به نام خدا
قيام منجي
الف. در عهدين
در اشعياي نبي ميگويد: او را بر پادشاهان مسلط ميگرداند و ايشان را مثل غبار به شمشير وي و مثل كاه كه پراكنده ميگردد به كمان وي تسليم خواهد نمود.50
در مزمور ميگويد: شمشير خود را بر ران خود ببند; يعني جلال كبريايي خويش را، و به كبريايي خود سوار شده غالب شو به جهت راستي و حلم و عدالت، به تيرهاي تو امت ها زير تو ميافتند و به دل دشمنان پادشاه فرو ميرود.51
در جاي ديگر ميگويد: زحمات مرد صالح بسيار است، اما خداوند او را از همه آن ها خواهد رهانيد و از دشمنان مرد صالح مؤاخذه خواهد شد.52
در انجيل لوقا ميگويد: تا انتقام خون جميع انبيا كه از بناي عالم ريخته شده از اين طبقه گرفته شود.53
ب. در اسلام
در انقلاب حضرت مهدي (عج) دو مرحله وجود دارد: مرحله اول مبارزه با فساد و تحقق انقلاب و مرحله دوم تثبيت و استقرار حكومت حق و عدالت. طبق مدارك قطعي، شيعيان معتقدند كه سرانجام اداره امور جهان در دست صالحترين افراد بشر قرار خواهد گرفت. او قيام خود را از كنار خانه خدا آغاز ميكند و همزمان با ظهورش جبرئيل ندا بر ميآورد: «ينادي مناد من السماء باسم القائم فيسمع ما بين المشرق الي المغرب فلا يبقي راقدً الّا قام و لا قائمُ الا قعد و لا قاعداً الا قام علي رجليه من ذالك الصوت و هو صَوت جبرائيل الامين»;54 منادي از آسمان به نام قائم ندا ميكند و مابين مشرق و مغرب ميشنوند و خوابيده اي نمي ماند، مگر اينكه ميايستد; ايستاده اي نمي ماند مگر اين كه مينشيند و نشسته اي كه بر پا ميخيزد از اين آواز، و اين صداي جبرئيل است.
اين ندا براي عاشقان حق و راه يافتگان وادي معرفت نداي آشنا و جان بخش است; فرياد آزادي از دردها و نويد رهايي از ستم در آن نهفته است; نداي امام است كه در نخستين خطابه خود مردم را به پيروي از قرآن و رسول خدا فرا ميخواند. اين مصلح از دودمان پيامبر و از نسل اميرالمؤمنين(عليه السلام) و فاطمه زهرا(عليها السلام) خواهد بود و به مقتضاي حديث معروف «يملأُ الارض قسطاً و عدلا كما مُلأَت ظُلماً و جوراً» عمل خواهد نمود
در منظر تشيع احاطه امام نمودار احاطه خداوند است.
علم و قدرت حق، همه عالم را فرا گرفته است و مظهر اسم محيط در خارج امام معصوم است كه علم و قدرتش بر همه موجودات احاطه دارد. هر نفسي از نفوس بشري به هر اقتداري كه باشد محاط آن بزرگوار است و هيچ كس جز خداوند بر آن گرامي احاطه ندارد او نمونه اي از احاطه علم و قدرت حق تعالي بر همه موجودات است; زيرا كه امام از خودش چيزي ندارد و عبد و مملوك خداست.
خداوند به او قدرتي در تصرف نفوس داده كه تمام امور برايش سهل و آسان است. قدرت خدايي كه همراه حضرت صاحب الزمان (عج) است، همان قدرت فوق طبيعي است. ايشان با نيروي الهي بر طاغيان زمان خويش مسلط خواهند گشت، ولي كسي را مجبور به ايمان آوردن به ولايت و امامت خود نمي فرمايند، بلكه مردم با كمال شوق اطاعتش را ميپذيرند.
نتيجه
هدف از مقايسه سير انديشه و اعتقاد نجات بخشي و تطوّر آن در هر يك از اديان و همچنين برابري اديان در اعتقاد به ظهور منجي، بيان اين نكته نيست كه ديني از دين ديگر در اين مسئله خاص متأثر گرديده و يا بر آن تأثير گذاشته است. آنچه در اين پژوهش موردنظر ميباشد اين است كه موارد همانند يا مشترك اديان كنار هم قرار گيرند و اين نتيجه كلي به دست آيد كه انديشه نجات بخشي و اشاره به موعودي كه در پايان جهان خواهد آمد و نظامي منطبق با قوانين الهي و آسماني خواهد ساخت، در اديان وجود دارد. اما اينكه اين موعود كيست، چه موقع و كجا ظهور خواهد كرد، از جمله مسائل مورد اختلاف ميباشد.
آنچه مشترك است اين است كه نجات دهنده آخرالزمان از خاندان نبوت است و داراي همه صفات پسنديده ميباشد. در همه اديان نوعي اعجاز در مسائل مربوط به موعود ديده ميشود. وصف جهان انتظار در اديان گوناگون الگوي واحدي دارد; جامعه اي است كه در زمينههاي فردي، اجتماعي، سياسي اقتصادي، علمي و فرهنگي به ابتذال كشيده شده، فساد و تباهي به اوج خود رسيده; آن گاه است كه فرج نزديك است.
