به نام خدا
منتظران هارمجدون ( آرماگدون )
يكي از مواردي كه همواره در انديشه انتظار مسيحيت و اسلام به عنوان چالش مطرح ميگشته است، نبرد آخر الزمان است. با نگاهي به تاريخ اروپا و آمريكا ميبينيم كه در مقاطعي حساس رهبران آنان با اشاراتي كوتاه و بسيار مبهم مطالبي را بيان ميداشتند كه حكايتگر انديشههاي دروني حاكم بر آنها بوده است.
ناپلئون وقتي به دشت جرزال ميان جليله و سامريه ـ حوالي كرانه غربي رود اردن ـ رسيد، گفت: «اين ميدان بزرگترين نبرد جهان است.40» وي اين مطلب را بر اساس آموزههاي انجيلي ابراز داشت. اما به نظر نميرسد هيچ پژوهشگر مسلماني اين گفتار وي را ـ كه در تاريخ ثبت شده است ـ مورد توجه، تجزيه و تحليل قرار داده باشد.
بيش از صد سال بعد هنگامي كه فرانسه توانست با سوء استفاده از ضعف امپراطوري عثماني، سوريه و لبنان را به دست آورد، ژنرال گورو فرمانده فرانسوي و فاتح دمشق در حالي كه پاي خود را با تنفر و تكبر تمام بر مزار صلاح الدين ايوبي گذاشته بود اظهار داشت: «هان اي صلاح الدين ما بازگشتيم.»
اين رفتار متفرعنانه مخصوص اين فرمانده فرانسوي نبود. آلن بي، ژنرال انگليسي نيز كه خود در جنگي ديگر در زمان جنگ جهاني اول در هارمجدون پيروزي ارزشمندي را به دست آورده بود، هنگام ورود به قدس سرمست از پيروزي خويش در برابر كنيسه قيامت ابراز داشت: «امروز جنگهاي صليبي به پايان رسيد.» اين حادثه براي يهوديان از چنان اهميتي برخوردار بود كه اسرائيل زانگوئيل آن را «جنگ هشتم صليبي» ناميد41.
در ادامه، خط سير اين انديشه را در رفتار جنگ جويانه آيزنهاور رئيس جمهور جمهوريخواه آمريكا در دهه پنجاه پي ميگيريم. وي اعلام كرد: «بزرگترين جنگي كه در پيش داريم جنگي است براي تسخير افكار انسانها.42» اما وي ابراز نداشت كه سخن وي در واقع روشي براي تحقق نظريه حمبس برونهام در كتاب مبارزه براي جهان است كه نوشته بود: «هدف ما ايجاد دولت جهاني آمريكايي است، به گونهاي كه با دول جهان به رقابت برخيزد.43»
در پي اين طرز تفكر تند و مهار گسيخته در دهه هشتاد با جنگ ستارگان ريگان، تفكر مذهبي وي در رابطه با مشيت الهي، جنگ براي نابودي دشمنان خدا و حكومت هزار ساله مسيح44 روبرو ميگرديم. پس از ريگان بوش ـ پدر ـ با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي نظريه نظم نوين جهاني را مطرح ميسازد و فرزندش پس از حوادث يازده سپتامبر بار ديگر با نبش قبر انديشهها و انگيزههاي مدفون مذهبي سخن از جنگهاي صليبي را به ميان ميآورد و كشورهاي ايران، عراق و كره شمالي را محور شرارت مينامد.
