آماده براي انجام عمليات بزرگ
سال 1365 بهعنوان سال سرنوشت جنگ ناميده شده بود و همه منتظر انجام عملياتي بزرگ در اين سال بودند. بالاخره با فرارسيدن اولين روزهاي زمستان، لحظه سرنوشتساز براي انجام عملياتي بزرگ فراميرسد.
عباس سرخيلي فرمانده زرهي تيپ 72 محرم در گفتوگو با «جوان» استراتژي ايران در آن سالها را اينگونه تشريح ميكند: آمادگي رزمندگان براي انجام عملياتي بزرگ در آن سال موضوعيت داشت. ما بايد در نقاط حساس دشمن عمليات انجام ميداديم. نقاط حساس دشمن يا در جنوب بود كه بايد بصره يا العماره را ميگرفتيم؛ يا از غرب و سمت قصرشيرين بود كه به بغداد ميرسيد. طبيعتاً دسترسي به بغداد مشكل بود و ما بايد به نقطهاي در جنوب كه منتهي به شهر بصره ميشد، فشار ميآورديم. بنابراين موضوعيت داشت كه ما در شرق بصره عمليات انجام بدهيم. از قبل هم اين موضوع وجود داشت. بعد از بيتالمقدس ما عمليات رمضان را به همين منظور انجام داديم كه شرق بصره را بگيريم. ميخواستيم نقطه مهمي از عراق را بگيريم تا دنيا متوجه قدرتمان شود. اين استراتژياي بود كه مسئولان مشخص كرده بودند. هرچند فرمان امام جنگ، جنگ تا رفع فتنه بود اما برخي از مسئولان، جنگ تا يك عمليات بزرگ را تعقيب ميكردند. حالا اين عمليات بزرگ ميتوانست شرق بصره يا بغداد باشد. پس انجام چنين عمليات بزرگي در سياستهاي جنگي ما وجود داشت. مصطفي مانيانفر از رزمندگاني كه در عمليات كربلاي4 به عنوان نيروي پشتيبان غواصها عمل ميكرد، شرايط آن روزهاي جبهه و آمادگي نيروها براي اجراي عمليات را چنين بيان ميكند: ما هر سال آمادگي انجام يك عمليات بزرگ را داشتيم. عمليات ثامنالائمه(ع) پنجم مهر بعد از رفتن بنيصدر انجام شد. تا پيش از آن در عملياتهايمان تعداد نيروهايمان زياد نبود. از ثامنالائمه به بعد عملياتهايمان دهها برابر بزرگتر شد.
بعد از ثامنالائمه عملياتهاي طريقالقدس، فتحالمبين، بيتالمقدس و رمضان را داشتيم. به همين دليل نيروها هر ماه آمادگي انجام يك عمليات بزرگ را داشتند. بعد از يك مدت كه عملياتهاي بدر، خيبر، والفجر مقدماتي و والفجر4 انجام شد انجام عملياتهاي بزرگمان به زمستان موكول شد. بيشتر عملياتهايمان هم در جنوب و در پاييز و زمستان انجام ميشد. به همين لحاظ در همين تاريخ ما آمادگي انجام چنين عملياتي را داشتيم.
سريعترين عقبنشيني نيروها
سرانجام شامگاه سوم دي ماه 1365 عمليات كربلاي4 آغاز شد. اهداف عمليات بزرگ بود و قرار بود در جريان اين عمليات، ايران دست بالا را در جنگ بگيرد. با پيروزي در اين عمليات شبه جزيره فاو كاملاً آزاد شده و موقعيت ايران در خليج فارس بيش از پيش تقويت ميشد اما عمليات طبق برنامه پيش نرفت و نيروها خيلي زود مجبور به عقبنشيني شدند.
سيدصالح موسوي از رزمندگان واحد ضد زره لشكر وليعصر(عج) درباره آمادگي نيروهاي خودي و دشمن به «جوان» ميگويد: تقريباً سه ماه قبل از انجام عمليات همه براي آمادهسازي نيروها، پشتيباني و تداركات در تكاپو بودند. به نوعي همه خودشان را براي انجام يك عمليات بزرگ مهيا ميكردند. منطقه وسيعي از جزيره مينو تا امالرصاص محور عملياتي بود. آمادگي انجام عملياتي از اين بزرگتر را هم داشتيم منتها با لو رفتن عمليات دشمن دستمان را خوانده بود. ما آمادگي بالايي براي اجراي عمليات داشتيم ولي همان شب عمليات فهميديم عمليات موفق نخواهد بود. چون دشمن آماده بود و از نحوه قرارگيري و حضورش در خط مشخص بود كه كاملاً در جريان انجام عمليات است. موسوي ادامه ميدهد: شروع تا پايان عمليات خيلي كم طول كشيد. ميتوان گفت ما در اين عمليات سريعترين عقبنشيني را در طول جنگ داشتيم و در عرض 16 ساعت مجبور به عقبنشيني شديم. تمام محورها و عقبهمان را دشمن زد. شيميايي زد و شب از شدت آتش مثل روز روشن شده بود. دشمن تمام عقبهمان را زد.
