متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1361/1/31
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الحمدللّه رب العالمين و صلي اللّه علي سيدنا و نبينا محمّد و علي اهل بيته و لعنة اللّه علي اعدائهم أجمعين من الآن الي قيام يوم الدين»
بحثي كه اين شب جمعه بناست گوش كنيد، دربارهي مصرف است. مسئلهاي اجتماعي، اقتصادي، اخلاقي و داراي ابعاد مختلفي است. بخصوص كه ما سالها شاه زده بوديم، بعد صدام زده شديم و حالا هم وقت بازسازي كشور است. به خاطر اين مسئله است كه بايد از برخي از پول خرج كردنها بكاهيم. حالا اگر كسي بخواهد به قرآن گوش دهد، من مقداري از دستوراتي كه از وحي و قرآن و روايات اهل بيت(ع) آمده است، برايتان ميخوانم و اميدوارم اين بحث ما دربارهي مصرف و مقدار مصرف و هدف مصرف و نوع مصرف، بتواند اثر بيشتري در زندگي ما داشته باشد. گرچه خيليها مصرفشان را تعديل كردهاند.
پس بحث اين هفتهي ما تحت عنوان درسهايي از قرآن مسئلهي مصرف است و مسئلهاي است كه همهي كساني كه پاي تلويزيون نشستهاند، به آن نياز دارند. كلمه اقتصاد را كه ميگويند، در اصل كلمه اقتصاد از قصد است. قصد به معناي ميانه روي است. دربارهي مصرف اصولاً قرآن به اين امت ميگويد: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً»(بقره/143) دين شما، دين وسطي است. اصولاً اسلام به امت، امت نمونه گفته است و فرموده كه شما را امت وسط قرار داديم. يعني امتي كه توازن دارد و هم در اين جهان و هم در آن جهان، هم در مسائل مادي و هم در مسائل معنوي تعادل و توازن دارد. در قرآن گفته است امت وسط و همهي ما مأموريم كه در نماز بگوييم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»(فاتحه/6) معناي صراط مستقيم اين است كه نه افراط و نه تفريط باشد. نه تمايل به بالا و نه به پايين داشته باشد. بايد در خط مستقيم باشيم و اين اعتدال بايد در همه چيز ما باشد. بايد در تفريح ما اعتدال باشد، در تحصيل ما اعتدال باشد، در علاقههاي ما بايد اعتدال باشد. اگر به بچه كم مهرباني كني، محكوم هستي. حديث داريم كسي به يكي از بچه هايش مهرباني كرد، او را بوسيد و ديگري را نبوسيد، معصوم(ع) او را سرزنش كرده و فرموده است: چرا به آن ديگري كم مهرباني كردي؟ مهرباني كم باشد، مورد عتاب اسلام است، يعني اسلام داد ميزند، چرا به يكي كم مهرباني ميكني؟ مهرباني زياد باشد، پيغمبر داد ميزند. واي بر پدرهايي كه به خاطر زياد دوست داشتن فرزندان، آنها را لوس تربيت ميكنند. مهرباني كم و زياد محكوم است. امت وسط امتي هستند كه راه مستقيم را دنبال ميكنند كه نه افراط و نه تفريط است. اگر كم تشويق كني محكومي و اگر زياد تشويق كني، باز هم محكوم هستي. كسي كه نيم كيلو خوبي دارد، اگر به اندازهي يك كيلو تعريف كني، چاپلوس هستي، اگر به اندازهي نيم مثقال از او تعريف كني، حسود هستي. در تشويق بايد ميانه روي باشد. مسئلهي اقتصاد و ميانه روي با هم در ارتباط مستقيم است. يعني مثل روحي كه در همهي بدن هست. مسئلهي ميانه روي در همهي برنامههاي اسلام هست. حتي در عبادات هم ميانه روي مطرح است. روايات زيادي داريم كه وقتي حال عبادت نداري، عبادت را به خودت تحميل نكن، البته اين عدم تحميل در غير از واجبات است. «القصد في العبادة» به معناي ميانه روي در عبادات است. روايات زيادي داريم «قليل يدوم خير من كثير ينقطع»(غررالحكم، ص481) كمي كه ادامه دارد، بهتر از كثيري است كه دوام نداشته باشد. يعني اگر آدم كم عبادت كند، ولي عبادت او هميشگي باشد، بهتر از عبادت بسياري است كه قطع شدني است. مثلاً آدم هر شب جمعهاي يك صفحه دعا بخواند، بهتر از اين است كه يك شب جمعه، شب تا صبح احيا بگيرد و بيست شب جمعهي ديگر هيچ توجهي به خدا نداشته باشد. در مورد دوستي هم همينطور است. مسئلهي ميانه روي، در همهي ابعاد اسلام مطرح شده است.
