متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛تاريخ پخش :: 1358/6/7
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا و نبينا محمد و على اهل بيته و لعنة الله على اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين بحث امروز ما در مورد يکي از مسائلي است که قرآن خيلي روي آن تکيه کرده و الان هم بمناسبت اينکه وقت جمع آوري گندمها هم هست براي کساني که زياد انشاءالله برداشت مي کنند و بحد نصاب هم مي رسد بايد خلاصه مسئله زکات را مطرح کنيم. قرآن خيلي جاها مي گويد «يُقيمُونَ الصَّلاةَ» مائده/55 پشت سرش هم مي گويد «وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» مائده/55 زکات را در کنار نماز گذاشته «يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» مائده /55، زکات را در کنار نماز مطرح کرده مي خواهم مسئله زکات را بگويم قبلاً بگويم که کلياتي درباره زکات خيلي فشرده بگويم و بعد اين را مطرح کنم ان شاءالله. اول قانون زکات تقريباً سال دوم هجري نازل شد، يعني پيغمبر که چهل سالگي به پيغمبري رسيد تا پنجاه و سه سال، سيزده سال در مکه حکم زکات نبود سيزده سال فرمان زکات نبود وقتي پيغمبر هجرت کرد سال دوم هجرت بود تقريباً اينطور در ذهنم است که دستور زکات آمد و مسئله قانون زکات هم در ماه رمضان آمد. در ماه رمضان بود که آيه زکات نازل شد پيغمبر هم به منادي گفت که برو در شهر به مردم اعلام کن که اي مردم اين الله «قَدْ فَرَضَ عَلَيْكُمُ الزَّكَاةَ كَمَا فَرَضَ عَلَيْكُمُ الصَّلَاةَ»(من لايحضرهالفقيه، ج2، ص13) همينطورکه نماز بر شما واجب شد زکات هم بر شما واجب است «زَكُّوا أَمْوَالَكُمْ تُقْبَلْ صَلَاتُكُمْ»(كافى، ج3، ص497) زکوة مالتان را بدهيد تا نمازتان هم قبول شود. کسي که زکات ندهد نمازش قبول نمي شود و اگر کسي منکر زکات بشود کافر است. هر کسي يکي از ضروريات دين را منکر بشود کافر است. و اگر مردم، در روايات مي خواهيم که اگر مردم زکات مالشان را بدهند روي کره زمين فقيري باقي نمي ماند. و سخي ترين مردم کسي است که زکات مالش را بدهد. خيلي آدمها هستند يک ولخريهايي مي کنند اما آنجا که واجب است زورش مي رود پول خرج کند. شايد سالي هزارها تومان يک بريز و بپاش هايي دارد کادو مي برد براي زايمان فلان خانم، چشم روشني مي برد براي خانه خريدن فلان آقا، سوغاتي مي آورد، مهماني مي کند يک بريز و بپاشهايي مي کند که ضرورتي هم ندارد. اما به مسئله وجوب که مي رسد، ها. . . آنوقت بعضي هم در اجتماع مي گويند که فلاني آدم دستش به جيبش آشناست، آدم سخاوتمندي است. اما از ديد اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام سخي ترين افراد کسي است که زکاتش را مي دهد و اين هم مسئله اي است. قرآن مي فرمايد کسي که زکات مالش را نمي دهد روز قيامت «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا» آل عمران/180 آن بخلي که کردند اموالش طوق مي شود و به گردنش انداخته مي شود و خيال نکنند افرادي که اگر زکات مالشان را مي دهند از مال کم مي شود زکات مالتان را بدهيد مطمئن باشيد کم نمي شود گاهي تشبيه مي کنند زکات را مثل درخت انگوري که بعضي شاخه هايش را قيچي مي کنند که اين قيچي کردن باعث نمي شود که ميوه کمتر بدهد. اينها خلاصه يکسري حديثهايي است. و خيلي پيغمبر کساني که زکات نمي دادند شدت عمل نشان مي داد. يک روز پيغمبر آمد در مسجد خواست برود نماز بخواند قبل از آني که برود آنها بخواند گفت قم يا فلان، قم قم يا فلان، کله قم يعني پا شو قم يعني پاشو قم يا فلان اي فلاني پا شو. نه نفر را از مسجد بيرون کرد گفت چون شما زکات نمي دهيد حق شرکت در نماز جماعت نداريد. حديث داريم اگر مردم زکات مالشان را ندهند خدا برکتش را از زمين مي گيرد و پيغمبر فرمود ملعون ملعون خدا لعنت کند خدا لعنت کند کسي که زکات مالش را نمي دهد. و کسي که زکات مالش را نمي دهد در آستانه مرگ مي گويد(رب ارجعوني) خدا مرا برم گردان اين سفر ديگر قول مي دهم مي گويند(کلا انها کلم هو قائدها) يعني آدمي که زکات نمي دهد لحظه مردن يک حال حسرتي دارد حسرت لب مرگ دارد مورد لعنت پيغمبر است زمين برکت خودش را بر مي دارد از ملتي که زکات نمي دهند. حضار: اگر کسي نداد ضمانت اجرائي دارد که از او بگيرند؟ بله، حکومت اسلامي اول نصيحت مي کند، ديروز يک بحثي داشتيم که اسلام ما را از درون مي سازد. يک کاري مي کند خودمان با دست خودمان بدهيم با معتقدات يعني در ما ايجاد عقيده مي کند که خودمان بدهيم. و البته اگر نشد شدت عمل. . . پيغمبر در وصيتش به علي ابن ابيطالب فرمود اين مسلمانها و گروهشان اسمشان اسلام است ولي واقعش کافرند يکي از مسلمانهايي که اسمش اسلام است و واقعش کافر است کسي است که مي گويد مسلمانم و زکات نمي دهد. و کشاورزان ما بايد بدانند در عين اينکه بايد کمک کرد در توليد و کشاورزي و برداران جهاد سازندگي در درو در عين حال اينها مسئله اين است که حالا که ما کشاورزيم پس ديگر زکات ماليده، بله، کاسب فرق نمي کند بايد ماليات اسلامي گرفته شود حالا بيست درصد از يک گروه و زکات از يک گروه و بله. . . (من منع حقاً لله عزوجل انفق في باطل مثليه) حديث داريم اگر کسي راه حق پيش آمد پول خرج نکرد راه باطلي پيش مي آيد و دو برابر خرج مي کند. کسي اگر زکات را ندهد(فليس بمومن والا مسلم) نه مسلمان است و نه مومن حديثهاي خيلي تندي است «كُلُّ مَالٍ لَا تُؤَدَّى زَكَاتُهُ فَهُوَ كَنْزٌ»(بحارالأنوار، ج70، ص139) هر مالي زکاتش داده نشود آن کنز است و آيه کنز و تحريم کنز شامل او هم مي شود خلاصه اينها روايات فشرده بود که من اينجا نوشته بودم گفتم اجازه مي خواهم تکرار بکنم. از شما بپرسم قانون زکات چه ماهي نازل شد؟ ماه رمضان کسي که زکات ندهد نمازش قبول نمي شود. کسي که منکر زکات بشود کافر است. حضار: اگر کشاورزي فقير باشد چي بايد زکات بدهد؟ اينها ديگر خصوصيات زکات را بايد به رساله مراجعه کرد من از کتاب وسائل الشيعه يک کلياتي را نوشتم در مقام گفتن خصوصيات زيادش نيستم يعني. . . چون من مي خواستم که در تلويزيون براي برداران و خواهران يک مسائلي را بگويم بعد توضيح المسائل و تحرير را ديدم، ديدم هر يک مسئله اي را مطرح کنم چند تا مسئله هم دنبالش پيش بيايد. آنوقت مثلاً فرض کنيد که در رساله نوشته جواني اگر زني، دختر و پسري اگر کسي بخاطر ازدواج نکردن به گناه مي افتد واجب است ازدواج کند. ديگر ازدواج مستحب نيست ازدواج واجب مي شد اگر کسي احساس کند که بخاطر عدم ازدواج گناه مي کند واجب است ازدواج کند خوب حالا ازدواج کند خوب حالا گفتيم اين را مطرح کنيم بعد ديدم خود اين مسئله وابسته به چند تا مسئله ديگر هم مي شود. برويم آنها را بگوييم، نگوييم ناقص مي ماند برويم آن مسئلهها را بگوييم هي شاخه به شاخه مي رويم. اين است که بايد مسائلي که انسان مورد نيازش است در رسالهها هم نوشتهاند آنچه انسان واقعاً مورد ابتلائش است واجب است ياد بگيرد. يک کلياتي از فقه بايد بدانيم ولي اينجا من نمي توانم بگويم. حالا زکات را از چه کسي بگيريم و چطور خرج کنيم و اين يک مسئله اي است که در قرآن هست. آيه 60 سوره توبه قرآن را بدهيد برادران، عرض مي شود که ما در مدرسه خوب شما ديپلمتان را گرفتيد ديگر همان روزهاي اولي که به ما درس مي دادند مي گفتند ما يک مقسوم داريم. مثلاً صد يک مقسوم اليه داريم مثلاً پنج يک خارج قسمت هم داريم بيست. مقسوم و مقسوم اليه را مي گفتند خارج قسمت را مي گفتند خود شما بگو. ما در قرآن يک مقسوم داريم يک مقسوم اليه. مقسوم و مقسوم اليه را گفته و آنوقت خارج قسمتش را گفته خود شما بگوييد، آيه اين است مورد توبه آيه 60 مي فرمايد «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ» توبه/60 منتها مقسوم اليهاش بزرگ است عنوان درس بخشش زکات است. مسئله زکات قرآن مي فرمايد «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها» توبه/60 زکات را بگيريد براي فقرا و مساکين «وَ الْعامِلينَ عَلَيْها» کساني که زکات را در شهرها و دهات جمع مي کنند و پخش مي کنند «وَ الْعامِلينَ عَلَيْها» کارمندان، کارمنداني که زکات را جمع مي کنند و پخش مي کنند «وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم»، مؤلفه قلوبهم يعني زکات را بگيريد و بدهيد براي تأليف دل، کساني که مسلمان نيستند اما اگر کمکشان کنيد علاقه به اسلام پيدا مي کنند مي آيند اسلام را تحقيق کنند يا مسلمانان ضعيفي که اگر گرسنگي بکشند چه بسا دينشان در خطر باشد مسلمانان ضعيفي که بايد کمک مالي هم بهشان کن، تأليف دل، الفت دل، بودجه بيت المال خرج فقرا و مساکين بشود خرج کساني بشود که جمع مي کنند بيت المال را از پر درآمدها مي گيرند و حفظ مي کنند و ميان کم درآمدها تقسيم مي کنند و کساني که نياز به محبت و الفت دل و تفقد دارند، از اينها تفقد کنيد احوالشان را بپرسيد، کمک مالي بهشان بکنيد و في الرقاب بردهها را از زکات بخريد آزاد کنيد و الغارمين ورشکسته هايي که، افرادي هستند ورشکسته هستند حالا ورشکسته مي شود خوب اينها ناحق ورشکست شده اما يک افرادي ورشکست مي شوند به حق مثل اينکه مثلاً بازاري است مغازهاش مي سوزد، زلزله مي شود خانهاش خراب مي شود فلان کشاورز، سيل مي آيد کشتش از بين مي رود، انبارش مي سوزد، که ماشين است تصادف مي کند، سرمايهاش يک ماشين بوده تصادف کرده نيست شده افراد اينطوري ورشکست «وَ الْغارِمينَ وَ في سَبيلِ اللَّهِ» پولهايي که در راه خدا لازم است خرج کنيم، «وَ ابْنِ السَّبيلِ» کساني که در مسافرتها، در جادهها پولشان ته مي کشد مثلاً رفته خارج، دانشجو است رفته خارج درس بخواند خرجيش تمام شده يا در مسافرت است خيال کرده هزار تومان بسش است حالا تصادف کرده و ماشينش نياز به خرج پيدا کرده، يا بعضيها هم که ماشينشان تصادف مي شود خوب پيش بيني نمي کنند که چقدر خرج دارد بخيالش مثلاً ده هزار تومان بس است پيش آوري مي شود مثلاً بيشتر خرجش مي شود، در راه مانده، هشت تا، فقرا يک مساکين ها، کارمنداني که جمع آوري مي کنند و پخش مي کنند سه تأليف و اما چهار، پنج، شش، هفت، هشت، حالا زکات را بگيريد و ميان اينها تقسيم کنيد. آيه 57 هم يک قصه هست يادم بياوريد آخرش بگويم، بله، حالا، اول ما بايد اين صدقات را معنا کنيم صدقات جمع صدقه هست، صدقه در زبان ما به اين دو ريال، پنج ريالها مي گويند اما در قرآن هر جا مي گويند صدقه معمولاً مراد زکات است چرا به صدقه مي گويند زکات چون صدقات جمع صدقه هست. صدقه به معناي از صدق است. صدق يعني چه؟ يعني راستي مي گويند صداقت يعني راستگويي، کسي که واقعاً مي گويد من ايمان به قيامت دارم اگر راست مي گويد نشانه راست بودن ايمانش اين است که پول هم بدهد زکاتش هم بدهد مثل اينکه در ازدواج مي گويند مهريه و گاهي مي گويند صداق هم بهش مي گويند مهريهها دو اسم دارد مهريه مي گويند صداق هم مي گويند. صداق هم مي گويند. صداق يعني چه؟ يعني دامادي که مي آيد مي گويد من خواستگاري مي خواهم بکنم دختر را مي خواهم بگيرم، بهش مي گويند راست مي گويي اگر راست مي گويي دختر را مي خواهي بگيري بده ببينيم بيست هزار تومان اين بيست هزار تومان نرخ خانم نيست چون اگر نرخ خانم باشد پس حضرت زهرا نرخش خيلي کم است چون مهرش خيلي کم بود نرخ که نيست که اين پولي که مرد مي دهد بعنوان صداق و مهريه اين نشانه اين است. که مرد در علاقه به زن و در علاقه به ازدواج راست مي گويد يعني هوسش آني نيست. واقعاً بناي تشکيل زندگي دارد چون بناي تشکيل زندگي دارد چون مي گويند تو اگر راست مي گويي بناي تشکيل زندگي داري بده ببينيم سي هزار تومان. ده هزار تومان، پنجاه هزار تومان، البته اينها مهريه زايد مال قبل از انقلاب بود. انقلابيهاي واقعي همه کارهاشان انقلابي است. آخر بعضي انقلابي شعاري هستند، استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي بعدش هيچي، نه فکرشان انقلابي است نه هيچي و نه هيچي ولي خوب بعضي از شهرها ازدواجهاي خوبي و ازدواجهاي واقعاً اسلامي برقرار شد که خود دخترها زير بار مهريه نرفتند. من يک کارت عروسي از يک دختر خانمي که خانه پدرش رفتم دستم آمد از بس جذب اين کارت شدم کارتش را با خودم آوردم قم. يکي از افراد محترم تبريز دخترش را عروس ميکند بعد در کارت عروسيش مي نويسد که باسمه تعالي دوشيزه فلاني و آقاي فلاني به ازدواج هم در آوردند بنا داشتيم جشن با شکوهي بگيريم شما را هم دعوت کنيم اما تصميم گرفتيم بودجه جشن را بدهيم به يک خواهر و برادر و آنها هم ازدواج کنند. بنابراين جشني نداريم کارت را فرستاديم که بدانيد ما عروس شديم ولي تشريف نياوريد. اين کارت کارت اطلاع بود که بدانيد که ازدواج شد گرچه از ديدارتان محرومم ولي اميداورام اين عمل انقلابي اسلامي را بپذيريد. و اگر يک سال تشريفات ازدواج در ايران کم بشود و دختر و پسري بي زن و بي شوهر نمي مانند و اگر يک سال پولهايي که در ساختمانها خرج دکور سازي مي شود کم بشود کسي بي خانه در ايران نمي ماند. سيد جمال الدين اسد آبادي رحمة الله عليه مي فرمود اگر چهل تا مسلمان بيايند مسلمان بشوند تمام قارهها مي آيند فيلمبرداري مي کنند که آي بياييد پيدا کرديم چهل تا آدم پيدا شده، فقط چهل نفر چهل روز مسلمان بشويم و طوري هم نمي شود. زناني که اينطور آماده شدند و پسراني که اينطور آماده شدند و ازدواج کردند اينها ازرششان کم نشد. حالا پس صدقات جمع صدقه. صدقه از صدق است. صدق يعني راستي، کسي که راست مي گويد مي خواهد بناي تشکيل زندگي بدهد بايد صداق بدهد کسي که راست مي گويد ايمان به قيامت دارد بايد پول هم بدهد. اين صدقات به اين معنا مي گويند صدقه حالا از چه کسي مي گيريم صدقات را؟ صدقات را از سه گروه مي گيريم: يک: دامداران، زر و سيم داران، کشاورزان يک و غيره هم مي گذاريم و غيره. اين و غيره براي چي؟ براي اينکه مسائل اقتصادي زير نظر ولايت فقيه است ما در اسلاممان دو برنامه داريم برنامه هاي قطعي که مو درزش نمي رود مثل نماز صبح دو رکعت است بهش مي گوييم برنامه قطعي و پيش رو يکسري برنامه هايي است که شناور است يعني قابل پايين و بالا آمدن هست يکسري هم نيست، مثلاً مسائل اقتصادي اينطور است استفاده از تنباکو در يک زمان حلال وقتي ميرزاي شيرازي مي بيند بودجهاش صرف انگلستان مي شود مي فرمايد استفاده تنباکو حرام، مصرف اجناس آمريکائي حلال اما اگر يک مرتبه درگيري شد ولايت فقيه ممکن است بنويسد مصرف اجناس آمريکايي حرام. مسائل سياسي، مسائل اقتصادي، مسائل اجتماعي گاهي واجب مي شود، گاهي حرام مي شود اين زير نظر ولايت فقيه است، زکات يک مسائل مهمي دارد. يعني يک قانون معيني دارد که دامداران و زر و سيم داران و کشاورزان قطعي است و اگر حکومت اسلامي صلاح دانست مي تواند اضافه هم بکند مثل اينکه علي عليه السلام زکات به اسبها بست، اسب داران راه پيمايي راه انداختند آمدند و خلاصه تظاهرات و آمدند منزل علي(ع) که بابا اسب که ديگر زکات ندارد پيغمبر فرمود زکات بر نه چيز است. شما امسال اسب را هم زکات بستي فرمود من علي بن ابيطالب رئيس حکومت اسلامي هستم چون امسال بودجه مملکت کم است گفتم کساني که اسب دارند آنها هم يک زکاتي بدهند. پس ببينيد اگر يکوقت اقتضاء کرد ولايت فقيه مي تواند اينها را کم و زياد بکند. کاري نداريم صدقات بايد جمع آوري بشود «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ» مقسوم. مقسوم اليه هشت تا حالا خارج قسمتش را شما تعيين کنيد. خوب من امروز ديگر حرف نزنم. از دامداران و زر و سيم داران پر درآمد جمع کنيد به هشت گروه تقسيم کنيد. چي مي شود خارج قسمتش. خارج قسمتش اين مي شود. وقتي ما بودجه بدهيم به فقرا و مساکين البته اگر کسي تن پروري مي کند و دنبال کار نمي رود و فقير است احتياط اين است که به اين صورت نوشتند، نوشتند اگر کسي از بي عاري دنبال کار نمي رود بودجه و زکات به ايشان ندهيد، احتباط اين است که ندهيد، ما به فقير تن پرور نمي دهيم. شخصي آمد پهلوي رسول اکرم گفت يک خورده پول بده من فقيرم براي اينکه دست ندارم کار کنم پول هم ندارم تجارت کنم پيغمبر فرمود سرت را بجنبان، او هم تکان داد، گفت خوب سرت سالم است گفت حالا چه کنم؟ گفت برو با سرت حمالي کن کسي که مي تواند حمالي کند گدايي ممنوع. گفت آقا با سر که نمي شود حمالي کرد گفت چيزهاي کوچک، ساکي چمداني چيزي. . . بايد به فقيري، فقط به فقيري مي دهيم که مي رود منتها نمي تواند بيش از اين کار توليد کند نمي تواند بيش از اين کار بکند پيرمرد است روزي يک کت بيشتر نمي تواند بدوزد اما خرجيش زياد است. اين را بايد بهش بدهيم تا مقدار نيازش نه حتي تا به مقدار غني، زکات را بدهيم به فقرا و مساکين. فرق مسکين و فقير چيست؟ بعضي مي خواهند بگويند مسکين ريشه لغوياش از مسکن است، مسکين و مسکن فرقش يک ياء است. حالا مسکن يعني خانه، مسکين يک فقير است که مي رود در خانهاش مي نشيند چون پول ندارد بيايد مي رود خانه نشين مي شود يعني(اسکنه فقره) و مي گويند مسکين کسي است که پريشاني و فقرش بيشتر از فقير باشد. خلاصه فقير درجه يک را مي گويند مسکين، بودجه را بدهيد به اينها، تا چه بشود؟ تا کم درآمدها نيازشان تأمين بشود. تا يک تعاملي در جامعه برقرار بشود. منتها بايد اين هم معلوم بشود افراد محترمي که آبرويشان در خطر است و اگر بهش بگويي آقا اين زکات است ناراحت مي شود به ما دستور دادند فقهاي ما که شما پول بهش بده اما نگو زکات است اگر بهش بگويي آقا اين پول را بگير زکات است، اين گندم را بگير زکات است، اگر بداني که به اسم زکات بهش بدهي ناراحت مي شود شما حق نداري به اسم بدهي. شما براي اينکه آبرويش را حفظ کني بهش کمک بکن در قلبت نيت کن که زکات است اما بهش نگو که زکات است که آبروي مردم نرود. مثل اينکه در بيت المال در خمس گفتهاند اگر کسي طرف خودش خمس بدهد بله قربان گو بار مي آيد بنده خمس دارم صد تومان مي دهم به ايشان تا صد تومان دادم به ايشان ايشان هر وقت من را ديد بايد بگويد سلام عليکم حال شما خوب است. خدا سايهات را از سر من کم نکند. يعني بله قربان گو بار مي آيد و لذا اگر خمسها همه واريز بشود به يک صندوق و کم درآمدها از صندوق بگيرند ديگر بله قربان گو در جامعه نباشد. و شايد هم اين فلسفه باشد که مي گويند بيت المال در يک مرکز پهلوي ولايت فقيه جمع بشود. «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ» بودجه را از پر درآمدها بگيريد به نفع کم درآمدها تا تعادل اجتماعي برقرار شود. ديگر کارمندها را هم بايد پولشان داده حالا فقير نيستند، خوب نباشند کارمندي هم که فقير نيست گاهي بايد پولش داد آدم خيال نکند که هميشه فقرا خوشحال مي شوند. گاهي گوشت قرباني مي کني در خانه فقير مي بري، در خانه غير فقير هم مي بري مي بيني همان اندازه که فقير خوشحال است غير فقير هم خوشحال مي شود. آمد پهلوي رسول اکرم گفت مي خواهم صور بدهم فقراي شهر را فرمود کار بيخودي است. گفت آخر کار بيخودي است که مي خواهم به فقرا صور بدهم؟ فرمود تو خيال مي کني غير فقرا دلشان نمي خواهد صور بخورند؟ همينطو که فقير دلش مي خواهد مهمان شود غير فقير هم دلش مي خواهد مهمان بشود. گفت وقتي مهماني مي کني فقير و غني را با هم دعوت کن کارمند الزام نيست فقير باشد اما اين بيت المال چون دارد تلاش مي کند در جمع آوري و حفظ و پخشش اين هم بايد تشويقش کن. يکخورده از اين پولها را هم بدهيد به اين تا تشويق بشود. تأليف دلها، افرادي هستند که بايد اينها را دلگرم کرد. دست به يک کاري زدند بايد تشويقشان کرد و کمکشان کن بايد از بيت المال مقداري هم براي اين پول داد. تأليف دلها محبوبيت پيدا کنند. بردهها ديروز در بحث برده صحبت کردم کسي که آمده شمشير بکشد من