پيشروي غواصها
لو رفتن عمليات كربلاي 4 شرايط سختي را براي رزمندگان رقم ميزند. آگاهي دشمن از عملكرد نيروي ايراني ابتكار عمل را از رزمندگان ميگيرد. مقابله عراقيها به حدي زياد بود كه اجازه انجام كار زيادي را نميداد.
سرخيلي با تأييد لو رفتن عمليات كربلاي4 بيان ميكند: عمليات كه موفقيتآميز نبود. لو رفتن عمليات به عوامل مختلفي بستگي دارد كه شنود و جاسوسي شاملش ميشود. دشمن هم وسيلههاي مختلفي براي استراقسمع داشت. ما هم وقتي اصل غافلگيري را رعايت نكنيم دشمن متوجه ميشود.
محمود نجيمي از رزمندگان لشكر 14 امام حسين(ع) در گفتوگو با «جوان» با اشاره به فعاليت ستون پنجم در جريان عمليات ميگويد: ما در شناساييهايمان چند نفر مفقودالاثر داشتيم. نيرويي كه در شناسايي گم شود يعني يا اسير شده يا شهيد. يكي از دوستان خودم حين شناسايي براي اين عمليات مفقود شد. ما وقتي منطقه دشمن را ديدهباني كرديم همانجا فهميديم عمليات لو رفته است. عراقيها آن سمت چشم انتظار ما بودند. هر چند نيروها مجبور به عقبنشيني ميشوند ولي غواصها كه به عنوان خطشكن جلوتر از ساير نيروها حركت و عمل ميكنند و با پيشرويشان به دل دشمن ميروند. با عقبنشيني نيروهاي پشتيبان، كار براي غواصها سخت ميشود و بسياري از آنها در جريان عمليات به شهادت ميرسند.
مانيانفر كه از نيروهاي پشتيبانكننده غواصها در جريان عمليات بوده شرح حوادثي كه براي آنها افتاد را اينگونه تشريح ميكند: بلافاصله كه عمليات شروع شد دشمن هم شروع به مقابله كرد. با تمام اين درگيريها ما عمليات را ادامه داديم و در روز بعد عمليات من باز شاهد عبور غواصهايمان بودم. پشت سنگرمان آتش دشمن خيلي سنگين بود و با هواپيما و رگبار ما را ميزد. شدت حملات آنقدر زياد بود كه ساعت 9 صبح 20 متر جلوتر را از شدت گردوخاك و دود نميشد ديد. خيلي از غواصان قبل از اينكه وارد آب شوند مجروح و شهيد ميشدند. غواصان در عملياتها مثل يك نيروي عادي خطشكن هستند. حالا در عملياتهاي آبي غواصان كار خطشكني را انجام ميدهند. چون اول بايد از آب عبور كرد تا بتوان با خط مقدم دشمن درگير شد.
نجيمي هم عملكرد غواصها را چنين بازگو ميكند: غواصها پيش از شروع عمليات فكر همه چيز را كرده بودند. پليكاهايي به لولههايي كه به دهانشان وصل ميكنند زده بودند تا دشمن آنها را نبيند. حتي براي استتار گوني به سرشان كرده بودند. با حركت غواصهايمان در آب تيربارهاي دشمن شروع به كار كرد. باز بچهها با اين وضعيت خط را شكستند. ما هنگام خط شكستن زياد شهيد نداديم. وقتي مشكلاتمان شروع شد كه پايمان را به ساحل دشمن گذاشتيم. ارتش عراق عصرش با هواپيما اعلاميه و اماننامه پخش كرد كه بياييد پناهنده ما شويد و هر كس اين اماننامه را داشته باشد نيروهاي عراقي به خوبي از او پذيرايي خواهند كرد. وقتي ميخواستيم به بلجانيه برويم موفق نشديم به ناچار به امالرصاص رفتيم. آنقدر آتش در امالرصاص زياد بود كه نياز به نشانهگيري نبود. وقتي تير را شليك ميكرديد به يكي از نيروهاي عراقي ميخورد. حساب كنيد چقدر نيرو در اين جزاير بود. رودخانه از فشنگ رسام قرمز شده بود. گداخته تيرهاي رسام را پشت سر هم ميديديم. البته از عراقيها تلفات زيادي گرفتيم. وقتي ما به امالرصاص رسيديم غواصان خط را شكسته بودند و ما از پشت سرشان وارد شديم.
