خدا را! خدا را! درباره قرآن، مبادا ديگران در عمل كردن به دستوراتش از شما پيشى گيرند.
در اين سخن به تعدادى از خطبه هاى نهج البلاغه كه در آن ها سخنان اميرالمومنين در باب قرآن بيان شده بود، پرداخته شده است:
ضرورت تاويل قرآن
ما افراد را داور قرار نداديم، تنها قرآن را به حكميت داورى انتخاب كرديم!
كه آنها ( خوارج) سرنيزه كرده و داورى آن را مى خواستند. اين قرآن، خطى است نوشته شده كه ميان دو جلد پنهان است، زبان ندارد تا سخن گويد و نيازمند به كسى است كه آن را ترجمه كند، و همانا انسان ها مى توانند از آن سخن گويند و هنگامى كه شاميان ما را دعوت كردند تا قرآن را در ميان خويش داورگردانيم، ما گروهى نبوديم كه به كتاب خداى سبحان پشت كنيم، در حالى كه خداى بزرگ فرمود: اگر در چيزى خصومت كرديد آن را به خدا و رسول بازگردانيد. باز گرداندن آن به خداى اين است كه كتاب او را به داورى بپذيريم و بازگرداندن به پيامبر (ص) اين است كه سنت او را انتخاب كنيم، پس اگر از روى راستى به كتاب خدا داورى شود ما از ديگر مردمان به آن سزاوارتريم و اگر در برابر سنت پيامبر (ص) تسليم باشند ما بدان اولى و برتريم. اما سخن شما كه چرا ميان خود و آنان براى حكميت ( داورى) مدت تعيين كردى؟ من اين كار را كردم تا نادان خطاى خود را بشناسد و دانا بر عقيده خود استوار بماند و اين كه شايد در اين مدت آشتى و صلح، خدا كار امت را اصلاح كند و راه تحقيق و شناخت حق باز باشد، تا در جست وجوى حق شتاب نورزند و تسليم اولين فكر گمراه كننده نگردند.
ارزش هاى اخلاقى و ويژگى هاى قرآن
گويا مى نگرم، همه از قبرها خارج شده به سوى منزلگاه آخرين در حركتند، هر خانه اى در بهشت به شخصى تعلق دارد كه نه ديگرى را مى پذيرند و نه از آنجا به جاى ديگر انتقال مى يابند. همانا امر به معروف و نهى از منكر دو صفت از اوصاف پروردگارند كه نه اجل را نزديك مى كند و نه روزى را كاهش مى دهد. بر شما باد عمل كردن به قرآن، كه ريسمان محكم الهى و نور آشكار و درمانى سودمند است كه تشنگى را فرو نشاند، نگهدارنده كسى است كه به آن تمسك جويد و نجات دهنده آن كس است كه به آن چنگ آويزد، كجى ندارد تا راست شود و گرايش به باطل ندارد تا از آن بازگردانده شود، تكرار و شنيدن پياپى آيات، كهنه اش نمى سازد و گوش از شنيدن آن خسته نمى شود.
كسى كه با قرآن سخن بگويد راست گفته و هر كس بدان عمل كند پيشتاز است: در اينجا مردى بلند شد و گفت: اى اميرالمومنين ما را از فتنه آگاه كن، آيا نسبت به فتنه، از پيامبر خدا (ص) سوال نفرموده اى؟ پاسخ داد:
آنگاه كه خداوند آيات ۱ و ۲ سوره عنكبوت را نازل كرد كه ( آيا مردم خيال مى كنند چون كه گفتند ايمان آورديم، بدون آزمايش رها مى شوند؟)
دانستم كه تا پيامبر (ص) در ميان ماست آزمايش نمى گرديم.
