متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1358/10/3
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد وعلي اهل بيته ولعنة الله علي اعدائهم اجمعين.
در جلسه قبل بحثمان اين بود محيط، نياز مالي، دوست و رفيق، کتاب و جامعه و رژيم، طبقه، نظام در آدم اثر مي تواند بگذارد اما اراده انسان نقشش از همه بيشتر است، بعد گفتيم قرآن در سوره تحريم مثل مي زند مي گويد الگوي کافر را برايتان مي گويم، الگوي مؤمن را هم برايتان مي گويم که چگونه اينها اراده داشتند بر خلاف مسير حرکت کردند.
الگوي کافر چه کسي بود؟ زن نوح و زن لوط چطور شد الگوي کافرند؟ چون نوح پيامبر بود، بله در محيط مذهبي دائمأ به او مي خواند، خصوصي و عمومي با زنش صحبت مي کرد، زن نياز به نوح داشت چون زن نخواست ايمان بياورد با اينکه نياز مالي و اقتصادي داشت و با اينکه مکرر نوح به او خواند با اينکه زن هم مهر و عاطفهاش از مرد بيشتر است اين کپسول مهر، اين موجود پر مهر که نياز هم به نوح داشت و در خانه نوح بود چون نخواست، حرفهاي نوح در زن اثر نگذاشت.
برعکس، زن با ايمان زن فرعون، فرعون دربار، طبقه طاغوتي، ظلم، جنايت، ديکتاتوري، خفقان، همه چيز در دربار فرعون بود ولي زن در اين دربار اراده کرد تابع فرعون نباشد مي بيني در دربار فرعون اراده مي کند عليه فرعون، در خانه پيغمبر زن اراده مي کند عليه پيغمبر.
از اين قصهها چه مي فهميم؟ مي فهميم که زير بنا محيط و طبقه نيست، بلکه اراده من بايد بخواهم، البته طبقه و محيط اثر دارد، معلم و کتاب اثر دارد، اما اثر مهم مربوط به اراده است.
در جامعه هميشه دو طبقه هست طبقه پولدار، سرمايه دار، برده دار، که اينها را قرآن مي گويد ملع هستند، يک دسته هم هستند در جامعه که طبقه ضعيف اينها را در قرآن مي گويد مستضعف هستند، در جامعه دو دسته است يک جامعه مستکبر و پر خور، يک جامعه ضعيف، هميشه دين به سراغ اين مي آيد(يا ايها الناس) دين توجه کرده به اين طبقه پس اول اين طبقه را در نظر مي گيريم پس چند تا حرف مي زنم يک نگاهي به حرفهاي باطل.
يکي از حرفهاي باطل اين که دين توجه به طبقه محروم مي کند، دو مي گويند پيامبران از طبقه محروم هستند، سه مي گويند مومنان متقيان از طبقه محرومند، و بعد از آن يک نتيجه مي گيرند که هميشه طرفدار انبياء محرومينند.
ولذا قرآن مي گويد «يا أَيُّهَا النَّاسُ» اي پا برهنه ها، خود پيغمبر از ميان پابرهنهها بوده هميشه هم طرفدار آنها پا برهنه هستند، بعد مي گويند ريشه طبقه است، يعني محرومين را از پايه جدا کنيم بعد مي آئيم براي اين محرومين دين فرهنگ و فکر بوجود مي آوريم با اين منطق آنوقت نتيجه اين مي شود که مي گويند آن که ماشين تاريخ را هُل مي دهد. . .
اصل طبقات است آنها که درگير مي شوند تاريخ را راه مي اندازند جريانات تاريخي در گيري طبقات است، دين و فکر وايدوئولوژي و مکتب هم براساس طبقه است، اين حرف را مي زنم ظاهرش هم شيرين است اما از نظر علمي عقلي و فکري درست نيست بخاطر اينکه ما ميان افراد پا برهنه خيلي هم مي بينيم که ايمان به پيغمبران ندارند اينطور نيست که هرکس که مستضعف شد گرايش فکري داشته باشد.
در اين ميان افرادي هم داريم که شکمشان سير است ولي ايمان به پيغمبر هم دارند، از همه گذشته شما مي گويي «يا أَيُّهَا النَّاسُ» اي گروه پا برهنه، خدا رحمت کند مرحوم شهيد مطهري را، مي فرمود در هيچ لغتي «يا أَيُّهَا النَّاسُ» به معني گروه پا برهنه نيست، اصلاً به مردم نمي گويد که چه کسي کفش پايش هست يا نيست، نظر ندارد به سير و گرسنه، در «يا أَيُّهَا النَّاسُ» نيست «يا أَيُّهَا النَّاسُ» يعني آي مردم، اگر گفتم مردم تهران يعني پا برهنه هاي تهران؟ مردم شيراز يعني پا برهنه هاي شيراز؟
(ناس) يعني مردم اسلام طرفدار محرومين هست، ولي خطابش تنها به محرومين نيست، آخر اينها قاطي مي کنند، دو شاخ تلفن را اگر زدي توي برق مي سوزد نبايد اشتباه زد.
