شهید احمد کاظمی
ولادت :۱۳۳۷-نچف آباد اصفهان
شهادت : ۸۴/۱۰/۱۹ – ارومیه
وصیت شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
الله اکبر
اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان علیاً ولی الله
اعوذ بالله من الشیطان رجیم صدق الله العلی العظیم السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوندا فقط می خواهم شهید شوم
شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت می خواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه کس هستی و قادر توانایی، ای خداوند کریم و رحیم و بخشنده، تو کرمی کن، لطفی بفرما، مرا شهید راه خودت قرار ده. با تمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی و عشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق.
نمی دانم چه باید کرد، فقط می دانم زندگی در این دنیا بسیار سخت می باشد. واقعاً جایی برای خودم نمی یابم.
هر موقع آماده می شوم چند کلمه ای بنویسم، آنقدر حرف دارم که نمی دانم کدام را بنویسم، از درد دنیا، از دوری شهدا، از سختی زندگی دنیایی، از درد دست خالی بودن برای فردای آن دنیا، هزاران هزار حرف دیگر، که در یک کلام، اگر نبود امید به حضرت حق، واقعاً چه باید می کردیم. اگر سخت است، خدا را داریم اگر در سپاه هستیم. خدا را داریم اگر درد دوری از شهدای عزیز را داریم، خدا را داریم. ای خدای شهدا، ای خدای حسین(ع)، ای خدای فاطمه زهرا(س)، بندگی خود را عطا بفرما و در راه خودت شهیدم کن، ای خدا یا رب العالمین.
راستی چه بگویم، سینه ام از دوریِ دوستانِ سفرکرده از دردِ دیگر تحمل ندارد. خداوندا تو کمک کن. چه کنم فقط و فقط به امید و لطف حضرت تو امیدوار هستم.
خداوندا خود می دانم بد بودم و چه کردم که از کاروان دوستان شهیدم عقب مانده ام و دوران سخت وسخت را باید تحمل کنم. ای خدای کریم، ای خدای عزیز و ای رحیم و کریم، تو کمک کن به جمع دوستان شهیدم بپیوندم.
چه بدم و ای خدا تو رحم کن و کمک کن. بدی مرا می بینی، دوست دارم بنده باشم، بندگی ام را ببین. ای خدای بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا می کنم، از روی سرکشی نیست، بلکه از روی نادانی می باشد. خداوندا من بسیار در سختی هستم، چون هر چه فکر می کنم، می بینم چه چیز خوب و چه رحمت بزرگی از دست دادم. ولی خدای کریم، باز امید به لطف و بزرگی تو دارم. خداوندا تو توانایی. ای حضرت حق، خودت دستم را بگیر، نجاتم بده از دوری از شهدا، کارِ خوب نکردن، بنده خوب نبودن،… دیگر…
حضرت حق، امید تو اگر نبود پس چه؟ آیا من هم در آن صف بودم. وای چه روزهای خوشی بود وقتی به عکس نگاه می کنم. از دردِ سختی که تمام وجودم را می گیرد دیگر تحمل دیدن را ندارم. دوران لطف بی منتهای حضرت حق، دوران جهاد، دوران عشق، دوران رسیدن آسان به حضرت حق، وای من بودم نفهمیدم، وای من هستم که باید سختی دوران را طی کنم. الله اکبر خداوندا خودت کمک کن خداوندا تو را به خون شهدای عزیز و همه بندگان خوبت قسم می دهم، شهادت را در همین دوران نصیب بفرمایید و توفیق ام بده هر چه زود تر به دوستان شهیدم برسم، انشاء الله تعالی.
«منزل ظهرجمعه ۶/۴/۸۲ »
سند : نوید شاهد
4 دیدگاه
ناشناس
سلام
چقدر پر شور و با احساس در قالب کلمات که نمیتوانند آن طور که باید از خستگی خود در این دنیا سخن بگوید و خالصانه آروزی شهادت خود را بیان داشته،ونهایتا خداوند رحمن و رحیم او را به آرزویش رساند.
خوش به حالش،امثال بنده که لایق نیستیم این گونه بتوانیم سخن بگوییم و در خواست شهادت در راه محبوب را داشته باشیم
ناشناس
الهم الرزقنی شهادت
برای بنده حقیر هم دعا کن حاج احمد جان
ناشناس
خدایا از میان تک به تک جملات این وصیتنامه ، کمال بندگی و تبلور اخلاص دیده میشود. آدم به یاد دورانی میفتد که هنوز هم آدمهای از جان گذشته تو را و فقط تو را میپرستیدند. دل انسان به لرزه میافتد. اگر آنها بد بودند پس ما جه هستیم؟ خودخواه و بدجنسیم . خدایا خودت ما را در مسیر درستی که خودت می پسندی قرار بده🙏🙏🙏🙏
ناشناس
خداوندا
چه بنده های مخلصی در میان ما پیدا میشوند. هرچند بسیار بسیار نادر و کمیاب ولی به همان اندازه گرانبها و ارزشمند.
خدایا درد دل بندگانت را بشنو . آمین یا رب العالمین🙏🙏🙏🙏