پرسيدم اى رسول خدا! اين فتنه و آزمايش كدام است كه خدا شما را بدان آگاهى داده است؟ فرمود: اى على! پس از من امت اسلامى به فتنه و آزمون دچار مى گردند. گفتم اى رسول خدا مگر جز اين است كه در روز احد كه گروهى از مسلمانان به شهادت رسيدند و شهادت نصيب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودى: اى على! مژده باد تو را شهادت در پى تو خواهد آمد. پيامبر (ص) به من فرمود: همانا اين بشارت تحقق مى پذيرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است؟
گفتم اين رسول خدا(ص) چنين موردى جاى صبر و شكيبايى نيست بلكه جاى مژده شنيدن و شكرگزارى است و پيامبر خدا (ص) فرمود: اى على! همانا اين مردم به زودى با اموالشان دچار فتنه و آزمايش مى شوند و در ديندارى بر خدا منت مى گذارند، با اين حال انتظار رحمت او را دارند و از قدرت و خشم خدا، خود را ايمن مى پندارند، حرام خدا را با شبهات دروغين و هوس هاى غفلت زا حلال مى كنند، شراب را به بهانه اين كه آب انگور است و رشوه را كه هديه است و ربا را كه نوعى معامله است حلال مى شمارند!
گفتم اى رسول خدا در آن زمان مردم را در چه پايه بدانم؟ آيا در پايه ارتداد؟ يا فتنه و آزمايش؟ پاسخ فرمود: در پايه اى از فتنه و آزمايش. كتاب خدا، قرآن، در ميان شما سخنگويى است كه هيچ گاه زبانش از حق گويى كند و خسته نمى شود و همواره گوياست؛ خانه اى است كه ستون هاى آن هرگز فرو نمى ريزد و صاحب عزتى است كه يارانش هرگز شكست ندارند.
طراوت قرآن
همانا طلوع كننده اى آشكار شد و درخشنده اى درخشيد و آشكار شونده اى آشكار گرديد آن كه از جاده حق منحرف شد به راه راست بازگشت، خداوند گروهى را به گروهى تبديل و روزى را برابر روزى قرار داد و ما چونان مانده در خشكسالان كه در انتظار بارانند، انتظار چنين روزى را مى كشيديم.
همانا امامان دين، از طرف خدا، تدبيركنندگان امور مردم و كارگزاران آگاه بندگانند، كسى به بهشت نمى رود جز آن كه آنان را شناخته و آنان او را بشناسند و كسى در جهنم سرنگون نگردد جز آن كه منكر آنان باشد و امامان دين هم وى را نپذيرند. همانا خداى متعال شما را به اسلام اختصاص داد و براى اسلام برگزيد، زيرا اسلام نامى از سلامت است و فراهم كننده كرامت جامعه مى باشد، راه روشن آن را خدا برگزيد و حجت هاى آن را روشن گردانيد. قرآن ظاهرش علم و باطنش حكمت است، نوآورى هاى آن پايان نگيرد و شگفتى هايش تمام نمى شود. در اسلام بركات و خيرات چونان سرزمين هاى پرگياه در اول بهاران فراوان است و چراغ هاى روشنى بخش تاريكى ها فراوان دارد، در نيكى ها جز با كليدهاى اسلام باز نشود، تاريكى ها را جز با چراغ هاى آن روشنايى نمى توان بخشيد، مرزهايش محفوظ و چراگاه هايش را خود نگهبان است، هر درمان خواهى را درمان، و هر بى نيازى طلبى را كافى است. و قرآن را بياموزيد، كه بهترين گفتار است و آن را نيك بفهميد كه بهار دل هاست. از نور آن شفا و بهبود خواهيد كه شفاى سينه هاى بيمار است و قرآن را نيكو تلاوت كنيد كه سودبخش ترين داستان هاست، زيرا عالمى كه به غير علم خود عمل كند، چونان جاهل سرگردانى است كه از بيمارى نادانى شفا نخواهد گرفت، بلكه حجت بر او قوى تر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پيشگاه خدا سزاوارتر به نكوهش است.
غربت قرآن
روزگارى بر مردم خواهد آمد كه از قرآن جز نشانى، از اسلام جز نامى، باقى نخواهد ماند. مسجدهاى آنان در آن روزگار آبادان، اما از هدايت ويران است.
مسجدنشينان و سازندگان بناهاى شكوهمند مساجد، بدترين مردم زمين مى باشند كه كانون هر فتنه و جايگاه هرگونه خطاكارى اند، هر كس از فتنه بركنار است او را به فتنه بازگردانند و هر كس كه از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها كشانند كه خداى بزرگ فرمايد:
«به خودم سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم كه انسان شكيبا در آن سرگردان ماند!» و چنين كرده است و ما از خدا مى خواهيم كه از لغزش غفلت ها درگذرد.
