جمعه بود و وقت نماز جمعه. مراقبتها بیشتر شده بود ولی ما نتوانستیم مانع نماز جمعه رفتن ایشان شویم. در هر صورت در آن جمعه خونین، چنین بود که من کنار ایشان در سمت راست نشسته بودم، آقای رستگاری از روی منبر پایین آمدند که سمت چپ بودند، آقای اشرفی اصفهانی، من و حاج آقا محمد، فرزند ایشان به احترام آقای اشرفی اصفهانی که از منبر پایین آمده بودند، بلند شدیم و من یک دفعه دیدم که جوانی به سمت آقای اشرفی اصفهانی آمد. من چون کنار بلندگو قرار داشتم به اندازه ۳۰ سانتی متر از ایشان جلوتر بودم. بلند شدم و این جوان منافق را از آقای اشرفی اصفهانی جدا کردم. این بمب روی من عمل کرد اما آنها روی آن نارنجک شیاری قرار داده بودند که رو به جلو عمل کند. من و آن شیطان، پرت شدیم به عقب. شهید اشرفی اصفهانی هم بین آن فرد و دیوار قرار داشتند که پشتشان به دیوار برخورد کرد و به حالت سجده روی زمین افتادند. من احساس کردم ممکن است آن منافق بمب دیگری هم به همراه داشته باشد و بخواهد از جمعیت نمازگزار انتقام بگیرد. پس او را به سمت محراب هل دادم و شهید اشرفی را هم به سمت خروجی کشیدم. آستانه ماه محرم بود و من با گوشهای خودم سه بار ذکر یا حسین را از شهید اشرفی شنیدم».
متن بالا بخشی از سخنان محافظ آیتالله اشرفیاصفهانی درباره حادثه ترور این شهید در نماز جمعه کرمانشاه است.
پنجمین شهید محراب
روز جمعه ۲۳ مهر ماه سال ۱۳۶۱ آیتالله عطاءالله اشرفیاصفهانی در سن ۸۰ سالگی در مسجد جامع کرمانشاه، نماز جمعه را ادا کرد که جوانی به سمت او یورش برده و در حالی که نارنجکی به کمر خود بسته بود، امام جمعه را به شهادت رساند و بدین سان سرنوشت پنجمین شهید محراب رقم خورد. پیکر مطهر آیت الله اشرفی اصفهانی پس از تشییع توسط مردم کرمانشاه، به اصفهان انتقال داده و در گلستان شهدای تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.
اشرفی اصفهانی و شهادت
یک روز قبل از شهادت، خدمت امام (ره) رفت و به محض ورود، امام از جای خود برخاست و ایستاد و او را در آغوش گرفت و بوسید و به هنگام رفتن نیز امام دوباره چنین کرد. اشرفی اصفهانی آن شب به یکی از نزدیکان خود گفته بود: «من احتمال می هم که این آخرین ملاقات من با امام باشد؛ چرا که این بار امام دو مرتبه با من معانقه (روبوسی) کردند».
پیام امام خمینی (ره) در پی شهادت پنجمین شهید محراب
امام خمینی (ره) در پی شهادت عطاء الله اشرفی اصفهانی گفتند: «انا للّه و انا الیه راجعون، چه سعاتمندند آنان که عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند و در آخرِ عمرِ فانی، به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاءاللّه آرزو می کنند، نایل آیند… [این] شهید عزیز… از آن شخصیت هایی بود که این جانب یکی از ارادتمندان این شخص والا مقام بوده و هستم. این وجود پر برکتِ متعهد را قریب شصت سال است می شناسم. مرحوم شهید بزرگ وار حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا عطاءاللّه اشرفی را در این مدت طولانی، به صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی از هواهای نفسانی و تارک هوی و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل صالح می شناسم و در عین حال، مجاهد و متعهد و قوی النّفس بود… خداوند او را در زمره شهدای کربلا قرار دهد و لعنت و نفرین خود را بر قاتلان چنین مردانی نثار فرماید…».