در تمام جبهههای مناطق جنوب (اندیمشک، اهواز، خرمشهر، اروند رود، آبادان و غیره) که شرکت داشت، مسئول خمپاره زن ۱۰۶ بود اما ژ-س داشت. شهید کریمی به خاطر انجام وظایف شرعی و ناموسی خود و برای دفاع از وطن، مرتبا در جبهه بود و مجموعا سه سال و نیم خدمت کرد. او یکبار از ناحیه پا دچار مجروحیت شد. زخم عمقی نبود اما دیگر رمقی برای شهید نگذاشته بود و او با تنی بیحس و رنگ پریده به منزل برگشت و پس از بهبودی دوباره به جبهه اعزام شد. او مدتی دوره غوّاصی در آبهای جنوب دیده و دوره چتربازی هم در شیراز دیده بود.
شهید کریمی در سال ۱۳۵۸ نامزد کرد و در سال ۱۳۵۹ درست زمانی که میخواست با همسرش به ماه عسل برود، خبر داد که یک ماموریت فوری پیش آمده و باید هرچه سریعتر خود را به پادگان برساند. از آن پس او به جبهه رفت و مدام در ماموریتها شرکت داشت.
پس از گذشت سه سال از ازدواجش، خداوند دختری به نام پریسا به او و همسرش هدیه کرد. در سال ۱۳۶۲ بود که به ماموریت رفت و از محل خدمت با خانوادهاش تماس گرفت که خانهای را در تهران کرایه کرده است، اسبابها را منتقل کنید. قرار بود در هفته اول اسفند به تهران بیاید و به خانوادهاش سر بزند که نشد، دوباره تماس گرفت و گفت برای ایام عید میآید و خانواده چارهای جز صبر کردن نداشت تا اینکه در بیستوششم اسفند سال ۱۳۶۲ خبر شهادتش را آوردند و فردای آن روز در بهشت زهرای تهران قطعه ۲۷ تشییع شد. او در اثر ترکش خمپاره به ناحیه گلو در خرمشهر به شهادت رسید.
پدر این شهید بزرگوار درباره خصوصیات اخلاقی او تعریف میکند: جعفر بسیار آرام و متین بود و با دیگران رفتاری خوب داشت. او به دیگران احترام میگذاشت و مردم دوست بود و تا جاییکه میتوانست به نیازمندان کمک میکرد. زندگی زناشویی نسبتا آرامی داشت و بسیار دغدغه دختر کوچکش را داشت. ایمان جعفر قوی بود و معتقد بود؛ مردن حق است.
سابقه مبارزاتی او در دوران انقلاب و پس از پیروزی انقلاب، فعالانه عمل کرد. شهید ارتشی و محل خدمتش شهر منجیل بود، یک روز به او خبر دادند؛ مردم شهر رشت راهپیمایی و تظاهرات میکنند. همه نیروها به شهر رفتند و رهبری گروهی که مردم را تحریک به تظاهرات کرده بودند را گرفتند و به او گفتند به مردم اعلام کن که متفرق شوند، زیرا ما دستور تیراندازی داریم اما ما نیز با شما هستیم.