یادم مىآید که در اوایل دوران ریاست جمهورى، جمع آقایان شوراى عالى قضایى، پیش من تشریف آوردند. در آن جلسه، صحبت از قاضىیى شد که در شهرى تخلفى کرده بود. من نظر خودم را دربارهى او مطرح کردم و گفتم سلیقهام این است، شما آن را ارزیابى کنید و ببینید که آن را قبول دارید یا نه؟ گفتم: آن قاضى را در همان شهرى که این تخلف را کرده، محاکمه کنید. اگر شلاق یا زندان و یا هر چیز دیگر است، در همانجا حکم را بر او اجرا کنید و بعد هم در همان شهر، او را دوباره بر مسند قضاوت بگذارید. گفتند: این کار، تشکیلات قضایى را تضعیف مىکند. گفتم: به نظر من تقویت است؛ زیرا آن دادستان و یا حاکم شرعى که به خاطر تخلف، آنجا کتک را مىخورد، بعد که پشت آن مسند قضا نشست، خواهد گفت ببینید، مسألهى قوّهى قضاییه این است؛ من حتّى فاسد شدم، با من این کار را کردند. بنابراین، خودش دیگر اشتباه نخواهد کرد. این، انتقام و نقمت الهى است. او دیگر جرأت نمىکند علىالظاهر تخلف نماید؛ مگر آدمهاى واقعاً مریض که تخلف مىکنند. با اعمال این قاطعیت، دیگران هم خواهند گفت که ببینید، قوّهى قضاییه این است و چنین متخلفانى را خودش مجازات مىکند.
البته، اگر بر اساس موازین قضا، مثلاً دست قاضىیى قطع شده باشد، این دیگر مانع از قضاوت کردن است. من چنین مواردى را نمىگویم. آن جایى مورد نظرم است که ایرادى ندارد، مثلاً لازم بوده باشد قاضىِ متخلف را تعزیر بکنند و بعداً بگوید من قاضیم؛ اما قاضى تعزیر شده. سینهاش را هم سپر مىگیرد و سرش را هم بالا نگه مىدارد و مىگوید قضاوت اسلامى یعنى این؛ من خودم تعزیر شدم، شما دیگر چه مىگویید؟! …
نباید رحم کرد. ترحم در اینجا، واقعاً به معناى جفاکارى بر این امت اسلامى است. به نظر من، روى قضات فاسد باید بیش از اندازهى مردم معمولى فشار آورد. جرم این افراد، به ملاک گناه در شب جمعه یا به ملاک گناه سادات یا به ملاک گناه شیعیان است که فرمودند: هر کدام از شما که گناه کنید، گناهتان دو برابر دیگران است؛ چون «شَین» براى ماست. باید از این قاضى انتقام گرفت. البته، انتقام الهى مورد نظر است، نه انتقام شخصى. اگر چنین فردى تخلف کرد، اگر توصیه قبول نمود، اگر کارى که از معیارها خارج است، انجام داد، در هر شرایطى که هست، باید به مجازات برسد. به نظر من، اگر این کار نشود، دستگاه قضایى درست نخواهد شد.
البته، اگر بر اساس موازین قضا، مثلاً دست قاضىیى قطع شده باشد، این دیگر مانع از قضاوت کردن است. من چنین مواردى را نمىگویم. آن جایى مورد نظرم است که ایرادى ندارد، مثلاً لازم بوده باشد قاضىِ متخلف را تعزیر بکنند و بعداً بگوید من قاضیم؛ اما قاضى تعزیر شده. سینهاش را هم سپر مىگیرد و سرش را هم بالا نگه مىدارد و مىگوید قضاوت اسلامى یعنى این؛ من خودم تعزیر شدم، شما دیگر چه مىگویید؟! …
نباید رحم کرد. ترحم در اینجا، واقعاً به معناى جفاکارى بر این امت اسلامى است. به نظر من، روى قضات فاسد باید بیش از اندازهى مردم معمولى فشار آورد. جرم این افراد، به ملاک گناه در شب جمعه یا به ملاک گناه سادات یا به ملاک گناه شیعیان است که فرمودند: هر کدام از شما که گناه کنید، گناهتان دو برابر دیگران است؛ چون «شَین» براى ماست. باید از این قاضى انتقام گرفت. البته، انتقام الهى مورد نظر است، نه انتقام شخصى. اگر چنین فردى تخلف کرد، اگر توصیه قبول نمود، اگر کارى که از معیارها خارج است، انجام داد، در هر شرایطى که هست، باید به مجازات برسد. به نظر من، اگر این کار نشود، دستگاه قضایى درست نخواهد شد.
منبع خبر : http://www.khamenei.ir