مجله امان شماره 17 .:::. مقالات
احمد حاج قلي
همان طور كه به خاطر داريد آقاي حقيقتگو به درخواست برخي از نمازگزاران، علل و عوامل پيدايش فرقههاي انحرافي را به فرهنگي، اجتماعي ـ اقتصادي، سياسي و فردي تقسيم كردند و در بعد فرهنگي به عوامل زير اشاره كردند: 1. جهالت و پايين بودن سطح آگاهي ديني، 2. خردگريزي، 3. ضعف اطلاعرساني، 4. تغيير الگوهاي مرجع و 5. راحت طلبي و تكليف گريزي.
بعد علل و عوامل اجتماعي ـ اقتصادي و عوامل سياسي و ويژگيها و روحيات فردي مدعيان مطرح شد و اينك؛
ذكر پارهاي از مدعيان دروغين:
ما در اين خصوص با دو گروه عمده از مدعيان مواجه هستيم؛ گروهي كه مدعي نيابت يا وكالت از جانب حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بودهاند؛ گروهي هم پا را فراتر گذاشته خود يا رهبر خود را همان مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف معرفي كردهاند يا خواهند كرد.
ناگفته پيداست كه اگر بخواهيم درباره تمام اين مدعيان به تفصيل بحث كنيم علاوه بر اين كه مباحث بسيار طولاني خواهد شد، كاري نه چندان ضروري خواهد بود. و مهمتر اين كه به بحثي كه به شما قول دادم و شما هم براي نشان دادن علاقه خودتان به آن با خوشحالي صلوات فرستاديد به اين زوديها نخواهيم رسيد؛ بنابراين در ادامه جلسه امروز به صورت خلاصه اشارهاي به اين بحث ميكنم تا انشاءالله از جلسه آينده بتوانم به قولي كه دادهام عمل كنم.
الف. مدعيان نيابت و وكالت از امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف:
همان طور كه مستحضريد امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف داراي دو غيبت ميباشند. غيبت كوتاه مدت كه از آن با عنوان غيبت صغري ياد ميشود و غيبت بلند مدت كه به آن غيبت كبري گفته ميشود. يكي از ويژگيهاي غيبت صغري اين بود كه حضرت نمايندگان خاصي داشتند كه از سوي حضرت منصوب شده بودند و به عنوان نايبان و سفيران خاص حضرت رهبري شيعيان را به نيابت از امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف بر عهده داشتند و شيعيان نيز به آنان با ديده احترام مينگريستند و در مسائل مختلف به آنها يا وكلاي ايشان مراجعه ميكردند و وجوهات شرعي را هم به دست آنان ميرساندند تا در موارد لازم به مصرف برسانند.
بي تقوايي، هواپرستي و دنياطلبي عدهاي را بر آن داشت كه چشم طمع به اين جايگاه رفيع داشته باشند و با وجود بيلياقتي به دروغ خود را داراي مقام نيابت و وكالت از جانب حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف معرفي كنند كه در اينجا به صورت فشرده به ذكر مطالبي پيرامون آنها ميپردازم تا از سرگذشت آنها عبرت بگيريم:
1. حسن شريعي: اين مرد ابتدا از ياران امام هادي و عسكري عجل الله تعالي فرجه الشريف به شمار ميرفت ولي بد فرجام شد و ننگ اولين مدعي دروغين سفارت در زمان غيبت صغري بودن را بر پيشاني خود زد و نسبتهاي ناروايي به خدا و ائمه عليهم السلام داد تا اين كه توقيعي از سوي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در لعن و بيزاري از او صادر گرديد.[1]
2. محمد بن نصير نُميري: او ابتدا خود را به عنوان يكي از اصحاب امام حسن عسكري عليه السلام معرفي كرد؛ اما بعد از شريعي در زمان نائب دوم جناب (محمد بن عثمان) به دروغ مدعي بابيت گرديد. او فقط به اين ادعا اكتفا نكرد بلكه معتقد به تناسخ بود و براي امام حسن عسكري عليه السلام مقام ربوبيت قائل بود. آقاي انديشهور گفت: «استاد ببخشيد! من شنيدهام او داراي فساد اخلاقي نيز بوده است اگر ممكن است به اين مطلب هم اشارهاي بفرماييد» آقاي حقيقتگو كه با شنيدن اين حرف چهرهاش متغير شده بود؛ گفت: «معمولاً تمام مدعيان، داراي مفاسد اخلاقي نيز هستند و اصلاً يكي از عللي كه آنها را به اين وادي هولناك ميكشاند همين مسأله است. من مايل نبودم در چنين جمعي به اين بحث بپردازم اما براي امتثال امر شما اشارهاي به آن ميكنم ـ البته قبلاً از همه شما عذرخواهي ميكنم ـ گفته شده است نميري نكاح با محارم را جايز ميشمرده و تمايلات همجنس گرايانه داشته و آن را حلال ميشمرده است.[2]
3. احمد بن هلال كرخي: وي در آغاز از ياران امام حسن عسكري عليه السلام و جز علما به شمار ميرفت و فردي زاهدمنش بوده است به طوري كه 54 مرتبه به حج رفته كه 20 بار آن با پاي پياده بوده است.[3] اما اعمال او از روي ريا بوده و سودي به حالش نبخشيد و حتي در زمان امام عسكري عليه السلام دچار انحراف شد و حضرت در نكوهشش فرمود: «از اين صوفي رياكار و بازيگر پروا كنيد».[4] او در زمان نائب دوم امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف، مقام وي را منكر شد و امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در توقيعي (نامهاي) ضمن لعن و نفرين او، از وي اعلام بيزاري كردند.[5]
اما رياكاري و جايگاه علمي او باعث شد عدهاي از شيعيان انحراف او را باور نكنند و به همين جهت براي بار دوم حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف توقيعي صادر فرموده و او را نفرين كردند.[6]
4. محمد بن علي بن بلال: اين شخص هم ابتدا از جمله افراد به ظاهر مورد اعتماد امام يازدهم عليه السلام بود اما در زمان نائب دوم براي اين كه بتواند وجوهاتي را كه مردم به او سپرده بودند براي خود نگه دارد نيابت ايشان را انكار كرد و اين مقام را از آن خود دانست[7] و حتي در مقابل دستور شفاهي حضرت صاحب الامر عجل الله تعالي فرجه الشريف مبني بر پرداخت آن اموال به نائب دوم مقاومت كرد و بر گمراهيش افزود تا اين كه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در توقيعي او را در ضمن گروهي از حيلهگران مانند شلمغاني و حلاج مورد لعن و نفرين قرار داد و از آنان اعلام بيزاري كرد.[8]
ادامه دارد
[1]. كتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص397، ح368.
[2]. همان، ص398، ح369 ـ 372.
[3]. اختيار معرفة الرجال (رجال كشي)، شيخ طوسي، ج2، ص816 رقم 1020.
[4]. امام مهدي از ولادت تا ظهور، سيد محمد كاظم قزويني، ص285
[5].. همان.
[6]. همان، ص286.
[7]. كتاب الغيبة، شيخ طوسي، ص400.
[8]. الاحتجاج، شيخ طبرسي، ج2، ص553.