اما ان شاءالله در اين شب جمعه ميانه روي در خوردن و پوشيدن را بشنويد. دربارهي مصرف به صورت ميانه روي آيهاي داريم كه ميفرمايد: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»(اعراف/31) بخوريد و بياشاميد ولي اسراف نكنيد. آيهي ديگري داريم كه ميفرمايد: «لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفين»(انعام/141) اسراف نكنيد كه خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد. اگر آن مقدار كه در غرب پول صرف نگهداري سگهايشان ميكنند، و آن مقدار مالي را به تملك سگ هايشان در ميآورند، آن مقداري كه پول صرف مسائل دكوري و تشريفاتي و تجملات ميشود، صرف برطرف شدن مسئله فقر شود، ميتواند كل مشكل فقر را برطرف كند. خاطرات عجيبي از اين برادراني كه 22بهمن به كشورهاي ديگر رفتند، داريم. منتهي نميدانم چه مقداري را ميتوان در تلويزيون گفت.
يكي از دوستان ما از جمع كساني كه به يكي از كشورها رفته بود، قصهاي نقل ميكرد. ميگفت: چقدر فقر آن جا حاكم است. ما در آفريقا و آسيا چه كشورهايي داريم كه در آن كشورها مسئلهي فقر غوغا ميكند. جمعيت و شكمهاي گرسنه از يك سو، آن وقت اسراف هم از سوي ديگر بيداد ميكند. اسراف يك مسئلهي مهم است. اگر به همين دو آيه قرآن عمل شود، بزرگ ترين مسائل اجتماعي و اقتصادي دنيا حل ميشود. البته بايد همه عمل كنيم. در بسياري از خانهها، زيرزمينها يا بالاخانههايي هست كه در اين زير زمينها كه ميروي، انواع بخاريها، سماورها، كرسيها، لحافها، رختخوابهاي اضافه بخصوص در خانههاي آدمهاي پنجاه سال به بالا وجود دارد، اما بيچاره اينهايي كه تازه عروس و داماد شدهاند، دو تا پتو و موكت بيشتر ندارند. حقوقشان هم به بيش از اين نميرسد. اينهايي كه سي، چهل سال از زندگيشان ميگذرد، معمولاً يك انباري پر از جنس اضافه دارند. اگر مقدار مصرف را ميخواهيد بپرسيد، بايد قبل از كوپني شدن، از اين برادران شهرداري بپرسيد كه سطلهاي زباله را كه خالي ميكردند، چقدر غذاي اسراف شده بوده است؟ مسئلهي مصرف را بي ارزش تلقي نكنيد، مسئله خيلي مهمي است. حالا من مقداري برايتان آيه و قرآن بخوانم كه شايد اينها كه وحي است، در شما اثر كند. ولي عيب كار در اين است كه گاهي مرد دلش ميخواهد صرفه جويي كند، زن به او ميگويد: تو با اين گدا صفتي مرا بيچاره كردي، آخر او گدا صفت نيست. خوب وقتي روشنايي اين اتاق اضافه است، بلند شو و خاموش كن.
قرآن ميگويد: «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»(اسراء/29)
زني بچهاي داشت، بچهاش را نزد پيغمبر فرستاد و گفت: برو و به پيغمبر بگو، يكي از اين پيراهنهايي كه ميپوشي براي تبرك براي ما بفرست، ميخواست پيراهن پيغمبر را داشته باشد. اين بچه آمد و گفت: مادرم سلام رسانده و گفته يك لباس به من بده و اگر هم نداري همين لباس را كه پوشيدهاي به ما بده. پيغمبر هم به يك اتاق ديگر رفت و لباسش را در آورد و براي او فرستاد و بي لباس ماند. آيه نازل شد كه ما نگفتيم كه اينطور ببخش. «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ» يعني دستت را به گردنت قفل نكن. اين آيه حاوي كنايهاي است. در فارسي به بعضيها ميگويند: دست فلاني به جيبش آشناست. اين مثل مربوط به آدمهايي است كه خيلي پول خرج ميكنند و به آدمهايي را كه پول خرج نميكنند ميگويند كه مشتشان بسته است. اصطلاح قرآن اين است كه دستشان بسته به گردنشان است، يعني ديگر در جيبشان نميرود. دستت را به گردنت نبند يعني اينچنين سخت وسفت نباش. از طرفي در ادامه ميفرمايد: «وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» وقتي در راه خدا ميبخشي، هر چه داري نبخش، براي اين كه بعد «فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» بايد بدون پيراهن بنشيني و ملامت شوي. چون بعد منافقين پيغمبر را ملامت كردند. اينها آيهي قرآن است.
«إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطينِ»(اسراء/27) اگر شيطان بزرگ آمريكاست، اينهايي كه تبذير ميكنند و ولخرجي ميكنند «إِخْوانَ الشَّياطينِ» اينها برادران شيطان هستند و در خط آمريكا هستند. چون آمريكا ميخواهد ما نداشته باشيم. كسي هم ولخرجي ميكند، از اين طريق فقر را در مملكت سبب ميشود. يعني آمريكا ميخواهد فقر وارد ايران شود، مُسرف هم فقر را سبب ميشود، پس «إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطينِ» شيطان علاقهها را مبدل به بغض ميكند. ولخرج هم علاقهها را مبدل به بغض ميكند. حالا امام صادق(ع) ميفرمايد: «إِنَّ السَّرَفَ يُورِثُ الْفَقْرَ وَ إِنَّ الْقَصْدَ يُورِثُ الْغِنَى»(كافى، ج4، ص53) اسراف كاري، آيندهاش فقراست. كسي كه ولخرجي ميكند، عاقبت به فقر كشيده ميشود. چقدر افراد خانههاي شيك ساختند و در آن ماندند و همان خانه را فروختند.
حالا اسراف چيست؟ معناي اسراف و نمونهي اسراف را بگويم.
قال الصادق(ع): «إِنَّمَا السَّرَفُ أَنْ تَجْعَلَ ثَوْبَ صَوْنِكَ ثَوْبَ بِذْلَتِكَ»(كافى، ج6، ص441) لباس كار را بزل ميگويند. اگر با لباس بيرون در خانه كار كني، اسراف كردهاي. مثلاً فرض كنيد من يك قبا دارم و اين قبا را با دويست يا سي صد تومان هزينه خريدهام. مثلاً اگر در خانه ميخواهم كاري بكنم، فرضاً شيشهي اتاق را پاك كنم، و يا در آشپز خانه با اين لباس كار كنم، اين اسراف است. نمونه اسراف اين است كه آدم پيراهن بيرون از خانه را در خانه بپوشد. البته اين مربوط به مردان است و در مورد زنها در وقت كار، حسابش جداست.
قال الصادق(ع): «أَدْنَى الْإِسْرَافِ هِرَاقَةُ فَضْلِ الْإِنَاءِ وَ ابْتِذَالُ ثَوْبِ الصَّوْنِ وَ إِلْقَاءُ النَّوَى»(كافى، ج6، ص460) نمونههاي كوچك اسراف اين است كه آب بيهوده بريزي. چقدر خانهها الان آب ندارد و سازمان آب نميتواند به اينها آب برساند، به خاطر اين كه بعضيها آب زيادي مصرف ميكنند. اگر ميخواهي وضو بگيري دو مشت آب كافي است. شير را باز ميكند و ميبيني چند ليتر آب ميريزد تا وضو بگيرد. وضو ثواب دارد، اما اين آبي كه مصرف كردي حرام است. اسراف حرام است. نمونهي كوچك اسراف اين است كه «وَ ابْتِذَالُ ثَوْبِ الصَّوْنِ» يعني لباسي كه براي بيرون است و براي حفظ آبرو و مصونيت است و به قول قديميها لباس پلوخوري است، در خانه استفاده كني. و يا با آن لباس مثلاً رختشويي و لباسشويي كند. و يا اينكه از كفش گرانقيمت به جاي دمپايي استفاده كند. شما با يك جفت دمپايي كه ده تومان يا بيست تومان است، ميتواني خيلي كارها را انجام بدهي، آن وقت شما با كفش گرانقيمت همان كارها را ميكني؟ بچه هم پاي تلويزيون نشسته است. اگر كسي بادام را با دندانش بشكند، گناه است. اينها واقعاً گناه است. آن چه به بدن ضرر بزند گناه است. از چيزهاي جزئي گرفته تا چيزهاي كلي بايد مد نظر ما باشد. «وَ إِلْقَاءُ النَّوَى» آدم خرما بخورد و هستهاش را دور بيندازد اسراف است.
«عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ قَوْلِهِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً قَالَ مَنْ أَنْفَقَ شَيْئاً فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ فَهُوَ مُبَذِّرٌ وَ مَنْ أَنْفَقَ فِي سَبِيلِ الْخَيْرِ فَهُوَ مُقْتَصِدٌ»(تفسيرعياشى، ج2، ص288) هر كس پولي را در غير خط خدا بدهد، تبذير كرده است «وَ مَنْ أَنْفَقَ فِي سَبِيلِ الْخَيْرِ فَهُوَ مُقْتَصِدٌ» و كسي كه در راه خدا بدهد، معتدل و مقتصد است. اگر در راه غير خدا باشد، اسراف و تبذير است. آن هم كه ميگويد اگر كسي لباس شيك بپوشد و با آن در خانه كاركند، مثلاً با كت و شلواري كه برايش گران تمام شده، در خانه و باغچه شخم بزن و با لباس تميز روي خاك بنشيند، اسراف است. بعضيها ميگويند: حزب اللهي باش، روي خاك بنشين. آقا من پول اين كت و شلوار را دادهام و فلان قيمت تمام شده است. اصلاً كسي اگر با كت و شلوار گران قيمت روي خاك بنشيند اسراف كرده است، او حزب اللهي نيست. آدم بايد از چيزي كه گران تمام شده است، چند سال استفاده كند.
