بعد از پایان جنگ توفیق حاصل شد مدتی در معیت دوستان تفحص شهدا باشم. در منطقه عملیاتی والفجر یک به فرماندهی جانباز شهید علی محمود وند بودیم.
یکی از روزها به اتفاق شهید سعید جانبزرگی و علی آقا محمودوند به منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی رفتیم. از معبری که روز قبل زده بودند عبور کردیم و به جایی رسیدیم که هنوز میدان مین پاکسازی نشده بود. علی آقا جلو می رفت و ما هم دقیقا جا پای ایشان می گذاشتیم، تا اینکه به کانال کمیل رسیدیم خیلی دوست داشتم کانال کمیل رو از نزدیک ببینم.
وارد کانال شدیم، کانال تقریبا بکر بود. علی آقا در حال تشریح وقایع شب عملیات مقدماتی بود که در آن عملیات و در کانال حنظله مجروح شده بود. تو حال و هوای خودم بودم که متوجه شی ای در دیواره کانال شدم. آن شی استخوان بند انگشت یکی از شهدای کانال کمیل بود. بنظر می رسید بعثی ها زمانی که اجساد مطهر شهدا را در کانال جابجا می کردند قسمتی از استخوانهای شهید در دیواره ی کانال بجا مانده بود.
راوی: صبوری زاده
منبع : مشرق