به نام خدا
نويسنده:روحالله شاكري زواردهي
آيين هندو و حکومت واحد جهاني
کلکي يا کلکين، منجي موعود هندوان چنان توصيف و معرفي شده که عهده داري حکومت و نوع حکومت جهاني، از برنامه هاي اصلاحي او است. دهمين و آخرين تنزل ( اوتاره ) ويشنو [8] که کلکي يا کلکين نام دارد، سوار بر اسبي سفيد و با شمشير آخته و شهابگون ظهور مي کند، تا شرارت و ظلم را ريشه کن و عدالت و فضيلت را برقرار سازد. اسب سفيد، نماد قدرت و فراگيري است. او يمه [9] يا مرگ را در هم مي شکند و تار و مار مي کند و بر همه نيروهاي مخالف پيروز مي شود (موحديان، عطار، 1383: ش21). او کسي است که بر تمام نيروهاي بشر پيروز مي شود…. و زمين را به برهمنان مي بخشد… همه اشقياي جهان، نابود خواهند شد (جلالي مقدم، 1381: ص293-294).
از اين اوصاف، به خوبي اصل حکومت و نوع آن در منجي موعود هندو نمايان است. بر خلاف ظاهر نژادمدارانه دين هندو، انديشه موعودگرايي هندو به هيچ روي، قوم مدار نيست؛ بلکه کاملاًً جهان شمول است (موحديان عطار، همان: ص117). در کتاب باسک، از کتب آسماني هندوان، آمده است: «دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلي در آخرالزمان که پيشواي ملائکه و پريان و آدميان باشد و حق و راست با او باشد…» (صادقي، همان: ص246). در کتاب شاکموني آمده است:
پادشاهي و دولت دنيا به فرزند سيد خلايق دو جهان «کشن» بزرگوار تمام شود. او کسي باشد که بر کوه هاي مشرق و مغرب دنيا حکم براند و فرمان کند. بر ابرها سوار شود، فرشتگان، کارکنان او باشند. جن و انس، در خدمت او باشند. از سودان که زير خط استوا است، تا سرزمين تسعين که زير قطب شمال است و ماوراي بحار را صاحب شود و دين خدا يک دين شود… (صادقي، همان: ص242).
آيين بودا و حکومت واحد جهاني
آيين بودا، با وجود آنكه به آداب و رياضت هاي فردي توجه دارد و به مسائل اجتماعي و سياسي کمتر ميپردازد، دربارة پايان تاريخ و برقراري يک حکومت کارآمد، سخن و برنامه دارد.
در دين بودا يک دور مکرر از انحطاط اخلاقي و باخيزش [10] وجود دارد. اسطوره با فرمانروايي به نام «دالهانمي» [11] آغاز مي شود که بدون نياز به زور و خشونت، به درستي و عدالت بر جهان حکم مي راند؛ اما بين وارثان او در نسل سوم، جريان امور به نقص و اشتباه دچار مي شود. فرمانرواي اين نسل، قانون و نظم را محفوظ نگه مي دارد؛ اما دربارة انتقال ثروت به مستمندان کوتاهي مي کند. به دنبال اين امر، دزد و دزدي و در پي اعدام دزد، دروغگويي و نهايتاً اعدام ها به خشونت متقابل دامن مي زند و انحطاط اخلاقي و کاهش طول عمر به وجود مي آيد. اين انحطاط، تا آنجا مي رسد که طول عمر بشر، از هشتاد هزار سال به ده سال خواهد رسيد و طعم هاي لذت بخش هم از بين خواهد رفت و در نهايت، حضيض ذلت فرا خواهد رسيد. به مدت يک هفته هر کس براي ديگري به صورت حيواني وحشي در خواهد آمد و به شکستن همديگر دست خواهند زد.
در اين ميان، عده اي که به کوه ها و جنگل ها پناه برده و مخفي شدهاند و از ريشه گياهان تغذيه کردهاند، پس از يک هفته از مخفيگاهها بيرون ميآيند و يکديگر را در آغوش مي کشند و به هم تبريک گفته، به پاس زنده ماندن، نغمه هاي شادي سر خواهند داد. و به ياد خواهند آورد که بر اثر شرارت و بدکاري دچار اين امر شده بودند. لذا مصمم مي شوند که از هر گونه کشتار و تبه کاري خودداري کنند. بدين ترتيب، تسلسل جهنمي به جهت مخالف مي افتد و مردم دست از بدکاري بر مي دارند. طول عمر، دوباره به هشتاد هزار سال قبلي مي رسد و سن بلوغ به پانصدسالگي. در اين زمان، بودايي به نام «مني يه» تولد يافته و به اشراق نايل ميشود و پس از سير و سلوک به نيروانا خواهد رسيد. همچنين فرمانرواي بزرگي در هند(بنارس که آن زمان به «کتوماني» شهرت خواهد داشت) حکومت خواهدکرد. اين فرمانروا را با همان کلمات و عبارات توصيف خواهند کرد که در آغاز، فرمانروايي« دالهانمي» را وصف ميکردند (آلن وين، 1374: ص232-235).
در الهيات بودايي او را ( منجي ) يا بوداي پنجم و آخرين بودا مي دانند که هنوز نيامده و خواهد آمد، تا همگان را نجات دهد. برخي او را بوداي هفتم نامند ( لنگستر، 1383: ص222). آيين بودا هر چند به وظايف و اخلاق فردي توجه دارد، اصلاح نهايي را در گرو يک خيزش جمعي و يک حرکت حساب شده اجتماعي مي بيند. اين خيزش، ماهيت اصلاحي دارد و پس از فراگيري خشونت و ظلم، پا به ميدان ميگذارد. همزمان با اين خيزش و نهضت اصلاحي، فرمانروا و رهبري پا به عرصه وجود مي گذارد که مانند همان رهبر اوليه بودايي است (کامل و مطلوب).
يهود و حکومت واحد جهاني
منجي و موعود باوري در فرهنگ ديني يهود و مسيحيت، با موضوع حکومت و پادشاهي و قدرت سياسي عجين شده است. واژه«مسيحا باوري» از کلمه«مسيح» [12] گرفته شده که ترجمه واژه عبري ماشيح [13] (تدهين شده) است و در اصل بر پادشاهي دلالت مي کرد که سلطنت او با مراسم مسح با روغن مقدس اعلام مي شد. در کتابهاي مقدس يهودي(عهد عتيق) هميشه براي اشاره به پادشاه وقت بنياسرائيل به کار رفته است (طالوت، داود و سليمان)؛ اما در دوره بين دو عهد، اين واژه به پادشاه آينده اطلاق مي شد که انتظار مي رفت پادشاهي بنياسرائيل را اصلاح کند و مردم را از شر تمام شياطين نجات دهد. يکي از اشکال اميد به مسيح موعود در يهوديت اين است:
مسيح، فرزند داوود است. او با خرد و عدل، حکومت خواهد کرد. قدرت هاي بزرگ جهان را شکست خواهد داد، مردم را از قيد حکومت بيگانه رها خواهد ساخت و سلطنتي جهاني وضع خواهد کرد که در آن، مردم در صلح و سعادت زندگي خواهند کرد (جندقي، 1381: ص265).
جاي ديگر، از ميراث بردن منتظران عدل و پيروزي جهاني صالحان سخن مي گويد:
از وجود شيطان و اشرار، دلتنگ مباش که به زودي ريشه ظالمان بريده خواهد شد و منتظران عدل الهي، زمين را به ميراث برند. و آنان که لعنت شده اند، پراکنده شوند و صالحان از مردم همان کساني هستند که زمين را به ميراث برند و تا فرجام حيات جهان، در آن زندگي کنند (مزامير داود، 37: ص9).
در کتاب تورات دربارة منجي آخرالزمان آمده است:
… مسکينان را به عدالت داوري خواهد کرد و به جهت مظلومان زمين به راستي حکم خواهد کرد و جهان را به عصاي دهان خويش زده، شريران را به نفخة لب هاي خود خواهد کشت؛ زيرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود؛ مثل آبهايي که دريا را مي پوشاند (اشعياي نبي، 11: 1-10).
