متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1358/8/23
بسم الله الرّحمن الرّحيم
گفتيم كه فكر باز داريم و فكر بسته روح باز داريم و روح بسته «عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» محمد/24 بعضيها مثل اينكه به قلبشان قفل زده شده است يعني نميفهمند.
گاهي آدم چشمش نميبيند تقليد كوركورانه و دربست در اختيار يك نفر بودن غلط است اما حساب تقليد در اسلام جداست اين يكي از عوامل بسته بودن فكر است يكي كتمان دانشمندان و سانسو است پيغمبر مبعوث شد دانشمندان او را ميشناختند اما نگفتند چون نگفتند ملت مانده بودند و زاد و ولد كردند الان كساني كه مخالف پيغمبر هستند و آمارشان به ميليونها رسيده است اينها علاوه بر اينك گناهكارند و تحقيق نميكنند گناهشان به گردن آن چند نفري هست كه كتمان ميكردند و نميگفتند.
يكي از اين چيزها طرحهاي استعماري است، و يكي هم تعصب است تعصب نوعهاي مختلفي دارد ما يك تعصب ملي داريم، علاقه باعث ميشود كه انسان حقيقت را. . . گاهي وقتها ميبيني كه دو تا بچه با هم دعوا ميكنند مادر ميآيد بيرون بدون اينكه بفهمد كه قصه چيه و حق با كي است به دفاع از بچهاش ميپردازد.
در زمان پيغمبر فاميل الف يك نفر از فاميل ب را ميكشت فاميل ب ميگفت چون يكي از ما را كشتيد ما ده تا از شما را ميكشيم اين تعصب قبيلهاي است آيه نازل شد «فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» الإسراء/33 در قتل اسراف نكنيد يكي به يكي، بعضيها اين آيه را ميخوانند ميگويند آقا قرآن گفته در آدمكشي اسراف نكن يعني يكي دو تا را ميشود كشت نه بابا، اينكه ميگويد اسراف نكن نظر دارد به اين قصه اين تعصب قبيلهاي باعث ميشود كه وقتي چندين نفر سر يك نفر كشته شوند آيه نظر به آنجا دارد در مقابل آن عمل ميگويد يكي به يكي نه اينكه يعني مجاز هستيد يكي را بكشيد.
ما يك وطن دوستي داريم يك وطن پرستي، وطن دوستي درست است وطن پرستي شرك است همينطور كه چوب پرستي شرك است وطن پرستي هم شرك است انسان نبايد تابع وطناش باشد به جوري كه حرفهاي وطنهاي ديگر و ملتهاي ديگر را قبول نكند ما حق پرست هستيم.
در قرآن آياتي داريم كه از آن استفاده ميشود كه وطن دوستي يك حق طبيعي است مثلاً «أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ» آل عمران/195 مومنين را از خانه هايشان بيرون ميكردند پس پيداست علاقه به ديار، علاقه به خانه و وطن يك حقي است كه ستمگران اين حق را از مومنين گرفتند. تمام آياتي كه ميگويد ظالمين مومنين را از ديارشان اخراج ميكردند معلوم ميشود كه علاقه به وطن و ديار درست است كه يكي از بدي كفار اين است كه مومنين را از ديارشان اخراج ميكردند.
يكي از تعصبات تعصب حزبي و سازماني است، «كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» المؤمنون/53 يعني هر حزبي به آرم خودش به پوستر و شعار خودش شاد ميشود، معنايش اين نيست كه حزبها كارهايشان را تعطيل كنند معنايش اين است كه اگر حزب الف دست به يك كاري زد و حزب ب بر عليه او تبليغات كرد با اينكه حرف حزب الف درست است معلوم ميشود كه حزب ب خداپرست نيست حزب پرست است حزب پرستي مثل خورشيد پرستي است.
قرآن براي باز شدن فكر برنامههايي دارد يكي از آنها مشورت است «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ» الشورى/38 در سوره شوري وقتي ميخواهد كارهاي خوب مومنين را بشمارد يكي از كارهاي خوبشان اين است كه مشورت ميكنند اما الان هستند كساني كه «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ» را ميگويند ولي از باقي آيه غافل هستند، كساني كه وابسته به شرق و غرب نبودند و به خدا تكيه كردند، از گناهان كبيره اجتناب كردند، در مقابل برخوردهاي ناروا گذشت داشتند، هر چه فرمان حق است استجابت كردند، از كنار زندگي گذشتدن و به محرومين كمك كردند اينها همه هست يكي هم ميگويد بپا داشتن نماز و در نماز جمعه و جماعت شركت كردن يكي هم ميگويد مشورت كردن، ده تا صفت است يكي هم مشورت است ولي متاسفانه افرادي هستند كه مشورت را ميگيرند اما باقياش را ول ميكنند.
اين هم كه ميگويد «وَأَمْرُهُمْ شُورَى» گاهي هم غرضاش اين است كه من را دعوت كنيد به شوري نه اينكه عقلاً بنشينند. . . اينكه هي داد ميزند شوري شوري اين غصه ميخورد كه چرا خودش را به شوري راه ندادند اين دلش به حال خودش ميسوزد.
اصولاً مشورت خيلي فايده دارد محبت بوجود ميآورد فكر را باز ميكند پيغمبر عقل كل است نيازي ندارد اما در عين حال يك جا خدا به او ميگويد ميخواهي كاري كني با مردم مشورت كن آدم لازم نيست كه هميشه در مشورت چيزي ياد بگيرد گاهي هم چيزي به مردم ياد ميدهد.
ابرهيم بزرگ است اما با بچهاش مشورت ميكند البته فرمان خدا را انجام ميدهد اما براي رشد بچه مسئله را با بچهاش طرح ميكند «يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ» الصافات/102 من مامور شدهام كه تو را بكشم «فَانظُرْ مَاذَا تَرَى» نظر بده راي تو چيه؟ ابرهيم صد ساله از پسر سيزده نظر ميخواهد «قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ الصَّابِرِينَ» پسر گفت بابا! چرا از من نظريه ميخواهي همين كه خدا گفته انجام بده تو هم انجام بده اصولاً مشورت در جايي است كه حكم خدايي در كار نباشد وقتي خدا وقتي گفته نماز صبح دو ركعت باشد ديگر مشورت نميخواهد مشورت در جايي است كه فرمان خدايي در كار نباشد.
(مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ) وسائلالشيعة ج12 ص40- اگر كسي خودبين باشد و بگويد كه من بهتر ميفهمم و نيازي به مشورت ندارم فلج ميشود كسي كه خودبين باشد و مردم را لايق مشورت نبيند قهراً از افكار ديگران باخبر نميشود. خودبيني انسان نسبت به خودش اين خودبيني يكي از حسودهاي عقلش است يعني عقلي كه بايد از ديگران هم استفاده كند چون خودبين است از ديگران استفاده نميكند و كسي كه از ديگران استفاده نكند فكرش بسته است.
حالات انسان چند جور است گاهي حالات او مثبت است ميگويد هم او داشته باشد و هم من داشته باشم يك حالت ديگر ميگويد نه او داشته باشد و نه من اين منفي باف است من كه ندارم خدا كند كه او هم از دستش بگيرند يكوقت ميگويد او داشته باشد من نداشته باشم، يك حالت هم هست من داشته باشم اما او نداشته باشد.
اگر بگويد هم او داشته باشد و هم من اين غبطه است و چيز خوبي است به امام سجاد(عليه السلام) ميگويند چرا اينقدر عبادت ميكني؟ ميگويد من كجا علي(عليه السلام) كجا، من ميخواهم به علي برسم امام علي(عليه السلام) ميفرمايد(واجعلني في الميادين سابقين) يك جوري كه من و خوبها در كار خوب سبقت بگيرم.
اگر گفتي انشاءالله آنچه هم كه دارد از دستش بگيرند اين حسادت است يكي از نشانههاي آدم حسود اين است كه اگر يك كمالي از رفيقش را برايش گفتند سعي نكند كه كمال را از بين ببرد. آدم باكمال كمال را كه ديد خدا را شكر ميكند و دعا ميكند كه همه اين كمال را داشته باشند.
اگر بگويد من نداشته باشم او داشته باشد اين طوري نيست به اين ميگويند ايثار مثل حضرت علي(عليه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله عليها) كه سه روز روزه گرفتند و رفتند كه افطار كنند در خانه را زدند اينها هم غذا را به آنها دادند و خودشان با آب افطار كردند اينها ايثار كردند.
حديث داريم امام فرمود هر كس يك دقيقه عار چيزي ياد گرفتن را تحمل نكند عمري در عار بي سواد باقي ميماند.
ارتش و پاسدار و سرباز ما از خوابشان ميگذرند ولي. . . يكوقت ميگويم من داشته باشم او نداشته باشد اين بخل است، آدمي كه خودبين است اول ضرر را به خودش ميزند بلد نيست عارش هم ميآيد كه بپرسد.
مسئله هجرت و سير در زمين، قرآن مكرر ميفرمايد «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ» يوسف/109 آيا سير نميكنيد در زمين؟ برويد دنيا را ببينيد، آثار پيشينيان را ببينيد درس بگيرد، افرادي در يك منطقههايي بسته هستند اسلام ميگويد حركت كنيد كسي كه هجرت كند راههايي پيدا ميكند.
افرادي هستند سرگرم مباحث بي خودي هستند خدا انتقاد ميكند از اينها مثل اينكه زمان پيغمبر(صلي الله عليه و آله) گروه الف وگروه ب سر جمعيت با هم دعوا كردند يكي گفت ما بيشتريم ديگري گفت ما بيشتريم بنا شد سرشماري كنند فاميل الف برنده شد فاميل ب باخت فاميل ب حاشا كرد و گفت دو مرتبه سرشماري كنيم بنا بر يك نقل گفتند زنهاي آبستن را دو تا حساب كنيم سرشماري كردند باز فاميل ب باخت فاميل ب گفتند خيلي از ماها مرده برويم قبرستان مردهها را هم بشماريم ببينيم كدامها بيشتريم، اينرا ميگويند بستگي فكر اينكه فلاني خانهاش كجاست؟ آمارش چيه؟ چند نفرند؟ آيه نازل شد «أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ التكاثر/1حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ» التكاثر/2 سرگرم كرده سرشماري حتي اينكه قبرها را ميشماريد يعني شما به شمارش استخوان پوسيدهها دلخوش هستيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته