ماجراي هشت شهريور هنوز هم از حوادث غيرشفاف و پرداخت نشده تاريخ انقلاب به حساب مي آيد. قطعه كليپي كه از طريق لينك زير ارائه مي شود بخشي از اطلاعات موجود در اين پرونده را بازگو مي كند.اين كليپ گوياي بخشي از تاريخ پرابهام انقلاب اسلامي است. از اين دست مسايل در تاريخ پر فراز و نشيب انقلاب بسيار ديده شده و مي شود.
این فیلم مستند که گوشه ای از حقایق ناگفته انقلاب میباشد، پرونده ی انفجار هشت شهریور بررسی شده و از شهادت مشکوک تمامی افراد مرتبط با پیگیری این پرونده روبه رو میشوید: شهید آیت الله قدوسی, شهید آیت الله ربانی املشی و شهید اسدالله لاجوردی سه نفری هستند که از طرف امام خمینی (ره) برای پیگیری این پرونده انتخاب شدند، اما در ادامه همگی به شهادت رسیدند.
شهید لاجوردی؛ ایشان اصرار زیادی برای پیگیری پرونده ی هشت شهریور داشتند. وی در ان زمان دادستان انقلاب تهران بود.در جریان بررسی پرونده ی انفجار , شهید لاجوردی شخصی به نام تقی محمدی را به دلیل نزدیکی با مسعود کشمیری(عامل اجرایی انفجار) از کابل فراخواند(تقی محمدی به فاصله ی بسیار کوتاهی پس از انفجار به سفارت ایران در کابل رفته بود) و بازداشت نمود. تقی محمدی که برای اعتراف اعلام امادگی کرده بود , ساعاتی بعد به طرز بسیار مشکوکی حلق اویز میشود.
کارشناسان امنیتی دادستانی انقلاب معتقد بودند : اشخاص دیگری او را کشته و سپس حلق اویز کرده اند.با قتل مشکوک تقی محمدی به سرعت چند نفر دیگر هم بازداشت شدند. خسروتهرانی , محسن سازگارا و بیژن تاجیک از اعضای دفتر اطلاعات نخست وزیری بین بازداشت شدگان بودند!
اما با فشار بهزاد نبوی در “سازمان مجاهدین انقلاب” به سرعت ازاد میشوند!! شایعاتی مبنی بر دخالت بهزاد نبوی و سازمان مجاهدین انقلاب در انفجار دفتر نخست وزیری پخش میشود. اما به سرعت توسط هاشمی رفسنجانی این شایعه تکذیب میشود و اتهام زدن به بهزاد نبوی را ” ترور دوم” می نامد! ایت الله قدوسی چند روز بعد در اثر انفجار بمب به شهادت میرسد.
چندی بعد ایت الله ربانی املشی در اثر بیماری بسیار مرموزی از دنیا رفتند , بعدها مهدی هاشمی ( برادر داماد ایت الله منتظری ) در بخشی از اعترافات خود نحوه ی به شهادت رساندن ایت الله ربانی املشی را توضیح میدهد: ” در تهران , گویا در محله ی اختیاریه بود که صحبت کردیم چگونه ایشان(ایت الله ربانی املشی) را از بین ببریم ؛ یکی از آقایان گفت {که ما وسایل و امکانات فنی و داروهای مسموم کننده و سرطان زا در اختیار داریم که میتوان به صورت نامرئی فرد را مسموم نمود.} (پس از اینکه ایشان را مسموم کردیم) ما منتظر تاثیرات ان بودیم ولی خبری نشد تا اینکه فهمیدیم به سرطان مبتلا شده اند”
پس از به شهادت رسیدن ان دو نفر تنها کسی که باقی ماند , اسدالله لاجوردی بود. که وی نیز مدتی بعد توسط یوسف صانعی , دادستان وقت کل کشور برکنار شد! سرانجام در سال 64 بر اساس گزارش موسوی خوینی ها ( دادستان وقت کل کشور) و فشار سازمان “مجاهدین انقلاب اسلامی” پرونده مختومه اعلام شد!!
از ان زمان به بعد بارها آقای لاجوردی ترور شد که البته در هیچکدام اسیب جدی به ایشان وارد نشد.
اسدالله لاجوردی اخرین بازمانده بود. پس از اینکه در سال 1369 ایت الله یزدی به ریاست قوه ی قضاییه رسیدند , شهید لاجوردی را به ریاست سازمان زندانها برگزیدند. شهید لاجوردی تا اوایل سال 77 در این سمت بودند تا اینکه با توطئه ی جریان به اصطلاح اصلاحات و بدون اطلاع ایت الله یزدی از کار برکنار شدند. ایشان پس از ان تصمیم گرفتند که به کار ازاد ( فروختن روسری) بپردازند. و در این حین البته درگیر به جریان انداختن دوباره ی پرونده ی انفجار هشت شهریور بودند تا اینکه در تاریخ 1 شهریور سال 1377 یعنی هفت روز مانده به سالگرد انفجار , ترور شدند و به شهادت رسیدند.
دانلود مستند مردان خاکستری (حجم:34مگابایت – فرمت mp4 )
در ادامه متن وصیتنامه ی شهید اسدالله لاجوردی را بخوانید :
بسم الله الرحمن الرحيم
“اشهدُ ان لا اله الا الله و اشهدُ انّ محمدً رسول الله و انّ علياً ولي الله وصي رسول الله و الائمة حادي عشر من بعد علي ٍ عليه السلام ائمة المسلمين “
بار الها ! با تمام وجود ميگويم : ” كَم مِن ثناء ٍ جميل ٍ لَستُ اهلاً لَهُ نَشَرتَه”.
خداوندا ! عمري را – كه بهترين نعمت بوده – از دست دادهام ، در حالي كه ميتوانست در راه تو و خدمت به انسانهاي مظلوم و مستضعف به كار گرفته شود؛ عمري كه ميتوانست تا حدودي در جهت از بين بردن ارزشهاي منفي و ايجاد و احياي ارزشهاي الهي – انساني مثمر ثمر افتد؛ عمري كه ميتوانست در راه تحقق هدفهاي مقدس اسلام و اعتلاي كلمة التوحيد و تكامل صاحبش سپري گردد ؛ عمري كه ميتوانست از كميتش بكاهد و بر كيفيتش بيفزايد و همگام با شهداي خداجوي ، جوياي راه وصول به تو باشد ؛ عمري كه با كميت نسبتاً زياد، كوچكترين توشهاي بر نگرفته.
لذا همين جاست كه تمامي اميدش را و تمامي رجايش را، به عفو تو و به اغماض تو و بزرگواري تو و رحمت و فضل تو بسته است.
خدايا ! باز هم اميد و باز هم اميد به فضلت ! “اللّهم اغفر لي الذنوب التي تَهتِكُ العِصَم”.
خدايا ! خوب مي داني آنچه را هم اكنون به قلم ميآورم مدتهاي مديدي است در درونم ميگذرد و بر سر چند راهههاي حيرت ِ ندانم چيست؟ چه بايد كرد؟ امور به كجا ميانجامد؟ چگونه است كه با نام اسلام و در ذياسلاميت شعارهاي مردم فريب ِ خالي محتوا، رواج پيدا ميكند و آنها كه مسئوليت جلوگيري از انحراف افكار را دارند ساكت مينشينند! و سهل است، بعضاً تاييد هم ميكنند و هزاران سؤال، كه هر كدام راهي را ايجاب و خطّي را ترسيم ميكند، قرار گرفتهام. اما خوشبختانه چون مقلد امام عزيز هستم، راه سعادت برايم روشن است و از خدا ميخواهم اگر عمري بود، توفيق عمل بدان را پيدا كنم.
خدايا! با تمام وجودم به اين انقلاب عشق ميورزم و به همان مقدار كه دوستدار انقلابيونم، نسبت به حاميان ضدانقلاب نفرت دارم و با همه اينها، اين مسئله را بخوبي دريافتهام كه هركس به نفع دشمنان انقلاب و به خيال واهي و بياساس، رضايت ِ به اصطلاح مردم و به خيال خام و پوچ، پايگاه به اصطلاح ملّي پيدا كردن، موضعگيري كند، مصداق فرموده گرانقدر معصوم “ع” است كه : ” مَن طَلَبَ رضي الناس بِسَخَطِ الله ، فَجَعَلُ الله حامده من الناس ذامّاً”.
خدايا ! تو شاهدي به همان اندازه – بلكه صد چندان – كه به امام ِ قاطع و سازش ناپذيرم عشق ميورزم، نسبت به سازشكاران و مدافعان عملي ضد انقلاب ( اگر در لفظ و اعتقاد هم مخالف باشند) نفرت دارم. بيم آن دارم حوادث مشروطه مجدّداً تكرار شود و يا ايران اسلامي به سرنوشت الجزاير دچار شود. خداوندا ! از تو مصرانه مي خواهم دست و قدم، زبان و قلم ِ همه كساني را كه در جهت رهانيدن ضد انقلابيون و مرتدين و محاربين از چنگال عدالت، اعمال قدرت و نفوذ كردهاند و همه كساني كه پذيراي اين ننگ شدهاند ( تا چند روزي به كام ِ وهم و خيال رسند) ، براي هميشه از سرنوشت اين مردم شهيد پرور و شاهد قطع فرمايي.
خدايا! چون عاشق نظام بودهام ، از آن ترس داشتم كه افشاي چهره سازشكاران ، لطمه اي ناچيز به نظام وارد آرد ، به آنها توصيه مي كنم كه جداي از لفّاظي و بازارگرمي هاي صنفي ، به قيامت و حسابرسي هاي دقيق آن روز باور پيدا كنند و مواظب باشند كه از آن دسته اي نباشند كه قرآن درباره شان فرموده : ” لِمَ تقولونَ ما لا تفعلون . كَبُرَ مَقْتاً عند الله انْ تقولوا ما لا تفعلون “.
وصيتم به صاحبان قدرت و نفوذ اين است كه اگر حركتشان را دوست مي دارند ، به جاي شعارهاي مردم فريب و سياستمدارانه ، توصيه هايي را كه تلفني و شفاهي در جهت استخلاص ضد انقلاب و مَلَأ و مترفين و حرامخواران و حرام اندوزان اعمال مي دارند ، با شهامت و رشادت ، براي مردم بازگو كنند و از هر نوع توجيه و ماستمالي كردنهاي حفظ سمت و استمرار موقعيت صدارت ! بپرهيزند كه خودفريبي و مردم فريبي بالاخره به پايان رسد و سر و كار با خير الماكرين افتد و باز توصيه ام به سردمداران اين است كه به خدا توكل كنند و قاطعيت و سازش ناپذيري را از امام ِ مردم بياموزند و شعار نه شرقي و نه غربي را كه خواست و حق مردم است و علت موجده اين انقلاب بوده فراموش نكنند و مبادا كه گذشت روزها و فرو افتادن ، طبيعي شود و انقلاب و مهمتر از همه سختيهاي حركت و فشارهاي بين المللي موجب شود تعادلي را كه شعار فوق ايجاب مي كرده و بحمد الله تا حدودي ايجاد گرديده ، به هم زنند و بدانند كه قدرت مطلق از آن خداست و صرفاً تكيه بر اوست كه از هر قدرتي ، انسان را و جامعه را بي نياز مي كند و باز اين كه بدانند كه اگر دچار حسابگريهاي سياسي جداي از توكل شوند و بر ذهنيتهاي شكل گرفته ، رضايت خدا و مردم مسلمان را ملاك قرار ندهند ، گور خود و انقلاب را كنده و براي مردم ، گورستاني بي نام و نشان در پهنه تاريخ ايجاد كرده اند و يادشان باشد كه علت موجده ، علت مُبْقيه نيز هست و فراموش نكنند كه سيادت و موقعيتهاي اجتماعي آنان ، اهدايي انقلاب اسلامي است و جداي از انقلاب ، فردي از چهل ميليون افراد ديگر قبل از انقلاب خواهند بود.
خدايا ! تو شاهدي چندين بار به عناوين مختلف ، خطر منافقين انقلاب را ( همانان كه التقاط ، به گونه منافقين خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر كرده و همانان كه رياكارانه براي رسيدن به مقصودشان ، دستمال ابريشمي بسيار بزرگ – به بزرگي مجمع الاضداد – به دست گرفته اند ، هم رجايي و باهنر را مي كُشند و هم به سوگشان مي نشينند ، هم با منافقين خلق ، پيوند تشكيلاتي و سپس … ! برقرار مي كنند ، هم آنان را دستگير مي كنند و هم براي آزاديشان و اعطاي مقام و مسئوليت بدانان تلاش مي كنند و از افشاي ماهيت كثيف آنان سخت بيمناك مي شوند ، هم در مبارزه عليه آنان و در حقيقت براي جلب رضايت مسئولين و نجات بنيادي آنان خود را در صف منافق كُشان مي زنند و هم در حوزه هاي علميه به فقه و فقاهت روي مي آورند تا مسير فقه را عوض كنند ) ، به مسئولين گوشزد كرده ام ولي نمي دانم چرا ؟ ( گرچه نسبت به بعضي ، تا اندازه اي مي دانم چرا !) ترتيب اثر نداده اند .