از اين عبارت نکات زير به دست مي آيد: داوري عادلانه، بدون در دست داشتن حکومت ممکن نيست؛ حکم به راستي کردن، شامل مظلومان جهان است «جهان را به عصاي خويش مي زند و جهان از معرفت خدا پر خواهد شد»؛ يعني برنامه او جهاني است و عدالت و داوري او، همراه معرفت خدايي است.
در جاي ديگري از تورات آمده است: «و يهوه )= خداوند( بر تمام زمين پادشاه خواهد بود. آن روز، يهوه واحد خواهد بود و اسم او واحد» (زكرياي نبي، 14: 9-10). اين فراز به خوبي دو نکته مهم را مي¬رساند: دين واحد الهي، عالمگير است؛ حکومت جهاني كه از نوع حکومت الهي است. جايي براي حکومت اومانيستي، سکولاريستي، ليبراليستي، کمونيستي و… نمي گذارد.
در جاي ديگر تورات آمده است: «و او (= منجي موعود) امت ها را داوري خواهد کرد و قوم هاي بسياري را تنبيه خواهد کرد…) (اشعياي نبي، 2: 4و5). مسلماً داوري امت ها و تنبيه اقوام، بدون حکومت واحد ممکن نخواهد بود. در قسمت هايي از تورات، حوادث ظهور منجي، بسيار جالب بيان شده است: «و بسياري از آنان که در خاک زمين خوابيده اند، بيدار خواهند شد؛ اما اينان براي حيات جاوداني و آنان براي خجالت و حقارت جاوداني» (دانيال نبي، 12: 2و3). اين فقره، به خوبي از رجعت نيکان و بدان و فلسفه رجعت سخن مي گويد.در پايان کار، خداوند منتظران را وارث زمين معرفي مي کند (مزامير داوود، 37: 9 و10 و29 و30).
قرآن مجيد نيز از زبان حضرت موسي عليه السلام نقل مي کند که به پرهيزكاران عاقبت به خيري و وراثت زمين را مژده مي دهد: (قَالَ مُوسَي لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ) (اعراف، 128). کتاب اشعياي نبي، پس از بشارت بهروزي براي قوم خدا مي گويد:
زيرا فرزندي براي ما به دنيا آمده است؛ پسري براي ما بخشيده شده و بر ما سلطنت خواهد کرد. نام او عجيب، مشير، خداي قدير، پدر جاوداني و سرور سلامتي خواهد بود. او بر تخت پادشاهي داوود خواهد نشست و بر سرزمين او تا ابد سلطنت خواهد کرد. پايه حکومتش را بر عدل و انصاف استوار خواهد کرد و گسترش فرمانروايي صلح پرور او را انتهايي نخواهد بود. خداوند قادر متعال، چنين اراده فرموده است و اين را انجام خواهد داد (اشعياي نبي، 9:1-7).
در كتاب حزقيال نيز آمده است: «در زمان ماشيح، تمام شهرهاي ويران شده، از نو آباد خواهد شد و در جهان، جايي ويرانه يافت نخواهد شد. حتي شهرهاي سدوم و عمورا نيز آباد خواهد شد» (حزقيال، 47: 12). در فصل هفتم کتاب حيقوق نبي آمده است: «… و گرچه تاخير کند، برايش منتظر باش؛ زيرا البته خواهد آمد و درنگ نخواهد کرد؛ بلکه جميع امت ها را نزد خود جمع خواهد کرد و همه را براي خويش فراهم مي سازد» (مكارم شيرازي، بيتا، ص55). در فصل دوم کتاب حکّاي نبي آمده است: «تمام امم را به هيجان ميآورم و مرغوب همگي طوايف خواهم آمد و پرکنم اين خانه را از جلال، امر خداي لشکرهاست» (صادقي، همان: 338).
پی نوشت ها :
[8]. Vishnu.
[9]. Yama.
[10]. Resurgence.
[11]. Dalhanemi.
[12]. Messiah.
[13]. Mashiah.
منبع:www.entizar.ir
مقالات مرتبط
• حكومت واحد جهاني از منظر اديان و اسلام (1)
• حكومت واحد جهاني از منظر اديان و اسلام (2)
• حكومت واحد جهاني از منظر اديان و اسلام (3)
v
یک دیدگاه
علی رضا
همه این ها رو به خودتون گرفتین .
چه باحالین شما …