بچه مدرسه ايها اگر دفترشان هنوز 5 ورق دارد، دور بيندازند، اسراف است. كتابهاي درسي را كه سال بعد ميتوان استفاده كرد، اگر دور بريزيم، اسراف است. مگر ما در محاصره اقتصادي نيستيم؟ آقا زاده، شما كه با ذغال كف خيابان مينويسي مرگ بر آمريكا، آمريكا فقر را براي ما ميخواهد. خوب اگر مرگ بر آمريكاست، آمريكا تو را در محاصرهي اقتصادي گذاشته است، كتاب هاو كيفت را پاره نكن. همين كيفي كه گوشهي آن پاره شده است، ميتوان كنارش را دوخت، و از آن استفاده كرد.
كسي از روحانيون براي خريد سبزي رفت، گفت: آقا پنج زار سبزي بده. گفت: آقا نميشود. گفت: پس يك تومان سبزي بده. و او به اندازه يك تومان براي او سبزي كشيد. بعد گفت: ميشود زحمتي براي ما بكشي؟ گفت: باشد. گفت: حالا اين سبزيها را نصف كن. نصف كه كرد گفت: حالا اين قسمت پنج زار ميشود، ديدي كه شد. نميشود يعني چه؟ شما شاه را بيرون كرديد. حالا با كيف امسال، سال ديگر نميشود به مدرسه رفت؟ با كفش كهنه نميشود به عروسي رفت؟ يك پيراهن عروس به فلان قيمت براي چند ساعت خريداري شود، آيا درست است؟ اين با محاصرهي اقتصادي هم خواني دارد؟ با مرگ بر آمريكا هم خواني دارد؟ خير! بعضي ميگويند: حالا آدم در عمرش يك بار عروس ميشود، يك بار هم ميميرد. من ميگويم كه همان يك بار را هم نبايد اسراف كرد. اگر يك بار است، آيا يك بار ميتوان اسراف كرد؟ اين مطالب از درون احاديث است و ممكن است با مزاج من و شما سازگار نباشد. در هر صورت اسراف، اسراف است.
در يك عروسي من با چشم خودم ديدم، كه فرداي آن روز وانت آوردند، چندين هزار تومان دسته گلهايي را كه آورده بودند، برداشتند و بردند در بيابان ريختند. امروز عصر عروسي بود همهي دوستان دستهي گل آوردند، خانه پر از دسته گل شد، فرداي آن روز چند گلدان قيمتي و بهتر را نگه داشتند و بقيه را به بيابان ريختند. اين اسراف نيست؟ باز ميترسم اينرا بگويم و گل فروشان ناراحت شوند.
كشورهاي همسايهي ما فقيرند، خود ما هم در محاصرهي اقتصادي هستيم. اي برادر، اگر دلت به حال مستضعفين ميسوزد، كمتر اسراف كن. البته در اين ميان بعضي هم زياد شورش را در ميآورند. امام فرمود: اگر كسي ميتواند نان و آب گوشت بخورد، نان و نمك بخورد، آدم بدي است. از امام صادق(ع) پرسيدند: «إِنَّمَا الْإِسْرَافُ فِيمَا أَفْسَدَ الْمَالَ وَ أَضَرَّ بِالْبَدَنِ قُلْتُ فَمَا الْإِقْتَار»(كافى، ج4، ص53) اقتار چيست؟ چون قرآن هم گفته است كه اسراف نكنيد و هم گفته است كه اقتار نكنيد، اقتار يعني كم هم خرج نكنيد. از امام صادق(ع) پرسيدند: اين كم خرجي كه خدا ميگويد چيست؟ امام فرمود: «أَكْلُ الْخُبْزِ وَ الْمِلْحِ وَ أَنْتَ تَقْدِرُ عَلَى غَيْرِهِ» اين است كه ميتواني نان و آب گوشت بخوري، نان و نمك بخوري. ميتواني عيد براي بچهات لباس بهتر بخري سخت بگيري. گاهي وقتها سخت گيري بد است. حالا ميانه روي آن چيست؟ امام صادق(ع) فرمود: «الْخُبْزُ وَ اللَّحْمُ وَ اللَّبَنُ وَ الْخَلُّ وَ السَّمْنُ مَرَّةً هَذَا وَ مَرَّةً هَذَا» يك بار نان و آب گوشت، يك بار برنج، و يك بار حاضري. يك بار نان خالي، يك بار نان و سيب زميني و يك بار نان و عسل. يك بار نان و پنير و. . . چون گاهي وقتها مرتب مرفه غذا ميخورند و اين خطرناك است. ما الان يك عده از حزب اللهيها را داريم كه زياد تند ميروند و متأسفانه اسير كارهايشان هستيم. كه مثلاً فكر ميكنند كه آدم هميشه بايد تقيه كند.
رفتم در سپاه غذا بخورم. گفتند: آقاي قرائتي به خدا غذايمان امروز اينطور است. مثل اين كه از من ميترسيدند. گفتم: آقا طوري نيست، يك روز پلو و مرغ ميخوريد، خوب يك روز هماش ميخوريد. روز ديگر هم چيز ديگر ميخوريد. اصلاً مثل اين كه از هم ميترسند.
مابه شهري رفته بوديم. باغ پرتقالي از آن مردم بود. خواستيم كه برويم و آنجا را ببينيم. گفتند: اگر بروي، مردم برمي گردند و ميگويند: ايشان به باغ پرتقالي رفته است كه از آن مردم است! ميخواهيم نگاه كنيم. ميگويند: چرا نگاه كردي؟ يك عده هم زياد از حد آدم خوبي شدهاند. اينطور درست نيست. اسلام را به گونهاي معرفي كنيد كه دنيا عاشق اسلام شود. نبايد از اسلام فطريات را گرفت. «مَرَّةً هَذَا وَ مَرَّةً هَذَا» ميانه روي بسيارخوب است.
يك خاطراتي هم از آنهايي دارم كه تندرو هستند. نميدانم من اين خاطره را گفتهام يا نه؟ به يك شهر رفته بوديم. روشن فكران و مكتبيها و حزب اللهيها جلسهاي به مناسبتي داشتند. از من هم دعوت كردند، خدمتشان رسيديم و سفرهاي پهن كردند و نان و هندوانهاي آوردند. ما اين نان و هندوانه را خورديم. بعد گفتند: آقاي قرائتي ما كه نان و هندوانه ميخوريم ميخواهيم زهد اسلامي را پياده كنيم. گفتم: اين زهد اسلامي نبود. اين بخل اسلامي بود. چون زهد اسلامي يعني خودت نخور. نه اين كه به مهمانت هم نده. تو مهمان دعوت كردهاي و به او نان و هندوانه ميدهي؟ اگر خيلي آدم خوبي هستي، خودت نان خالي بخور. چرا به من نان و هندوانه دادي؟ از چند فرسخي بلند شدم و آمدهام تا نان و هندوانه بخورم؟ البته يك مقدار هم شوخي كردم. زهد اسلامي را با بخل اسلامي قاطي كردند. زهد يعني نخور، نه اين كه به مهمان هم چيزي نده. بچه كه به دنيا ميآيد، اسلام ميگويد: به احترامش گوسفندي بكشيد و عقيقه بدهيد، اما ميگويد پدر و مادرش از گوشت عقيقه نخورند. پدر و مادر نخورند اما نميگويد پدر و مادر ندهند. همين امروز يكي از برادران حزب اللهي ميگفت: من داماد شدم. دختر عقد شده دارم. زنم را ميخواهم به خانه بياورم و هيچ كس را دعوت نكنم. گفتم: اينكه ميخواهي هيچ كس را دعوت نكني، نه قرآني است و نه حزب اللهي و نه طبق حديث است. كاري از روي هوس است. مانند كسي كه از آن طرف هوس دارد. تو هم از اين طرف هوس داري. هر دو هوس است. خيلي بايد مواظب باشيم. اسلام دقيق است. من يك حديث دربارهي دقت اسلام بخوانم. آدم بايد مواظب باشد. مانند لاستيكهاي ماشين كه آدم بايد مواظب تنظيم بادشان باشد. آدم بايد مواظب خودش باشد.
حديث داريم: اگر كسي گناه كرد و بعد حالي به او دست داد و گريهاي كرد، امام ميگويد: دوباره براي اين گريهات، گريه كن. چون اين گريهي اول تو را مغروركرد. يعني تو را مست كرد. ببين مسائل چقدر دقيق و ظريف است. گاهي ميخواهم زهد اسلامي را پياده كنم و بخل اسلامي ميشود. گاهي ميروند كه زهد اسلامي را پياده كنند و رياكاري ميشود. بايد كمي دقت كرد. «وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً»(فرقان/67)
از سقيان سوري يك داستان داريم كه يك روز خدمت امام صادق(ع) آمد و ديد امام يك پيراهن سفيد پوشيده است. گفت: آقا شما چرا اين پيراهن سفيد را پوشيدهاي؟ آخر زمان پيغمبر كه پيراهن سفيد به اين خوبي نميپوشيدند. امام فرمود: فرق ميكند. زمان پيامبر اصحاب صفه بود و مردم اصلاً پيراهن نداشتند. يك لنگ بسته بودند و كنار مسجد ميخوابيدند. آن زمان با زماني كه مردم در رفاهند فرق ميكند. زماني كه ان شاءالله محاصرهي اقتصادي نداشته باشيم و جنگ ما پيروز شده باشد و خانههاي خرابه بازسازي شده باشد. همه توانمند باشند و آوارهها را در شهرها و روستاهايشان مسكن بدهند. اين برادران افغاني كه دو سه ميليون هستند، بعد از آزادي به كشورشان برگردند، وضعمان خوب شود و خودكفا شويم. بخور، بپوش، راحت باش و. . . اما وقتي مردم ندارند، تو هم بايد وضعت را با اوضاع جامعه تنظيم كني. امام صادق(ع) پرسيد: وضع مردم چطور است؟ غذا و گندم ميخورند. گفتند: يابن رسول الله وضع مردم خوب نيست. نان در بازار كم پيدا ميشود. فرمود: پس اگر خوب نيست ما هم گندم نخوريم. نان ما با گندم و جو مخلوط باشد. بعد از چند روز دوباره از وضع مردم پرسيد. گفتند: آقا وضع مردم بدتر شد. فرمود: ديگر نبايد نان گندم هم بخوريم. فقط نان جو ميخوريم. آقا وضع مردم بدتر شد، پس ما هم مصرف را كم ميكنيم. يعني بايد انسان مصرفش را با نياز جامعه هماهنگ كند، يعني كاري كه امام صادق(ع) كرد. آيههايي را يادداشت كردهام كه خدا هر وقت ميگويد بخوريد، چيز ديگري هم ميگويد. خوردن و در رفتن نيست. هر جا ميگويد «كلوا» كار ديگري را هم از شما ميخواهد.
«كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ»(بقره/172) پس استفاده كنيد و شكر كنيد. البته شكر يعني اينكه از نيرويي در خط خدا، به مقداري كه خدا گفته است، استفاده كنيم. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ»(ابراهيم/7) اگر شكر كني، زياد ميشود. يك باغبان همين كه ديد زحمتي كه براي درخت كشيده هدر نرفته، بيشتر زحمت ميكشد. «كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ» اين جا خوردن باتشكر به هم گره خورده است. آيهي ديگر ميگويد: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا»(بقره/60) ميگويد: بخوريد! و ياغي گري نكنيد. اين جا «كُلُوا» و «وَ لا تَعْثَوْا» با هم گره خورده است. بخوريد ولي ياغي گري نكنيد. «كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ»(بقره/168) بخوريد ولي در خط شيطان گام نگذاريد. خطوه يعني گام، چون شيطان نميآيد آدم را مستقيم هل دهد. شيطان قدم به قدم و ذره ذره انسان را گمراه ميكند. آيهي ديگري ميگويد: «كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فيهِ»(طه/81) آيه زياد است و من به خاطر كم حوصلگي شما باقي آيات را نميخوانم. «كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فيهِ» بخوريد اما طغيان نكنيد. «وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ»(مائده/88) بخوريد، تقوا هم داشته باشيد. يعني از هر جا گير آورديد، نخوريد. بخوريد اما تقوا داشته باشيد. «كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً»(مومنون/51) من در اين قسمت از معجم استفاده كردم. بخوريد ولي حق ديگران هم در اين غذاي شما هست. «كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ»(انعام/141) بخوريد اما روز برداشت، سهم ديگران را هم بدهيد. خوردنهاي قرآن همگي بند دارند. بخوريد و قدرداني كنيد و شكر فقط الحمدلله رب العالمين نيست، گر چه اين هم شكر است و يكي از عيبهاي غذا خوردن هنگام تماشاي تلويزيون اين است كه آدم از بس حواسش به تلويزيون است، نه بسم الله ميگويد و نه الحمدلله و نه مزه غذا را ميفهمد. بخوريد و الحمدلله بگوييد. اين ظاهر شكر است و حقيقتش اين است كه نيرويي كه از غذا گرفتي، در راه رضاي خدا صرف كني. بخوريد و ياغي گري نكنيد. بخوريد و وسوسهها را دنبال نكنيد. بخوريد و تقوا داشته باشيد. بخوريد و عمل صالح انجام بدهيد. بخوريد و به ديگران بخورانيد و حق ديگران را هم بدهيد. بهترين نمونه و الگوي مصرف، خوردنهاي قرآن در مصرف است. قرآن گفته است بخوريد و «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ»(اعراف/32) چه كسي آن حلالها را حرام كرده است؟ حلال خدا را كسي حرام نميكند.
بعد چه بخوريم؟ «حَلالاً» چيزي كه حلال باشد «حَلالاً طَيِّباً»(بقره/168) مكرر در قرآن آمده است. هم در سورهي بقره آيه 168 و هم در سوره مائده آيه 88 بيان شده است. آن چيزي كه ميخوريد حلال و طيب باشد. قرآن از كساني كه ارزش را در پول ميدانند انتقاد ميكند. زماني كسي كه مدركش را از دبيرستان و يا دانشگاه ميگرفت و بيرون ميآمد از او ميپرسيديم، آقا مدركت چيست؟ ميگفت: فلان مدرك را دارم. ميگفتيم آقا دو تا پست داريم، يك پست داروسازي است، دارو ميسازيم، حقوقش كم است ولي به نفع مردم است. يك پست هم هست كه به مردم صدمه ميزند. يك شغل داروسازي و معلمي است كه مقدس است، يك شغل هم هست كه مقدس نيست يا معمولي است و يا حرام است، اما درآمدش زياد است، ميبيني همهي تمايلها به آن درآمد زياد است. و توجهي به «حَلالاً طَيِّباً» نيست. هم بايد حلال و هم طيب باشد. گاهي وقتها حلال است ولي طيب نيست، چون اينها با هم فرق دارند. معناي طيب دلپسند است. گاهي وقتها ميگوييم آقا شما چرا اين را به اين قيمت فروختي؟ ميگويد: آقا مال من است و دلم ميخواهد سود بيشتري بكنم. مگر اسلام گفته است من يك تومان و يازده زار بفروشم؟ مال خودم است. دلم ميخواهد يك تومان و پانزده زار بفروشم. اگر خيلي مسلماني و اميرالمؤمنين(ع) و نهج البلاغه را قبول داري، حضرت علي(ع) به استاندارش ميگويد: در بازار بايد نرخها را كنترل كني! «وَ لْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً»(نهجالبلاغه، نامه 53) داد وستد بايد به نحوي باشد كه نه مشتري و نه فروشنده بسوزد. يعني كنترل نرخ بايد به گونهاي باشد كه نه سود را آن قدر كم كنيم كه چيزي نصيب فروشنده نشود و نه آن قدر كه مشتري كه به بازار ميرود، بدون هيچ پولي بيرون بيايد. در نهج البلاغه كنترل نرخ هست، اما در اين بحث مسئلهي حلال و طيب مطرح است. آخر طيب و دلپسند بودن در زماني كه محاصره هستند وآواره دارند و جنگ زده دارند و مشغول بازسازي هستند و از اين قبيل مشكلات، ناگوار است. در مملكتي كه افراد هزار تومان عيدي خود را به جبهه ميدهند، بچه قلكش را ميدهد، ديگري نان خانهاش كه مورد نياز است را ميدهد، فلان روستايي 2 كيلو مغز بادام خانهاش را براي جبهه فرستاده است، آن وقت تو دلت آرام است كه از اين كار اين همه سود ميبري؟ بنابراين گاهي وقتها ممكن است از نظر فقهي حلال باشد، اما طيب نيست.
امام كاظم(ع) فرمود: مال حرام رشد نميكند «إِنَّ الْحَرَامَ لَا يَنْمِي وَ إِنْ نَمَى لَا يُبَارَكُ لَهُ فِيهِ وَ مَا أَنْفَقَهُ لَمْ يُؤْجَرْ عَلَيْهِ وَ مَا خَلَّفَهُ كَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ»(كافى، ج5، ص125) اگر هم رشد كند، بركت ندارد. گاهي مال زياد است اما بركت ندارد. مال حرام يا رشد نميكند يا اگر رشد كند، بركت ندارد و اگر با آن مال حج برود و بگويد: «لبيك» خدايا آمدم! خدا ميگويد: «لا لبيك» آمدنت را قبول نميكنم. قرآن انتقاد ميكند و ميگويد: «وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا»(فجر/19) شما وقتي ارث به شما ميرسد، ميخوريد و حساب نميكنيد اين آقايي كه مرد و ارثش به من رسيد مالش حلال است يا حرام؟ بايد دقت كرد. خلاصه به اين مسئلهي حلال و حرام كمي عنايت كنيد، خانوادههاي شهيد بايد دقت كنند. شما كه شوهرت شهيد شده است، اگر طفل صغير داري و حقوقي براي شوهرت هست، ارتش يا سپاه يا بنياد شهيد و يا اينكه شوهرت مغازه داشته است، مثلاً پنج هزار تومان ميآورند و به شما ميدهند، شما حساب كن چند نفر در خانه هستي، حق طفل صغير را بايد كنار بگذاري. اگر حق طفل صغير سي صد تومان ميشود و صد و پنجاه تومان خرج او ميشود، بايد 150 تومانش را در قلك بيندازي. گاهي وقتها خرج بزرگها از كوچكها بيشتر است و گاهي هم خرج كوچك ترها از بزرگها بيشتر است. بچه بهانه بيشتري ميگيرد، مسافرت بيشتري ميخواهد، لباس بيشتري ميخواهد. اما اگر آن كوچكتر خرجش كمتر است، بايد بقيهاش را در قلك بيندازد.
