متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1361/4/27
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني الّتقوي
برنامه اين بود كه مقداري دربارهي مسئله و احكام بگوييم و مقداري هم دربارهي اخلاق صحبت كنيم. مسئلهي نماز آيات و قصاص را مطرح ميكنيم. آيه به معني نشانه است. آية الله به معني كسي است، كه وقتي آدم او را ميبيند به ياد خدا ميافتد. بعضي از كلمات يك معناي لغوي و يك معني اصطلاحي دارد. گاهي مردم به معني لغوي توجه ندارند. آيه به معني نشانه است. در زمان جاهليت افراد خورشيد پرست و ماه پرست بودند. رسم بود كسي كه خورشيد ميگرفت، يا ماه ميگرفت و زمين لرزه ميشد، چون به خدا ايمان نداشتند. (تا با خورشيد و ماه گرفتگي مواجه ميشدند، بادهايي شديدي شروع به وزيدن ميكرد و اين بسيار دلهره آور بود.) مردم در مقابل خورشيد و ماه شروع به التماس كردن ميكردند و گريه و زاري سر ميدادند.
برنامهي اسلام اين است كه چيزهايي را تغيير ميدهد. يعني پستانك را از دهان مردم بيرون ميآورد و پستان ميگذارد. چون انسان فطرتي دارد كه سالم است اما گاهي كج ميرود. پيامبر اسلام آمده است كه فطرتها را از انحراف نجات بدهد. از جمله جاهايي كه اسلام پستانك را در آورده و پستان گذاشته است، نماز آيات است. يعني آن التماسي كه در مقابل خورشيد ميكني، آن بندگي كه در برابر خورشيد ميكني، در برابر خدا بكن. خورشيد هم تحت سيطرهي قدرت اوست. ماه و منظومهي شمسي هم تحت قدرت اوست.
نماز آيات: نشانهي قيامت در وقت نماز آيات محسوس ميشود. چون يكي از نشانههاي قيامت اين است كه «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ»(تكوير/1) خورشيد تاريك ميشود. اين خورشيد گرفتن يك نشانه از نشانهها است. «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها»(زالزال/1) گفتهاند وقتي حوادث طبيعي مثل خورشيد گرفتگي، ماه گرفتگي، زمين لرزه و طوفان پيش ميآيد، و طوري است كه مردم ميترسند، نماز آيات بخوانيد. از نماز آيات دو كار ميسر است.
1- غريزه تزلزلي كه انسان در مقابل طبيعت دارد. آن تواضع و اشكي كه انسان در مقابل طبيعت ميريزد، در مقابل خداي طبيعت ميريزد. اين مثل همان است كه غصه ميخورد و ميگفت: روي پرچم ايران شير و خورشيد بود، گفتيم: شير رفت و الله آمد. خداي شير آمد. اين غصه ميخورد كه چرا روي پرچم ما ديگر شير نيست. آرم الله آمد. آرم جمهوري اسلامي آمد. حال تواضعي كه انسان در برابر طبيعت دارد، در برابر خداي طبيعت باشد.
2- اين مسائل مسئلهي قيامت را به ياد انسان مياندازد.
نماز آيات چگونه است؟ نماز آيات را2 گونه مطرح كردهاند:
– روش آسان آن اين است كه نماز آيات مثل نماز صبح دو ركعت است. نيت آن هم نيت نماز آيات است. لازم به گفتن هم نيست. بعضيها وقتي ميخواهند نيت كنند، ميگويند: ميخواهيم چه كنيم. . . همين كه انسان توجه دارد و ميداند كه چه كار كند، كافي است. لازم نيست انسان وقت نماز بگويد: دوركعت نماز صبح ميخوانم. اصلاً واجب نيست كه انسان اين را بگويد. همين كه توجه داشته باشيم كه چه ميكنيم كافي است. شما وقتي غذا ميخوريد چه ميكنيد؟ وقتي ميخواهي غذا بخوري نميگويي: الآن بنده يك ظرف آب گوشت با مقداري ماست ميخورم. اينگونه نيست. همين كه غذا ميخوري، توجه داري. نماز آيات دو ركعت است و مثل نماز صبح ميماند. فقط فرقش اين است كه وقتي حمد را خواندي، قل هو الله را 5 قسمت ميكني. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» بعد خم ميشويم و ذكر ركوع را ميگوييم. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»(اخلاص/1)، دوباره به ركوع ميرويم و ذكر ميگوييم. «اللَّهُ الصَّمَدُ»(اخلاص/2)، دوباره به ركوع ميرويم. «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ»(اخلاص/3) دوباره به ركوع ميرويم. «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ»(اخلاص/4) دوباره به ركوع ميرويم. بعد هم به سجده ميرويم. ركعت بعد نيز به همين گونه است.
در نماز آيات چه گفتيم؟ به سه مطلب اشاره كرديم. گفتيم آيه به معني نشانه است. نماز آيات به خاطر اين بوده است كه خورشيد و ماه پرستها در اين مواقع در برابر خورشيد و ماه تواضع داشتند و اسلام آن تواضع كاذب را به تواضع صادق تبديل كرده است. تواضع موهومي را به تواضع حقيقي تبديل كرده است. يك سري از آيات، آيههاي قيامت است. گفتيم در مواقعي كه حوادث طبيعي پيش بيايد، طوري كه بيشتر مردم بترسند خواندن نماز آيات واجب است. خورشيد گرفتن و ماه گرفتن از پديدههاي طبيعي است كه نماز آيات دارد. ممكن است فردي ترسو باشد و از صداي سگ هم بترسد. او نبايد نماز آيات بخواند. اين ترس بايد همگاني باشد.
مسئله دوم، مسئله قصاص است. قرآن دربارهي قصاص ميفرمايد: «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(بقره/179) براي شما در قصاص حيات است، يعنياي جامعه اسلامي! اگر شما فرد ظالم را قصاص كنيد و قاتل را بكشيد، حيات زنده است. آدم زنده بايد از خود دفاع كند. حيوان زنده نيز همينطور است. خاصيت موجود زنده اين است كه منافع را جذب و شرور را دفع ميكند. «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ» معده سالم چه معدهاي است؟ معده سالم آن معدهاي است كه مواد خوب غذا را جذب كند و مواد مسموم غذا را دفع كند. اصولاً جاذبه و دافعه خاصيت موجود زنده است. جامعهي زنده، معده زنده، انسان زنده اينگونه است. «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ» اگر كسي يك نفر را كشت، او را بكشيد و به او رحم نكنيد. چهار اشكال به قصاص وارد كردهاند كه درتفسير الميزان مطرح شده است.
اشكال به قانون قصاص:
1- بي رحمي است. اگر قاتل يك نفر را كشت، بد كرده است. اما تو هم بايد قاتل را بكشي. شاعر گفته است: (ترحم بر پلنگ تيز دندان *** ستمكاري بود بر گوسفندان) اگر ما به قاتل رحم كنيم، اين رحم نيست، اين ستم كاري بر گوسفندان است.
2- ميگويند: ميتوان به نفع اقتصاد از او كار كشيد. ميگويند: اگر يك نفر، يك كسي را زد و كشت. شما اين فرد را نكش. او را به زندان بينداز. او را براي نجاري، كشاورزي، بفرست. چرا قاتل را ميكشي كه اقتصاد را نابود كني؟ از اين فرد به نفع اقتصاد كار بكش. در اين مواقع ما جواب ميدهيم كه ما خيلي نجار داريم كه دنبال چوب و دكان ميگردد. اين خوب است كه كسي آدم بكشد و ما چوب و وسيلهي نجاري به او بدهيم؟ اين چه مسئلهاي است؟ اصل انسانيت و شرف انسانيت است. براي ما اصل اقتصاد نيست، اين حرف غلط است.
3- ميگويند: قاتل مرض رواني داشته است. اگر قاتل كسي را كشته است، به خاطر اين است كه مرض رواني داشته است. در حال هيجان تعادل رواني خود را از دست داده است. در حال مرض رواني و هيجان كسي را كشته است. او را نكشيد. اگر قرار باشد كسي را نكشيم، فردا نصف مردم مرض رواني پيدا ميكنند.
4- ميگويند: چرا خون بها؟ جامعهي زنده، جامعهاي است كه كاملاً انتقام خودش را بگيرد. بله ممكن است اگر كسي از موضع قدرت برخوردار بود، عفو كند، خوب است عفو انسان از موضع قدرت باشد يعني انسان بتواند قاتل را بگيرد، اما عفو كند.
«إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها»(هود/56) به زلف ناصيه ميگويند. «آخذٌ بناصيته» اگر موي جلوي كسي را بگيري، ديگر نميتواند كاري بكند. خدا در قرآن گفته است: «إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها»، خدايا! زلف من به دست تو است و تو هرگونه بخواهي ميتواني عمل كني. تسليم تو هستم. خدايي كه اين گونه مسلط است، اگر عفو كند شيرين است، اما اگر كسي نتواند عفو كند و بگويد: بخشيدم. نميخواهم ببخشي. بخشش بايد از موضع قدرت باشد. عفو از موضع قدرت نيك است اما عفو از موع ضعف نشانه بي عرضگي است. «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ» اولي الالباب يعني چه؟ «الباب» جمع لب است. لب به معني عقل است. «اولوا» به معني صاحب است. پس «اولي الالباب» به معني صاحبان عقل است. اگر شما صاحب عقل باشيد، ميفهيمد كه قصاص نشانه حيات و زندگي است. يعني اگر كسي ارزش قانون و لايحه قصاص را نميداند، اين صاحب عقل نيست. مثل جبهه ملي است. جبهه ملي ميگفت: قانون قصاص باروح انسانيت سازگار نيست. يك نفر قاتل را كه تحت عنوان مفسدفي الارض ميخواهيم بكشيم، تمام عواطف انساني اين جا پيدا ميشود و سر بلند ميكند. اما اين همه اسرائيل منطقههاي مختلف را بمب باران ميكند، يك عاطفهي انساني پيدا نميشود. مثل اين كه خدا عاطفهاي خلق نكرده است. مثل دانشگاهي است كه جهت تزكيه در آن نباشد. دانشگاهي كه تزكيه ندارد، «يعلمهم» هست ولي «يزكيهم» نيست. عملي كه جهت ندارد، فارغ التحصيل آن منطقه را بمب باران ميكند، حقوق دانان هم دور هم مينشينند و هيچ نميكنند.
پيامبر را از سه راه ميتوان شناخت. 1- از راه معجزه: معجزه چيست؟ معجزه كاري است كه ديگران نتوانند انجام دهند. چون پيامبر ميگويد: من از طرف خدا هستم. با خدا رابطه دارم. كسي كه با خدا رابطه دارد بايد يكي، دو كار خدايي هم انجام دهد. اگر كسي گفت: من از اصفهان آمدهام، بايد گز با خودش بياورد. اگر كسي بگويد: من از قم آمدهام، بايد با خودم سوهان بياورم. اگر كسي ميگويد: از حمام آمدهام، بايد صورتش كمي تميز باشد. كسي كه ادعايي ميكند بايد آثاري بر اين ادعا داشته باشد. كسي كه ميگويد: من پيغمبر هستم و با خدا در رابطه هستم، بايد كار خدايي نيز انجام دهد. كار خدايي را معجزه ميگويند. خيليها كارهايي ميكنند كه ديگران نميتوانند، آن را انجام دهند. مثلاً پهلوان كه ماشين روي دست بلند ميكند، كاري انجام ميدهد كه ديگران نميتوانند، آن را انجام دهند. بعضي مرتاضها رياضت كشيدهاند و زحمت كشيدهاند و چهل روز نخوابيدند، تا به اينجا رسيدهاند. اين كار را ديگران نميتوانند انجام دهند.
گفتيم پيامبر بايد معجزه داشته باشد. يعني پيامبر كاري را انجام ميدهد كه ديگران از انجام آن عاجز هستند. حساب پيامبر از ساحر، نابغه، مرتاض، پهلوان، مخترع و. . . جداست. آيا ساحر و نابغه و مرتاض و پهلوان و مخترع پيامبر هستند؟ خير! مگر شما نميگوييد: پيامبركاري ميكند كه ديگران نميتوانند، آن را انجام دهند. اينها هم كاري ميكنند كه ديگران نميتوانند، ولي اينها پيامبر نيستند. تفاوت كار پيامبر با اين افراد چيست؟ ساحر و نابغه و مرتاض بر اثر تمرين اين كارها را انجام ميدهند. ساحر بايد استاد داشته باشد تا ساحر شود اما پيامبر معلم ندارد. پس انبيا معلم ندارند و علمشان خدادادي است و خدا به آنها داده است. ولي اينها همه خود ساخته هستند.
