به نام خدا
نويسنده: محمد رضا جباری
دوران غیبت صغری با ویژگیهایی از ادوار پیشین و پسین خود، باز شناخته میشود. از جمله مهمترین وجوه تمایز این دوران با دورههای پیشین ـ یعنی عصر حضور ائمه علیهمالسلام در رأس جامعهی شیعه ـ محروم ماندن شیعیان از فیض حضور آشكار امام علیهالسلام در متن جامعه است.
تا سال 260 ه. ق. شیعیان، به جز در زمانهایی كه امامان شیعه علیهمالسلام در زندان به سر میبردند یا در خانهی خود زیر نظر بودند، آزادانه با آنان ارتباط داشتند و به طور مستقیم از هدایت و فیض معنوی آنان بهرهمند میگشتند. دراین سال با شهادت امام حسن عسكری علیهالسلام ، به ناگاه شیعیان با وضع پیش بینی نشدهای روبهرو شدند. آنان به یك باره، امام خویش را در پس پردهی غیبت یافتند. به طور طبیعی، نخستین پرسش و چشمداشت شیعیان در شرایط جدید، این بود كه چگونه میتوانند با امام خویش، ارتباط برقرار كنند و چارهی مشكلهای خویش را از او بجویند.
این پرسش بی پاسخ نماند و در نخستین فرصت پس از آغاز غیبت صغری، راه دست یابی به امام علیهالسلام و چگونگی ارتباط با او در شرایط پدید آمده، به آگاهی گروهی از شیعیان رسید. یكی از روایتهای تاریخی بر جا مانده از آن دوره كه بر مدعای یاد شده، دلالت دارد، گفتهی شیخ صدوق دربارهی گروهی از شیعیان قم است. آنان مانند همیشه، برای دیدار با امام عسكری علیهالسلام و تقدیم هدیههای مالی و وجوه شرعی و نامههای حاوی سؤالات شیعیان قم، به سامراء رفته بودند. این گروه در سامراء با شهادت امام یازدهم علیهالسلام و ادعای دروغین امامت از سوی جعفربن علی الهادی ـ برادر امام عسكری علیهالسلام ـ روبهرو شدند. چون جعفر ـ كذاب ـ نتوانست نشانههای لازم برای اثبات امامت خویش را به آنان ارایه دهد، پس از سرگردانی و گذر از مشكلاتی، راه بازگشت در پیش گرفتند. همین كه به بیرون شهر سامراء رسیدند، پیك امام دوازدهم(عج) با آنان دیدار كرد. بدین ترتیب، آنان به درك فیض دیدار با آن بزرگوار موفق شدند. آن حضرت در همین دیدار به گروه قمیها فرمود كه از آن پس برای دیدار یا انجام امور مربوط به امام علیهالسلام ، دیگر به سامراء نروند؛ زیرا ایشان برای انجام امور یاد شده، نمایندهای در بغداد خواهد گمارد.1
گذر زمان نشان داد كه نمایندهی گمارده شده در بغداد، همان “عثمان بن سعید عمری”؛ نخستین سفیر و نایب ناحیهی مقدّسه در دوران غیبت صغری است كه جامعهی شیعه را حتی در دورترین سرزمینهای شیعه نشین جهان اسلام، رهبری میكرد.2
“عثمان بن سعید عمری” ادامه دهندهی راهی بود كه سالها پیش از دوران غیبت صغری و از سوی امام صادق علیهالسلام آغاز شده بود.3 “عثمان بن سعید عمری”، در رأس آن قرار داشت، سازمانی پنهانی با هدفهای مشخص بود كه از آن با نام “سازمان یا نهاد وكالت” و یا “نظام الاموال والوكلاء” یاد میشود.4
هدف اصلی و زمینههای پیدایش سازمان وكالت
بی تردید یكی از هدفهای این سازمان، پدید آوردن مجموعهای از وكیلان با برنامهای حساب شده بود تا زیر نظر وكیلانی برتر (وكیل ارشد یا سر وكیل)5 در گوشه و كنار جهان اسلام، به ویژه در سرزمینهایی كه شمار شیعیان بیشتر بود، به فعالیت بپردازند. این سازمان، نقش شبكهی ارتباطی را بین شیعیان و مركز استقرار رهبری شیعه ایفا میكرد.
پیش زمینههای پیدایش و گسترش جریان وكالت پس از امام صادق علیهالسلام را میتوان اینگونه برشمرد: دوری مناطق شیعه نشین از مركز استقرار ائمه علیهمالسلام ، وجود جوّ خفقان، دشوار بودن ارتباط مستقیم امامان علیهمالسلام با شیعیان، دسترسی نداشتن شیعیان به امامان به دلیل حبس، شهادت یا غیبت، و بالاخره آماده سازی شیعیان برای پذیرش شرایط ویژهی دوران غیبت.
امامان شیعه علیهمالسلام بسیار كوشیده بودند با تبیین جریان صحیح مهدویت، ذهن شیعیان را برای پذیرش اصل غیبت آمادهتر سازند.با این حال، شیعیان پس از شهادت امام یازدهم علیهالسلام ، به دلیل غیبت فرزند ایشان و محروم ماندن از درك حضور مستقیم و آشكار امام،سرگردان شدند ؛ زیرا آنان نزدیك به دو و نیم قرن از نعمت امام حاضر بهرهمند بودند،پس به طور طبیعی، آنگاه كه امام معصوم، در میان شیعه، حضوری آشكار ندارد، باید جانشینی برگزیند و شیعیان را به سوی او رهنمون شود.
این جایگزین، همان سفیر، نایب یا باب حضرت حجت (عج) در دوران غیبت بود. نشانههایی در دست است كه شیعیان هنگام رویارویی با شرایط جدید و پس از ناامیدی از درك حضور امام علیهالسلام ، در جستوجوی باب یا سفیر آن حضرت بوده و گاه برای شناسایی سفیر راستین و واقعی امام عصر علیهالسلام ، نمایندهای را به بغداد یا سامراء گسیل میداشتند. البته در همهی این موارد، امداد ناحیهی مقدسه به یاری این نمایندگان آمده و آنان را به سوی مطلوب خویش راهنمایی میكرد. برای نمونه، افزون بر جریان یاد شده دربارهی گروه قمیها ـ وفد قمیین ـ به جریانهای “حسن بن نضر قمی”،6 “محمدبن ابراهیم بن مهزیار اهوازی”7 و “ابوالعباس احمد دینوری”8 نیز میتوان اشاره كرد.
ادعاهای دروغین نیابت
با آغاز دوران غیبت صغری، برخی به دروغ و با انگیزههای خیانت كارانه، مدّعی نیابت و بابیت حضرت حجّت (عج) شدند. ازاین رو، شیعیانی كه در سرزمینهای دور از بغداد (مركز استقرار سفیر ناحیهی مقدسه) میزیستند، برای شناسایی سفیر راستین از سفیران دروغین، به امداد ناحیهی مقدسه نیازمند بودند.
از جمله كسانی كه در دوران غیبت صغری، دعوی دروغین سفارت و بابیت را سر دادند به این افراد میتوان اشاره كرد: اسحاق احمر،9 باقطانی،10 ابومحمّد شریعتی،11 محمدبن نصیر نمیری،12 احمدبن هلال كرخی عبرتائی،13 محمد بن علی بن بلال،14 ابوبكر بغدادی،15 ابودلف مجنون،16 حسین بن منصور حلاّج17 و ابوجعفر شلمغانی.18
البته امام و سفیران راستین او نیز برای مقابله با این مدعیان دروغین، شیوههای مناسبی را در پیش میگرفتند. گاه مقایسهی وضعیت ظاهری مدعیان دروغین با سفیر راستین حضرت، سبب میشد مردم به ادعای دروغین آنان پی ببرند. برای نمونه، احمد دینوری هنگامی كه وارد بغداد شد، با ادعای نیابت از سوی سه تن روبهرو گشت. یكی از آنان “ابوجعفر محمدبن عثمان بن سعید عمری” و دو تن دیگر، “اسحاق احمر” و “باقطانی” بودند. او به منزل هر سه تن رفت. ابوجعفر عمری، فردی فروتن بود كه منزلی كوچك و سلوكی همانند سلوك ائمه علیهمالسلام داشت؛ اما، دو تن دیگر دارای خدمت كاران فراوان و خانههای گران قیمت بودند. دینوری با دیدن و مقایسهی وضعیت این دو تن با وضعیت سفیر حضرت، در راستین بودن ادعای آن دو، دچار تردید شد و سرانجام با ارشادهای ناحیهی مقدسه، به راستین بودن سخن ابوجعفر عمری، یقین پیدا كرد.19
در مواردی نیز، سفیر ناحیهی مقدسه در محفل مدعی سفارت حاضر میشد و به شیوهای، از وی نسبت به دروغ بودن ادعایش اقرار میگرفت. برای نمونه، “ابوطاهر محمدبن علی بن بلال” یكی از كسانی بود كه به دروغ، ادعای بابیت كرد. روزی ابوجعفر عمری به محفلی كه او و شماری از پیروانش در آن حاضر بودند، رفت و خطاب به او گفت: “آیا صاحب الزمان به تو امر نكرد كه اموال را به من تحویل دهی؟” و او در حالی كه رنگ باخته بود، چارهای جز اقرار ندید! و همین مسأله، سبب بازگشتن برخی از پیروانش از پیروی او گردید.20
یكی دیگر از راه كارهای مقابلهی ناحیهی مقدّسه با ادعاهای دروغین نیابت و بابیت در دوران غیبت صغری، اعلام لعن مدّعی دروغین به وسیلهی توقیعهایی بود كه به واسطهی سفیران و نایبان راستین حضرت به دست شیعیان میرسید. گاه حضرت به دلیل جایگاه ویژهی فرد مدّعی، ناگزیر میشد دو یا سه بار اعلام لعن و افشای ماهیت مدّعی دروغین را تكرار كند؛ دراین باره، به “احمدبن هلال كرخی عبرتائی” میتوان اشاره كرد؛ زیرا وی سابقهی وكالت برای امام هادی علیهالسلام و امام عسكری علیهالسلام را داشت و فردی صوفی مسلك و به ظاهر دین دار بود، و 54 سفر حجّ انجام داده بود كه بیست بار آن را با پای پیاده بوده است!21
نقش ارتباطی محورهای فعالیت نایبان چهارگانه و كارگزاران آنان شیعیان در دوران غیبت صغری به دلایل گوناگون نزد نایبان یا وكیلان ناحیهی مقدّسه مراجعه میكردند. متعارفترین دلیل مراجعه به وكیل در طول دوران فعالیت سازمان وكالت از زمان امام صادق علیهالسلام تا پایان دوران غیبت صغری، پرداخت وجوه شرعی و هدیهها و نذرهای مردمی بود. البته كار وكیلان به این مورد، منحصر نمیشد. شواهد نشان میدهد كه آنان “نقش ارتباطی” میان مردم و امام را داشتهاند. آنان نامهها، پیامها، پرسشها و مشكلات فردی یا عمومی شیعیان را به محضر امامان علیهمالسلام میرساندند و پس از دریافت پاسخ، آن را به افراد ابلاغ میكردند. این نقش ارتباطی در دوران غیبت صغری به دلیل غیبت امام علیهالسلام ، جایگاه مهمتری یافت؛ زیرا سفیر ناحیهی مقدسه در این دوران، تنها راه ارتباطی شیعیان با وجود شریف حضرت مهدی (عج) بود. البته در موارد نادری، تماسها به وسیلهی پیكهای ویژهی آن حضرت برقرار شده است كه به یك نمونه از آن در ماجرای “وفد قمیین” اشاره كردیم.
توقیع نویسی؛ معمولترین شیوهی ارتباطی رهبری شیعه در دوران غیبت صغری
یكی از معمولترین راههای ارتباط با ناحیهی مقدسه در دوران غیبت صغری، “توقیع”های صادر شده از سوی ناحیهی مقدسه برای شیعیان بود. “توقیع”، نوشتهای بود كه در لابه لای سطور یا در ذیل آنها، در پاسخ به پرسشها میآمد. گاهی نیز توقیع بی آنكه پاسخ به پرسش پیشین باشند، از سوی ناحیهی مقدّسه صادر میشد. البته صدور همین توقیعها نیز در راستای زدودن مشكلی در جامعهی شیعی آن روزگار بوده است. توقیعهای ناحیهی مقدّسه در بیشتر موارد از راه نایبان چهارگانه به دست شیعیان میرسید. امّا در برخی موارد، بعضی وكیلان برجسته نیز این صلاحیت را یافتند كه واسطهی صدور توقیع باشند. از آن جمله به “محمدبن جعفر اسدی رازی”؛ وكیل برجستهی ناحیهی مقدسه در منطقهی ری22 و “قاسم بن علاء آذربایجانی”؛ وكیل ناحیهی آذربایجان23 میتوان اشاره كرد.
درون مایهی توقیع، یكی از موارد زیر بود: رفع اختلافها، تردیدها و شبهههای موجود در جامعهی شیعی،24 اعلام نصب وكیلان به وكالت،25 اعلام عزل وكیلان خیانت پیشه،26 اعلام لعن مدعیان دروغین نیابت و بابیت،27 پاسخ به پرسشهای شرعی،28 حل مشكلات خصوصی شیعیان مانند مشكلات خانوادگی،29 دستور عمل به وكیلان.30
بی تردید، ساختار وكالت و نیابت در كنار دو نقش یاد شده، نقش ارشاد، هدایت و راهنمایی شیعیان را نیز برعهده داشته است. به عبارت دیگر، وظیفهی اصلی سفیران و وكیلان ناحیهی مقدسه، ارشاد شیعیان به سوی مسیر اصیل امامت و رهایی بخشیدن آنان از سردرگمی در غوغای شیطنتهای فرمانروایان عباسی، ادعاهای مدعیان دروغین نیابت و خیانت برخی یاران پیشین ساختار نیابت بود.
خرق عادت در جریان هدایت
هدایت و ارشاد مردم، همواره به صورت عادّی نبوده، بلكه در صورت نیاز، به امر و عنایت ناحیهی مقدّسه، برخی خرق عادتها نیز به وسیلهی سفیران و نایبان ناحیهی مقدسه انجام گرفته است. ابوجعفر عمری در یك ماجرا، با خرق عادت، از محلّ پارچهی گم شدهای به یكی از شیعیان خبر میدهد!31 همچنین حسین بن روح نوبختی به نامهای نانوشته، كه صفحهای سفید بیش نبوده و پرسش تنها در ذهن صاحب نامه بوده است، پاسخ میدهد!32 علی بن محمّد سمری نیز در بغداد از وفات علی بن بابویه قمی در قم خبر میدهد كه بعد آشكار میشود كه ابن بابویه در همان تاریخی كه سفیر چهارم خبر داده بود، رحلت كرده است!33 دهها نمونه از این گونه خرق عادتها را در لابه لای متنهای تاریخی میتوان جست.
نهان كاری؛ اصل حاكم بر ساختار رهبری شیعه در دوران غیبت صغری
همچون دورههای پیشین، “اصل تقیه و نهان كاری” بر ساختار رهبری كنندهی شیعه در دوران غیبت صغری حاكم بود. از این رو، برخی پژوهشگران، نام “سازمان زیر زمینی” یا “التنظیم السرّی” را برای این نهاد برگزیدهاند.34 این اصل در دوران غیبت صغری با شدّت هر چه تمامتر رعایت میشد. به طور كلی، یكی از شرایط گزینش سفیر و باب از سوی ناحیهی مقدسه، داشتن توانایی فراوان بر پردهپوشی و نهان كاری بود. این نهان كاری در برخی بُرهههای زمانی كه اختناق، شدیدتر و خطر محسوستر میشد، افزایش مییافت. برای نمونه، نهان كاری سفیر دوّم به گونهای بود كه وی برای رساندن مضمون توقیع مبارك ناحیهی مقدسه كه دربردارندهی دستورهایی به یكی از دستیاران مشهور سفیر، یعنی “جعفربن محمدبن متّیل قمی” بود، او را به خرابهی عبّاسیهی بغداد برد، آن گاه با نشان دادن توقیع مبارك، جعفر را از دستورهای موجود در آن آگاه ساخت، سپس توقیع را پاره پاره كرد تا اثری از آن باقی نماند!35
در همین راستا، شدت نهان كاری و تقیهی سوّمین سفیر حضرت، زبانزد جامعهی شیعه بوده است.36 روزی یكی از شیعیان از ابوسهل نوبختی میپرسد: چرا ناحیهی مقدسه با وجود جایگاه رفیع علمی و اجتماعی تو، ابن روح را به نیابت برگزیده است؟ او در پاسخ میگوید: درجهی راز نگهداری ابن روح چنان بالا است كه اگر او، حضرت حجّت (عج) را پنهان كرده باشد، حتی در صورت قطعه قطعه كردن بدنش با قیچی، سخنی نمیگوید!37
در پیشبرد كار این سازمان پنهانی، گاه امدادهای معجزه آسای حضرت حجت علیهالسلام نیز بسیار گره گشا بوده است. برای نمونه، در دوران سفارت “محمدبن عثمان بن سعید عمری”، حكومت وقت از برخی از فعالیتهای پنهانی این سازمان آگاه شد، بنابراین، كسانی را به عنوان شیعیانی كه قصد پرداخت وجوه شرعی دارند، نزد افرادی فرستاد كه در مظانّ اتهام وكالت قرار داشتند. یكی از وكیلانی كه با این جاسوسان روبهرو شد، “محمدبن احمد بن جعفر قطّان قمّی” بود. البته چون با آغاز این توطئه، ناحیهی مقدسه در توقیعی، همهی وكیلان را تا اطلاع بعدی از دریافت هرگونه وجهی منع كرده بود، وكیل یاد شده نیز منكر وكالت خود شد و هیچ وجهی از آن جاسوس دریافت نكرد! این وضعیت تا رفع كامل خطر برقرار بود.38
نقش امام عصر (عج) در گزینش نایبان و كارگزاران آنان
جریان گزینش نایبان چهارگانه به عنوان هدایت گران جامعهی شیعه، و وكیلان سرزمینهای شیعه نشین، به عنوان كارگزاران ساختار رهبری كنندهی شیعه در دوران غیبت صغری، به طور مستقیم از سوی ناحیهی مقدسه، صورت میگرفت39. پایدار ماندن این سازمان و ادامهی منظم روند امور و حفظ جامعهی شیعه و دستگاه رهبری كنندهی آن دربرابر خطر دشمن، اقتضا میكرد كه كارگزارانی زُبده و مورد اطمینان برای این كار، برگزیده شوند.
گسترهی جغرافیایی نظارت و عملكرد سازمان نیابت
از مطالعهی شواهد موجود برای شناسایی گسترهی جغرافیایی نظارت ساختار رهبری كنندهی شیعه در دوران غیبت صغری درمییابیم كه گوشه و كنار سرزمینهای شیعهنشین آن روز به وسیلهی این شبكهی پنهانی با مركز رهبری كنندهی آن در بغداد و سامراء ارتباط داشتهاند. بنا بر شواهد موجود، فهرستی از سرزمینهای زیر پوشش این سازمان، از این قرار است:
1) جزیرة العرب شامل: مدینه، مكّه، یمن و بحرین.
2) عراق شامل: كوفه، بغداد، سامراء، مدائن، قُراء سواد، واسط، بصره، نصیبین و موصل.
3) شمال آفریقا شامل: مصر و مغرب.
4) ایران شامل: قم، آوه (آبه)، ری، قزوین، همدان، دینور، قرمیسین، آذربایجان، اهواز.
5) خراسان و ماوراء النهر شامل: بیهق، نیشابور، مرو، بلخ، كابل، سمرقند، كش، بخارا و…
آن سان كه گذشت، نایبان چهارگانه با همكاری و همراهی شماری دستیار و وكیل، جریان هدایت و رهبری شیعه در دوران حیرت یا غیبت را به پیش میبردند. نخستین سفیر ناحیهی مقدسه با همیاری سه وكیل برجسته در بغداد، كار خود را در دوران حسّاس و سرنوشت ساز آغاز غیبت صغری، انجام داده است. نام سه تن دستیار او عبارت است از: “احمدبن اسحاق اشعری قمی”، “حاجزبن یزید وشّاء” و “محمدبن احمدبن جعفر قطّان قمی”.40 البته فرزند وی؛ یعنی “محمدبن عثمان عمری” نیز در كنار پدر به فعالیت مشغول بوده است. با مرگ سفیر اوّل و جانشینی پسرش، همان دستیاران پیشین در كنار دومین سفیر، به فعالیت خود، ادامه دادند. گویا این دستیاران در دوران بلند مدت نیابت سفیر دوّم بدرود حیات گفتهاند. سفیر دوّم نیز برای پیشبرد امور، دستیاران دیگری برای خود برگزید و با كمك آنان، كار نظارت بر سازمان و ارتباط با وكیلان سرزمینهای دیگر را اداره میكرد. بنا بر تصریح شیخ طوسی، در بغداد ده نفر وكیل زیر نظر سفیر دوّم و برای انجام دستورهای او مشغول به كار بودند.41
“حسین بن روح نوبختی” كه پس از درگذشت سفیر دوّم، به فرمان ناحیهی مقدّسه، عهده دار مقام نیابت شد، خود یكی از كارگزاران سفیر دوّم بوده است. در روزهای پایانی زندگی سفیر دوّم، برای این كه شیعیان با حسین بن روح بیشتر آشنا شوند، امور نیابت به ویژه دریافت وجوه شرعی، بیشتر به وی سپرده شده بود.42
با آغاز نیابت ابن روح، دستیاران سفیر دوّم همچنان در كنار سفیر سوّم به فعالیت ادامه دادند. یكی از دستیاران برجستهی ابن روح، كه حتی در دوران زندانی بودن وی، به عنوان اداره كنندهی امور، ایفای نقش میكرد، “ابوجعفر محمدبن ابی العزاقر” معروف به “شلمغانی” بود. وی بعدها به دلیل سوء استفاده از منصب و جایگاه خویش و بیان برخی عقیدههای ناصواب مانند عقیدهی “حلول”، از سمت خود عزل شد و به لعن ناحیهی مقدسه، دچار گشت.43
نام دستیاران سفیر چهارم، به دست ما نرسیده است، ولی میتوان حدس زد كه برخی از دستیاران سومین سفیر، پس از درگذشت وی، همچنان در پست خود به كار مشغول بودهاند.
افزون بر كارگزاران و معاونان برجستهی سفیران كه معمولاً در بغداد یا شهرهای پیرامون آن زندگی میكردند. وكیلان ساكن در دیگر سرزمینهای شیعه نشین نیز در خدمت نایبان چهارگانه و زیر نظر آنان مشغول فعالیت بودهاند. رهآورد بررسی مفصّل در منابع رجالی و روایی، یافتن نام چهل تن از این وكیلان بوده است. برخی از آنان عبارتند از: حسن بن نضر قمی، أبوصدام، ابوعلی محمدبن احمدبن حمّاد مروزی محمودی، جعفربن عبدالغفار، ابوالحسین محمدبن جعفر اسدی رازی، محمدبن شاذان بن نعیم نیشابوری، قاسم بن علاء آذربایجانی، حسن بن قاسم بن علاء آذربایجانی، علی بن حسین بن علی طبری سمرقندی، ابومحمّد جعفربن معروف كشی، بسّامی، عاصمی، ابوجعفر محمدبن علی شلمغانی،ابوالقاسم حسن بن احمد، ابوجعفر محمدبن احمد زجوزجی، ابوجعفر محمدبن علی اسود، محمّد بن عباس قمی، احمدبن متّیل قمی، ابوعبداللّه بزوفری، ابو علی محمدبن ابیبكر همام بن سهیل كاتب اسكافی، ابومحمّد حسن بن علی جناء نصیبی و… .
بدین ترتیب، نایبان چهار گانه با هدایت فعالیتهای سازمان پر سابقهی وكالت، در دوران غیبت صغری، توانستند راه ارتباطی مطمئن و كارگشایی بین ناحیهی مقدسه و شیعیان سرزمینهای گوناگون باشند و از آن به بهترین روش برای حفظ سازمان رهبری جهان تشیع در این دورهی حسّاس و سرنوشت ساز، بهره جویند.
بنابراین، شناخت دقیق فعالیتهای نایبان چهارگانه، گسترهی كار آنان و چگونگی رهبری جامعهی شیعه در دوران هفتاد سالهی غیبت صغری، بدون توجه به پیشینهی پیدایش و فعالیتهای شبكهی ارتباطی وكالت در دورههای پیشین، ممكن نخواهد بود. سازمان نیابت، ادامهی فعالیت شمار بسیاری وكیل و سروكیل بود كه پس از زمان امام صادق علیهالسلام ، با دقت و نظم فراوان، گردش امور را در سرزمینهای شیعه نشین به دست گرفته و خط ارتباطی بین شیعیان و مراكز استقرار ائمه علیهمالسلام را در مدینه، بغداد، مرو و سامراء حفظ كرده بودند.
با درگذشت سفیر چهارم و صدور توقیعی از سوی ناحیهی مقدسه خطاب به وی ـ چند روز پیش از وفاتش ـ او موظّف شد كه دیگر برای به دستگیری جریان سفارت و نیابت، جانشینی برنگزیند و در همان توقیع، پایان دوران غیبت صغری و آغاز دوران غیبت كبرا (غیبت تامّه) اعلام گردید.
با پایان یافتن دوران غیبت صغری و با درگذشت آخرین رهبر شبكهی وكالت و نیابت (سفیر چهارم)، دوران فعالیت سازمان وكالت پس از دو قرن تلاش به پایان رسید و سازمان فقاهت در طول دوران غیبت كبرا، ادامه دهندهی راه سازمان وكالت تا عصر حاضر گشت.
پينوشتها:
1 ـ كمال الدین و تمام النعمة، محمدبن علی بن بابویه قمی، ملقّب به شیخ صدوق، به تصحیح: علی اكبر غفاری، قم، انتشارات جامعهی مدرّسین، 1416 ه••.ق، ص 476.
2 ـ الغیبة، ابوجعفر محمدبن حسن طوسی، ملقّب به شیخ طوسی، بیروت، دارالكتاب الاسلامی، 1412 ه••.ق ، ص 216.
3 ـ همان، ص 210.
4 ـ مكتب در فرآیند تكامل، سید حسین مدرسی طباطبایی، ترجمه: هاشم ایزد پناه، ایالات متحده، نیوجرسی، نشر داروین، 1374 ه.ش، ص15؛تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج)، جاسم حسین ، ترجمه: سید محمّد تقی آیت اللّهی، تهران، امیر كبیر، 1367 ه••.ش، ص 134؛
5 ـ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج)؛ ص 137؛ مكتب در فرآیند تكامل، ص 22؛ رجال نجاشی، ابوالعباس احمدبن علی نجاشی، قم، داوری، بی تا، ص 243؛ رجال كشی، ابوعمرو محمدبن عمربن عبدالعزیز كشی، انتخاب و تلخیص: شیخ طوسی، به تصحیح: حسن مصطفوی، دانشگاه مشهد، 1348 ه••.ش، ص 513، ح 991 ـ 992، و ص 549، ح 1038.
6 ـ الكافی، ابوجعفر محمدبن یعقوب كلینی رازی، تصحیح: علی اكبر غفاری، تهران، 1377 ه••.ش، ج 1، ص 417، ح 4.
7 ـ الغیبة، ص 170؛ كمال الدین و تمام النعمة، ص 487.
8 ـ بحار الانوار، علاّمه محمدباقر مجلسی، تهران، 1376 ه••.ق به بعد، ج 51، ص 300.
9 ـ همان.
10 ـ همان.
11 ـ الغیبة، ص 244.
12 ـ همان، ص 245؛ رجال كشی، ص 438؛ بحار الانوار، ج 51، ص 367.
13 ـ الغیبة، ص 214؛ مكتب در فرآیند تكامل، ص 96.
14 ـ الغیبة، ص 245.
15 ـ همان، ص 256.
16 ـ همان، ص 255.
17 ـ همان، صص 246 ـ 247.
18 ـ همان، صص 187 و 251 ـ 252.
19 ـ بحار الانوار، ج 51، ص 300.
20 ـ الغیبة، ص 245.
21 ـ همان، صص 214، 217، 228، 245؛ كمال الدین و تمام النعمة، ص 489.
22 ـ رجال شیخ طوسی، نجف، مكتبة الحیدریة، 1380 ه••.ق، ص 496؛ الغیبة، ص 257؛ تنقیح المقال، علامه مامقانی، نجف، مكتبة المرتضویة، 1357 ه••.ق، ج 2، ص 92، از ابواب فاء.
23 ـ بحار الانوار، ج 51، ص 303.
24 ـ – الغیبة، ص 178.
25 ـ همان، صص 170 و 192.
26 ـ همان، صص 174 و 187؛ رجال كشی، ص 450.
27 ـ همان.
28 ـ كمال الدین و تمام النعمة، صص 382 و 407.
29 ـ الغیبة، صص 184، 185 و 197؛ الارشاد، شیخ مفید، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1410 ه••.ق، ص 332.
30 ـ الغیبة، صص 241 ـ 242.
31 ـ كمال الدین و تمام النعمة، ص 502؛ الغیبة، ص 179.
32 ـ الغیبة، ص 192.
33 ـ كمال الدین و تمام النعمة، ص 503.
34 ـ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج)، ص 134.
35 ـ كمال الدین و تمام النعمة، ص 503.
36 ـ الغیبة، ص 236.
37 ـ همان، ص 240.
38 ـ بحار الانوار، ج 51، ص 310.
39 ـ برای نمونه ر. ك: جریان گزینش محمّد بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی به وكالت در الغیبة، ص 170؛ جریان گزینش حسن بن قاسم بن علاء آذربایجانی به وكالت در الغیبة، ص 191 و الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، تحقیق: مؤسسة الامام المهدی (عج)، قم، ه••. ق، ج 1، ص 467.
40 ـ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج)، ص 149.
41 ـ الغیبة، ص 227.
42 ـ همان، صص 223 و 227.
43 ـ همان، صص 183 و 248.
برگرفته از : نشریه انتظار (نشریه بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) ، شماره 1
منبع: سایت شهید آوینی
برگرفته از سايت :راسخون