همه اديان با عبارات و شيوههاي واحدي از ويژگيهاي عصر انتظار ياد كرده اند. سبب اين همساني اين است كه در همه دوران ها و براي همه مردم، ستم، كينه و جنايت ناپسند بوده است. از اين رو، انتظار جامعه اي بدون ظلم و تصور جامعه آرماني از گذشتههاي دور تاكنون انديشه بسياري از دانشمندان و محققان بوده است، به گونه اي كه هر يك از آنان طرحي جداگانه براي ايجاد جامعه آرماني تدوين نموده است. افلاطون (با طرح مدينه فاضله)، فرانسيس بيكن و فارابي از جمله اين افراد ميباشند.
طرح اين گونه مسائل از سوي دانشمندان گوناگون و ريشه يابي آن در اديان مختلف مانند مسيحيت، يهود و زرتشت و حتي مسلك هايي همچون برهما و بودا، نشانگر اين است كه زندگي در يك جامعه آرماني خالي از ظلم و ستم ريشه در نهاد بشريت دارد. اما آنچه تمام اين طرح ها را غير عملي نموده، اين است كه آن ها واقع بينانه و همراه با ارائه روش نيستند، بلكه فقط يك جامعه آرماني را به تصوير كشيده اند نه راه و روش رسيدن به آن را. همچنين هدف هايي براي اين طرح ها تعيين نشده است تا بدان وسيله اراده و شور و خواست مردم را برانگيزد و آنان را به تغيير اوضاع و احوال موجود مايل گرداند. تنها طرحي كه داراي اين خصايص ميباشد اسلام است.
تحقق اين جامعه آرماني در متون ديني ما پيشگويي شده و هدف نهايي جامعه آرماني اين است كه انسان ها به كمال حقيقي برسند; كمالي كه جز بر اثر خداشناسي، خداپرستي، اطاعت كامل و دقيق از اوامر و نواهي الهي و كسب رضاي خداوند و تقرّب به درگاه او حاصل شدني نيست. جامعه اي كه خداوند وعده فرموده است، جامعه اي است كه افرادش عقايد، اخلاق و اعمال موافق با تعاليم و احكام اسلامي دارند.
خداي متعال تحقق چنين جامعه اي را وعده فرموده: (وَعَدَاللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَُيمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَي لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً…) (نور: 55); خداي متعال به كساني از شما كه ايمان آورده اند و كارهاي شايسته كرده اند وعده داده است كه در زمين جانشينشان كند، چنان كه كساني را كه پيش از آنان بوده اند جانشين كرد و دينشان را كه براي ايشان پسنديده است، به سودشان استوار و پا برجا گرداند و از پي ترسشان امنيت جايگزين كند تا مرا بپرستند و چيزي را با من شريك نسازند… .
آنچه اين جامعه آرماني اسلامي را از ساير جوامعي كه در طول تاريخ بشر پديدار شده اند متمايز ميسازد جهان بيني آن است; زيرا در اين جامعه هر فردي به وجود و وحدت آفريننده جهان هستي ايمان دارد و خود را به عنوان موجودي كه هستي خود را از او دارد ميشناسد و معتقد است خداي متعال رب اوست و او عبد خداوند. خداوند قدرت سلطه و جبروت مطلق دارد و انسان بايد در برابر او نهايت ضعف، عجز، خضوع و خشوع را داشته باشد و نبايد در برابر خدا اظهار عجب و بي نيازي كند. در اين جامعه هر فردي موحد و مؤمن است و مهمترين خصيصه جامعه آرماني يگانه پرستي و نفي شرك و كفر ميباشد.
در اين جامعه هدف آفرينش انسان ها و غرض از همه امور و شئون فردي و اجتماعي زندگي آدمي خداشناسي و ارتباط هر چه نزديك تر و استوارتر ميان خداي متعال و بشر است. در جامعه آرماني اسلامي هر فردي ميداند آنچه در اختيار اوست، اعم از جسم و روح، امانت الهي است و بايد در حفظ آن بكوشد و در قبال طبيعت دو موضع مهم دارد: يكي، امانت دار بودن و ديگري، خليفه و جانشيني خداي متعال در روي زمين; ميكوشد كه نعمتهاي الهي در طبيعت از بين نرود و تلاش ميكند كه موجودات طبيعي رشد و كمال يابند و استعدادهايشان به فعليت برسد و زمين را آباد كنند; چنان كه ميفرمايد: او شما را از زمين پديد آورد و آباد كردن آن را به شما سپرد. (هود: 61)
در جامعه آرماني اسلامي هر فرد همه ارتباطاتش را با ساير افراد بر اساس دو اصل قسط و عدالت و احسان مبتني ميسازد هر فردي حقوق و اختيارات و نيز تكاليف و وظايف خود و ديگران را همواره ملحوظ ميدارد و در مقام عمل رعايت ميكند. خداي متعال جور و ظلم را علت نابودي جوامع ميداند.