فرق انبيا و معجزه آنها با ساحر و نابغه:
1- ساحر و نابغه خود ساخته هستند، ولي انبياخدا ساختهاند.
2- كارشان محدود است. يعني ساحر در چند شاخه ميتواند سحر و جادو كند و در هر شاخهاي توانايي ندارد. نابغه در دو يا سه رشته نبوغ دارد و هر كاري را نميتواند انجام دهد. ممكن است رياضت مرتاض در نخوردن باشد و ديگري در نخوابيدن رياضت بكشد. يكي رياضت كشيده است و نميخورد. يكي رياضت كشيده است و نميخوابد. پس چون اينها خود ساخته هستند و انسان محدود است، كار اينها هم محدود است.
پيامبر خدا ساخته است و چون خدا بي نهايت است، كار خدايي نيز بي نهايت است. چون آنها خود ساخته هستند كارشان در اثر تمرين است. فردي كه چهل روز نميخورد و نميخوابد، يك شب، يك شب، تمرين كرده است تاحالا چهل شب شده است. پهلواني كه ماشين را سر دست بلند ميكند، تمرين كرده است. اول كه درقنداق بود، يك قاشق چاي خوري بلند كرد. بعد يك دسته گوشت كوب بلند كرد. بعد يك دوچرخه بلند كرد. تمرين كرده است كه حالا ميتواند ماشين بلند كند. پهلوان تمرين ميكند ولي پيامبر تمرين نميكند. چون خدا نيازي به تمرين ندارد. كار خدايي تمرين نميخواهد. اين آقايان چون خودساخته و محدود هستند، كارشان نيز محدود است. چون محدود هستند بايد تمرين كنند.
3 – كار آقايان نياز به استاد داشته است. نابغه، مرتاض و ساحر، همه نزد كسي درس خواندهاند.
4- اينها سوء سابقه نيز دارند. گناه دارند. در زندگي پيامبر سو سابقه و گناه نيست. به عبارت ديگر پيامبر معصوم است اما ساحر و مرتاض معصوم نيستند.
5- هدف اينها ماديات است. آقاي ساحر با سحر و جادو، كاري ميكند كه طناب مثل مار نزد چشم ما حركت كند. حال هدف چيست؟ هدف اين است كه مردم دور من جمع شوند و پولي به من بدهند. آقاي نابغه از مغز و اختراعش استفاده ميكند، كولر، راديو و تلويزيون ميسازد و باعث زندگي بهتر ميشود. زندگي بهتر غير از آدم بهتر است. هواپيما ميسازد ولي با آن بمب بر سر مردم ميريزد. نابغه و دانشمند و دانشگاه آخرين نتيجهاش زندگي و رفاه است. هدف انبيا هدايت است اما هدف اينها شهوت و پول و رفاه است. بين هدايت و رفاه فرق است. الآن دنياي ما رفاه دارد ولي هدايت ندارد. رفاه هست كه شما از اين جا گوشي را بر ميداريد و با آمريكا صحبت ميكنيد، اما چون هدايت نيست، پشت همين تلفن دروغ ميگوييد. هواپيما هست اما هدايت نيست. اكنون آن چه دنيا را بيچاره كرده است كمبود رفاه نيست، كمبود هدايت است. به مراتب وسايل رفاه بيشتر است و به مراتب آثار جرم هم بيشتر است. هدف تو كه ماشين را روي دست بلند ميكني، چيست؟ هدف تو كسب شهرت است. آقاي مخترع هدف تو از اين اختراع چيست؟
6- اينها كارشان را به خود نسبت ميدهند. اينها كارهاي غير عادي را كه انجام ميدهند ميگويند: من اين كارها را ميكنم. اما پيامبر ميگويد: خدا به من كمك ميكند. انبيا يك مناجاتهاي عارفانه داشتهاند. انبيا عبادت، مناجات، اخلاص، ايثار دارند. اما اينها با اين كارها نشان ميدهند كه كمالات ندارند. يا اگر هم كمالاتي دارند، خيلي كم است كه با پيامبر قابل قياس نيست.