قرآن بيانگر خير و شر
همانا خداوند بزرگ كتابى هدايت گر فرستاد، نيكى و بدى، خير و شر را آشكارا در آن بيان فرمود. پس راه نيكى در پيش گيريد كه هدايت شويد و از شر و بدى پرهيز كنيد تا در راه راست قرار بگيريد. واجبات! واجبات! در انجام واجبات كوتاهى نكنيد تا شما را به بهشت رساند، همانا خداوند چيزهايى را حرام كرده كه شناخته نيست و چيزهايى را حلال كرده كه از عيب خالى است، در اين ميان حرمت مسلمان را به هر حرمتى برترى بخشيد و حفظ حقوق مسلمانان را به وسيله اخلاص و توحيد استوار كرد.
قرآن خواندن تقوا پيشگان
پرهيز كاران در شب برپا ايستاده، مشغول نمازند، قرآن را جز به جز و با تفكر و انديشه مى خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مى يابند: وقتى به آيه اى برسند كه تشويقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند و با جان پرشوق در آن خيره شوند و گمان مى برند كه نعمت هاى بهشت برابر ديدگانشان قرار دارد و هرگاه به آيه اى مى رسند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مى سپارند و گويا صداى بر هم خوردن شعله هاى آتش، در گوش شان طنين افكن است، پس قامت به شكل ركوع خم كرده، پيشانى و دست و پا برخاك ماليده و از خداى، آزادى خود را از جهنم مى طلبند.
مسووليت انسان نسبت به قرآن
به ريسمان قرآن چنگ زن، از قرآن نصيحت پذير، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمارد، حقى را كه در زندگى گذشتگان بود، تصديق كن و از حوادث گذشته تاريخ، براى آينده عبرت گير كه حوادث روزگار با يكديگر همانند بوده و پايان دنيا به آغازش مى پيوندد و همه آن رفتنى است. نام خدا را بزرگ دار، جز به حق سخنى بر زبان نياور؛ مرگ و جهان پس از مرگ را فراوان به يادآور، هرگز آرزوى مرگ مكن جز آن كه بدانى از نجات يافتگانى؛ از كارى كه تو را خشنود، عموم مسلمانان را ناخوشايند است بپرهيز، از هر كار پنهانى كه در آشكار شدنش شرم دارى پرهيز كن، از هر كارى كه از كننده آن پرسش كنند، نپذيرد يا عذرخواهى كند، دورى كن، آبروى خود را آماج تير گفتار ديگران قرار نده، هرچه شنيدى بازگو مكن كه نشانه دروغگويى است و هر خبرى را دروغ مپندار كه نشانه نادانى است. خشم را فرو نشان، به هنگام قدرت ببخش و به هنگام خشم فروتن باش و در حكومت مدارا كن تا آينده خوبى داشته باشى، نعمت هايى كه خدا به تو بخشيده نيكودار و نعمت هايى كه در اختيار دارى تباه مكن و چنان باش كه خدا آثار نعمت هاى خود را در تو آشكارا بنگرد.
ارزش پيامبر در قرآن پيشگامان
خداوند پيامبر (ص) را هنگامى فرستاد كه پيامبران حضور نداشتند و امت ها در خواب غفلت بودند و رشته هاى دوستى و انسانيت از هم گسسته بود.سپس پيامبر (ص) به ميان خلق آمد در حالى كه كتاب هاى پيامبران پيشين را تصديق كرد و با نورى هدايتگر انسان ها شد كه همه بايد از آن اطاعت نمايند و آن نور قرآن كريم است. از قرآن بخواهيد تا سخن گويد كه هرگز سخن نمى گويد، اما من شما را از معارف آن خبر مى دهم، بدانيد كه در قرآن علم آينده و حديث روزگاران گذشته است، شفادهنده دردهاى شما و سامان دهنده امور فردى و اجتماعى شما است. همانا خداوند پيامبرى را با كتابى گويا و دستورى استوار برانگيخت. هلاك نشود جز كسى كه تبهكار است و بدانيد كه بدعت ها به رنگ حق درآمده و هلاك كننده اند، مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرمايد و همانا حكومت الهى حافظ امور شماست، بنابراين زمام امور خود را بى آن كه نفاق ورزيد يا كراهتى داشته باشيد به دست امام خود سپاريد. به خدا سوگند اگر در پيروى از حكومت و امام، اخلاص نداشته باشيد، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت كه هرگز به شما باز نخواهد گردانيد و در دست ديگران قرار خواهد داد.
