به نام خدا
نويسنده:حسین الهینژاد
ناپیدا یا ناشناس
یکی از موضوعاتی که پیرامون وجود حضرت مهدیعلیه السلام مطرح است، مساله چگونگی غیبت آن حضرت میباشد; بدین معنا که آیا دیده نشدن آن حضرت همان ناپیدایی و غیبت جسمی است، یا به معنای ناشناسی و غیبت معرفتی میباشد؟
انواع غیبت
الف: غیبت معرفتی:
غیبت معرفتی، همان غیبتشخصیتی و حقوقی است. در این فرض، امام زمانعلیه السلام از دید معرفتی ما مخفی است; یعنی آن حضرت به طور عادی زندگی میکند و مردم کوچه و بازار او را ملاقات کرده و با او نشست و برخاست و معاشرت میکنند و حضرت با مردم هم صحبت و همدم میشود، ولی مردم شناخت و معرفتبه اینکه، این شخص امام زمانعلیه السلام است، ندارند. حکمت الهی چنین اقتضاء کرده که حضرت به وسیله ناشناس ماندن از خطرات احتمالی ستمگران و ظالمان در امان بماند تا ذخیرهای برای روز مبادا باشد.
روایاتی بر این نظریه دلالت میکنند مثل:
1 – امام صادق علیه السلام فرمود: «ان فی صاحب هذا الامر سنن من الانبیاءعلیهم السلام سنة من موسی بن عمران و سنة من عیسیعلیه السلام و سنة من یوسف و سنة من محمدصلی الله علیه وآله فاما سنة من موسی بن عمران فخائف یترقب و اما سنة من عیسیعلیه السلام فیقال فیه ما قیل فی عیسیعلیه السلام و اما سنة من یوسف فالستر یجعل الله بینه و بین الخلق حجابا یرونه ولایعرفونه و اما سنة من محمدصلی الله علیه وآله فیهتدی بهداه و یسیر بسیرته; (1) در صاحب این امر (حضرت مهدیعلیه السلام) سنتهایی از پیامبرانعلیهم السلام است: سنتی از موسی بن عمران و سنتی از عیسیعلیه السلام و سنتی از یوسفعلیه السلام و سنتی از محمدصلی الله علیه وآله; اما سنتی که از موسیعلیه السلام دارد، آن است که خائف و منتظر فرصت نشسته است.
اما سنتی که از عیسیعلیه السلام دارد آن است که دربارهاش بگویند آنچه را که درباره عیسیعلیه السلام میگفتند.
اما سنتی که از یوسفعلیه السلام دارد، مستور بودن است. خداوند بین او و مردم حجابی قرار میدهد، به طوری که او را میبینند ولی نمیشناسند.
و اما سنتی که از محمدصلی الله علیه وآله دارد، آن است که هدایتشده به هدایت او و سیر کننده به سیرت اوست.»
2 – امام صادقعلیه السلام فرمودند: «فما تنکر هذه الامة ان یفعل الله عزوجل بحجته کما فعل بیوسف ان یمشی فی اسواقهم و یطا بسطهم حتی یاذن الله فی ذلک له (2) ; چگونه این امت انکار میکند که خداوند عز وجل با حجتخویش همان کند که با یوسف کرد که امام آنان در بازارهایشان راه برود و بر فرشهایشان قدم بگذارد، اما او را نشناسند تا آن زمان که خداوند به ظهور او اجازه فرماید.»
ب: غیبت جسمانی
غیبت جسمانی همان غیبتشخصی و حقیقی است. طبق این نظریه، امام زمانعلیه السلام از دید ظاهری مردم مخفی و ناپیدا میباشد. غیبت جسمانی به دو صورت قابل تصور است:
1 – غیبت جسمانی به دلیل نامرئی بودن امام زمان
به این معنا که حضرت روی همین زمین هستند و روی همین زمین زندگی میکنند و به جاهای مختلف سیر و سفر کرده و به احوالات و رفتار شیعیان نظارت میکنند و آنها را مورد عنایت و لطف خود قرار میدهند، ولی هیچ کس وجود حضرت را با چشمان ظاهری نمیبیند، چنانچه حضرت خضر علیه السلام چنین است.
امام رضا علیه السلام فرمودند:
«ان الخضر علیه السلام شرب من ماء الحیاة فهو حی لایموت حتی ینفخ فی الصور و انه لیاتینا فیسلم علینا فنسمع صوته ولانری شخصه و انه لیحضر حیث ما ذکر فمن ذکره منکم فلیسلم علیه وانه لیحضر الموسم کل سنة فیقضی جمیع المناسک ویقف بعرفة فیؤمن علی دعاء المؤمنین و سیؤنس الله به وحشة قائمنا فی غیبته و یصل به وحدته (3) ;
خضرعلیه السلام از آب حیات نوشید; از این جهت زنده ماند و تا نفخ صور نخواهد مرد، او به نزد ما میآید و سلام میدهد، ما صدای او را میشنویم، لیکن بدنش را نمیبینیم، و در هر جا که نامش ذکر شود حاضر است. پس هر که از شما او را یاد کند، باید به او سلام کند، و در هر سال به موسم حجحاضر گردد، جمیع اعمال را به جا میآورد و در عرفه میایستد و دعای مؤمنین را تصدیق میکند، و به زودی خدای تعالی وحشت قائم ما را به سبب انس گرفتن به او زایل گرداند، و تنهایی او را به رفاقت وی مبدل میکند. »
این نوع اختفاء که همان ناپیدائیست، با اختفاء به صورت ناشناس بودن، فرق دارد، زیرا اختفاء به صورت ناشناسی به طور عادی صورت میگیرد و هیچ گونه مؤونهای در بر ندارد و حضرت به صورت ناشناس رفت و آمد میکند و مردم ایشان را میبینند ولی نمیشناسند، اما استتار به شکل نامرئی بودن، نیاز به اعجاز دارد، تا حضرت در حین حضور، ظهور نداشته باشد. این جاست که خداوند متعال برای آخرین وصی نبی اکرمصلی الله علیه وآله و آخرین ذخیره الهی، اعجاز را عاملی برای حفظ و صیانت ایشان قرار داده تا بشریت از فیض وجود او بیبهره نباشد و هیچ وقت زمین از حجت الهی خالی نماند. که امام صادقعلیه السلام فرمود: «لو بقیت الارض بغیر امام لساخت (4) ; اگر زمین بدون امام بماند، حتما فرو خواهد ریخت.»
شاید در اینجا سؤالی به ذهن بیاید که اگر وجود حضرت مهدی جسم نامرئی است، پس ملاقات و دیدار بزرگان با ایشان (که در کتابهای معتبر نقل شده است) (5) چطور توجیه میشود؟
در جواب باید گفت: نامرئی بودن حضرت به اراده و تصمیم خود ایشان بستگی دارد، در مواقعی که نیاز به ظهور و پیدایی است تا شیعیان خاص و محبین خود را مورد لطف و عنایت قرار دهد، ظهور پیدا کرده و مشکلات آنها را برطرف میکند.»
امام صادق علیه السلام میفرماید: «للقائم غیبتان: احدیهما طویلة و الاخری قصیرة فالاولی یعلم بمکانه فیها خاصة من شیعته، و الاخری لا یعلم بمکانه فیها الا خاصة موالیه فی دینه; (6) برای حضرت مهدیعلیه السلام دو غیبت است: یکی کوتاه و دیگری طولانی. در غیبت اول، جز شیعیان مخصوص، کسی از مکان آن حضرت با خبر نیست، و در غیبت دوم، جز دوستان مخصوص و موالیان حقیقی در دین، کسی به مکان او آگاه نیست.»
مرحوم میرزای قمی صاحب قوانین نقل میکند که من با علامه بحرالعلوم به درس آقا باقر بهبهانیرحمه الله میرفتیم و با او درسها را مباحثه میکردم و غالبا من درسها را برای سید بحرالعلوم بیان مینمودم. من به ایران آمدم و پس از مدتی در بین علما و دانشمندان شیعه، سید بحرالعلوم به عظمت و علم معرفی شد. من تعجب میکردم و با خود میگفتم او که این استعداد را نداشت، چطور به این عظمت رسید؟ تا اینکه موفق به زیارت نجف اشرف شدم، در آنجا سید بحرالعلوم را دیدم. در محضر او بحثی مطرح شد، دیدم جدا او دریای مواجی است که باید حقیقتا او را بحرالعلوم نامید. روزی در خلوت از او سؤال کردم: آقا ما که با هم بودیم، آن وقتها شما این مرتبه از استعداد و علم را نداشتید، چگونه به این مقام رسیدی؟ سید بحرالعلوم فرمود: جواب سؤال شما از اسرار است، به تو میگویم، اما از تو تقاضا دارم که تا من زندهام به کسی نگوئی. من قبول کردم. ابتدا اجمالا فرمود: چگونه این طور نباشد و حال آنکه حضرت ولی عصرعلیه السلام مرا شبی در مسجد کوفه به سینه خود چسبانیده؟
گفتم: چگونه خدمت آن حضرت رسیدید؟
فرمود: شبی به مسجد کوفه رفته بودم، دیدم آقایم حضرت ولی عصرعلیه السلام مشغول عبادت است. ایستادم و سلام کردم، جوابم را مرحمت فرمود و دستور داد که پیش بروم، من مقداری جلو رفتم ولی ادب کردم و زیاد جلو نرفتم. فرمود: جلوتر بیا. پس چند قدمی نزدیکتر رفتم. باز هم فرمود: جلوتر بیا. من نزدیک شدم تا آنکه آغوش مهر گشود و مرا در بغل گرفت و به سینه مبارکش چسباند. در اینجا آنچه خواستبه این قلب و سینه سرازیر شود، سرازیر شد. (7)
در موضوع پنهان بودن حضرت مهدیعلیه السلام از دیدگان بشر با خواست و اراده خود او، روایات زیادی نقل شده است که به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم:
1 – امام رضاعلیه السلام فرمودند: «لایری جسمه، ولایسمی باسمه (8) ; [حضرت مهدیعلیه السلام] دیده نمیشود و به اسم نام برده نمیشود.»
2 – امام صادقعلیه السلام فرمودند: «تفقد الناس امامهم فیشهد الموسم فیراهم ولایرونه (9) ; مردم امام خود را گم کنند و او در موسم حجحاضر باشد و آنها را ببیند و مردم او را نمیبینند.»
ابو هاشم; داود بن قاسم جعفری میگوید: از امام علی النقیعلیه السلام شنیدم که میگفت: «الخلف من بعدی ابنی الحسن فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: و لم جعلنی الله فداک فقال: لانکم لاترون شخصه ولایحل لکم ذکره باسمه فقلت: فکیف نذکره؟ قال: قولوا الحجة من آل محمدصلی الله علیه وآله (10) ; جانشین من پس از من فرزندم حسن است. شما چگونه باشید در جانشین بعد از آن جانشین؟ عرض کردم قربانت چرا؟ فرمود: چون شخص او را نبینید و بردن نام او برای شما روا نباشد. عرض کردم: پس چگونه او را ذکر کنیم؟ فرمود: بگوئید حجت از آل محمدصلی الله علیه وآله.»
2 – غیبت جسمانی به دلیل تصرف در چشمان مردم
در این فرض ناپیدائی حضرت مهدیعلیه السلام به خاطر دخل و تصرف ایشان در چشمان مردم است.
در این مورد نیز نیاز به اعجاز و قدرت الهی است تا در حین حضور و ظهور امام زمانعلیه السلام در میان مردم و حضور و ظهورشان در اجتماعات و تجمعات، دیده نشود.
در قرآن کریم و روایات به مواردی اشاره شده است که با معجزه الهی، افرادی نمیتوانستند یک موجود قابل دیدن را ببینند. مثل:
الف: «وجعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لایبصرون» (11) ; «ما در جلو و پشتسر آنان سدی قرار دادیم، و آنان را پوشاندیم; چندان که هیچ نمیبینند.»
مفسران از عبدالله بن مسعود نقل کردهاند که قریش کنار در خانه رسول اکرمصلی الله علیه وآله جمع شدند، آن حضرت از منزل بیرون آمد و بر سر آنان خاک پاشید و آنان حضرتش را نمیدیدند. (12) ;
از ابن عباس نقل شده است که: قریش جمع شدند و گفتند: وقتی محمد داخل شد همگی با هم در برابرش میایستیم. رسول اکرمصلی الله علیه وآله داخل گردید. در آن هنگام خدای متعال در جلو و پشتسر آن مردمان، سدی قرار داد که حضرت را ندیدند. آن حضرت نمازگزارد و به طرف آنان آمد، در حالی که بر روی سر آنان خاک میریخت و آنان حضرت را نمیدیدند. وقتی که حضرت رفت، قریش خاک را دیدند و گفتند: این چیزی است که به وسیله آن، محمدصلی الله علیه وآله ما را جادو کرده است (13) .
ب – «و اذا قرات القرآن جعلنا بینک و بین الذین لایؤمنون بالآخرة حجابا مستورا» (14) ; «وقتی قرآن میخوانی، بین تو و کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند پردهای پوشیده قرار میدهیم.»
علاوه بر آنکه ظاهر آیه دلالتبر این دارد که خدای متعال، رسول اکرمصلی الله علیه وآله را به هنگام قرائت قرآن، از کفاری که قصد ایزای او را داشتند پنهان و مستور میداشت، در برخی از تفاسیر است که خداوند متعال پیغمبرصلی الله علیه وآله را در هنگام قرائت قرآن از ابوسفیان، نضر بن حارث، ابوجهل و حمالة الحطب میپوشاند. آنان از نزد آن حضرت میگذشتند ولی او را نمیدیدند. (15)
ج – ابن هشام در «سیره نبوی» حکایتی از مستور ماندن وجود مقدس پیغمبرصلی الله علیه وآله از نظر ام جمیل (حمالة الحطب) نقل کرده و در پایان آن، این جمله را از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله نقل میکند که:
«لقد اخذ الله ببصرها عنی; خداوند دید او را از من گرفت [و مرا از او پنهان نمود (16) ].»
در زندگی ائمهعلیهم السلام نیز شواهد متعددی در این زمینه وجود دارد، مانند: غایب شدن امام زین العابدینعلیه السلام از نظر ماموران عبدالملک بن مروان که علاوه بر علمای شیعه، علمای اهل سنت مثل «ابن حجر» نیز آن را روایت کردهاند. (17)
در پایان این نوشتار اشاره به دو نکته حائز اهمیت است:
نکته اول: تا موقعی که مخفی شدن از طریق عادی و طبیعی ممکن باشد، معجزه سهمی در پنهان شدن حضرت مهدیعلیه السلام ندارد، ولی با توجه به بعد زمانی قادر نیستیم مقتضیات مکانی و زمانی موجود در هر برخوردی را بشناسیم و بدانیم که آیا برای حضرت مهدیعلیه السلام در آن شرایط امکان اختفاء به صورت طبیعی وجود داشته یا اینکه پنهان شدن اعجازی برای ایشان ضروری بوده است.
به عنوان مثال برای مخفی شدن آن حضرت پس از دو بار رو در رویی با جعفر کذاب، هر دو حالت احتمال دارد و بستگی دارد به شرایطی که حضرت مهدیعلیه السلام در آن زمان داشته است، اما در مورد شروع این برخورد، در هر حال نیازی به اعجازی بودن آن، وجود ندارد و ممکن است طبیعی و معمولی باشد.
نکته دوم: معجزه یا در بیننده اثر میگذارد، یا در دیده شده. تصرف در بیننده به این است که او را از دیدن چیزی که در جلو اوست ناتوان کند و مکان را تهی از امام ببیند با اینکه امامعلیه السلام روبروی او باشد. پس اگر طبق مصلحتی و هدفی الهی، راه منحصر به این باشد که شخصی حضرت را ببیند و شخص دیگری نبیند، در این صورت کسی که میبیند، دیدنش عادی است و آنکس که نمیبیند، دیدگانش به واسطه معجزه در حجاب فرو رفته است. تصرف در حواس دیگر، همچون شنوائی و لامسه نیز همین گونه است و گاهی فقط برخی از حواس از ادراک ناتوان میشوند.
تفاوت دو نظریه اساسی در مورد اعجاز الهی در این است که نظریه اول اعجاز را همیشگی و نسبتبه همه کس در طول دوران غیبت کبری میداند، در نتیجه برای دیدار آن حضرت باید این حالت عمومی اعجاز استثناء بخورد، در صورتی که طبق نظریه دوم آنچه طبیعی و عادی است، آشکار بودن جسم و بدن حضرت میباشد و پنهان شدن جسم یک امر استثنائی میباشد و فقط هنگام منحصر شدن راه حفظ امام در این طریق از اختفا، روی میدهد.
و اما تصرف معجزه در دیده شده و چیزی که قابل دیدار است، واضحترین راهش این است که معجزه میان رسیدن صورت نوری (تصویر) صادر شده از جسم حضرت مهدیعلیه السلام یا امواج صوتی او و غیر اینها از آنچه که حواس پنج گانه دریافت میکنند حائل شود و نگذارد که به بیننده یا شنونده برسند.
بدین ترتیب این شخص از ادراک واقعیتی که پیش روی او نهاده شده است عاجز میشود. (18)
پی نوشتها:
1) کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، باب 33، ص 20.
2) کافی، ج 2، کتاب الحجة، حدیث 4، ص 134.
3) کمال الدین و تمام النعمه، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، ج 2، ص 61; منتخب الاثر، چاپ اول، ص 325.
4) غیبت نعمانی، ترجمه: جواد غفاری، نشر کتابخانه صدوق، چاپ اول، ص 198.
5) کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 108.
6) کافی، ج 2، کتاب الحجة، ح 19، ص 141.
7) امام زمانعلیه السلام و سید بحرالعلوم، سید جعفر رفیعی، نشر یاران قائم، ص 157.
8) منتخب الاثر، صافی گلپایگانی، مؤسسه سیدة المعصومهعلیها السلام، چاپ اول، ص 325.
9) کمال الدین و تمام النعمه، ص 16، ح 33.
10) همان، ج 2، ص 53.
11) یس/ 9.
12) مجمع البیان، ج 8، ص 416.
13) همان.
14) بنیاسرائیل/ 45.
15) مجمع البیان و روح المعانی و الدر المنثور، ذیل آیه 45 سوره بنی اسرائیل.
16) سیره ابن هشام، ج 1، ص 378.
17) امامت و مهدویت، صافی گلپایگانی، ج 3، ص 68.
18) اقتباس از کتاب تاریخ غیبت کبری، سید محمدصدر.
برگرفته از سايت :راسخون