در بحث اصول عقايد به اين جا رسيديم كه پيامبر را چگونه بشناسيم؟ از چند راه ميتوان پيامبر را شناخت. اولين راه داشتن معجزه است. معجزه كاري است كه ديگران نميتوانند آن را انجام دهند. ميگويند: ساحر و مرتاض و پهلوان هم كاري ميكنند كه ديگر نميتوانند آن را انجام بدهند. ميگوييم: بله! بين اينها و پيامبران تفاوت زيادي است. پيامبران خدا ساختهاند و اينها خود ساخته هستند. چون پيامبران خدا ساخته هستند، كارشان نيز نامحدود است و اينها كه خود ساخته هستند كارشان محدود است. مثلاً مخترع چيزي ساخته است كه به طرف بالا ميرود. اگر بگوييم: ميشود اين ساختهي شما مستقيم به سمت دريا برود. ميگويد: نميشود. حتي يك شاعر هم ممكن است در استيضاح و آبروريزي خوب شعر بگويد، اما نتواند در رشد و هدايت شعر بگويد. يك شاعر ممكن است شعرهاي نصيحت گونه خوبي بگويد ولي نتواند شعر در مرثيه بگويد. هنرمند داريم كه خوب ميگرياند ولي نميتواند بخنداند. آدمهايي داريم كه خوب ميتوانند بخندانند اما نميتوانند بگريانند. انسان هرچه هم ظريف و دقيق و نابغه باشد، در يكي دو شاخه هست. پس كار انبيا تمريني نيست، اما كار اينها تمريني است. كار انبيا معلم دار نيست اما كار اينها نياز به معلم دارد. انبيا سوء سابقه ندارند ولي اينها سوء سابقه دارند. هدف انبيا هدايت است ولي هدف اينها رفاه است. ما هرگز نبايد كار انبيا را با كار اين افراد مقايسه كنيم.
مطلب ديگر بررسي تاريخ است. مطالعه تاريخ، مطالعه در زندگي انبيا است. معجزهي پيامبر ما چيست؟ معجزه پيامبر ما قرآن است. ميان قرآن و بقيه معجزهها تفاوتهاي بسياري است. مثلاً معجزه بقيه پيامبران اين گونه بوده است كه پيامبران معجزه ميآوردند اما بيان كننده خودشان بودهاند. مثلاً حضرت موسي عصا را ميانداخت و اژدها ميشد. بعد ميايستاد وحرف هايش را ميزد. حضرت عيسي(ع) مرده را زنده ميكرد. مرحوم علامه طباطبايي ميفرمايند: قرآن از 11 جهت معجزه است، اما بهتر است كه ما در معجزه بودن قرآن عدد نياوريم. چون ممكن است هر زمان از تاريخ كه بگذرد و علوم پيشرفت كند باز معجزهاي بر معجزه قرآن اضافه شود. حد تعيين نكنيم. اكنون آمريكا دشمن اسلام است. در كشورهاي عرب زبان، عربهاي ماركسيسم، ملحد و منكر زياد هستند. الآن ما در كشور مصر 45 ميليون عرب داريم. در سوريهً 15 ميليون عرب داريم. در الجزاير 15 ميليون عرب داريم. درتونس حدود 5 ميليون عرب داريم. در سومالي حدود 7 ميليون عرب داريم. در يمن شمالي و جنوبي حدود 10 ميليون عرب داريم. با اين كه اينها مسلمان هستند ولي در همين عربهاي مسلمان، هوادار آمريكايي زياد هستند. هوادار اسرائيلي زياد هستند. عرب زباني كه زبان مادريش عربي است، دشمن سرسخت قرآن است. 1400 سال پيش قرآن دعوت كرده است و گفته است: «ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ»(هود/13) «ادْعُوا»: يعني دعوت كنيد. «مَنِ اسْتَطَعْتُمْ» هركسي را كه استطاعت داريد، هركسي را كه ميخواهيد دعوت كنيد. اي اردن، اي مصر، اي عربستان و. . . شما زبان مادريتان عرب است. هركس را هم ميخواهيد از كشورهاي ديگر دعوت كنيد. «مَنِ اسْتَطَعْتُمْ» هركس را كه استطاعت داريد، دعوت كنيد. «وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً»(اسراء/88) يعني هركس را كه ميخواهيد، از هر قارهاي كه ميخواهيد، دعوت كنيد. هرچه هم ميخواهيد پشت به پشت هم بدهيد. قرآن گفته است: «وَ لَنْ تَسْتَطيعُوا»(نساء/129) هرگز استطاعت نداريد كه مثل قرآن بياوريد. شما كه پاي تلويزيون نشستهايد ممكن است بگوييد: قرآن معجزه آسماني است و چون دين ما جاوداني است بايد معجزهاش هم جاوداني باشد. خبر از عصاي موسي نيست. خبر از مردههايي كه حضرت عيسي(ع) زنده كرده نيست. از معجزات ساير پيامبران خبري نيست، چون دينشان موقت بوده است، معجزه هايشان هم موقت بوده است. اما چون اسلام دين ابدي است، معجزهاش هم كه قرآن است، هميشه در دست همه است. از همين الم و كاف و. . . است. قرآن از همين چند حرفي كه در اختيار افراد است، تشكيل شده است. عرب داريم كه زبان مادريش عربي است. دانشمند و ضد اسلام هم هست. قرآن با تحريكاتي ميفرمايد: هركس را كه استطاعت داريد دعوت كنيد. هرچه ميخواهيد به هم كمك كنيد و هرچه ميخواهيد تلاش كنيد اما نميتوانيد مثل قرآن بياوريد. اگر اينها ميتوانستند يك آيه مثل قرآن بياورند، آيهاي ميآوردند و هيچ نيازي به كتاب و بحث و كتابخانه و رد اسلام و توطئه و اينها نيز نداشتند. تمام كشورهاي شرق و غرب مخالف جمهوري اسلامي هستند. الآن جمهوري اسلامي فرياد ميزند كه اگر تمام اعراب ميتوانند جمع شوند و يك آيه مثل آيه قرآن بياورند. چون همه عربها كه مسلمان نيستند. ما عرب ماركسيسم زياد داريم. زبان عربيت زبان مادري تو است. با سواد وضد قرآن هستي. قرآن گفته است: نميخواهد كار شكني و توطئه كني. يك آيه و يك سوره مثل قرآن من بياور. ما بساطمان را جمع ميكنيم. پيامبر نيز فرمود: يك آيه، يك سوره مثل قرآن بياوريد. حال ببينيد كه قرآن چقدر تخفيف داده است. اول فرموده است: يك قرآن بياوريد. بعد فرموده است: 1 سوره بياوريد. 113 سوره هم طلب شما باشد. جاي ديگر فرموده است: يك سوره بياوريد. هرچه قرآن به عربهاي زمان جاهليت تخفيف داده است، ما هم همين گونه به عربهاي ماركسيسم و اسرائيلي و آمريكايي تخفيف دادهايم. هر كاري ميكنند نميتوانند مثل قرآن را بياورند. چون اگر قرار بود مثل آن را بياورند، اين همه توطئه نميكردند. گرهاي كه با دست باز ميشود را كه با دندان باز نميكنند. اگر كسي بتواند سورهاي مثل قرآن بياورد، ما نيازي به هواپيماي اسرائيلي و آمريكايي و مصري نداريم كه اينها بيايند ما را بمب باران كنند. از هر دري وارد ميشوند جزدري كه قرآن به آن دعوت كرده است. همين دليل معجزه بودن قرآن است.
چند دقيقه در مورد اخلاق صحبت كنيم. امام در دعاي مكارم الاخلاق ميفرمايد: «وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ»(صحيفه سجاديه، دعاى20) «وَ أَغْنِنِي»، خدايا به من غني بده. (غني به معني سرمايه داري نيست. غني به معناي اين است كه انسان نياز به كسي نداشته باشد) نقل ميكنند كه روزي پيامبر با اصحاب از جايي ميرفت. تشنهاش بود. يك قبيلهاي را در چادر ديد و گفت: چيزي داريد كه ما بخوريم. گفت: نه! به پيامبر چيزي نداد كه بخورد. پيامبر فرمود: خدا به تو زياد بدهد. بعد مقداري كه راه رفت به يك چادر ديگر رسيد. از او درخواست كرد، او هم مقداري شير به پيامبر داد. پيامبر تناول كرد و فرمود: خدا به مقدار كفاف به تو بدهد. اصحاب گفتند: آقا چرا به فردي كه به شما هيچ چيز نداد، گفتيد: خدا به تو مال زياد بدهد. اما به اين فرد كه به شما عنايت كرد، فرموديد: خدا به ميزان كفاف به تو بدهد. گفت: او را نفرين كردم. شما توجه نداشتيد. اگر كسي بيش از كفاف داشته باشد، عذاب است. قرآن درمورد مال ميفرمايد: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها»(توبه/55) يعني گاهي كه خدا ميخواهد افرادي را اذيت كند، به آنها اسكناس ميدهد. به آنها پول ميدهد كه خواب از سرشان بپرد. گاهي كه خدا ميخواهد فردي را زجر بدهد، او را با پول زياد اذيت ميكند. مثل آشپزي كه غذا كم دارد و ميبيند كه به همه نميرسد، روغنش را زياد ميكند. اين كه روغن زياد ميريزد به خاطرمحبت ميهمان نيست. ميخواهد وقتي مهمان دو قاشق ميخورد، حالش بد شود و روغن او را بگيرد. آشپزي كه روغن زياد در غذا ميريزد، براي اين است كه مهمان غذا را پس بزند. «يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها» لذا وقتي خداوند ميخواهد به كسي پس گردني بزند، مال او را زياد ميكند.
خدايا «وَ أَغْنِنِي» به من غني بده «وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ» رزق چيست؟ تمام نعمتها رزق است. (رزقهاي مادي و رزقهاي معنوي) در همين ماه رمضان شما چقدر خوانديد كه «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ»(إقبالالأعمال، ص37) خدايا حج را قسمت من بكن. حج رزق است. اولاد صالح رزق است. باران رزق است.
چه چيزي رزق انسان را زياد ميكند؟ در اسلام چه چيزي رزق انسان را زياد ميكند؟ قرآن عوامل رزق را معرفي ميكند. عوامل رزق: 1- قرآن ميفرمايد: تشكر از خدا «و لئن شكرتم لازيدنكم» يعني اگر شما خدا را شكر كرديد، من نعمتهاي شما را زياد ميكنم. اين يك واقعيت است. يعني اگر باغباني به درخت آب و كود بدهد، اگر درخت از اين آب و كود استفاده كرد و شكر كرد و 2 كيلو گلابي داد، باغبان سال ديگر بيشتر متوجه آن ميشود. اگر معلم به شاگرد ياد بدهد و شاگرد مطلب را ياد بگيرد و به كار ببندد، معلم چيز بيشتري به او ياد ميدهد. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُم»(ابراهيم/7)
2- استغفار: گاهي اوقات كه روزي انسان بند ميآيد، به خاطر اين است كه او گناه كرده است. البته اين را بگويم كه بعضي گناهكارها، هرچه هم گناه كنند، خدا روزي آنها را بند نميآورد. چرا؟ چون اينها را براي امتحان ثلث سوم گذاشته است. يك دفعه با اينها برخورد ميكند. قرآن ميگويد: ما بعضي خوبها را تا بدي كنند، فوري تنبيه ميكنيم. اما انسانهايي كه خيلي پست هستند را فورا تنبيه نميكنيم. اينها را براي وقتي ديگر گذاشتهايم. «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً»(كهف/59) براي اين كه اينها را مجازات كنيم موعدي را قرار داديم. «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً»(نوح/11-10) قرآن در سوره نوح ميگويد: اي مردم اگر شما از گناهانتان توبه كنيد، خداوند باران رحمت خود را بر شما ميفرستد. ما در اسلام نماز باران داريم.