اسلام طرفدار مستضعف هست اما خطابش تنها به مستضعف نيست اسلام توجه به محرومين دارد اما همه محرومين توجه به اسلام ندارند.
اينها گاهي اشتباه مي کنند، پس اساس دين طبقه محرومند؟ مي گويم جملات درست اما نتيجه گيري غلط، توجه به محروم دارد، دين محرومين هست اما براساس محروميت نيست.
قرآن مي گويد «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ» آل عمران/97 مردم بروند مکه، هر کدام که مي توانند بروند مکه، يعني پابرهنهها بروند مکه، (ناس) يعني مردم بروند مکه، ناس در قرآن به معني پا برهنهها نيست، پس اين کلمه اول چون غلط است يک خط روي آن مي کشيم.
مي گوئيم پيغمبران از محرومينند و جالب اين که مي گويند «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ» جمعه/2 مي فرمايد براي اميين پيغمبر فرستاديم، يعني در ميان پا برهنهها پيغمبران را انتخاب کرديم، پس انتخاب پيغمبر از ميان پا برهنه هاست.
چند تا غلط اينجا شده، يکي اميين جمع(امي) آقايان گفته اند(اميين) جمع امت است، بعد امت معرفي کرديم، پا برهنه يعني طبقه محروم هم کج معني کرده، (اميين) گفته جمع امت.
هم امت را محروم معرفي کرده و هم(اميين) يعني امي به معناي درس نخوانده، حالا درس نخواندها چه شکمشان سير باشد چه گرسنه مسئله طبقه مطرح نيست، اين هم حرف دوم حالا سوم مي گويد مومنين ومتقين ميان محرومينند جواب اين حرف هم درست نيست الان در خود ايران ما همه محرومين که گرايش مذهبي دارند نه، و همه اينها که سيرند ضد مذهبند اين حرف هم تجربه تاريخي دارد هم در زمان خودمان مي بينيم وچيزي که تجربه ملموس خارجي دارد با خطاب وشعارهاي فريبنده نبايد گول آن را بخوريم.
مثالي که هفته گذشته زدم، زن فرعون که گرايش مذهبي دارد مي گويد(نجني) نجات بده من را از دربار، فرار مي کند و به موسي کشش پيدا مي کند.
زن فرعون که از طبقه محروم نيست اين هم از حرفهاي بيخودي که مي زنند. مثلاً مي گويند افرادي که هميشه شکمشان سير است و به زندگي مادي رسيدند اينها همهشان محافظه کارند و مي خواهند رزيم سابق را حفظ کنند محافظه کاري و حفظ رژيم کار مردمي است که شکمشان سير است.
جواب: اين که پيغمبر شکمش سير بود چون اموال خديجه همه در اختيارش بود و وقتي که شکمش سير بود دست به انقلاب زد، اگر پيغمبر از محرومين بود و باز آن زماني که مي خواست انقلاب کند آن زماني که يتيم بود فقير بود دست به انقلاب مي زند نه آن وقت که مليونها اموال خديجه در دستش بود و به رفاه رسيد وشکمش سير بود. آنجا چرا دست به انقلاب زد؟ واز همه اموالش گذشت و آيا در همين ايران ما انقلاب از طبقه محروم بود يعني افرادي که پول داشتند در تظاهرات نبودند؟ کشته نشدند؟ و البته مخفي نماند که هم در گذشته و هم در الان طبقه محروم گرايششان بيشتر بوده اما شما اين را قبول نداري افرادي که مي خواهند بگويند که تاريخ فکر و مذهب وايدئولوژي ريشهاش را در بياورند مي گويند، اساس طبقه است، ما مي گوئيم اساس اراده است منتهي اين اراده در افرادي که محرومند ارادهشان قويتر است، چون دلبستگي ندارند.
افرادي که در يک وضع بهتري زندگي مي کنند اينها آلودگي بيشتري دارند مثل آدمي که خوابيده هيچي رويش نيست تا مي گويي برپا خيز بلند مي شود ولي کسي که 5 تا 6 تا لحاف رويش هست تا بگويي از جا خيز، اين يک مقداري طول مي کشد يا از جا نمي خيزد يا دير مي خيزد يا بد مي خيزد، بستگي دارند، علاقه دارند، به بار رويشان دل بسته شده، از دنيا و زر و زيور دل کندن مشکل است ولي محال نيست که اينهايي که دل به دنيا دارند اينها گرايش مذهبي ندارند اين حرف منطقند درست نيست.
مسئله ديگر اين که بايد حساب کنيم اين انقلابي که اهرم مي خواهد اين همه اهرم براي اينکه انقلاب را شکوفا کنيم حرکت بدهيم انقلاب را به پيش حرکت ببريم بايد به اهرم فشار بياريم، اگر ديد ديد مادي باشد اسلام بايد همهاش بگويي که خوردن مالت را، بردن مالت را، زود بگير مالت را، بايد همهاش فشاري که به اهرم مياره بحث اين باشد.
در فشارها مسئله محروميت ومظلوميت را بگوئيم، عقيده را بگوئيم، هر چه بيشتر محروميت مردم را بگوئيم و مظلوميت مردم را بگوئيم مردم را عقده اي کنيم، فشار به اهرم مي آيد انقلاب به جلو پيش مي رود آيا اسلام، آيا انبياء ما، که مي خواستند انقلابي بوجود بياورند آيا تکيهشان فقط روي محروميت ومظلوميت وعقيده مردم بوده، يا هم اينها بوده وهم مسئله انسانيت بوده؟
بابا تو انساني، کريمي، شريفي، عزيزي، چرا در برابر بت خم مي شوي؟ انسانيت يکي رضوان الله، خدا از تو راضي مي شود، پس حرکت کن پيغمبر وقتي مي خواهد ارتش بفرستد به سربازها مي گويد برويد بزنيد مالتان را خوردند شما از طبقه محروم و مظلوم هستيد سرباز را منفجر وعقده اي نمي کند تا انقلاب راه بيفتد، به سرباز مي گويد(رضي الله عنه) خدا از تو راضي مي شود، انسان تو شريفي، محروميت و مظلوميت هم دفاع از حق. . . پس ببينيد فشاري که روي اهرم مي آيد انقلاب الهي است فشار مي آيد.
انسانيت، دفاع از حق، با اين کلمه سرباز را بسيجي مي کنند تا انقلاب را پيش ببرد اگر انقلاب الهي نبود براي حرکت دادن همهاش مي گويند محرومي، مظلومي، عقده اي هستي.
حديث داريم که هر کس حمله به مالش شد يا حمله به ناموسش شد و دفاع کرد کسي آمده خانهاش به ناموس يا مالش حمله کرد کسي دفاع کند و در درگيري کشته شد امام مي گويد کسي که کشته بشود در دفاع از مال و زن و دخترش اين شهيد است حالا اگر من شهيد بشوم به خاطر مال به خاطر دفاع از مال يوقتي ديدي مي گويد قاليچه را بردند ديد ديد قاليچه است.
اما مسلمان وقتي حرکت مي کند دفاع از حق مي کند، يعني مسئله اي که برايش مطرح است حقيقت دفاع از حق، مسئله مال و شکم برايش اصالت ندارد.
از اين مي فهميم انقلاب ايران، حرکت ايران، قيام ايران، قيام اسلامي، وانقلاب اسلامي، انتخابي است نه انفجاري، يک مثالي بزنم براي انتخابي وانفجاري من اين را زياد گفتم يک قصه کوچک است حضرت علي(عليه السلام) در جنگ با دشمن درگير مي شود دشمن را مي گيرد مي کوبد زمين حضرت علي مي رود روي سينهاش مي نشيند دشمن که اين طور مي بيند آب دهن پرت ميکند به حضرت علي، حضرت علي ناراحت مي شود منزجر مي شود تا منفجر مي شود بلند مي شود يک خورده قدم بزند تا حالت طبيعياش را بدست مي آورد مي رود دشمن را بکشد مي گويند يا علي چرا حمله نکردي وقتي به تو توهين و جسارت کرد و آب دهن روي صورت شما انداخت؟ چرا اونوقت حمله نکردي؟ مي گويد آنوقت من منفجر شدم ومن مي خواستم حرکت من انفجاري نباشد مي خواستم حرکتم انتخابي باشد اگر وقتي غيض کردم حمله کنم و دشمن خدا را بکشم اين انفجار است و انقلاب انفجاري ارزش انقلابي وانساني ندارد.
زودپز هم وقتي بخارش زياد شد منفجر ميشود، گربه و سگ و گرگ هم اگر پا رو دُمش بگذاري مي پرد اگر غيض کرد وپريد خاصيت حيوان. . . اگر همهاش بگوئيم مردم محروم، ملت محروم، هي با محروميت مردم را داغ کرده ايم سربازي که از محروميت داغ بشود اين سرباز انفجاري است، سرباز انفجاري ارزش الهي و انسانيش کم است.
اسلام مي گويد «رَضِيَ اللَّهُ» خدا راضي مي شود «ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفين» نساء/75 چرا براي مستضعفين خون نمي دهيد؟ برويد از مظلوم دفاع کنيد، پس ببينيد خدا راضي مي شود حمايت از مظلوم کنيد انسان تو شريفي و به شريف کسي نبايد حکومت کند.
انقلابهاي مادي ما را با انفجار وعقده حرکت مي دهند، پس ما اگر بخواهيم انقلاب را حرکت بدهيم اسلام انقلاب را که بخواهد حرکت بدهد روي چي حرکت مي دهد آنکه خدا راضي است مردم مظلوم شدن حرکت بده خدا راضي است ولي ماديون وقتي بخواهند انقلاب را حرکت بدهند مسئله محروميت وطبقه وعقده خيلي فرق است بين انتخاب وانفجار رضايت خدا به ما انتخاب مي دهد محرومت به ما انفجار مي دهد پس اينطور نيست که هرکس که محروم شد گرايش ديني داشته باشد.
خيلي از محرومها گرايش ديني ندارند و اينطور نيست که هرکس که نان به دهانش رسيد و وضعش خوب شد گرايش مذهبي نداشته باشد دين ريشهاش اراده است.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته