به نام خدا
نويسنده:احمدی-فرزانه فرد
منبع: تنهاراه
أينَ المُنتَظَرُ لِإقامَةِ الأُمّتِ وَ العِوَج؟
هر امر مهمي به نسبت اهميّتش، در معرض خطرها و آسيبهايي است، معارف مهم مهدويّت نيز از اين قاعده مستثني نيست، و انديشهي مهدوي نيز چون هر انديشه و فرهنگي آفتها و آسيبهايي دارد که اگر به آنها توجه نشود و به موقع براي برطرف ساختن آنها اقدام نگردد، آثار منفي و مخربي به دنبال خواهد داشت.
مفهوم آسيبشناسي
آسيب، عاملي است که سبب اختلال، ناهنجاري و آفت در پديدهها ميشود و آسيبشناسي به معناي بازشناسي اختلالهاي مفهومي و مصداقي بحث است. اين اختلالها ممکن است در اثر ناکارآمد بودن و ضعف روشهاي پيامرساني يا محتوايي پيام باشد.
در معارف مهدوي نيز هر گاه مفاهيم و آموزهها، با بدفهمي روبهرو يا به صورت نابهجا القا شود، آسيبهاي چشمگيري آشکار خواهد شد. و بايد کجرويها و کجانديشيهايي که تاکنون در اين موضوع صورت گرفته است، بازشناسي شده و ديدگاههاي مهدوي به دور از اختلالهاي مفهومي و مصداقي، بيان شوند.1
اهميّت موضوع آسيبشناسي مهدويّت
آسيبهاي فرهنگ مهدويّت، مواردي است که غفلت از آنها موجب سستي اعتقاد آدمي به اصل وجود امام (عليه السلام) يا ابعاد مختلف شناخت آن بزرگوار ميشود و گاهي نيز گرايش به افراد يا مجموعههاي منحرف را در پي دارد. از اين رو بايد براي شناختن اين کجرويها و کجانديشيها اقدام جدّي شود. به بيان ديگر بايد به پيرايش و تهذيب مفاهيم و مصاديقي که تاکنون وارد اين فرهنگ شده است، پرداخت. در غير اين صورت هر گونه برنامهريزي براي نهادينهسازي اين فرهنگ، بينتيجه خواهد بود. کساني که بدون توجه به بحث آسيبها وارد عمل ميشوند، همچون باغباني ميمانند که بدون توجه به آفتها، مشغول کشت و کار شود که قطعاً در اين صورت اين کشت و کار ثمرهاي براي او نخواهد داشت.
مهمترين آسيبهاي مهدويّت
پس از روشن شدن مفهوم آسيبشناسي و اهميّت آن در مباحث مهدوي، به چند نمونه از مهمترين آسيبهاي فرهنگ مهدويّت که پيش از ظهور و در دوران غيبت رخ مينمايند، اشاره ميکنيم:
1- برداشتهاي انحرافي از مفهوم انتظار
از آسيبهاي مهم در فرهنگ مهدويّت، تفسيرها و برداشتهاي نادرست از موضوعات اين فرهنگ اسلامي است. درک و دريافت غلط از مفهوم «انتظار» سبب شده است بعضي گمان کنند که چون اصلاح جهان از فساد به دست امام عصر (عليه السلام) خواهد بود، در برابر تباهيها و ناهنجاريها هيچ وظيفهاي نداشته و بايد بيتفاوت بود و دست روي دست گذاشت چرا که همه چيز بر عهدهي ايشان است.
اين نوع انتظار، انتظار منفي يا ويرانگر است که امام خميني (ره) در اينباره دستههاي مختلفي را برشمردهاند:
1- افرادي که انتظار فرج را به نشستن در مسجد، حسينيه، منزل و دعا کردن براي فرج ميدانند، اينها مردم صالحي هستند که به تکاليف شرعي خود عمل ميکنند لکن به فکر اين نيستند که براي فرج کاري بايد کرد.
2- بعضي ديگر انتظار فرج را اين گونه معنا ميکنند که ما به اينکه در جهان و بر ملت چه ميگذرد، کار نداشته باشيم. تنها تکاليف خود را ادا کنيم تا حضرت بيايند و إن شاء الله همه چيز را دنبال کنند.
3- عدهاي نيز ميگويند عالم بايد پر از معصيت بشود تا حضرت بيايند، ما نبايد امر به معروف و نهي از منکر کنيم تا گناه زياد و فرج نزديک شود.
4- يک دسته هم از اين فراتر رفته و ميگويند: بايد به گناه دامن زد، بايد مردم را دعوت به گناه کرد تا دنيا پر از ظلم و جور بشود و حضرت تشريف بياورند.
5- افرادي نيز معتقدند که اصلاً هر حکومتي که در زمان غيبت محقق شود، حکومتي باطل و برخلاف اسلام است. اين دسته از افراد به بعضي از روايات موجود در اين زمينه استناد کردهاند، مانند روايت زير که ابن اعين از امام باقر (عليه السلام) نقل کرده است:
«کلُ رايةٍ تُرفعُ قَبل قِيام القَائم (عليه السلام) طاغوت»؛2 «هر پرچمي که قبل از پرچم حضرت قائم (عليه السلام) برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است.»
در صورتي که منظور از عَلَم در آن روايات، عَلَم مهدوي است نه حکومت اسلامي.3
در اين روايت، پرچمهايي که به خاطر دعوت به خويشتن برافراشته شود، محکوم به بطلان و غير قابل اطاعت ميباشند. اينها قيامهايي است که در مقابل حضرت ولي عصر (عليه السلام) واقع شدهاند و رهبر چنين قيامهايي طاغوت است. ولي پرچمهايي که در مسير و جهت اهداف امام زمان (عليه السلام) باشند، مورد انکار قرار نگرفتهاند و دعوت آنها به قيام براي در هم شکستن باطل و به دست گرفتن ادارهي کشور و واگذاري آن به کساني است که در حقيقت، حکومت، حق آنان ميباشد، همانند قيام زيد که از سوي امامان معصوم(عليهم السلام) مورد تمجيد و تعريف قرار گرفته است.4
سستي، بياعتنايي و بيتوجهي به شرايط جامعه، سر تسليم فرود آوردن در مقابل بديها و ستمها، بازيچهي سياستبازان و منحرفان شدن و مقابله با هر حرکت اصلاحي، همه از نتايج اين ديدگاه در مورد انتظار است. از طرفي اين تفکر تنها شامل آن دسته از افراد نميشود، بلکه خود ما نيز با اعمال به ظاهر ديني خود شامل اين انتظار منفي ميشويم، شناخت صحيح از دين نداشتن، امر به معروف و نهي از منکر نکردن و نسبت به مسائل پيرامون خود بيتفاوت بودن، ما را از منتظر واقعي بودن دور کرده است..
در حاليکه انتظار سازنده يا مثبت، تلاش و حرکت منتظر و زمينهسازي براي ظهور حضرت است.
انتظار واقعي، آماده باش و تحصيل آمادگيهاي لازم براي رسيدن به اهداف و خواستههاي مورد نظر است. انتظار، تنها يک حالت روحي نيست، بلکه با توجه به رواياتي که آن را «افضل الاعمال» يا «احب الاعمال» ميدانند، يک حالت روحي جريان يافته و شکل گرفتهاي است که از معرفت برخاسته و به اقدام و عمل ميانجامد.
2- نشان دادن چهرهاي خشن از امام عصر (عليه السلام)
برخي از افراد به علت نداشتن نگاه جامع به دين و بدون بررسي دقيق روايات و سند آنها، به شنيدهها اکتفا کرده و چهرهاي خشن از امام عصر (عليه السلام) ارائه ميدهند. در حاليکه بايد مهر و قهر در کنار هم مطرح شوند و در چهرهاي که از ظهور و حکومت حضرت و شخصيت بيمانند آن امام (عليه السلام) ترسيم ميگردد، مهر و قهر در کنار هم بيايند. چون تنها از قهر سخن گفتن و مهر را از ياد بردن، امام را در ذهن برخي افراد، خشونتطلب معرفي ميکند.
دربارهي مهر حضرت سخن بسيار ميتوان گفت؛ چه رواياتي که مهر امامان را به طور عموم بازگو ميکند و چه رواياتي که در ارتباط با مهر امام مهدي (عليه السلام) به طور خاص رسيده است. امامان(عليهم السلام) طبق فرمودهي خودشان جلوهي رحمت واسعهي إله هستند. امام رضا (عليه السلام) در اينباره فرمودهاند:
«الإمام الانيسُ الرَّفيقُ و الوالِد الشَّفِيق و الأخُ الشّفِيق و الأمّ البرّة بِالوالِد الصَّغِير و مَفزَعِ العباد فِي الدَّاهِيَةِ الناد»؛5 «امام همدمي سازگار، پدري مهربان، برادري تني، مادري خوشرفتار با کودک خردسال و پناه مردم در پيشآمدها و کارهاي بزرگ است.»
همچنين امام (عليه السلام) به يکي از يارانشان ميفرمايند:
«يا ابا ابراهيم هو المفرّج لِلکَرب عَن شيعته بعد ظَنّـِکَ شَديد و بلاءٍ طويلٍ و جور فطوبي لمن أدرک ذلک الزمان»؛6 «اي ابا ابراهيم! حضرت مهدي (عليه السلام) رنج و غم شيعه را پس از يک دورهي سخت و بلايي طولاني و سستي دراز ميزدايد و گشايش ميآفريند. خوشا آنان که آن زمان را درک کنند … .»
مهرباني امام، همچون مهر خداوند کريم حکيمانه است، بدين معنا که قهر او نيز جلوهي محبت اوست. چون قهر او بر دشمناني خواهد بود که با توجه به هدايت و معجزات آن حضرت، باز هم به او کفر ورزيده و حکومت عدلش را گردن نميگذارند و در زمين فساد ميکنند و اين يعني خارها را از سر راه انسان و انسانيت برداشتن، يعني مهر در چهرهي قهر.7
در ضمن گروهي ديگر امام را شخصيتي تصور کردهاند که گويا دست به هيچ مبارزه و جهادي نميزند و همهي امور را با معجزه حل ميکند، که اين تفکر نيز نادرست است؛ چرا که با هر دوي اين مهر و قهر است که مبناي حکومت امام پا ميگيرد و زمينههاي عدالتگستري فراهم ميآيد.8
3- طرح مباحث غير ضروري
گاهي افراد و مجموعهها در قالبهاي گفتاري و نوشتاري، به بحثهايي روي ميآورند که هيچ ثمري ندارد و ضرورتي براي طرح آنها احساس نميشود.
پرداختن به مباحثي از قبيل ازدواج حضرت و وجود فرزند براي آن بزرگوار، محل زندگي حضرت و مانند آن از نمونه بحثهاي غيرضروري است. مثلاً در رابطه با ازدواج ايشان بسيار ديده شده است که گروهي با بيان مطالبي غير مستند ازدواج حضرت را اثبات کرده و بعضي ديگر آن را رد کردهاند، در حاليکه هيچ دليل قطعي بر اثبات يا رد آن وجود ندارد و مهمتر اينکه توجه به چنين مباحثي فايدهاي نداشته و ما را از پرداختن به مباحث اصلي و ضروري باز ميدارد.
در مورد محل زندگي حضرت نيز که به جزيرهي خضرا معروف شده است دو نظر مخالف هم وجود دارد: برخي آن را صحيح و معتبر و قابل استناد دانستهاند و بعضي ديگر آن را مجعول و شبيه به افسانه ميدانند و ميگويند که استناد به آن درست نيست.9 با اين همه تکليف ما آگاهي از محل زندگي امام نيست و آنچه در روايات به آن تأکيد شده است معرفت امام، حرکت در جهت رضايت امام مهدي (عليه السلام) و پيروي از آن حضرت در گفتار و کردار و زمينهسازي براي ظهور ايشان است.
4- تعجيل و شتابزدگي
يکي ديگر از آسيبها، عجله داشتن در تحقّق امر ظهور است. شتابزدگي يا استعجال به معني خواستن چيزي قبل از رسيدن وقت آن و قبل از تحقّق زمينههاي لازم براي آن است. منشأ تعجيل در ظهور اين است که شخص عجول نميداند ظهور از سنتهاي الهي است و مانند همهي سنتها بايد پس از تحقّق همهي شرايط و زمينهها، صورت گيرد بنابراين براي وقوع آن عجله ميکند. در حاليکه شتابزدگي در اين امر در روايات ما بسيار نکوهش شدهاست:
امام جواد (عليه السلام) ميفرمايند:
«… يَهلِکُ فيها المُستعجلون و يَنجُوا فيها المسَلِّمون»؛10 «[در دورهي غيبت]، شتابزدگان در امر ظهور هلاک ميشوند و اهل تسليم نجات مييابند.»