را بکشد موفق نشده فعلاً گروگان گرفته شده. اسلام مي گويد گروگانها را که بعنوان اسير است البته وقتي مي گويم گروگان ياد گروگانهاي آمريکايي نيفتيد آنها حسابشان سواست، آنها جاسوس بودند از قاتل بدتر بودند عملاً، گاهي يک جاسوسي طراحي مي کند طرح صد تا قتل را هزار تا قتل را صادر ميکند. حالا برده هايي را باد از بيت المال صرف بشود بردهها را بخريم آزاد کنيم. امامان ما در زمان خفقان که نمي توانستند حوزه علميه داشته باشند مثل امام سجاد(عليه السلام) در يک زمان خفقاني بوده نمي توانست حوزه علميه داشته باشد. هر چه فکر کرد راه چاره را بر اين ديد که بردهها را بخرد در خانهاش به اسم برده با اينها کار بکند و اينها را بسازد هر سال هم شب عيد فطر روز آخر ماه رمضان همه برده هايش را آزاد مي کرد. يعني يک دانشکده اي درست کرده بود که هر سال شب عيد فطر فارغ التحصيلانش مي آمدند بيرون و چون برده بود و در خانه با برده حرف زدن ديگر قاچاق نبوده اين مانعي نداشت و الان شيعه هاي مدينه اينها نسل همان فارغ التحصيلان امام سجاد(عليه السلام) هستند. بردهها را بخريد و آزاد کنيد. ورشکسته ديديد که گاهي يک نيروي انساني ضربه اقتصادي خورده مثل پيچ و مهره اي است که نياز به روغن دارد. يک مقدار روغنش بريزي باز کار مي کند، افرادي هستند کشاورزي کرده سيل آمده خراب کرده، بارندگي نشده کشتش از بين رفته يا بازاري عرض کردم انبارش سوخته، راننده است ماشينش از بين رفته اين يک عنصري است که فلج شده اين را شما از صدقات، از درآمد اسلام، از ماليات اسلامي بدهيد به اين افراد ورشکسته به حق، نه آنهايي که بريز و بپاش کردند و ورشکست شدند، بدهيد به ورشکستگان تا اينها را تحريک کنيد. محرک نيروها، اين نيروهاي فلج را در راه خدا خرج کنيد حالا در راه خدا خرج کنيد حالا در راه خدا همه کاري مي شود کرد. از پل گرفته، زايشگاه گرفته، کتابخانه گرفته، ساختن مدرسه تمام کارهاي عمراني، آبادي، هر کار خيري، کار خير زياد است از بيت المال بايد صرف راه خدا بشود، راه جامعه بشود. افراد در راه مانده، عرض کردم مسافرين، دانشجو، طلبه، زوار، هر چي، کساني که در راه ماندهاند و بي پول شدند و آبرويشان در خطر است شما از بيت المال به اينها هم بدهيد آبروي اينها را بخريد. تا اينها آبرومند باشند. اگر شما داري مي روي از شما پرسيدند که شما اين شعاري که دادي گفتي استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي اين جمهوري اسلامي چيست؟ مي گويي جمهوري اسلامي کشوري است که جامعه اسلامي جامعه اي است که آبرومند باشد، خودم باشد، نيروهاي مسلح را به حرکت در بياورد. آزاد باشد، برده هايش را آزاد کند، به افراد ضعيف کمک مالي کند، محبوبيت داشته باشد، افراد فعال را تشويق کند، طبقات را به تعادل بياورد. اين را مي شود گفت چهره يک جامعه اسلامي استقلال آزادي جمهوري اسلامي، جمهوري اسلامي يک همچين اجتماعي مي خواهد بوجود بياورد. اجتماعي که آبروي افرادش محفوظ باشد، خدمات خدمتگزار، نيروهايي که فلج مي شوند دو مرتبه اين نيروها را بکار بگيرند. برده هايشان را آزاد کنند، ضعيفانشان را با کمک مالي و امداد دلشان را بدست بياورند. عنصر فعالش را تشويق کن، طبقات و اختلافات طبقاتي را به تعادل بياورد. اين چهره جامعه اسلامي است و اين تحت اين مقسوم و مقسوم اليه در مي آيد. کساني که در راه مانده معنوي هستند مي شود از اين بودجه صرف آنها کرد؟ حتماً مي شود اما اين حتماً مي شود با توجه به اين است که بايد به رساله هم مراجعه کرد. ببين آقا اين سوئيچها را ديديد، اگر يک دندانهاش بالا و پايين باشد قفل را باز نمي کند اين است که اگر انسان بخواهد ببيند که قشنگ اين سوئيچ، اين قفل مي خورد يا نه بايد به رساله مراجعه کند. من استخوان بندي مي گويم با اين کليد قفلهايي باز مي شود، حالا اين کليد مال اين قفل است يا نه؟ . . . من مي گويم قفلهايي هست و اينها هم کليدهايي هست اما اين کليد به اين قفل مي خود يا نمي خورد به رساله بايد مراجعه کنيد چون گاهي و قتها يک مقدار پس و پش شما. . . صفر، بيست و يک را مي گيري تهران مي گويد الو، صفر، سي و يک را مي گيري اصفهان مي گويد الو، يک مقدار صفر بيست و يک، صفر سي و يک ذره از بيست و يک مي رود سي و يک چي؟ يک شماره فرض کنيد مي گيري چلوکبابي جواب مي دهد، يک شماره مي گيري کفاشي جواب مي دهد. با اينکه مثلاً يک شماره فرقش نيست. همينطور که سوئيچ يک دانه پايين و بالا باعث بشود يا نشود و همينطور که يک شماره پايين و بالا از چلوکبابي به کفاشي در مسائل اسلامي هم همينطور است و ما معتقد به تعبد هستيم، گفتم، تعبد يعني هماني که او گفته، يکوقت نبايد در اين کارها سليقه به خرج بدهيم چون ديگر تعبد نيست. گاهي وقتها مي گويند همانکاري که من مي گويم بکن، مثلا مي زنم، گفتند دست شما خون مي شود مي گويد آقا يک مقدار پنبه بياور بپيچم، يک باند بياور بپيچم شما مي دوي دو تا لحاف کرسي مي آوري خوب اين لحاف کرسي به در باند نمي خورد من فعلاً دستم خون آمده يک ذره پنبه مي خواهم شما اگر بجاي يک ذره پنبه صد کيلو پنبه بياوري من متشکرم نمي گويم. گاهي خدا مي گويد همين کار را بکن در مسائل بايد يک مقدار متعبد باشيم ببينيم اسلام چه مي گويد روي سيلقه خودمان عمل نکنيم. بابا حالا چه فرق ميکند؟ چه فرق مي کند نه يک دندانه بالا و پايين باشد با او اين قفل باز نمي شود. مثلاً مي گويند که يک کسي يکوقت از من پرسيد که حالا که شما مي گوييدکه هر کس نمازش را خواند سي وچهار مرتبه الله اکبر سي و سه بار بگويد الحمدلله سي و سه بار بگويد سبحان الله هر که اين ذکر را بگويد ثواب هزار رکعت نماز مستحبي دارد حالا اين صد مي شود دو تا سي و سه تا شصت و شش تا و سي و چهار تا صد تا حالا اگر کسي صد و بيست تا گفت، حالا يک مقدار بيشتر گفت چه مي شود گفت مثل اين مي ماند که کسي گفت آقا صد متري يک گنج است بگو حالا ما صد و بيست متر مي رويم هر چه بکني به گنج نمي رسي. گاهي بايد همانجايي که گفتند آدم توقف کند خلاصه مواظب باشيد گاهي باند مي خواهد لحاف کرسي فايده ندارد. گاهي دندانه شما يک ذره پايين و بالا بشود شماره تلفن يکي پايين و بالا باشد همينطور که در مسائل اين کليد را مي زني پنکه روشن مي شود، آن را مي زني برق مستراح روشن مي شود آن يکي برق اتاق روشن مي شود سه تا کليد پهلوي همند، شکلهايش هم مثل هم است. بايد ببينم هر کدام کليد يک جايي است بنابراين اين را گفتم بخاطر اينکه يکوقت روشنفکريتان گل نکند بابا هدف اين است مسائل اقتصادي درست بشود خوب حالا هدف اين است مي خواهي چه کني؟ هدف اين است معنايش اين نيست که ما هر چه به سليقهمان جور در آمد بگوييم خيلي وقتها ما نمي دانيم اسلامي مي گويد هر کس يک انگشت را بريد کسي اگر انگشت يک نفر را بريد ده تا شتر بايد بدهد خوب اگر کسي دو تا انگشت کسي را قطع کرد بايد 20 تا شتر جريمه بدهد اگر کسي سه تا انگشت قطع کرد سي تا اگر کسي چهار تا انگشت قطع کرد بيست تا. حالا بيا درستش کن. يک شخص آمد خدمت امام گفت يک حديث شنيدم ذکر مي کنم حديث شيطاني است. امام فرمود چي است حديث؟ گفت هر کس يک انگشت ده تا 3 تا 30 تا چهار تا 20 تا، آخر 4 تا 40 تا بايد باشد فرمود هر چيزي را تو نفهميدي شيطاني است؟ مگر عقل کل عقل توست که هر چه با عقل تو جور در آمد درست است هر چي قد عقل تو در نيامد درست نيست. ما خودمان را در اين هستي عقل کل مي دانيم تمام دستورات را بايد طبق. . . . ما دستوراتمان سه رقم است. بايد مواظب باشيم ما سه رقم دستور داريم يکسري دستورها فوق عقل است نمي دانيم آقا نمي دانيم. يکسري دستورها طبق عقل است مي دانيم يکسري دستورها ضد عقل است. سه رقم دستور مي شود باشد. دستور که صادر ميشود گاهي برخلاف عقل است گاهي مطابق عقل است گاهي فوق عقل است. ما در اسلام دستور ضد عقل نبايد داشته باشيم اما دستور طبق