در جامعه آرماني همه علوم و معارف و فنون، كه به كار بهبود بخشيدن به فعاليتهاي اقتصادي افراد ميآيند، ترويج ميگردند.
در اين جامعه كسي كه بيشترين آگاهي را از تعاليم و احكام اسلامي و قوانين حقوقي اسلامي دارد و خليفه الهي است و اوضاع و احوال موجود جامعه خود و ساير جوامع و كل جهان را در ابعاد مختلف به خوبي ميداند، اصول و قوانين الهي را بر جامعه حاكم ميسازد و بدين وسيله، نظام حقوقي كاملا عادلانه اي تعيين ميكند و در سايه آن حقوق افراد را معين ساخته و اختلافات را حل و فصل ميكند; همان گونه كه خداوند فرمان داده است: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْ فَرُدُّوهُ إِلَي اللّهِ وَالرَّسُولِ…) (نساء: 59)
بنابراين، جامعه آرماني مجموعه اي از افرد كاملا آگاه مؤمن، متعبّد، متّقي و عادل ميشود كه مصاديق (الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ)هستند; يعني هم به تعاليم و احكام اسلامي ايمان آورده اند و هم نظام ارزشي و رفتاري اين دين مقدس را در زمينه اخلاق و حقوق عملا به كار بسته اند. در چنين جامعه اي ترس و اندوه و فقر معنا نخواهد داشت و آرامش برقرار است. چنين جامعه اي در احاديث وعده داده شده است; آنجا كه ميفرمايند: در زمان حكومت منجي جهان، اگر پيرزني از مشرق، به مغرب زمين سفر كند كسي او را ناراحت نخواهد كرد و يا براي پرداخت زكات، فقيري را نمي يابند و خداوند هم ايجاد چنين جامعه اي را وعده فرموده است: (الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ.)(حج: 41)
اين سنت الهي است كه در آيات بسياري از قرآن به آن وعده فرموده است; مانند: (جَاءالْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً) (اسراء: 81); حق آمد و باطل از ميان رفت كه باطل از ميان رفتني است.
خداوند وعده داده است كه پيامبران، فرمانبران و پيروان آنان را كمك و ياري كند: (فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ.)(مائده: 56)
البته همان گونه كه در متن مقاله ذكر شد، انديشه مهدويت و وجود موعود براي اصلاح جهان تنها توسط آيين اسلام طرح نشده است، بلكه بشارتي است كه خداي متعال به همه انبيا داده است و تمامي اديان توحيدي منادي اين انديشه بوده اند وآينده جهان را از آن صالحان خوانده اند و حاكميت عدالت را بر سراسر گيتي حتمي قلمداد كرده اند و اين انديشه آن قدر در اديان توحيدي پر رونق و آشكار بوده است كه به اديان غيرتوحيدي نيز رنگ داده و ادياني كه به ظاهر منشأ الهي نداشته اند نيز اعتراف به وجود مصلح جهاني كرده اند، اما اعتقاد به ظهور حضرت مهدي (عج) به عنوان منجي عالم بشريت، باوري است اسلامي كه بر اساس كتاب و سنت پديد آمده و همه مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند.
اين باورداشت به عنوان انديشه اسلامي بر پايه قويترين برهانهاي عقلي و نقلي استوار است و بررسي تاريخ و شواهد بسيار آن بهترين تأييد بر صحت آن به شمار ميرود و هيچ يك از مسلمانان به انكار در آن نپرداخته و خود پيامبر(صلي الله عليه وآله) اولين پايگاه براي نشر عقيده به مهدويت بين مسلمانان بوده اند. احاديث متواتري نيز در اين باب وارد شده اند.
از اين رو، ما مسلمانان همچنان كه همه خبرهاي غيبي خدا و پيامبر(صلي الله عليه وآله) را باور و به فرشتگان خدا و كتاب ها و پيامبران او ايمان داريم و آنچه را كه از جزئيات و تفاصيل معاد و بهشت و دوزخ و مانند آن، كه جز به وسيله وحي و خبر دادن پيامبر(صلي الله عليه وآله)قابل اثبات نيست به ما خبر داده اند تصديق ميكنيم، همين طور به وعده خداوند نيز كه آن را در كتابش خطاب به مؤمنان و همه بشريت فرموده ايمان داريم و نسبت به تحقق اين وعده الهي در وراثت صالحان و حكومت اسلام و قرآن در تمام جهان ترديدي به خود راه نمي دهيم و از خداوند ميخواهيم كه ما را براين عقيده و بر تمام مبادي و اصول اسلامي و باورهاي اصيل و صحيح پايدار و ثابت قدم بدارد.
پی نوشت ها :
50ـ اشعياء نبى، باب 41، بند 3.
51ـ مرموز 45، بند 4 و 5.
52ـ مرموز 34، بند 19.
53ـ انجيل لوقا، باب 11، بند 5.
54ـ لطف اللّه صافى گلپايگانى، منتخب الاثر، ص 555.
منبع: www.bfnews.ir
برگرفته از سايت :راسخون