نگاه تفوق جويانه و نامداراي غرب نسبت به مسلمانان با فراز و نشيبهاي مصلحتي در طول چند قرن اخير به خوبي روشن است. حال اين پرسش مطرح ميشود كه آيا همه اين اظهار نظرها اتفاقي است؟ و از نگرش ليبراليستي غرب ناشي ميشود يا برآيندي است از ناگفتههاي ذهني و عقيدتي غربيان كه با بيانهاي گوناگون ابراز ميشود؟ از سوي ديگر آيا اين نگاه خصمانه در انديشه انتظار منجي آخرالزمان نيز ردپايي از خود برجا گذاشته است يا خير؟
گريس هال سل در جستجوي پاسخ براي اين پرسشها كتاب «تدارك جنگ بزرگ» را به رشته تحرير در آورده است. اين نويسنده مسيحي آمريكايي به ريشه يابي دشمنيهاي غرب پرداخته، با دلايل گوناگون و مستند اين نظريه را اثبات ميكند كه برخي موضعگيريها و رفتارهاي خصمانه يا دوستانه برخي از سردمداران كشورهاي قدرتمند مسيحي ناشي از يك عامل عقيدتي است.
عاملي كه از سوي حركتهاي راست افراطي مسيحي به شدت در جامعه مسيحي تبليغ ميگردد و تا كنون با اقبال خوبي روبه رو بوده است. اين عامل چيزي جز«آخرالزمان» نيست. نبردي كه در دره مجدون رخ خواهد داد.
بر اساس اين روايت عهد عتيق پيكاري بزرگ بين ارتش دويست ميليوني شرق از سويي و از سوي ديگر ارتش يهودي ـ مسيحي به وقوع خواهد پيوست. نبرد هارمجدون همزمان با بازگشت مسيح روي خواهد داد و بر اساس تاويلهاي گروهي از كشيشان پروتستان در اين جنگ از سلاحهاي هستهاي استفاده خواهد شد.45 «اي پسر انسان نظر خود را بر جوج كه از زمين مأجوج و رئيس روش و ماشك و توبال است، بدار و بر او نبوت نما و بگو خداوند «يَهُوَه» چنين ميفرمايد: اينك من اي جوج رئيس روش و ماشك و تو بال بر ضد تو هستم. و تو را برگردانيده قلاب خود بر چانهات ميگذارم و تو را با تمامي لشكرت بيرون ميآورم.
اسبان و سواران كه جميع ايشان با اسلحه تمام آراسته جمعيت عظيمي با سپرها و مجنّها و همگي اينها شمشير به دست گرفته، فارس و كوش و فوط با ايشان و جميع ايشان با سپر و خود، جومَرو تمامي افواجش و خاندان توجَرمَه از اطراف شمال با تمامي افواجش و قومهاي بسياري همراه تو. پس مستعد شو و تو و تمامي جمعيت كه نزد تو جمع شدهاند.
خويشتن را مهيا سازيد و تو مستحفظ ايشان باش، بعد از روزهاي بسيار از تو تفقد خواهد شد و در سالهاي آخر به زميني كه از شمشير استرداد شده است خواهي آمد كه از ميان قومهاي بسيار بر كوههاي اسرائيل كه به خرابههاي دائمي تسليم شده بود، جمع شده است و آن از ميان قومها بيرون آورده شده و تمامي اهلش به امنيت ساكن ميباشند.46»
علاوه بر اين آيات كه به چگونگي تشكيل سپاهيان مهاجم و پايان خوش جنگ ميپردازد، برخي ديگر جنبههاي دهشتبار نبرد را روشن ميسازند:«خداوند يهوه ميگويد در آن روز يعني در روزي كه جوج به زمين اسرائيل بر ميآيد همانا حدت خشم من به بينيم خواهد برآمد … هر آينه در آن روز تزلزل عظيمي در زمين اسرائيل خواهد شد، و ماهيان دريا و مرغان هوا و حيوانات صحرا و همه حشراتي كه بر زمين ميخزند و همه مردماني كه بر روي جهانند، به حضور من خواهند لرزيد و كوهها سرنگون خواهد شد و صخرهها خواهد افتاد و جميع حصارهاي زمين منهدم خواهد گرديد.47»
در كتاب زكرياي نبي به چگونگي كشته شدن جنگاوران مهاجم اشاره ميشود: «گوشت ايشان در حالتي كه بر پايهاي خود ايستادهاند، كاهيده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گرديد و زبان ايشان در دهانشان كاهيده خواهد شد.48»
شدت حادثه و تعداد كشتگان در اين نبرد عظيم آن چنان زياد است كه در مكاشفه يوحنااز آن به عنوان ضيافت خداوند براي پرندگان ياد ميشود: «و ديدم فرشتهاي را در آفتاب ايستاده كه به آواز بلند تمامي مرغاني را كه در آسمان پرواز ميكنند ندا كرده ميگويد: بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد، تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبان و سواران آنها و گوشت همگان را چه آزاد، چه غلام و چه صغير و چه كبير.49»
اين روايات عهد عتيق و انجيل شباهت بسياري با واقعه و نبرد قرقيسيا50 در روايات شيعي دارد. براي مثال به روايتي كه از امام صادق عليهالسلام در همين رابطه نقل شده است توجه نماييد:«اِنَّ لِلّهِ مائِدَةً بِقِرْقيسياءَ يَطَّلِعُ مُطَّلِعٌ مِنَ السَّماءِ فَيُنادي يا طَيْرَ السَّماءِ وَ يا سِباعَ الاَْرْضِ هَلُمُّوا اِلَي الشَّبَعِ مِنْ لُحُومِ الْجَبّارينَ؛51 همانا براي خداوند در قرقيسيا سفرهاي است كه سروش آسماني [از آن] خبر ميدهد، پس ندا ميدهد اي پرندگان آسماني و اي درندگان زمين براي سير گشتن از گوشت ستمكاران شتاب كنيد.»
امام باقر عليهالسلام نيز ضمن تاكيد بر شدت واقعه ميفرمايند:«همانا واقعه براي فرزندان عباس و مرواني در قرقيسيا روي خواهد داد كه نوجوان را پير ميكند و خداوند هر گونه ياري رااز آنان دريغ داشته، به پرندگان آسمان و درندگان زمين الهام ميكند تا از گوشت ستمگران سير شوند.52»
بر اساس تحليلهاي معتقدان نبرد آخرالزمان 32 جمعيت جهان طي وقايع و حوادث ظهور از بين خواهند رفت: «خداوند ميگويد كه در تمامي زمين دو حصه منقطع شده خواهند مرد و حصه سوم در آن باقي خواهند ماند و حصه سوم رااز ميان آتش خواهم گذرانيد و ايشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مثل مصفا ساختن طلا ايشان را مصفا خواهم نمود و اسم مرا خواهند خواند و من ايشان را اجابت نموده، خواهم گفت: ايشان قوم من هستند و ايشان خواهند گفت كه يهوه خداي ما ميباشد.53» اين نگاه نيز با روايات اسلامي مطابقت دارد، چرا كه از اميرمؤمنان در اينباره نقل شده است كه «لا يَخْرُجُ الْمَهْدِيُّ حَتّي يُقْتَلَ ثُلْثٌ وَ يَمُوتَ ثُلْثٌ وَ يَبْقي ثُلْثٌ؛ مهدي زماني خروج خواهد نمود كه31 مردمان كشته شوند، 31 بميرند، 31 باقي مانند.54» مجموع روايات توراتي و انجيلي دستاويزي قابل اعتنا به دست هزاره گرايان مسيحي و پيروان تندرو مشيت الهي داده است.
البته شايان توجه است كه پيروان اين نظريه حتي به متحدان يهودي خود نيز رحم نميكنند و ضمن آن كه معتقدند ميليونها نفر از يهوديان در اين جنگ كشته ميشوند؛ آينده عده باقي مانده را چنين ترسيم ميكنند:«پس از نبرد هارمجدون، تنها صد و چهل هزار نفر يهودي زنده خواهند ماند؛ و همه آنان چه مرد، چه كودك، در برابر مسيح سجده خواهند كرد و به عنوان مسيحيان نو آيين، خود به تبليغ كلام مسيح خواهند پرداخت.55»
با وجود اصرار معتقدان به نبرد آخرالزمان بر واژه «هارمجدون»، اين كلمه تنها يك بار در انجيل مطرح شده است56، اما با اين حال اين تفسير جنگ طلبانه در جوامع مسيحي به شدت بازتاب مييابد، به گونهاي كه در سال 1985 م. اين گونه تفسيرها ـ كه در قالب برنامههاي تلويزيوني ارائه ميشد ـ تنها در آمريكا حدود شصت ميليون مخاطب رابه خود جذب نموده بود.
