توجه: با سلام، مقاله ایی را که در پیش رو دارید گزیده ای از جریان نفوذ فردی به نام (الکس جونز) به مراسم شیطانی فراماسونری با نام (کلوپ بوهمیان) است که با چند مستند تصوری همراه است. تصور و باور اتفاقاتی که در این نوع مراسمات شیطانی و سری اتفاق می افتد در نگاه اول شاید به دور از ذهن باشد اما با مشاهده کلیپها و تصاویر مندرج در این مقاله باور این موضوع را تقویت میکند بنابراین توصیه میکنیم در حد امکان کلیپهای این مقاله را دریافت نمایید !ناگفته نماند ما درصد بالایی از این مقاله را قابل قبول دانسته و موارد اندکی را نیز فاقد منابع قوی میدانیم، اما مطالعه این مقاله و مقالات مشابه و همچنین تحقیق در این زمینه را توصیه میکنیم.
رمز و راز مراسمات Bohemian Grove
تا چند ماه پیش فکر می کردیم که “بوهمیان گراو” جایگاه سیاستمداران بزرگ واشینگتن است و به مدارکی که خلاف آن را ثابت می کرد اهمیتی ندادیم … اما مقاله جدیدی از “اوبراین ” و “فیلیپس” تحت عنوان ” دگرگونی آمریکا ” دید ما را نسبت به این گروه و فعالیتهایش عوض کرده است ، بنا به گزارشهای موثق به غیر از مشروبخواری و استفاده از مواد مخدر با گرایشهای هم جنس بازانه فعالیتهایی همچون آدم ربایی- تجاوز – بچه بازی و قربانی های خونین هم در “بوهماین گراو” صورت می گیرد که البته بازپرسی های پلیس در سال ۱۹۴۷ متوقف گشت.
از سال ۱۸۷۳ تا کنون اعضای برگزیده بوهمیان کلاب (کلوپ بوهمیان) جلسات مخفی و سری خود را در جنگلهای باستانی “رد وود” در شمال کالیفرنیا برگزار کرده اند … از اعضای سابق این کلوپ مخوف می توان به روئسای جمهور آمریکا مانند رونالد ریگان – ریچارد نیکسون و ژنرال آیزنهاور اشاره کرد…
مراسم شیطان پرستی و قربانی انسان در “بوهمیان گراو” توسط محققی به نام ” الکس جونز” افشا گردید و او موفق شد از مراسم آنها فیلم مستندی تهیه کند که در قسمت دوم مقاله قرار خواهیم داد…
مدارک نشان دهنده این است که رابطه بسیار نزدیکی بین اعضای بوهمیان گراو و گروه موسوم به “رهبران مخفی جهانی” وجود دارد. این فرقه به طور علنی به بت پرستی و قربانی انسان برای بتی غول آسا می پردازند که سمبول جنیانی مانند آمون – استولاس و آندراس می باشد. نام و تصویر جنیان
جرج بوش رییس جمهور کنونی آمریکا و تمام رییس جمهوران سابق و معاونین و ژنرالهای ارتش آمریکا همچنین سایر کشورها مانند انگلستان و استرالیا…همگی اعضای این گروه بوده و هستند و جالب اینکه این مسئله را با افتخار خاصی در مجامع خود ابراز می کنند . البته جزییات تشریفات آنها مخفی و دور از دید عامه مردم است ولی شرکت در کمپهای تابستانی و مراسم این گروه در اخبار انعکاس داده می شود بدون آنکه کسی بداند دقیقا چه اتفاقی در پشت درهای بسته این سازمان عظیم جهانی می افتد!
مطلب زیر برگرفته از مقاله مفصلی نوشته ” سوزان بوهان” و بر اساس مستندات الکس جونز می باشد:
” در تابستان هر سال مردانی مانند جرج بوش – هنری کیسینجر و شهرداران و فرمانداران ایالات در مراسمی به نام ” روح بوهمیا ” شرکت می کنند.
این مراسم که از سال ۱۸۷۲ در سن فرانسیسکو برگزار می شود شامل بخشهای مختلفی است که اولین آنها ” سوزاندن رنجها” نام دارد…همه ساله در این همایش مخفیانه سخنرانیهایی انجام می شود که محتوای آن از مردم پنهان شده است و مردم آمریکا نسبت به این گروه و فعالیتهای آن بدبین شده اند چرا که هیچ اطلاعات درستی در این زمینه به آنها داده نشده است”…
در ۲آگوست ۱۹۸۲ مقاله ای در روزنامه “نیوز ویک” چنین گزارش داد:
سطح بالاترین کمپ تابستانی دنیا – بوهمیان گراو – هم اکنون در حال جلسه است. مساحت ۲۷۰۰ هکتاری این کمپ که به شدت مورد محافظت قرار دارد خاستگاه تمام روئسای جمهور آمریکا است…گروهی که به خاطر قدرت زیاد و تشریفات مخفی اش شک همگان را برانگیخته است….مهمترین اتفاق در این جلسات “سخنرانی کنار دریاچه” نام دارد که در این سخنرانی ها غالبا تصمیمات جدید و جدی در مورد سیاست و اقتصاد گرفته می شود.