شما شوهرت، خونش را براي اسلام داد. تو در خانه نميخواهي اسلام را پياده كني؟ به بعضيها ميگويي، آقا شما حساب سالت را داشته باش و خمست را بده. ميگويد: ما كه خمس نداريم، برو پي كارت. پس انداز داري يا نه؟ هر كس پس انداز دارد، بايد خمس بدهد. مگر اين كه قبل از اتمام يكسال پس اندازش را خرج كند. حالا هر چقدر ميخواهد، باشد. اگر بيست هزار تومان هم در بانك داشته باشي كه يك سال از زمان گذاشتن آن در بانك گذشته باشد، بايد از اين بيست هزار تومان، چهار هزار تومان خمس بدهي. اگر ميخواهي پولت حلال باشد و از امام كاظم ع حديث داريم كه اگر دلت نيامد پول حلال را بدهي، اگر خمس مالت را دلت نيامد بدهي، خدا يك صحنه پيش ميآورد كه دو برابر در راه ديگر بدهي، پس گردني روز قيامت را هم بخوري.
خوردني بايد حلال باشد، طيب باشد. وقتي من ميخورم، ديگران هم بايد بخورند و لذا داريم ميوههاي نوبر را نخريد و اگر بچهتان خواست و توانستيد و خريديد، به نحوي باشد كه بچههاي ديگران كه نميتوانند، هوس نكنند. يعني خواستههاي آنها شعله ور نشود.
«كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ»(بقره/60) بخوريد ولي ستمگري نكنيد. الان اين صدام حسين ملعون در كشور عراق است. زمين عراق حاصل خيز است، آب دارد، خاك و نيرو هم دارد اما «وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ» به خاطر فساد و جنگي كه به راه انداخته است، خسارت و بودجه سنگيني را از دست داده است. اگر بودجهاي را كه خرج جنگش كرده است و بودجهاي را كه خرج تجاوز كرده است، خرج جوانهاي عراقي ميكرد، همهي جوانهاي عراقي داراي خانه و زن و زندگي بودند. همين آيه در عراق پياده ميشد «كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ» بخوريد ولي بد مستي نكنيد. مسئله مصرف فقط مسئله آب و نان نيست. در مسئله كشورها بودجهاي كه خرج جنگها و تسليحات ميشود، بودجههايي كه خرج دكور ميشود، بودجههايي كه خرج تجمل ميشود همگي مشمول اين آيه است. به اميد روزي كه حضرت مهدي(ع) بيايد. اگر جلوي پولهاي اسرافي به مدت يك سال گرفته شود فقر در كرهي زمين ريشه كن ميشود و بايد ان شاءالله اين آيهها با عمل من و شما زنده شود. قبل از ظهور حضرت مهدي و براي پياده شدن اين آيهها روي كره زمين، تو از همين امشب، برق زيادي را خاموش كن، تلفن بي جا نزن، حرف بي خود نزن، لباس اضافه مصرف نكن و. . . از لامپ و شمع گرفته تا آب ريختن در خانه و غيره. اگر بخواهيم به طور كلي جلوي اسراف را بگيريم بايد از جزئي شروع كنيم. از خودت شروع كن كه خودسازي، مقدمهي جامعه سازي است. اميدوارم كه آيهها و حديثهاي امشب مقداري در زندگي ما اثر بگذارد. فرض كنيد آن قدر با يك غذا گوجه ميخوريم و بعد ميگوييم سردمان شد، بعد دو تا خرما هم روي آن ميخوريم. اول سردش نكن، بعد با خرما گرمش نكن. كاهو ميخورد، سردش ميشود، بعد دارچين ميخورد، گرمش ميشود. دو مرتبه سركه ميخورد، سردش ميشود، دو مرتبه فرضاً باقلوا ميخورد، گرمش شود، خب كمتر بخور، نه آن را بخور، سردت شود و نه اين را بخور كه گرمت شود.
اميدوارم زنها هم به شوهرانشان كمك كنند، گاهي شوهرخود دلش ميخواهد، از بس زن نيش ميزند، شوهر ميگويد: اصلاً همه چيز با خودت است. اختبار با خودت است، هر كار ميخواهي بكن. اميدوارم مصرف كنترل شود، سال بازسازي است. خانهي خرابه در جنوب زياد است بايد ساخته شود. آوارهها و جنگ زدهها همه بايد تأمين شوند و بايد مصرف را كم كنيم تا ان شاءالله بودجه زياد شود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»