همچنين فروش كتاب «مرحوم سيار، بزرگ زمين» كه در همين رابطه نوشته شده بود به مرز هجده ميليون نسخه رسيد و در سراسر دهه هفتاد پر فروشترين كتاب پس از انجيل به شمار ميرفت.
هم اكنون امريكاييان به بيش از هزار و چهارصد ايستگاه راديويي كه برنامههاي مذهبي پخش ميكنند گوش فرا ميدهند58 و هشتاد هزار كشيش بنياد گراي پروتستان روزانه از چهارصد ايستگاه راديويي به تبليغ مرام و مكتب خويش ميپردازند. از اين تعداد اكثريت آنها را هواخواهان مشيت الهي (نبرد پيروزمند مسيحيان در آخرالزمان) تشكيل ميدهند59.
اين مبلغان جنگ كه بيشتر درباره حمايت خداوند از مسيحيان و عظمت و آينده درخشان ايشان سخن ميگويند، با استفاده از شبكههاي تلويزيوني خويش هم اكنون حدود شصت كشور را تحت پوشش برنامههاي خود قرار دادهاند.
قابل ذكر است كه يكي از ايستگاههاي تلويزيوني مروّج اين نوع ديدگاه در جنوب لبنان حضور فعال دارد. يكي ديگر از فعاليتهاي در خور توجه اين گروه، تربيت يكصد هزار كشيش متعصب و مدافع مسيحيت جنگ طلب ميباشد، كه عمده فعاليت خود را در آمريكا متمركز نمودهاند. جالب است بدانيم مفسران و تئوري پردازان اين نظريه تا پيش از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي واژه گاني همچون روش، ماشك، توبال، فارس، جومرو توجرمه راـ كه به زعم اينان حريفان اصلي نبرد مجدون را تشكيل ميدهند ـ به ترتيب بر روسيه، مسكو، توبولسك «يكي از شهرهاي شوروي سابق»، ايران، شمال آفريقا يا كشورهاي اروپاي شرقي و قزاقهاي جنوب روسيه تطبيق ميكردند.
اين گروه نسبتا قدرتمند با توجه به اعتقادات خويش، صلح يا سازش خاورميانه را برخلاف مشيت الهي ارزيابي ميكنند و ضمن آن كه روابط خويش را با دولت اسرائيل مستحكم ميسازند، تشكيل رژيم صهيونيستي را مقدمه ظهور مسيح ارزيابي ميكنند.
جري فاول كه يكي از كشيشان معروف و از رهبران اين گروههاي افراطي ميباشد، درباره روند صلح خاورميانه و پيمان كمپ ديويد ميگويد: «به رغم انتظارهاي خوش بينانه و دور از واقع بيني دولت ما، اين قرارداد پيمان پايداري نخواهد بود. ما از صميم قلب براي صلح در اورشليم دعا ميكنيم. ما به يقين بالاترين احترامها را براي نخست وزير اسرائيل و رياست جمهوري مصر قايل هستيم، اين دو نفر مردان بزرگي هستند و در اين هيچ ترديدي نيست… اما هم شما، هم من ميدانيم تا روزي كه خداوندگار ما عيسي مسيح بر روي تخت داوود در اورشليم (قدس) جلوس نكند، صلحي در خاورميانه برقرار نخواهد شد.60»
با تأسف بايستي اظهار داشت اين ديدگاه افراطي تنها به پژوهشگران راست مسيحي و برخي كشيشان محدود نميشود، بلكه رسوبات اين طرز تلقي در يكي از مهمترين نظريات سياسي ـ راهبردي، يعني نظريه جنگ تمدنها و در پيوند با اهداف دراز مدت قدرتهاي بزرگ به خوبي قابل مشاهده است.
نظريه جنگ تمدنها كه استخوان بندي سياست خارجي و دفاعي آمريكا را شكل داده است در رابطه با آينده جوامع بشري به ويژه دو تمدن اسلام و غرب، نگاهي نزديك به مشيت طلبان مسيحي داشته، ابراز ميدارد: «تقابل اصلي جوامع بشري برخورد فرهنگ اسلامي و فرهنگ غربي است.61»
پايان سخن
از مجموع مطالب گذشته ميتوان اين حقيقت را دريافت كه بحث انتظار بين مثلث اسلام، مسيحيت و يهوديت و به عبارتي اديان ابراهيمي به صورت جدي مطرح است و در اين ميان از آنجا كه هويت شيعه در پيوند با مفهوم انتظار قوام مييابد و انقلاب اسلامي نيز داعيه دار همين بينش ميباشد، ميتوان با قاطعيت اظهار داشت كه بار انتظار بيش از ديگر مذاهب بر دوش شيعه دوازده امامي است.
از سوي ديگر برداشت سياسي قدرت مدارانه صهيونيستها از مفهوم انتظار مسيحا و مسيحيان از بازگشت عيسي عليهالسلام نقطهاي پرتنش را به وجود ميآورد. در عين حال انديشه انتظار موعود در شيعه با توجه به غناي محتوايي و گيرايي آن فرصتي طلايي را در آغاز هزاره سوم به دست آورده است. استفاده هدفدار و روشمندانه از اين فرصتها ميتواند راه را بر انديشههاي رقيب بسته يا دست كم آنان را بيرقيب نگذارد.
در برابر، بيتوجهي و ناكارآمدي برنامهها با توجه به شرايط موجود ضمن آن كه راه نفوذ و هجوم را براي انديشههاي ديگر باز خواهد گذاشت، نتيجهاي جز نبرد انتظارها و پيرو آن جنگ منتظران در پي نخواهد داشت.
پی نوشت ها :
40ـ تدارك جنگ بزرگ، گريسهال سل، ترجمه خسرو اسدي، ص50.
41ـ نك: نقد و نگرشي بر تلمود، ظفر الاسلام خان، ترجمه محمد رضا رحمتي، ص71.
42ـ رزاقي، احمد، تبليغات ديني، صص 20 و 21.
43ـ همان.
44ـ هال سل، گريس، تدارك جنگ بزرگ، ترجمه خسرو اسدي، ص74.
45ـ جهت اطلاع بيشتر در مورد چگونگي تاويلها نك: همان.
46ـ عهد عتيق، حزقيال نبي، باب38، آيات2 ـ 8.
47ـ همان، باب 38، آيات 18 ـ 20.
48ـ كتاب زكريا، باب 14، آيه 12.
49ـ مكاشفه يوحنا، باب19:17 ـ 18.
50ـ بحارالانوار، ج52، ص246.
51ـ النعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبة، ص 278، ح 63.
52ـ همان، ص 303، ح 12.
53ـ زكريا، باب13: 8 ـ 9.
54ـ ميزان الحكمه، ج1، ص85، به نقل از كنزالعمال.
55ـ تدارك جنگ بزرگ، ص54.
56ـ مكاشفه يوحنا، باب 16: 16.
57ـ تدارك جنگ بزرگ، ص19.
58ـ جهت اطلاع از نقد اين گونه برنامهها نك: زندگي در عيش، مردن در خوشي ،نيل پُستمَن، ترجمه صادق طباطبايي، فصل هفتم، ص219 به بعد.
59ـ تدارك جنگ بزرگ، ص26.
60ـ همان، ص59، با اندكي تصرف.
61ـ هويت، ص26؛ نفوذ و استحاله، ص27.
منبع: www.bfnews.ir
مقالات مرتبط
• انديشه انتظار در اديان جهان (2)
• انديشه انتظار در اديان جهان (3)
برگرفته از سايت :راسخون