تصویری از مراسم بوهمیان گراو چاپ شده در سال ۱۹۱۵در مجلهNational Geographic
آنتونی سوتن سردبیر ماهنامه “نامه ققنوس ” در سال ۱۹۹۶ در مقاله ای مفصل که خلاصه آن اینجا آورده شده چنین نوشت :
تا چند ماه پیش فکر می کردیم که “بوهمیان گراو” جایگاه سیاستمداران بزرگ واشینگتن است و به مدارکی که خلاف آن را ثابت می کرد اهمیتی ندادیم … اما مقاله جدیدی از “اوبراین ” و “فیلیپس” تحت عنوان ” دگرگونی آمریکا ” دید ما را نسبت به این گروه و فعالیتهایش عوض کرده است ، بنا به گزارشهای موثق به غیر از مشروبخواری و استفاده از مواد مخدر با گرایشهای هم جنس بازانه فعالیتهایی همچون آدم ربایی- تجاوز – بچه بازی و قربانی های خونین هم در “بوهماین گراو” صورت می گیرد که البته بازپرسی های پلیس در سال ۱۹۴۷ متوقف گشت.
دهها سال است که شایعاتی مبنی بر اتفاقات عجیب در بوهمیا گراو(Bohemian Grove) همه جا پخش شده است ، منابع دقیقتری خبر از مراسم “درودی” می دهند…مراسمی که در آن مردان با رداهای قرمز به رژه در مقابل بت بزرگ جغد شکلی می پردازند که آن را بت بزرگ ملوخ (moloch) می نامند…پایان مراسم با تپه ای از لاشه های قربانی شده مردانی که خود را خدمتکار بت بزرگ می دانند همراه می شود…
منشاء فرقه های “ملوکی یا ملوخی” و “درودی” و “کنعانی” : تمام این مکاتب بر پایه قربانی انسان بنا شده اند در گزارشات قرن ۲۰ از فعالیتهای این فرقه ها حداقل تشریفات شامل آشامیدن خون – قربانی کودکان -وحشیگری و ستایش ویرانی بوده است.بنابر این “بوهمیان گراو” یک کمپ تابستانی برای بازی تنیس و شنا کردن نیست بلکه متعلق به خونریزی و قربانی است…
یکی از معروفترین کارهای الکس جونز ۳۶ ساله ، مستند فریب اباما است ، در صورت تمایل می توانید این مستند را از لینک زیر دریافت کنید. الکس جونز در این مستند تمام دروغ های اباما را برملا میکند ، لازم به ذکر است که استقبال از این مستند به قدری زیاد بوده که جزو بیشترین ویدئوهای دیده شده در یوتیوب بوده است…
لینک صفحه حاوی فیلم و زیر تویس فارسی
یک توضیح مختصر و کوتاه درباره ، ماجرای الکس جونز ، الکس جونز در ۲۷ سالگی بر طبق شایعاتی که میشنود درباره یک مکان که هرساله در آن مراسمی صورت میگیرد و در آن قربانی میدهند برای خدایان خود و همه سران معروف کشورها در آن حضور دارند ، این فرد به طوری واقعا حیرت انگیز وارد این مکان میشود و از آن مکان فیلم برداری میکند که واقعا دیدنی است…اکنون با این توضیح مختر اصل ماجرا را از زبان وی خواهیم شنید با کمی توضیخات دیگر…
در ماه جولای سال ۲۰۰۰ فیلمساز مستند به نام Alex Jones به عنوان اولین نفری که توانسته به Bohemian Grove نفوذ کند موفق شد از فعالیتهای مخفی عجیب انجام شده توسط اعضاء کلوپ موسوم به Elite یا نخبگان (که همگی مذکر می باشند) فیلم برداری نموده و مستندی تحت عنوان حاکمان سری جهان (The secret rulers of the world) را در انگلستان ، ایرلند و اسکاتلند از طریق Uk Channel به نمایش در آورد…عکس پایین الکس را در سنین جوانی نشان میدهد…
Alex Jones به مدت پنج ساعت درون محوطه ۲۷۰۰ جریبی Bohemian Grove بوده و در اینباره می گوید : خدا را شکر می کنم که توانستم هر طور شده از تمام مراسم فیلم برداری کنم ، در غیر این صورت محال بود کسی حرفهایم را باور کند…چرا که این ماجرا به حدی عجیب و وحشتناک است که حتی من با و جودی که با چشمان خودم شاهد این ماجرا بوده ام به سختی می توانم چیزی که دیده ام را باور کنم…در واقع بیش از ۱۲۸ سال است که تعدادی از شخصیتهای برجسته از جمله رهبران برخی کشورهای جهان هر ساله در ماه جولای به Sonoma County کالیفرنیا سفر می کنند…مدتی طولانی بود که شایعات متفاوتی در مطبوعات محلی مبنی بر فعالیتهای مخفی منتشر می شد و چیزی که بین تمام این شایعات مشترک بود به نوعی دلالت بر حضور افرادی با ردای سیاه و قرمز رنگ در کنار مجسمه بزرگ جغد و همراه با قربانی کردن انسان بود…الکس که در آن زمان میزبان یک برنامه رادیویی بود ، پس از شنیدن این شایعات تصمیم گرفت تحقیق نموده و صحت آنها را بررسی کند…چیزی که از ابتدا باعث تعجب او شد این بود که عناوین رسانه های متعددی از جمله Parade Magazine,Associated Press,Reuters,Sacramento Bee,Washington Times…سفر عده ای از رهبران جهان را که در ماه جولای هر سال به تپه هایی در شمال کالیفرنیا انجام می شد را تایید می کردند وحتی عکسهایی هم از مجسمه عظیم سنگی جغد و مردان پوشیده در ردای سرخ و سیاه قرار میدادند…
الکس می گوید: بسیار عصبانی شدم از اینکه در طی بیش از ۵۰ سال همواره شایعاتی از این دست درباره Bohemian Grove وجود داشته و رسانه ها هرگز به طور جدی با آن برخورد نکرده اند ، چیزی که بیش از هر چیز باعث کنجکاوی الکس شد تلاش سرویسهای امنیتی برای محافظت از اسرارGrove بود…بنابراین او به همراه اعضاء دیگر تیم (Violet Nichols,Mike Hanson) به همراه دوربینهای مخفی به قصد بر ملا کردن راز Bohemian Grove از شهر Austin به راه افتادند…آنها از Austin به Texas و سپس به San Francisco رفتند و با مستندسازان British Film makers(احتمالا این عنوان شرکت فیلم سازی بوده) ملاقات کردند و پیش از وارد شدن به محوطه Grove به مدت سه روز به بررسی وضعیت آن منطقه و دیگر مسائل پرداختند….
در پانزده جولای سال ۲۰۰۰ الکس جونز به همراه Mike Hanson مجهز به دو دوربین ویدیویی مخفی و تحت عنوان اعضای کلوپ موفق شدند تا راز Bohemian Grove را کشف و افشا کنند.
حال سوالی که مطرح می شود این است که : آنها چگونه وارد محوطه Grove شدند؟
پاسخ سوال شما و بسیاری پرسشهای دیگر را می توان در محتوای مصاحبه با Alex Jones که به طور کامل جزییات ماجرا را شرح داده می توان یافت.در اینجا ماجرا را از زبان الکس می خوانید…کلوپ Bohemian Grove در بین تپه های بلند و پرتگاههای با عمق حدود ۳۰۰-۴۰۰ فوت قرار گرفته است ، کلوپ شامل اتاقهای بزرگ به شکل خوابگاه از جنس الوارهای جنگلی می باشد (مانند تصویر پایین) که در میان دیواره های دره های تنگ قرار گرفته و تنها یک راه ورودی در سمت شمال محوطه وجود دارد، جاده ای به نام Bohemian Avenue یا خیابان Bohemian …
تمام محوطه کلوپ بوسیله حصار سیمی کوتاه احاطه شده هر چند با توجه به ویزگیهای آن منطقه(تپه های بلند و دره های عمیق به طوری که تنها یک مکان مشخص قابل رفت و آمد با ماشین و یا پیاده وجود دارد) وجود حصار چندان لازم به نظر نمی رسد ، در واقع محوطه Bohemian عملا و به طور طبیعی در میان دیواره تپه ها محصور شده است.
پس از اینکه به نزدیکی کلوپ رسیدیم خود را در میان انبوهی از چوبها حدود ۱۰۰ یارد به فاصله ورودی اصلی یافتیم وقتی به حصار سیمی نزدیک شدیم در حقیقت در مکانی شبیه به خندق گیر افتادیم ، تمام ناحیه ممتد با مسیر جاده در پایه دیواره پرتگاه را سیل گرفته بود.
بنابراین به سختی خود را از میان باتلاق با پریدن از روی شاخه های شکسته درختان بیرون کشیدیم بعد از اینکه با کمک ریشه های درختان خود را از خاکریز شیبدار بالا کشیدیم به یک پارکینگ بزرگ رسیدیم که صدها ماشین(مرسدس بنز- فورد و…)را در خود جای داده بود ، تعدادی از خادمین کلوپ را دیدیم که از وسایل نقلیه بیرون می آمدند به فاصله حدود ۱۰۰ یارد از میان درختان گذشتیم و پارکینگ بزرگتری دیدیم پر از ماشینهای بسیار مدل بالا که در واقع متعلق به ۲۰۰۰ عضو کلوپ Bohemian بود…
از آنجاییکه ما از طریق پارکینگ خدمه کلوپ به محوطه وارد شده بودیم به این ترتیب از دو ایستگاه بازرسی اول جان سالم به در بردیم چون ایستگاه های بازرسی اصلی در داخل محوطه Bohemian Grove قرار دارند و ما از یک راه فرعی به طور مخفیانه وارد شدیم…در حقیقت یک ایستگاه بازرسی (یک اتاقک بزرگ پر از گاردهای امنیتی) در میانه راه جاده بود بعلاوه در چپ و راست جاده هم اتاقکهای کوچکتر بازرسی که تا حدودی شبیه ایستگاههای بازرسی آلمانی در جنگهای قدیم بودند…
من به Mike پیشنهاد کردم سوار یکی از کامیون های روباز بزرگ با صندلی های انباشته که از آن مرحله یعنی پارکینگ برای بردن اعضاء و خادمین به محل اصلی استفاده می شد وارد شویم بنابراین در پارکینگ اعضا کلوپ منتظر یکی از آن کامیونها ماندیم.پس از آنکه کامیون آمد در حالی که سعی می کردیم کاملا عادی رفتار کنیم سوار کامیون شدیم و همزمان با ما سر و کله دو مرد مسن پیدا شد که آنها هم سوار کامیون شدند به این ترتیب به سمت عمق محوطه اصلی به پیش رفتیم ، سوار شدن بر کامیون تنها راهِ رد شدن از ایستگاه بازرسی اصلی بود…در چند دقیقه اول بر روی کامیون مکالمه جالبی بین دو تن از اعضاء کلوپ در مورد قیمت ردا و لباس های مراسم… صورت گرفت که ما این مکالمه را ضبط کردیم وآنرا در فیلم ویدیوی ضبط شده از مراسم Dark secrets_Inside Bophemian Grove می توانید آنرا بشنوید…(( متاسفانه این فایل صوتی پیدا نشد اما اگر پیدا کردیم آن را ترجمه میکنیم و به صورت متنی در سایت قرار خواهیم داد…))
اولین برخورد نزدیک ما با اعضاء زمانی که به نزدیکی ایستگاه بازرسی اصلی رسیدیم رخ داد.کامیون یکدفعه ایستاد ، یکی از افراد مسن مو خاکستری نگاهی به راننده کرد و سپس شروع به قدم زدن در پشت کامیون کرد تا به ما رسید و مستقیما در چشمان من و Mike خیره شد ما هر دو سعی کردیم عکس العمل خیلی عادی داشته باسیم در حالیکه واقعا ترسیده بودیم بعد نمی دانم چه اتفاقی افتاد که او گمان کرد ما از مهمانان اعضاء کلوپ هستیم (اعضاء کلوپ اجازه دارند با خود مهمان مورد اعتماد به کلوپ بیاورند) بنابراین سوالی نپرسید ولی سنگینی نگاهِ پر از شک و تردید او همچنان بر ما باقی ماند…بالاخره به عمق محوطه اصلی Bohemian Grove رسیدیم.جاییکه پیش از آن داستانها و شایعات زیادی درباره اش شنیده بودیم و در آن لحظه به نظر می رسید در آستانه کشف ماجرا هستیم.کامیون چند دقیقه دیگر هم راند و سپس ایستاد و ما پیاده شدیم و حدود ۴۵ دقیقه تا یک ساعت به سمت پایین دره تنگ پیاده روی کردیم تا خود را در میان درختان پوشش دهیم ، آن نقطه در واقع انتهای جاده محسوب می شد جاییکه ماشین ها نمی توانستند جلوتر بروند.
به انتهای دره رسیدیم جاییکه چشم اندازی در بالای یک دره با ۳۰۰ فوت عمق بر روی رودخانه (Russian River) و شهر کوچک Monte Rio در سمت دیگر داشت ، نقشه من این بود که سعی کنیم حتی الامکان کمترین برخورد را با اعضاء کلوپ داشته باشیم تا بتوانیم از تمام مراسم به طور کامل فیلم برداری کنیم.در این لحظه باید به عقب برگردم و بگویم که همینطور که ما به سمت Grove پیاده روی می کردیم به فاصله ۱۰ یارد از مجسمه سنگی ۴۰ فوتی جغد رسیدیم که در سمت شمال دریاچه کوچک واقع شده بود ما تنها ۷ یارد از محراب سیاه که در پای مجسمه بود فاصله داشتیم ، به این ترتیب در این مرحله درستی یکی از شایعات(وجود مجسمه ۴۰ فوتی سنگی جغد) به ما ثابت شد.این عکس که میبینید توسط چند شخص دیگر در روز و به صورت خیلی سری گرفته شده است از نزدیک ترین نمای آن که میتوانید به وضوع محراب را ببینید…
بله یک مجسمه عظیم الجثه جغد آنجا بود و همینطور یک محراب سیاه آنهم حقیقت داشت وقتی بیشتر به عمق Grove پیش رفتیم توانستیم حتی صلیبهای فلزی کوچک را هم که از آب بیرون آمده بودند ببینیم … در اطراف ما کسی دیده نمی شد تا اینکه یکدفعه پیرمردی حدود ۶۰_۷۰ ساله که یونیفورم مخصوص (Sonoma County Sherrif) به تن داشت در مسیر ما ظاهر شد من واقعا نفهمیدم او چطور خودش را به ما رساند چون اصلا متوجه آمدنش نشدیم … سپس بدون مقدمه به من نگاه کرد و گفت : تو در سال ۱۹۱۳ در اینجا بوده ای ؟ تو یکی از افراد قدیمی هستی؟ از شنیدن این سوال اولش شوکه شدم چون در آن زمان(در سال ۲۰۰۰) فقط ۲۷ سال سن داشتم…
اما واقعا چرا پیر مرد یک همچین سوالی از وی پرسید ؟ مظورش از مطرح کردن یک همچین سوالی چه بود؟مگر الکس در آن سال به دنیا آمده بود؟مگر سن و سال الکس به آن سالی که نام برد میخورد که از او میپرسد در سال ۱۹۱۳ تو اینجا بوده ای ؟
مسلما من که ۲۷ سال داشتم نمیتوانستم در سال ۱۹۱۳ آنجا بوده باشم و او هم خوب میدانست که من از قدیمیها نیستم. واضح بود که او قصد آزمودن مرا دارد بنابراین با خونسردی پاسخ دادم : «بله، من با هیل بیلی ها هستم»
توضیح اینکه باشگاه بوهمین کلوب شامل ۹۵ کلوب مجزا است با پایگاههای متفاوت و عمارتهای کلبه مانند مجزا در داخل صخره ها که هرکدام اسم به خصوص و اعضای به خصوصی را دارا میباشند. ممتازترین باشگاه بر اساس اخبار محلی، شامل اعضایی همچون هنری کسینجر و پل ولکر میشود و همچنین مسئولین سابق دولت فدرال و سایر رؤسای نظم نوین جهانی.
کمپ هیل بیلی گروهی است که بوش پدر و پسر از اعضای آن هستند در کنار بسیاری از افراد برجسته دیگر در صنعت، بانکداری، رسانه و دولت ایالات متحده. پس از آن پیرمرد لبخندی زد و گفت : «بسیار خوب، روز خوشی داشته باشید.» سپس از همان راهی که آمده بود برگشت.
در این عکس نام بوش را در اعضای این کلوب مشاهده میکنید
بعد از رفتن او، من به مایک گفتم که بهتر است مکانمان را تغییر داده و جایی در جنگل برای اختفا پیدا کنیم. بنابراین به گذرگاه برگشتیم و چشم انداز قبلی را رها کردیم، تقریبا در میانه های گذرگاه متوجه دو نفر با کت شلوار مشکی و عینک دودی شدیم که ما را تعقیب میکنند. من تصمیم گرفتم که سرعتم را کم کنم.
آن دو نفر که مسلما گارد امنیتی به خصوصی بودند، مثلا یک سازمان اطلاعاتی یا بادیگارد شخصی، به طرف ما آمده و اسامی ما را سوال کردند. من و مایک هم اسامی جعلیمان را تحویلشان داده و گفتیم که از اعضای هیل بیلی هستیم.
آنها گفتند : «سخت نگیرید، عصبی نشوید و لذت ببرید» که این دستورالعمل بعداً به کارمان آمد. تا اینجا، ما دوبار با آنها روبرو شدیم و مورد تعقیب قرار گرفتیم. من به مایک گفتم باید یک جای شلوغ پیدا کنیم که تعداد زیادی از اعضای بوهمین در آنجا جمع شده باشند.
بنابراین ما وارد چندین کلوب شدیم و توسط اکثر آنها شناخته شدیم، وارد کلوبها میشدیم و مشروب میخوردیم، چون اکثرا مدام در حال نوشیدن بودند و به ماهم در برخی کلوبها مشروب تعارف میشد، به راهمان ادامه دادیم و وارد یک مکان آماده شده برای مهمانی در فضای آزاد شدیم.جایی که صدها میز برای جشن و عیاشی چیده شده بود.
من به مایک گفتم بهتر است از جاده بالا رفته و خودمان را به ساختمانهای بزرگتری که در بالای تپه قرار داشت برسانیم. حدود ۲۰ دقیقه طول کشید تا مسیر جاده را تا تنها تپه هایی که پیاده میشد رفت، طی کنیم. زمانیکه خدمتکاران از ما میپرسیدند چرا از ماشین استفاده نمیکنید ما جواب میدادیم که قصد پیاده روی و نرمش داریم که با واکنش مشکوک آنان همراه بود.
ما فهمیدیم که در ارتفاعات تپه بسیاری از ساختمانهای کلبه مانند متروک گشته اند، که محوطه اطراف آنها بسیار بزرگ بود. بعد از آن ما وارد وب کمپ شدیم، و سعی کردیم راحت باشیم. (کمپها اسامی مختلفی داشتند از جمله : پسران گمشده، رستاخیز، اژدها و غیره) ما این یک ساعت را مشغول محیا شدن و آماده کردن دوربینهای مخفی و جاسازی آنها بودیم.
با گذشت زمان هوا رو به تاریکی میرفت و تا غروب آفتاب چیزی نمانده بود. صدای موزیک و آواز عجیبی از پایین گذرگاه به گوش میرسید. بنابراین ما به گذرگاه برگشتیم، در مسیر بازگشتمان ما شاهد هزاران نفر بودیم که پای درختان بلند چوب قرمز در حال مستی مشغول نواختن و خواندن بودند.
هزاران نفر در ساحل شرقی شروع به تجمع کردند، خدمتکاران خصوصی (که برخلاف خدمتکاران بوهمین گروو، تماما لباس سرخ برتن داشته و به آنها اجازه حضور در مراسم داده نشده بود) شروع به چیدن صندلی ها برای اربابان سالخورده خود کردند.
حالا دیگر خورشید کاملا در پشت تپه محو شده بود. هوا کاملا تاریک بود به طوریکه حتی مشاهده آنسوی آب نیز امکانپذیر نبود. خفاشها در حال پرواز بودند و مه غلیظی به طور طبیعی سطح دریاچه را فراگرفته بود. (در کالیفرنیای شمالی مه گرفتگی متداول است)
به نظرم اگر قرار بود خون آشام هایی در آمریکای شمالی زندگی کند مسلماً منطقه سونوما را انتخاب میکرد. مثل خانه اشباح بود. موهای گردنم از ترس سیخ شده بود.
سپس ۳۰ نفر کشیش با ردای مشکی به طور غیرمنتظره ای از میان جنگل بیرون آمدند، روی صورتشان نقش مرگ بود. با یک مرد دیگر که مثل ملک الموت لباس پوشیده بود و ارابه ای را میکشید که یک نفر در آن به بند کشیده شده بود. سپس ما متوجه چیزی که طی روز دیده بودیم شدیم. پرده های سیاه بزرگی بیرون جنگل در قسمت غربی ساحل افراشته شده بود (ما در سمت شرق بودیم، و حدود ۷۰ متر با آن نقطه فاصله داشتیم) آنها خیمه ها را برافراشته و ارابه در پشت آن کشیده میشد.
سپس صدای فریاد شنیده شد : «او را دوباره بسوزانید! او مستحق چیزی است که دریافت میکند.» درحاشیه، لازم است علت اینکه چرا من قادر به مشاهده کشیشان سیاهپوش، صورتهای مرده شان، و فرد به بند کشیده شده پشت ارابه بودم را بیان کنم و آن به این علت بود که همگی مشعل حمل میکردند. محوطه به خوبی توسط مشعلهایی که ۳۰ کشیش در جلوی ارابه و ۳۰ کشیش در پشت آن حمل میکردند روشن شده بود.
همه چیز مثل یک رمان تخیلی بود، به طوریکه من هرلحظه انتظار دیدن یک اژدها را داشتم. اسکلتهای بزرگی از نورافکنها آویزان شده بود. همینطور جغدهای شیطانی با چشمانی درخشان (و حجم زیادی دکوراسیون مرتبط با مرگ) که حالا در آن هوای نیمه روشن با نورافکنهای عظیم قابل رؤیت بود.
شرکت کنندگان در جشن شروع به حرکت کردند و به سمت دریاچه به راه افتادند. ماهم تصمیم گرفتیم با آنها تا هرجا رفتند همراه شویم. آنها داشتند به سمت شرق جزیره ای میرفتند که در حدود ۱۰۰ متری شمال دریاچه قرار داشت و مجسمه و قتلگاه آنجا قرار گرفته بود.
زمانیکه در حال گذر از اطراف دریاچه بودیم، تنها سیاهپوستی که در این جریان مشاهده کردیم، و هیکل بزرگی هم داشت، من و مایک را دید که با عجله حرکت میکردیم تا با جمعیت باشیم. (ما میخواستیم محل مناسبی در شرق ساحل پیدا کنیم تا شاهد مراسم اندوه سوزی باشیم – تا اینجا تمامی شایعاتی که شنیده بودیم درست بود.)
او گفت : خودتان را به دردسر نیندازید، سخت نگیرید! مسئولیت جهان از دوش شما برداشته شده! نیازی نیست که اینقدر با عجله حرکت کنید» او سپس دو طرح تمام رنگی به ما داد، روی کاور آن، مولوخ جغد بزرگ نشان داده شده بود با یک جسد شعله ور در پایین آن،بعلاوه یک جن کوچک با حروف اختصاری P J که به سرعت از جنازه فردی در حال بالا رفتن بود و گوشه پایین سمت چپ آن قرار داشت (میتوانید آن را در مستند Dark Secrets : Inside Bohemian Grove مشاهده کنید.)
احتمالاً در میان گزارشات من مهمترین بخش مراسم چیزی بود که اول از همه اتفاق افتاد. ارابه پشت چادرهایی که بیرون جنگل برافراشته شده بود رفت و آنجا توقف کرد درحالیکه هیچ چیز مشخص نبود و حدود ۱۰ دقیقه هیچ اتفاقی نیفتاد.
البته دقیقاً به جز فریادهای منزجر کننده پیرمردی که میگفت : «این درست است! این حرامزاده را بسوزانید! بکشیدش! لیاقتش همین است!» تمام چیزی که میشد شنید پچ پچ ها و لب زدنهای آنها بود که همینطور ادامه داشت.
حالا در سمت غرب ساحل (ما در سمت شرق بودیم با حدود ۵۰-۶۰ متر فاصله) در سمت مقابل، حدود ۱۰۰ متری شمال، مجسمه قرار داشت و در تاریکی قرار گرفته، هیچ کس هم توجهی به آن نداشت. همگی محو تماشای هر آنچه که در آنطرف آب در پشت پرده ها برای آن فرد به بند کشیده شده اتفاق میفتاد بودند.
ما واقعاً نمیدانیم که آیا این فقط یک مراسم نمایشی بود، یا اینکه حقیقت داشت (تقریباً مانند مراسم فرقه جمجمه و استخوان که شاهد عینی در نیویورک فیلمبرداری کرده بود. آنها ادعا کردند که فیلم ، انها را در حال سربریدن آدمکهای نمایشی مراسم نشان میداده) آیا این مراسم صرفاً نمایشی است؟ معلوم نیست!.
ما همه حواسمان به آنچه در آنطرف دریاچه رخ میداد بود. ناگهان جغد بزرگ با نور فراوانی روشن شد و حدود ۱۰۰ کشیش یا بیشتر پدیدار گشتند. آنها ردای مشکی، سرخ و سبز به تن داشتند. اکثر آنها مشکی بودند. بعضی از آنها سرخ و تعدادی هم سبز و نقره ای.
سپس کشیش اعظم وارد شد. کسی که تمام طلسمهای مرگ را دارا بود (کسی که در داخل فرقه، در گذشته مرده بود شاید ارواح آنها بوسیله جغد بزرگ طلسم شده و به آنجا بازگردانده شده بود.) او حدود ۱۲ دقیقه به عبادت جغد پرداخت و در مورد «بابل و صور نیک» صحبت کرد.
میدانم که همه ی اینها چقدر ممکن است عجیب به نظر بیاید، امّا به خاطر داشته باشید که اینها تماماً در فیلم من تحت عنوان Dark Secrets : Inside Bohemian Grove موجود است. این مستند به طور گسترده در بریتانیا منتشر شده و احتمالاً در ایالات متحده هم همینطور، مگر اینکه توقیف شده باشد.)…لینک فیلم با حجم مناسب در در آخر مقاله قرار دارد…
پس کشیش در باره«بابل و صور نیک» صحبت کرد. میدانیم که تنها یک جغد بزرگ و«صور نیک» وجود دارد، اگر انجیل را خوانده باشید، یا هر سند تاریخی دیگری، میدانید که در سرزمینهای بابل و کنعان کودکان را در پیشگاه الهه جغد مولوخ، میسوزاندند.
ناگهان به خودم آمدم (برای مدت مختصری توجهمان به پشت خیمه ها در آنسوی ساحل جلب شد و باعث شد که از جغد منحرف شویم. بعد از آن روی جغد و کشیش توی جزیره تمرکز کردیم) در ساحل غربی که ذکر شد، یک قایق قدیمی رودخانه ای وجود داشت و شخصیتی عزرائیل مانند که ارابه را حرکت میداد، با قایق از آب عبور کرد. در حالیکه آن فرد دست و پا بسته به حالت تعظیم درآمده بود.
او آن فرد را نزد کشیش اعظم برد که در پای جغد منتظر بود، در پایین پله های نورانی که جغد روی آنها قرار داشت. سپس در یک صحنه بسیار خوفناک دو کشیش سیاهپوش قربانی را برگرفتند و آن را به پیشگاه جغد بردند…قربانی برای نجات جانش التماس میکرد و صدای او از طریق بلندگو به گوش میرسید. امّا آنها درخواست او را نپذیرفتند. آنها او را به درون قتلگاه بردند. این خواسته جغد بزرگ بود که او را بسوزانند. (او را اندوه مهارشده مینامیدند) مثل کسی بود که توی پارچه سیاهی پیچیده باشند. در سمت بالای قتلگاه یک چراغ سنگی قرار داشت که آنرا مشعل جاویدان مینامیدند. کشیش اعظم مشعل خاموشی را برداشت و با مشعل جاویدان روشن کرد.
آن فرد دوباره جهت بخشایش التماس کرد، سپس کشیش اعظم پایین رفت، (البته به سختی، چون کشیش اعظم به قدری پیر بود که حتی به سختی راه میرفت) و هیزمها را آتش زد. سپس گفت که قصد دارد علائم را از بقایای باقی مانده بخواند. یک سنّت بسیار وحشتناک و مرموز. این دیگر شیطان ساخته ی دست هالیوود با پیژامه قرمز نیست، این یک سنّت وحشتناک بابلی است و حقیقت محض است.
جسد همچنان از درد فریاد میکشید. ناگهان تمام آن صلیبهای کوچکی که در طول ساحل دیده بودیم در آتش افکنده شدند، بنابراین من داشتم اثر نقاش قرون وسطی هیرونیموس بوش را با نام مناظر جهنم به عینه مشاهده میکردم : صلیبهای فلزی سوخته، کشیشهایی با ردای سرخ و سیاه و کشیش اعظم با ردای نقره ای و شنل قرمز، جسد سوخته ای که از درد فریاد میکشید، یک جغد عظیم الجثه با شاخهای بزرگ، رهبران، بانکداران، اصحاب رسانه و آموزش جهان در این مراسم گرد آمده بودند. این نهایت جنون بود.
بالاخره مراسم تمام شد و پیرمردها به سمت سالن بزرگی که در پس درختان بزرگ قرار داشت بازگشتند. من و مایک هم به سرعت آنها را دنبال کردیم در حالیکه خیلی سریع راه میرفتیم. ما به هنگام ترک آنجا با هیچ مشکلی مواجه نشدیم. ما درست از مقابل محافظان عبور کردیم و از جاده اصلی خارج شدیم، جاده بوهمین اونو
خروج از بوهمین بسیار راحتتر از ورود به آن است. چون بسیاری از رهبران جهان که اشاره شد آنجارا به مقصد شهر کوچک مونت ریو ترک میکنند. آنها به مشروب فروشیها میروند تا توسط فاحشه هایی که از سراسر جهان آنجا را پر کرده سرویس دهی شوند.
در پایین جاده خبرنگاران انگلیسی منتظر ما بودند. آنها از ما میپرسیدند : «گرفتید؟ گرفتید؟» یکی از تهیه کنندگان، جان سرجنت، گفت : «تو موفق شدی الکس! تو ماهیت بوهمین گروو را بوضوح آشکار ساختی!»
در آخر هم عکسی که به طور مخفی از صبحانه بعد از شب مراسم گرفته شده است ، که تعدادی از اعضا معروف نظیر رونالد ریگان در سمت چپ در آن حضور دارند که واقعا از شاد بودنشانشان در برابر این همه ظلم ناراحت کننده است…
این داستان مطالب ناگفته بسیاری دارد که مجالی برای آن نیست، تنها رونوشتی از این قضیه را از نظر گذراندید ،شما واقعاً باید مستند این ماجرا را ببینید، یا لااقل عکسها و صحنه هایی که از فیلم گرفته شده. به طرح سوختن جسد هم نگاهی بیندازید و داستانهای رسانه های معتبر را درباره تاریخچه فرقه بخوانید. آنوقت به صحّت ماجرا پی خواهید برد.
شما واقعاً باید اینها را ببینید چون یک هفته پس از خروج من از بوهمین گروو، گروهی با شبکه فعال بوهمین تماس گرفتند (یک گروه معترض به بوهمین گروو، به فساد اخلاقی، تبعیض طبقه ممتاز، و عدم اجازه ورود زنان – چراکه گروو کاملا مردانه است) با خبرگزاریهای متعددی تماس گرفتند، من ده تماس ناخوانده از رسانه های ساحل غربی آمریکا داشتم.
من اطلاعاتم را به آنها دادم، و ما کلیپها را در سایت قرار دادیم. آنها گفتند که نفوذ ما و آنچه بوسیله دوربین هایمان گرفتیم یک ماجرای بزرگ خواهد بود. و پس از آن دیگر هرگز چیزی از آنها نشنیدیم.
این قدرت گروو را نشان میدهد. تنها جایی که موفق شدیم اطلاعاتمان را درباره بوهمین گروو منتشر کنیم بوسیله یک رادیوی ایالتی بود و از طریق اینترنت. و حالا در بریتانیا. خوشبختانه آنها موفق شدند با بر روی آنتن بردن این اسناد روی کانال ۴ U.K بالاخره آن را به طور گسترده ای منتشر کنند و این ماجرای حقیقی به رسانه های معتبر آمریکا هم راه خواهد یافت. این خبر عظیمی است. من صدها مصاحبه رادیوئی در این باره داشتم و اگر رسانه ای مایل به مصاحبه با من باشد من خوشحال خواهم شد که این خبر را پخش کنم. برای هرکس که پیام مرا میشنود : لطفاً مستند Dark Secrets : Inside Bohemian Grove را ببینید…
دانلود کلیپ فیلم برداری شده از مراسم که توسط الکس انجام شده است( این کلیپ برای چند دهه پیش است که الکس در دوران جوانی آن را فیلم برداری کرده است)… لینکی که در این سایت قرار دارد از حجم کم و کوتاه وبرای سهولت در دانلود است اما اگر دوستانی به صورت کامل همراه با کیفیت بالا میخواهند به این سایت مراجعه کنند…
در اینجا الکس به همکاران و افرادآگاه پیامی میدهد که باید مورد توجه قرار گیرد : من شما را تشویق میکنم که کلپیهای غیر تجاری صرفاً با اهداف آموزشی تهیه کنید و مردمی را که میشناسید بیدار کنید.در واقع منظر الکس به طور واضح این است که برای بیداری و روشن فکری واقعی مردم تلاش کنید…
الکس : این ماجرا حقیقتاً زندگی مرا دگرگون ساخت. وارد شدن و مشاهده این وقایع در مقابل افرادی که معتقدند اینها فقط انجمنهای ساده دوستی و برادری هستند.این آدمها با کسی شوخی ندارند. این ماجرایی است که واجب است برای مردم گفته شود و پایگاههای آنها قصد توقیف آنرا دارند. لطفاً این داستان را در تمام جهان به گوش مردم برسانید….
اما در آخر هم خوبه به این عکس که مریوط به یک انیمیشن است و در آن یک نفر را در محرابی که بسیار مانند Bohemian Grove است قربانی میکنند ، تیکه های این صحنه از کارتون بسیار شبیه به فیلمی است که الکس از شب مراسم در Bohemian Grove فیلم برداری کرده است !!
این پایان ماجرای الکس جونز در بوهمیان گرو (bohemian grove) بود اما الکس با این سختی بهاین گروه ۱۰۰% شیطانی وارد شد تا بتواند پرده ای دیگر از بی حیایی این گروه ها بردارد و راهی دیگر برای آزاد سازی مردم باز کند امیدواریم که با ظهور امام زمان تمامی آزادی خواهان جهان به آرزوی خود برسند…
لینک دانلود فیلم الکس جونز به نام
Dark Secrets : Inside Bohemian Grove
دانلود مستند تصویری “قربانی کردن انسان” در آئینهای رازآلود – قسمت اول (۱۰۰ مگابایت)
دانلود مستند تصویری “قربانی کردن انسان” در آئینهای رازآلود – قسمت دوم (۱۰۰ مگابایت)
دانلود مستند تصویری “قربانی کردن انسان” در آئینهای رازآلود – قسمت سوم (۳۰ مگابایت)
منبع :
http://zohur12.ir