ويژگى هاى قرآن واحكام اسلام
كتاب پروردگار ميان شماست كه بيان كننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاص و عام، پندها و مثل ها، مطلق و مقيد و محكم و متشابه مى باشد، عبارات مجمل خود را تفسير و نكات پيچيده خود را روشن مى كند؛ از واجباتى كه پيمان شناسايى آن را گرفت و مستحباتى كه آگاهى از آنها لازم نيست. قسمتى از احكام دينى در قرآن واجب شمرده شد كه ناسخ آن در سنت پيامبر (ص) آمده و بعضى از آن در سنت پيامبر (ص) واجب شده كه در كتاب خدا ترك آن مجاز بوده است؛ بعضى از واجبات، وقت محدودى داشته كه در آينده از بين رفته است. محرمات الهى از هم جدا مى باشند: برخى از آنها، گناهان بزرگ است كه وعده آتش دارد و بعضى كوچك كه وعده بخشش داده است، برخى از اعمال كه اندكش مقبول و در انجام بيشتر آن آزادند.
شناخت قرآن
اين قرآن است كه با آن مى توانيد راه حق را بنگريد و با آن سخن بگوييد و به وسيله آن بشنويد. بعضى از قرآن از بعضى ديگر سخن مى گويد و برخى بر برخى ديگر گواهى مى دهد، آياتش در شناساندن خدا اختلافى نداشته، كسى را كه همراهش شد از خدا جدا نمى سازد.
سوگند به خورشيد و انوارش
قد افلح من زكيها
«كامياب مى شود كشاورزى كه اين بذر را رشد و نمو و پرورش بخشد.»
من حقيقى و نفسى كه در درون آدمى نهاده شده، همان است كه انسان را مسوول مى سازد؛ مسوول در برابر: پرورش، پاك كردن، بارور كردن و به ثمر رساندنش. اگر انسان ها قادر باشند كه به درستى نفس خود را پرورش دهند، آنگاه است كه به حقيقت مى رسند به كمال و به نور مطلق الهى؛ انسان در گرو شناختن نفس خود و درست پروراندن آن و رفع نواقص و ضعف هاى نفسانى خود قادر خواهد بود كه قدم در راهى گذارد كه آن راه مى تواند وى را به رستگارى، «قد افلح» برساند. رستگارى اى كه زاييده تلاش و كوشش و تحمل رنج و سختى هاى بى شمارى است. نفس انسان همچون بذرى است كه در وجودش نهاده شده و مسووليت انسان و اختيار او در برابر پرورش و به ثمر رساندن همين بذر است كه معنا پيدا مى كند. انسان مانند كشاورزى است كه مسوول پروراندن بذر خويشتن است؛ همان نفسى كه مى تواند وى را به متعالى ترين درجات برساند و اگر درست شناخته نشود و شكوفا نگردد، آدمى را به نازل ترين و بدترين درجات مى كشاند. سپس انسان مسوول است كه با آگاهى و شعور اين بذر را بپروراند و از تمامى رنج ها و سختى هايى كه در اين راه بر وى هموار مى شود، استقبال كند تا به فلاح و رستگارى بزرگ برسد، به شايستگى داشتن مقام «خليفه الهى!»
انسان در سايه رسيدن به ما شدن است كه مى تواند از من دروغين كه زاييده من بودن، غرور و خودخواهى است وا رهد و به آن مايى برسد كه كمال مطلق در آن جايگاه است و اين مهم ميسر نمى شود مگر اين كه انسان نفس خويش را بشناسد و براى رسيدن به نور الهى، به پرورش آن بپردازد و سر از دنياى سكون و بطالت و كاهلى برون كند و در سايه آفتاب دانش و وحى الهى قرآن، به شناخت خويشتن خويش بپردازد.
——
نويسنده:نفيسه شرفى فر
منبع:روزنامه جوان