مجله امان شماره 17 .:::. مقالات
احمد محمد زاده
مقدمه
در شماره هاي قبل متذكر شده بوديم كه جامعه منتظر با نگاه به گذشته تلاشها و موفقيت هاي خود در عرصه علم و دانش، ميتواند بار ديگر قدم هاي بلند و مستحكمي در اين عرصه بردارد و در شماره قبل و در ادامه بحث پيشگامي اسلام و مسلمانان در دانش و فناوي، سخنان برخي خاورشناسان غربي از جمله ولتر، برتراند راسل و جورج سارتن را متذكر شديم و اينك ادامه مطالب؛
4. ويل دورانت[1] مينويسد:
«پيغمبر اسلام، همه را به طلب علم تشويق ميكرد و اين كار را محترم ميداشت. و از اين جهت با اغلب مصلحان ديني تفاوت داشت. گفته بود: «هر كه به راهي رود كه علمي جويد، خدا براي وي راهي به سوي بهشت گشايد». و «مركّب عالمان دانا را با خون شهيدان وزن كنند، مركّب عالمان از خون شهيدان برتر باشد». ارتباط عربها با فرهنگ يوناني ديار شام حس رقابت علمي (شديدي با) يونان در ايشان برانگيخت. و چيزي نگذشت كه در قلمرو اسلام دانشور و شاعر مقامي ممتاز به دست آورد. آغاز تعليم اطفال از آن وقت بود كه سخن توانستند گفت. از همان وقت «شهادتين» را به آنها ياد ميدادند. در شش سالگي بعضي برده زادگان عدهاي از دختران و همه پسران را، به جز پسران اغنيا كه معلمان خصوصي داشتند، به يك مدرسه ابتدائي، كه معمولا در يكي از مساجد و احياناً در مجاورت يك چشمة عمومي در هواي آزاد بود ميبردند. تعليم در اينگونه مدرسهها معمولا رايگان بود، يا دستمزد آن چنان ناچيز بود كه همة مردم توانستند پرداخت… هدف همة متعلمان اين بود كه تمام قرآن را به خاطر بسپارند و اگر موفق ميشدند عنوان «حافظ» مييافتند، و منزلتي برجسته داشتند. به نظر مسلمانان كسي كه نوشتن و تيراندازي و شنا آموخته بود، «مرد كامل» بود … نخستين كارگاه كاغذ در قلمرو اسلام به سال (178 ه 794ق) به بغداد به دست فضل بن يحيي، وزير هارون الرشيد گشوده شد، آنگاه عربها اين صنعت را به سيسيل و اسپانيا بردند و از آنجا به ايتاليا و فرانسه رسيد … به گفته يعقوبي در ايام او (278ه ـ 791ق) بيشتر از يكصد كتابفروشي به بغداد بود، كه در آنجا به جز فروش كتاب از كتابها نسخه برداري ميكردند … .
در غالب مسجدها كتابخانهاي بود و هم در بيشتر شهرها كتابخانههاي عمومي بود كه تعداد زيادي كتاب داشت و درهاي آن به روي طالبان علم گشوده بود. به سال 339 ه 8 (950ق) در موصل كتابخانة عمومي بود كه يكي از نكوكاران تأسيس كرده بود و مطالعه كنندگان به جز كتاب، كاغذ مورد احتياج خود را نيز در آنجا مييافتند. فهرست كتابهايي كه در كتابخانة عمومي ري بود به 10 جلد ميرسيد. كتابخانه بصره به طالبان علم كه در آنجا مطالعه ميكردند مقرري و اعانههايي ميداد. ياقوت جغرافيدان معروف سه سال در كتابخانه مرو و خوارزم به فراهم كردن اطلاعات براي كتاب «معجم البلدان» اشتغال داشت. وقتي مغولان بغداد را به ويراني دادند سي و شش كتابخانة عمومي در آنجا بود. و اين به جز تعداد بيشمار كتابخانه هاي خصوصي بود … بعضي بزرگان چون صاحب بن عباد، به قدر كتابخانه هاي اروپا كتاب داشتند … در هزاران مسجد قلمرو اسلام، از قرطبه تا سمرقند شمار دانشوران كمتر از ستونها نبود، و علم و فصاحتشان در ايوانها انعكاس داشت. راههاي كشور از گروه بيشمار جغرافيدانان و مورخان و عالمان ديني كه به طلب علم و حكمت روان بودند پر بود … هيچ كس جرئت نداشت مال فراوان داشته باشد مگر آنكه با مال خود ادبيات و