عقل زياد داريم و خيلي دستورها هم فوق عقل است. نمي دانيم حالا آنهايي که نمي دانيم ممکن است در زماني بدانيم و ممکن است تا آخر عمرمان ندانيم اسلام هزار و چهار صد سال پيش فرمود گوشت خوک نخوريد حالا پنچاه شصت سال است مي گويند گوشت خوک کرم کدو و کرم ترشين دارد خيلي خوب فهميديد. پس 1340 سال گفت نخوريد و ما دليلش را هم نمي دانستيم حالا چند سالي است مي دانيم حالا مي گويد آقا داغش مي کنيم حرارتش مي دهيم کرم کدو و ترشينش از بين برود مي گوييم که همينطور که خود کرمش را هزار سال نفهميديد شايد چيزهاي ديگري باشد که هزار سال ديگر نفهمي. باز هم اسلام مي گويد نخور. وقتي مي گويد نخور نمي خوريم. شايد بعد بفهميم شايد نفهميم و معناي تعبد اين است اگر بنا باشد هر چيزي را کيف کردي هر چيزي را خوشت آمد قبول کردي که اين تعبد نيست، خداپرستي نيست اين هوا پرستي است. بنابراين ما بايد روح تعبدمان را مواظب باشيم. بحث امروز ما چي بود؟ خلاصهاش را بگويم. بحث امروزمان بحث زکات بود گفتيم حدود پانزده سال که از بعثت رفت دستور زکات آمد اگر کسي زکات ندهد نمازش قبول نمي شود کسي اگر زکات را ندهد مسلمان نيست مؤمن هم نيست کسي اگر منکر بشود کافر هم هست گفتيم پيغمبر کساني که زکات نمي دادند از مسجد بيرونشان انداخت گفتيم اگر مردم زکات مالشان را بدهند فقيري باقي نمي ماند. اين يکسري حرفهايي که گفتيم بعد گفتيم که يک آيه اي داريم که مي گويد زکات را از چه کسي بگيريم و به چه کساني بدهيم مقسوم و مقسوم اليه در قرآن است خودمان خارج قسمتش را ميتوانيم در بياوريم. آيه مي فرمايد آيه 60 سوره توبه مي فرمايد «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبيلِ فَريضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ» يعني از پر درآمدها بگيريد تقسيم بر اين 8 گروه بکنيد. چرا مي گويند صدقات؟ صدقات جمع صدقه، صدقه از صدق است يعني اگر تو راستي ايمان به معاد داري بايد پول هم خرج کني از چه کسي بگيريم؟ کشاورزان، دامداران، زر و سيم داران و غيره و غيره مال ولايت فقيه است که ممکن است قصه اي گفتم حديثي گفتم که علي بن ابيطالب به اسبها زکات بست چون بودجه مملکت کم بود. آيا پولهايي که بعنوان زکات گرفته مي شود و دست مراجع تقليد هست آنها مي توانند استفاده کنند يا اينکه بايد جمع شود و بدست ولايت فقيه برسد؟ فرق نمي کند آنها هم ولايت دارند. در اين سري مسائل خيلي وقت نشده يعني همينکه کسي فقيه باشد يکسري امکاناتي برايش هست در تصرف. باز هم بايد به چون مسائل فروع زکات را عرض کردم نه مي توانم وارد شوم و نه درست است وارد شوم. خوب صدقات را از پر درآمدها بگيريم به نفع کم درآمدها و البته اين را هم بگويم اگر گفتيم از پر درآمدها بگيريم به نفع کم درآمدها معنايش اين نيست که اسلام طبقات را مي پذيرد مي گويد يک دسته هميشه بدهند يک دسته هم بگيرند. معنايش اين نيست معنايش اين است که گاهي پيدا مي شود آقا کشت کرده هر دو هم يکجور است زندگيشان اين منطقه را اين کشت کرده و آن مطقه را هم آن، هر کدام هم دو هکتار منتها اين بارندگي نشده کشتش خراب شده خوب اين پردرآمد است. خوب اين بايد به اين بدهد اين در شوروي هم باشد. در چين هم باشد در دو منطقه کشت کرديد يکوقت مي بيني يک منطقه بارندگي نمي شود بي پول مي شود آن منطقه حاصلش خوب مي شود پر درآمد مي شود. اين مسئله به طبقه نيست. پيش مي آيد در هر کشوري باشد. بگيريم بدهيم به اينها وقتي ماليات را داديم به فقرا تعادل اجتماعي به کارمندان تشويق مي شوند محبوبيت پيدا مي کنيم. بردهها را آزاد مي کنيم، نيروهاي فلج را بکار مي گيريم در راه خدا خدماتي مي کنيم مسافرين در راه مانده را آبرويشان را مي خريم و اگر اين بيت المال از پر درآمدها گرفته بشود تقسيم بر اين 8 گروه بشود اينها خارج قسمت است و اين خارج قسمت مي تواند معرف چهره اسلام باشد. والسلام عليکم و رحمة الله و بركاته