مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ» ولي دربارة اجر مجاهدان در راه خدا ميگويد: «أَجْراً عَظيماً» خدا دربارة اجر مجاهدان چه ميفرمايد؟ قرآن ميفرمايد: هيچ كاري به اندازة ايمان و جهاد در راه خدا ارزش ندارد.
امير المؤمنين علي بن ابيطالب عبور ميكرد، ديد دو نفر با هم بر سر مقاماتشان جر و بحث ميكنند. يكي ميگويد: من كليد دار خانة كعبه هستم. ديگري ميگويد: من مسؤول آب رساني به حجاج هستم. فرض كنيد مسؤول آب رساني هستم جر و بحث ميكنند. امير المؤمنين فرمود: من از شما دو نفر زودتر ايمان آوردم و بيشتر در جبهه بودم. نزد رسول الله رفتند. آيه نازل شد كه يا رسول الله اين سه نفر 3 مقام دارند. «أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ في سَبيلِ اللَّهِ» توبه/19 سقاية الحاج يعني آب دادن به حجاج و «وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» وتعمير خانة خدا و كليددار مسجد احرام بودن، شما اينها را كنار ايمان و جهاد ميگذارد. «الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ في سَبيلِ اللَّهِ» هيچ مقامي به مقام شهدا نميرسد. دربارة ياران پيغمبر و امام حسين ميگويم. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» حجرات/15 مؤمنين فقط كساني هستند كه ايمان آوردند، ايمان به خدا و رسولش آوردهاند اما شك نكردند يعني وقتي ايمان آوردند ديگر شك نكردند. مشكلات اينها راپشيمان نكرد.
در جمهوري اسلامي اگر كسي رأي آري داد و به جمهوري اسلامي اظهار عشق كرد و در خط امام بود وامام را به عنوان رهبر قبول كرد اما بعد به خاطر كمبود و گراني و خداي نكرده به خاطر حوادثي شك كرد. البته اين طورنيست چون دليل آن كه نماز جمعههاي ما روز به روز شلوغتر ميشود اين دليل بر اين است كه مردم ما به اين مقام رسيدهاند اما بهترين نمونة آن ياران امام حسين عليه السلام هستند. شب عاشورا امام حسين عليه السلام فرمود: اي ياران من اينها فقط ميخواهند من را بكشند. شما از تاريكي شب استفاده كنيد و هر كدام خواستيد، برويد. و ظيفة شرعي نداريد. آخر بعضي از مقدسها هي ميگويند من بايد وظيفة شرعي خود را انجام دهم. امام حسين فرمود: من بيعتم را از گردن شما برداشتم. يعني من خودم ميگويم: برويد. من خودم به شما مرخصي ميدهم. سرباز و بسيجي وپاسدار خوب كسي است كه اگر مسؤولش به او ميگويد: خود من به شما مرخصي ميدهم اما او وقتي احساس ميكندحالا وقت مرخصي گرفتن نيست، خودش ميگويد، با اين كه من سالي روز تا يك ماه حق مرخصي رفتن دارم وشما هم اكنون گفتهاي از اين حقت استفاده كن چون الان وقت مرخصي رفتن نيست، من الان مرخصي نميروم. مانمي توانيم به اينها بگوييم با ايمان حتي در ادارة بهداري. در ادارة بهداري ممكن است كشيك فلان آمپول زن نباشد ياامشب به او ابلاغ نشده باشد، با اين كه ابلاغ نشده و به او نگفتهاند بيا. يا شب استراحت اوست اما وقتي فهميدحادثهاي و مسألة خطرناكي پيش آمده است از جبهه مريض آوردهاند، مجروح آوردهاند، ماشينهايي تصادف كردهاند، تلفاتي داشتيم بگويد: نه آقا بنده بيست و چهار ساعت سر كار هستم، 24 ساعت هم استراحت ميكنم. من بايد سر 24 ساعت بروم. اصلاً نميشود گفت: او ايمان دارد.
گاهي اگر وظيفة شرعي هم به گردن نداشته باشيم بايد به خاطر وظيفة انساني هم بايستيم. الان خيلي از كارهايي كه ما ميكنيم به خاطر وظيفة شرعي ماست. يعني دلمان نميخواهد ولي چون وظيفة شرعي ماست انجام ميدهيم مثل نماز. نماز صبح كه ميخوانيم از ترس اين است كه آفتاب بزند و به چه سختي بلند ميشويم كه اگر همان فردا يك روز امام بگويد: من نماز صبح را بخشيدم ميگوييم: به قربان تواي امام برويم. عجب امام خوبي هستي. اگر هم ما نماز صبح ميخوانيم، در لاعلاجي ميخوانيم. از ته دل نميخوانيم اما امام حسين اين طور نيست.
شب عاشورا بنا شد حمله كنند. امام حسين به ارتش دشمن پيغام فرستادكه بگوييد: امشب جنگ را عقب بيدازيد. «أنِّي أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ»(اللهوف، ص89) اين خيلي مهم است. يعني من نماز را دوست دارم. نه اين كه نمازمي خوانم چون واجب است. «أنِّي أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ» اصلاً من به نماز محبت دارم. مؤمن كسي است كه وقتي ايمان آورد «لَمْ يَرْتابُوا» ديگر شك نكند. اصحاب امام حسين كه با امام حسين بيعت كردند و آمدند كربلا، با اين كه امام حسين فرمود نرويد شك نكردندهيچ، استقامت هم كردند. دارم ميگويم: در قرآن آنچه آيه دربارة مدح و ستايش مجاهدين است، هر چه آيه دربارة مجاهدين در قرآن آمده است اصحاب امام حسين دو سه قدم جلوتر از آية قرآن عمل كردند. نمونه هايش را هم گفتم.
ياران امام حسين در شب عاشورا شك نكردند هيچ، بعضي به امام حسين گفتند: ما دوست داريم چند مرتبه زنده شويم و در ياري رساندن به تو شهيد شويم. خدايا گفتهاي خوبها كساني هستند كه شك نكنند، ما ياان امام حسين شك نداريم كه هيچ، ما آرزوي شهادت مكرر داشتهايم.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: «لِلْجَنَّةِ بَابٌ يُقَالُ لَهُ بَابُ الْمُجَاهِدِين»(كافى، ج5، ص2) اصلاً در روز قيامت مجاهدان راه خدا از يك در ديگر به بهشت ميروند. كمك كردن به جبهه هم اينقدر ثواب دارد كه قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: «مَنْ بَلَّغَ رِسَالَةَ غَازٍ كَانَ كَمَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً وَ هُوَ شَرِيكُهُ فِي ثَوَابِ غَزْوَتِهِ»(كافى، ج5، ص8) اگر كسي نامة سربازي يا بسيجي يا پاسداري از جبهه بياورد و به پدر ومادرش بدهد «كَانَ كَمَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً» مثل كسي كه بدهاي در راه خدا آزاد كرده باشد.
«وَ هُوَ شَرِيكُهُ فِي ثَوَابِ غَزْوَتِهِ » آن خبرنگاري كه به خط مقدم ميرود پيام وخبرها را از سرباز و بسيجي و پاسدار به ما ميرساند، او هم در اجر با آن سرباز شريك است. «وَ هُوَ شَرِيكُهُ فِي ثَوَابِ غَزْوَتِهِ » حديث ديگري برايتان بخوانم و حديث اين است: «أول من يدخل الجنة الشهيد في سبيل الله»(مجموعةورام، ج2، ص121) اولين كسي كه وارد بهشت ميشود شهيد است.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته