یونان
يونان شبه جزيره كوچكى در جنوب شرقى اروپاست كه از گذشته هاى دور مركز هنر، فرهنگ و انديشه بوده است .
اين كشور در زبانهاى اروپايى « Greece » خوانده مى شود و كلمه عربى اغريق از اينجا مى آيد.
نام يونان (Ionia) گرفته شده كه يكى از بخشهاى يونان است .
يونانيان كشور خود را هلاس (Hellas) مى نامند كه نام افسانه اى نياى يونانيان است .
از آنجا كه بيشتر اديان جهان با انديشه و اسطوره رابطه اى تنگاتنگ دارند، باورهاى دينى يونانيان در دين شناسى مهم است .
آیین یونانیان باستان
يونانيان قديم نيز به خدايان نرينه و مادينه معتقد بودند. بزرگترين خداى ايشان زئوس بود كه گاهى وى را زئوس پاتروس يعنى زئوس پدر مى ناميدند.
اين خدا نزد هندوان باستان ديوس پيتار و نزد روميان قديم ژوپيتر خوانده مى شد.
مجموعه خدايان مورد پرستش ايشان معمولا با خدايان آريايى قديم مشترك بود.
برخى خدايان يونان عبارت بودند از:
آپولو(خداى آفتاب )؛
پوزيدن (خداى دريا)؛
هستيا(خداى مؤ نث و مادر خانواده )؛
دميتر (خداى مؤ نث ، مادر كشاورزى و غلات )؛
هرمس (خداى حكمت )؛
آرس (خداى جنگ ).
اساطیر
بشر با قدرت تخيل و تلاش همه جانبه ، در طى قرون و اعصار گذشته سعى كرده است تا خود را از سرگردانى برهاند و به همين منظور نخست اساطير را پديد آورده تا به تصور خود براى سؤ الات خويش پاسخى بيايد.
فلسفه ، ادبيات و برخى اديان زاييده اساطيرند و اساطير در سراسر زندگى فكرى انسانها نقش دارند.
مثلا در كشور ما، اساطير شاهنامه در ذهن مردم وجود دارد و پيوسته مردم از خواندن آنها لذت مى برند.
يونانيان نيز خدايان اسطوره اى خود را مى پرستيدند و براى آنها قربانى مى كردند. نام برخى از اين خدايان در بالا آمد و تهيه كردن فهرستى از خدايان اسطوره اى آنان يا ساير ملل باستانى كارى دشوار است .
يونانيان مردمى هوشمند و كنجكاو بودند و از آنجا كه به علم دسترسى نداشتند، با خلق اساطير ذهن جستجوگر خود را آرام مى كردند؛ همان طور كه به جاى پرستش آفريدگار آسمان و زمين ، به بتهاى گوناگون روى مى آوردند.
همين قوم از اساطير به فلسفه پرداختند و پرچمدار دانش در عصر خود شدند، در حالى كه موفقيت اقوام ديگر در اين راه چشمگير نبود.
پیدایش فلسفه
حدود پنج قرن پيش از ميلاد، فيلسوفان بزرگى در يونان پيدا شدند و افكار تازه اى مطرح كردند.
معروفترين آن فيلسوفان سقراط و شاگردش افلاطون و شاگرد اين فيلسوف ارسطو بودند.
انديشه هاى ارسطو قريب دو هزار سال در مجامع علمى اروپا و جهان اسلام رواج داشت و كمتر كسى به خود اجازه مى داد آنها را نقد كند.
با آنكه فلسفه يونان و انديشه هاى ارسطو عظمت پيشين خود را از دست داده است ، هنوز هم دانشمندان هنگام طرح مسائل فكرى از اشاره به سابقه آن در يونان و آثار افلاطون و ارسطو گزيرى ندارند.
فيلسوفان يونان براى انديشه هاى خود از اساطير بهره زيادى برده اند و هم اكنون مجموعه آثار افلاطون از نام خدايان گوناگون انباشته است .
آنان به بسيارى از سروده هاى حماسى قديم كه صفات ناپسند را به خدايان نسبت مى دادند، اعتراض داشتند.
انديشه هاى افلاطون در مورد خداشناسى موجب گرديد كه او را افلاطون الهى (DivinePlato) بنامند. ارسطو محرك اول را مطرح كرد كه به عقيده فيلسوفان موحد به خداى اديان توحيدى نزديك است .
عقاید عامه
در همين دوره فكر توده مردم نيز تحول يافت و آنان معتقد شدند كه خداى زئوس بالاى كوه المپ نشسته است و ساير خدايان گرداگرد او هستند.
ايشان به حيات پس از مرگ عقيده نداشتند، ولى براى سعادت دنيوى ، بتهايى را مى پرستيدند. اين بتها مظهر خدايان و قهرمانان اساطيرى بودند و كاهنانى داشتند.