هنر را كمك كند … تا سال 236 (ه850ق) مهمترين مؤلفات يونان در رياضيات و نجوم و طب به عربي درآمده بود. كتاب بطلميوس به وسيله ترجمة عربي نام «المجسطي» يافت. مقوله 5 و 6 و 7 المخروطات اپولونيوس بهاوي (apollonius of perga) و كتاب الحيل هيروي اسكندري و الخصائص الالية للهوا و الغازات فيلون رومي، به بركت ترجمة عربي در جهان به جا مانده است … متأسفانه اطلاعات ما دربارة سه قرني (133 ـ 442ه = 750 ـ 1050م) كه فكر اسلامي در اثناي آن شكوفا شد بسيار ناقص است، زيرا هزاران نسخة خطي عربي در علوم و ادبيات و فلسفه همچنان در كتابخانههاي دنياي اسلام نهان مانده است. نه تنها در اسلامبول سي كتابخانه در مسجدها هست كه از نسخههاي خطي آنها اندكي منتشر شده است، در قاهره و دمشق و موصل و بغداد ودهلي مجموعههاي فراوان هست كه حتي فهرستي براي آنها تنظيم نشده است. در اسكوريلا، به نزديك مادريد، يك كتابخانه مفصل هست كه هنوز نسخههاي خطي آن را در علوم و ادبيات و دين و فلسفه شمار نكردهاند. اطلاعاتي كه دربارة ثمرات فكر اسلامي در اين سه قرن داريم اندكي از باقيمانده آثار آنهاست و اين نيز مختصري از محصول قريحة آنها بوده است و آنچه آورديم از درياي مواريث اسلام فقط قطرهاي بود اگر علما اين ميراث فراموش شده را كشف كنند به احتمال قوي قرن دهم مشرق اسلامي را در تاريخ عقل انساني به صف قرون طلايي خواهيم برد…».[2]
ويل دورانت، سرانجام دربارة ويراني اين تمدن اينگونه ميگويد:
«هيچ يك از تمدن هاي تاريخ، چون تمدن اسلام به دست مغولان دچار ويراني ناگهاني نشده است … هجوم مغول بر ديار اسلام (به سال 616ه ـ 1219م) آغاز شد … مرو به خيانت گشوده شد و پاك بسوخت. كتابخانه شهر كه مايه فخر اسلام بود طعمة آتش شد … شهر زيباي ري با 300 مسجد و كارگاههاي سفال معروف ويران شد و به گفته يك مورخ مسلمان همه مردمش كشته شدند . هلاكو و سپاهش وارد بغداد شدند (656ه ـ 1258م) و چهل روز تمام غارت و كشتار كردند و به گفته بعضي مورخان 000/800 از مردم شهر را بكشتند. در اين كشتار عمومي هزاران طالب علم و عالم و شاعر تلف شد، كتابخانهها و گنجينههايي كه طي قرنها فراهم شده بود، در يك هفته ويران يا غارت شد، صدها هزار جلد كتاب به سوختن رفت. تاخت و تاز مغولان چهل سال بود. نيامده بودند كه فتح كنند و بمانند بلكه ميخواستند بكشند و غارت كنند و حاصل آن را به مغولستان ببرند وقتي موجهاي فتح خونين مغول بازپس رفت، اقتصاد آشفته و قناتهاي ويران و مدرسهها و كتابخانههاي سوخته و دولتهاي فقير ناتوان و مخالف يكديگر به جا مانده بود، كه قدرت اداره كشور نداشتند…».[3]
«هلاكو به مغولستان بازگشت و سپاه وي به فرماندهي سرداران ديگر آهنگ فتح شام كرد، و در «عين جالوت» با سپاه مصر، به فرماندهي قطز، Qutuz[4] و بيبرس، Baibars[5] از امراي مماليك روبرو شد (659ه 1260م) در همه ديار اسلام و در اروپا، خبر مسرت انگيز پخش شد و همه اهل مذاهب خوشحال شدند. طلسم شكسته و ترس رفته بود. مغولان در عين جالوت شكست خوردند. سپس به سال 703ه (1303م) يك پيكار قطعي به نزديك دمشق درگرفت و مغولان شكست خوردند و مماليك شام و اروپاي مسيحي از خطر نجات يافت.[6]
ادامه دارد
[1] . مورخ مشهور.
[2] . تاريخ تمدن، بخش تمدن اسلامي، ص 138 ـ 142، 148، 176 ـ 177.
[3] . همان، ص317، 314ـ 316، 317.
[4] . ملقب به الملك المظفر.
[5] . ملقب به الملك الظاهر.
[6] . همان، ص316.