حدود 40 سال پيش در قم مدت زيادي باران نيامد و مردم در آستانهي قحطي واقع شده بودند. مردم همگي نزد آية الله خوانساري(ره) آمدند. به ايشان گفتند: نماز باران بخوانيم. ايشان نيز با مردم قم به بيرون ازقم رفتند. طلبههاي زيادي نيز بودند. آن زمان انگليسيها هم در قم بودند و مسخره ميكردند. ميگفتند: شما نماز باران نخوانيد، نماز برف بخوانيد. برف هم كه بيايد سر خودتان ميآيد. چون عمامه آخوندها سفيد است. اين آخوندها پشت سر آقا جمع شدند و ايشان رفتند و نماز باران خواندند و باران نازل شد. ما در اسلام نماز باران داريم. خداوند ميگويد: گاهي وقتها «فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ»(انعام/42) گاهي شما را در پرس ميگذاريم تا جيغ بزنيد. «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» تا در خانه ما بياييد. چون تا زير پايتان را داغ نكنند، شما حركت نميكنيد. استغفار هم رمز باران است. حديث داريم اگر كسي كار نكند و فقط دعا بخواند ما به او روزي نميدهيم. آيه نازل شد كه هركس تقوا دارد خدا به او روزي ميدهد. عدهاي در صدر اسلام كار را رها كردند و با تقوا شدند. به خانه رفتند و مشغول دعا و ذكر ونيايش شدند. پيامبر اسلام متوجه شد. ايشان فرمود: دنبال كار برويد. دعاي آدم بيكار مستجاب نميشود. اگر ميخواهيد روزيتان زياد شود، كمك كنيد. حتي اسلام ميگويد: اگر فقير هستيد و پول نداريد، همان كه نداريد، بدهيد. چون بعضي آدمها ميگويند: خودم ندارم، حالا بروم و صدقه بدهم؟ اسلام ميگويد: «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ»(كافى، ج4، ص10) همان وقتي كه نداريد صدقه بدهيد. كمك به مردم روزي انسان را زياد ميكند.
در بحث امروز نماز آيات را مطرح كرديم. آيه را معنا كرديم. گفتيم: در مقابل خورشيد و ماه گرفتن، خورشيد پرستان و ماه پرستها اشك ميريختند. اسلام آمد و مسير تضرع و تزلزل و عبادت اينها را عوض كرد. آيهها نشانه پيدايش قيامت است. نماز آيات را نيز خوانديم و ديديد. مسئله دوم قصاص بود كه گفتيم: اگر كسي يك نفر را كشت بايد او را بكشيد و اگر قاتل را نكشيد مرده هستيد. جامعهي زنده آن است كه انسان در آن قاتل را بكشد. روشن فكرها اشكالاتي وارد ميكردند كه جوابشان را داديم. اين مسئلهاي بود كه مطرح كرديم.
اصول دين ما عقايد بود كه پيامبر را از معجزه ميشناسيم. معجزه كاري است كه كسي نتواند آن را انجام دهد. نگوييد: نابغه و مرتاض و پهلوان، هم كاري ميكنند كه ديگران نميتوانند آن را انجام دهند. فرق بين كار انبيا و اين افراد را گفتيم.
در بحث اخلاق نيز گفتيم: امام از خدا ميخواهد كه به من غني و توسعه رزق بده. بعد گفتيم: رزق مادي و معنوي است. علم هم رزق است. حج و اولاد صالح هم رزق است. زندگي هم رزق است. رزق در فرهنگ اسلام معنايي وسيع دارد. قرآن ميگويد «و لئن شكرتم لازيدنكم» اگر شكر كرديد خدا نعمتتان را زياد ميكند. باغبان اگر ديد درخت گلابي ميوه داد، سال بعد بيشتر به آن درخت توجه ميكند. يك سري از گناهان باعث ميشود كه روزي بند بيايد، بنابراين بايد استغفار كرد. قرآن ميگويد: افرادي كه روزيشان بند ميآيد، تقصير خدا ميگذارند. «كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ»(فجر/17) خودت يك كار غلطي كردهاي كه روزي تو بند آمده است. استغفار كنيد. راه ديگر جلب روزي كار و كوشش و تلاش و رسيدگي به خلق است. شما به خلق خدا توجه كن خدا هم به تو ميرسد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»