گرچه نزديک شمردن ظهور، مهياي ظهور بودن و کوشش براي زمينهسازي ظهور، بسيار مفيد و پر ثمر است، اما نبايد در اين راه شتابزده بود. شتابزدگي حاکي از درک نکردن حکمت و مصلحت خدا در اين زمينه است و پيامدهاي گوناگوني دارد که به چند مورد اشاره ميگردد:
1- ناشُکري و اعتراض و عدم رضايت به مصلحت الهي،
2- رويکرد به منحرفان و مدّعيان دروغين مهدويّت،
3- يأس و نااميدي در اثر عدم تحقّق ظهور،
4- استهزا و تمسخر آيات و روايات و معتقدان به غيبت و ظهور،
5- شک و ترديد.
تعجيل يکي از آفتها و آسيبهايي است که فراروي منتظر قرار دارد، اما برخي در نقطهي مقابل نيز دچار آسيب شدهاند که آن دور شمردن وقت ظهور است و نتيجهي آن، بياعتنايي و قساوت قلب است. در روايتي آمده است که:
«لا تُعاجلوا الامرَ قبلَ بلوغِه فََتـَندِمُوا و لايَطولَنَّ عليکم الأمرَ فتقسّوا قلوبَکم»؛11 «پيش از رسيدن اين امر شتاب نکنيد که پشيمان ميشويد و آن را دور نشماريد که دلتان دچار قساوت ميشود.»
5- تعيين وقت براي ظهور
يکي ديگر از آسيبها تعيين وقت براي ظهور است؛ اگر چه گسترش شور و شوق عمومي براي ظهور حضرت حجت (عليه السلام) پديدهي مبارکي است؛ اما اگر اين پديده به تعيين زمان براي ظهور و اميدوار ساختن مردم به ظهور ايشان در زماني معين منجر گردد، جاي تأمل بسيار دارد زيرا بر اساس برخي روايات نقل شده از ائمه(عليهم السلام) هيچ کس جز خداي تبارک و تعالي از زمان ظهور آگاهي ندارد و از اين رو تعيين وقت براي ظهور (توقيت) جايز نيست و حکمت الهي بر اين است که وقت ظهور آن حضرت بر بندگان مخفي بماند، لذا احدي نميتواند زماني براي ظهور تعيين کند.
فضيل بن يسار از امام باقر (عليه السلام) پرسيد:
«هَل لِهذا الامر وقتٌ؟ فقال: کَذَبَ الوقّاتون، کَذَبَ الوقّاتون، کَذَبَ الوقّاتون»؛12 «آيا براي اين امر وقتي معين است؟ آن حضرت سه مرتبه فرمودند: آنان که وقتي براي آن تعيين ميکنند، دروغ ميگويند.»
همچنين در روايتي ديگر امام باقر (عليه السلام) خطاب به محمّد بن مسلم فرمودهاند:
«يا محمّد، مَن أخبَرَکَ عنّا تَوقيتاً فَلا تَهابنَّ أن تُکَـذِّبـُه، فإنّا لانُوقِّـتُ لِأحدٍ وقتاً»؛13 «اي محمّد، هر کس براي تو خبري از ما دربارهي تعيين وقت ظهور نقل کرد در تکذيب او درنگ نکن؛ زيرا ما (اهلبيت) براي هيچ کس وقت (ظهور) را تعيين نکردهايم.»
و نيز در توقيعي که از ناحيهي مقدسه صاحبالزمان (عليه السلام) در پاسخ به پرسشهاي اسحاق بن يعقوب صادر شده، چنين ميخوانيم:
«و أمّا ظهورُ الفرج فإنّـه إلی الله، تعالی ذِکرُهُ، وَ کَذَبَ الوقّاتون»؛14 «و اما آشکار شدن فرج، به ارادهي خداوند است و آنان که (براي ظهور) وقت تعيين ميکنند دروغ ميگويند.»
با اين حال بعضي آگاهانه يا ناآگاهانه براي ظهور وقت تعيين ميکنند که کمترين اثر آن احساس يأس و نااميدي براي کساني است که اين وعدههاي دروغين را باور کردهاند ولي خلاف آن را ديدهاند.
بنابراين منتظران واقعي بايد خود را از دام شيّادان و نيز نادانان حفظ کنند و دربارهي زمان ظهور تنها منتظر ارادهي پروردگار باشند. رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم نيز در مورد زمان ظهور که همانند قيامت، ناگهاني و غيرمنتظره است، فرمودهاند:
«مَثلُهُ مَثَلُ السّاعَةِ الّتي لايُجَلِّيهَا لِوَقتِها إلّا هُوَ ثَقُلَت فِي السَّمَاوَاتِ وَ الأَرضِ لايَأتِيکُم إِلّا بَغتَةً»؛15 «ظهور او (قائم (عليه السلام)) مانند قيامت است. تنها خداوند است که چون زمانش فرا رسد، آشکارش ميسازد. فرا رسيدن آن بر آسمانيان و زمينيان پوشيده است و جز به ناگهان بر شما نيايد.»
اين دسته از روايات از يک سو هشداري است به شيعيان که در هر لحظه آمادهي ظهور حجّت حق باشند و از سويي ديگر تذکري به همهي کساني است که در پي تعيين وقت براي ظهورند.
6- تطبيق نشانههاي ظهور بر مصاديق خاص
آسيبي که پيوسته بعد از غيبت امام عصر (عليه السلام) وجود داشته است، مطابقت دادن نشانههاي ظهور بر وضعيت هر زمان بوده است، به اين معنا که عدهاي با خواندن يا شنيدن چند روايت در علايم ظهور، آنها را به افراد يا حوادثي خاص تطبيق ميدهند. اما آنچه آسيب و آفت است، مطالب و ادعاهايي است که اين افراد با خواندن يک يا دو روايت، بدون تشخيص صحيح بودن آنها و بدون بررسي آيات و روايات ديگر، مطرح ميکنند، يعني بدون داشتن تخصص به اظهار نظر ميپردازند.
گاهي انسان در جلساتي شرکت ميکند که ساعتها پيرامون حضرت صحبت ميکنند اما سرگرم تطبيق شرايط بودهاند. براي مثال شخصيت سفياني که از علايم حتمي ظهور است را به مردي خاص در فلان منطقه تفسير کردهاند و يا دربارهي سيد حسني (نفس زکيه) يکي ديگر از علايم حتمي ظهور، تحليلهاي بيدليلي مطرح شده است و افراد خاصي را بر آن تطبيق دادهاند و بسياري نمونههاي ديگر که تطبيق نادرست علايم غير حتمي بر جريانات موجود در جامعهي کنوني است.
به هر حال در روايات رسيده از ائمهي اطهار(عليهم السلام) مطالبي در مورد نشانههاي ظهور مطرح شده که بر فرض صحت آنها، تطبيقشان بر حوادث و جرياناتي که در هر زمان رخ ميدهد صحيح نيست چون پيامدهاي ناگوار زيادي در پي دارد که به چند مورد از آنها اشاره ميشود:
1- نااميدي و يأس در اثر عدم اتفاق ظهور
2- بياعتقادي افراد نسبت به اصل ظهور به دليل عدم تحقّق تطبيقهاي مطرح شده
3- استهزا و تکذيب باور مهدويّت در نتيجهي محقق نشدن ظهور
4- شک و ترديد در اصل ظهور و روايات پيرامون آن
تبيين و روشنگري، تکذيب انحرافات و کار کارشناسي در مورد علايم و ويژگيها توسط علما از راههاي مبارزه با اين آسيب جدّي است.
7- ملاقاتگرايي
از آسيبهايي که در عصر غيبت براي منتظران رخ مينمايد، مدعياني هستند که بيدليل يا به بهانهي سادهترين اتفاق، ادعاي ملاقات ميکنند يا کساني که تمام وظيفهي خويش را ديدار حضرت ميپندارند و از وظايف اصلي خود غافل شده و افراد را تنها به اين عمل، به عنوان برترين وظيفهي منتظر، فرا ميخوانند، در صورتي که آنچه در عصر غيبت مهم است توجه به دغدغه امام و عمل کردن به وظايف يک منتظر واقعي است. بنابراين بايد دانست که رسالت حضرت چيست و از منتظران خود چه انتظاري دارند. با استناد به روايات معتبر، مسلّم است که؛ امام از لحظهي تولد براي ظهور خود دعا ميکردهاند و رسالت ايشان در همه حال برنامهريزي براي ظهور است و در هيچ جا ملاقات را از ما نخواستهاند، لذا دغدغهي ما نيز بايد ظهور و مهيا کردن زمينههاي آن باشد.
اگر چه ديدار امر مطلوبي است اما ويژگي منتظران واقعي امام براي دستيابي به رضايت ايشان، اداي وظايفي است که براي آنها در نظر گرفتهاند و تأکيد زياد بر ديدار حضرت، (در اثر موفق نشدن به ديدار) باعث يأس و نااميدي و تکذيب باور مهدويّت ميگردد.
جناب آقاي قرائتي نقل ميکردند که:
در حرم امام رضا (عليه السلام) مشغول زيارت بودم، يکي از بزرگان دست بـر شانهام گذاشت و گفت: «پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم) هرگاه سلمان را ميديدند، لذّت ميبردند، اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيز مالک را که ميديدند لبخند بر لبانشان نقش ميبست، آيا شما هم به گونهاي شدهايد که امام زمان (عليه السلام) شما را ميبينند، لبخند بزنند و راضي باشند؟…»
راههاي مبارزه با آسيبهاي فرهنگ مهدويّت
حال که با برخي از آسيبهاي فرهنگ مهدوي آشنا شديم، به بعضي از راههاي مبارزه با آنها نيز اشاره ميشود:
1- مهمترين و اصليترين راه مبارزه، حساسيت علما و انديشمندان در برابـر ورود خرافات و مبارزهي جدي، به موقع و مؤثر با اين آسيبهاست.
2- آشنايي با دين و سيرهي اهلبيت(عليهم السلام)، در بسياري از انحرافات انسان را بيمه ميکند.
3- يافتن علم و بصيرت در حوزهي سياست، دشمنشناسي و باخبري از آنچه در عرصهي سياست و جامعه رخ مينمايد، دست پنهان استکبار و سياستبازان را در ايجاد فرقهها و گروههاي منحرف و … در جامعهي اسلامي آشکار ميکند.
4- گشودن زواياي جديد در طرح مباحث مهدوي و پرداختن به موضوعات مختلف اجتماعي از منظر فرهنگ انتظار.
5- زدودن مطالب ضعيف و باورهاي نادرست با ژرفانديشي و احاطهي کافي بر معارف مهدوي.
پي نوشت ها:
1. بر گرفته از فصلنامهی انتظار، ش 11 و 12، چشماندازی به برخی از آسيبهای تربيتی مهدويّت، مريم معين الاسلام، صص 217 – 249 .
2 ميرزا حسين نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج 2، ص 248 .
3 برگرفته از صحيفهی امام، ج 21، ص 13، به نقل از فصلنامهی انتظار، ش 1، ص 17 .
4 فصلنامهی انتظار، ش 7، نقد و بررسی روايات نافی حکومت و قييام در عصر غيبت، محمّد علی قاسمی، صص 377 – 391 .
5 کلينی، اصول کافی، ج 1، ص 200 .
6 علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 129 .
7 سيد مسعود پور سيد آقايی، مير مهر، ص 7 .
8 فصلنامهی انتظار، ش 11 و 12، دفاع از روايات مهدويّت، مهدی حسينيان قمی، ص 510 .
9 حبيب اله طاهری، سيمای آفتاب، صص 356 – 365 .
10 شيخ صدوق، کمالالدين و تمام انعمة، ج 2 ، ص 73 .
11 الخصال، ج 2، ص 622 .
12 شيخ طوسی، غيبت، ص 425 .
13 نعمانی، غيبت، ص 289 .
14 شيخ صدوق، کمال الدين و تمام انعمة، ج 2، ص 483 .
15 همان، ج 2، ص 373 .
برگرفته از سايت :راسخون