به مسئولين بارها گفته ام كه خطر اينان بمراتب زيادتر از خطر منافقين خلق است ، چرا كه علاوه بر همه شيوه هاي منافقانه ي منافقين ، سالوسانه در صف حزب اللهيان قرار گرفته و كم كم آنان را در صفوف آخرين و سپس به صف قاعدين و بازنشستگان سوقشان داده و صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود در آورده اند ، به گونه اي كه عملاً عقل و اراده منفصل برخي تصميم گيرندگان قرار گرفتند و در عزل و نصبها و حفظ و ابقاء ها دست به تخريب مي زنند و اعمال قدرت مي كنند.
اينها همه پوچ است و بي اهميت ! مهم و بسيار مهم اين است كه هدف غايي از همه اين تلاشها ، گسترش فكر التقاطي و انحرافي سازمان ضد خداييشان است كه جز انديشه هاي ماديگرايانه و ماترياليستي ، چيز ديگري نيست و با بهره گيري از تجربيات مثبت و منفي همپالگي هاي چپ و منافقشان توانسته اند متاسفانه به نسبت بسيار زيادي ( زيادتر از توفيق منافقان خلق در سالهاي 51 تا 54 ، تعداد كثيري از روحانيون را تحت تاثير قرار دهند و با لطايف الحِيل ، بر ذهن و روان آنان اثرات دلخواهشان را بگذارند تا بدانجا كه بر اعمال جنايتكارانه آنان با ديده اغماض بنگرند و حتي در مواردي نظير به شهادت رساندن باهنر و رجايي ، به دست روي دست ماليدنهاي مسامحه كارانه و مصلحت انديشيهاي پشيماني آورنده متوسل شوند .
باز مهمتر از همه اينكه با كمال تاسف ، توانسته اند تعداد فراواني از جوانان مسلمان را جذب كرده منحرف نمايند.
هان اي خانواده عزيزم! بهوش باشيد مبادا كه فريب تاييد و تكريمهاي رياكارانه اين منافقان جدا از دين را بخوريد . چه بسا با ظاهري چاكرانه و دلسوزانه به سراغتان بيايند و خود را چنان حزب اللهي جا بزنند كه مسلمانها و ابوذرها را جرئت لحظه اي هم لباسي و همشكلي با آنان نباشد!
فرزندانم ! اگر گاهي بر شما سخت ميگرفتهام و اين در حالي بوده كه برايم امكان فراهم آوردن رفاه بيشتر بوده، از آن جهت بوده است كه اعتقادي استوار به كريمه ” انّ مع العُسر يسراً” داشتهام و اگر ميتوانستم شما را و خانواده را بيشتر از آنچه تحمل كرديد قانع كنم به طور قطع چنان ميكردم و يقين داشتم كه در تكوين شخصيت سالم و رشد يابنده شما مؤثرتر و كارسازتر بود.
به هر صورت، پدرتان كه از همه چيز جز انقلاب و اسلام بيشتر دوستتان ميدارد، خير و صلاح شما را در رفاه نميدانسته و نميداند و اميد دارد در زندگي، رفاه جويي و عافيت طلبي را آگاهانه به دور اندازيد و با عزمي آهنين در كام مشكلات رويد و توقع نداشته باشيد ديگران براي حل مشكلاتتان اقدامي ولو ناچيز كنند. به جاي چنين انتظاري در حل مشكلات مردم كوشا باشيد و از سختيها نهراسيد و به گونهاي عمل كنيد كه هر مصيبتي و هر مشكلي هر قدر عظيم ، در پيش اراده و عزم شما سر تسليم فرود آورد و به جاي اينكه بر شما چيره شود و شما را دست و پا بسته بر زمين افكند، بر امواج بظاهر سهمگينش سوار شويد و مهارش را به دست گيريد و بدانسو هدايتش كنيد كه ميخواهيد و اجازه ندهيد كه بر شما مسلط شود و تعادل شما را بربايد.
خانواده عزيز و مهربانم! درست است آنگونه كه شايسته مقام والاي انساني شما بود، به خدمتتان كمر نبستم و در اين راه، تقصيرها و قصورهاي فراوان داشتم، اما درستتر آن است كه بر من ببخشاييد و اجازه ندهيد كه در پيشگاه خداوند در روز تُبْلَي السّرائر و در انظار خلايق ، شرمنده و سر افكنده پيش رويتان قرار گيرم.
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته
منبع کلیپ : مبین مدیا