دريچهاي براي كربلاي5
نجيمي درباره اينكه آيا با همان تعداد نيرو امكان ادامه عمليات بود، به «جوان» ميگويد: نه امكانش نبود. ما مهمات نداشتيم. منطقه هم محدود بود و نميتوانستيم در جزاير بمانيم. مشكل پشتيباني هم داشتيم. موقعي كه به امالرصاص رسيديم مهمات نداشتيم. با كمبود مهمات روبهرو بوديم و عراقيها خيلي زياد بودند و نفرات ما كم بود. ما در گام اول موفق شديم اما در گامهاي بعدي موفق نشديم. با چنين وضعيتي خط شكسته شد. ما نتوانستيم بايستيم چون يك قسمت از جبههمان نتوانست عمليات كند. وقتي بچهها خط را شكستند غواصان در كنار گردانهاي پياده در منطقه باقي ماندند. وقتي وارد خط دشمن شديم هر سنگري كه براي چهار تا عراقي بود 10 عراقي داخلش بود. خط شكسته شد. حتي گام دوميها هم پشت سرشان وارد شد. تا دو شب لشكر ما در امالرصاص ماند. بعضي از يگانها هم همين كار را كردند. در جزيره سهيل و امالرصاص ماندند فقط نشد در جزيره بلجانيه بمانند. پيكر شهيدان روي سيمخاردارها و در منطقه دشمن باقي مانده بود. من وقتي از جزيره امالرصاص به عقب ميآمدم تعداد زيادي از شهدا را ديدم كه روي هم افتاده بودند. دشمن وقتي منطقه را آزاد ميكند پيكر شهدا را يكجا جمع و جايي خاك ميكند و يك تابلو هم بالايشان ميزند. غواصاني كه در كربلاي 4 اسير شدند ميگويند عراقيهايي كه در خط اول ما را اسير گرفتند شيعه بودند و با ما برخورد خوبي داشتند. وقتي عقب آوردند و به بعثيها دادند بدجوري ما را كتك زدند. همين طور كه عقبتر ميرفتند فشار و سختي بر آنها بيشتر ميشد. در كربلاي 4 ما موفق نشديم ولي از دشمن هم تلفات زيادي گرفتيم.
جعفر يوسفي كه در عمليات كربلاي ۴ به عنوان غواص حضور داشت، بيان ميكند: تعدادي از غواصان به مقصد رسيدند. از دو گرداني كه قرار بود به جزيره ماهي برسد تنها يك دسته از يك گردان به جزيره رسيد. عراقيها چند كار قابل توجه تاكتيكي در منطقه انجام داده بودند. اول اينكه در طول ۶۰ تا ۷۰ متر از ساحل تمام نيزارها را از بين برده بودند تا جايي براي پناه گرفتن وجود نداشته باشد. همچنين خورشيديهاي بلندي را در آب گذاشته بودند. آنها همچنين هيچگونه سلاح كوچكي در خط نداشتند و چون ميدانستند غواصها تنها با كلاشينكف، نارنجك و آرپيجي به ساحل ميرسند با سلاحهاي سنگين كاليبر بالا آنها را هدف ميگرفتند.
سيدصالح موسوي هم توضيح ميدهد كه خيلي از اين غواصها در همان آب به شهادت رسيدند و تعدادي ديگر را كه عراقيها در خشكي منتظرشان بودند، گرفتند و يكجا شهيد كردند.
با وجود تمام سختيهايي كه رزمندگان در جريان عمليات كربلاي4 متحمل شدند، اين عمليات دريچهاي براي انجام عمليات بزرگ كربلاي5 شد. صدام نام اين عمليات را «دروي عظيم» گذاشت و پس از آن جشن گرفت و به حج رفت. اما كربلاي ۴ باعث شد تا بعثيها فكر انجام عمليات بزرگتري توسط ايران به ذهنشان خطور نكند.
سرخيلي نتايج عمليات كربلاي4 را چنين برميشمارد: وقتي ما كربلاي4 را از شلمچه انجام داديم استحكامات عراق در شلمچه شرق به غرب و رو به خرمشهر بود. فكر ميكرد ما از جاده شلمچه مستقيم ميآييم. اما ما در كربلاي5 از شمال به جنوب عمل كرديم و تأسيسات و استحكامات دشمن پشتمان واقع شد. اين يكي از راهكارهاي بكري بود كه از تجربه كربلاي4 به دست آمده بود. عراق اينجا بايد شمال به جنوب با ما ميجنگيد. بنابراين آن استحكامات جلوي ما نبود و يكي از موانع از پيشرويمان برداشته شده بود و ما در كربلاي5 موفقتر عمل كرديم.
سال 1365 بهعنوان سال سرنوشت جنگ ناميده شده بود و همه منتظر انجام عملياتي بزرگ در اين سال بودند. بالاخره با فرارسيدن اولين روزهاي زمستان، لحظه سرنوشتساز براي انجام عملياتي بزرگ فراميرسد.
عباس سرخيلي فرمانده زرهي تيپ 72 محرم در گفتوگو با «جوان» استراتژي ايران در آن سالها را اينگونه تشريح ميكند: آمادگي رزمندگان براي انجام عملياتي بزرگ در آن سال موضوعيت داشت. ما بايد در نقاط حساس دشمن عمليات انجام ميداديم. نقاط حساس دشمن يا در جنوب بود كه بايد بصره يا العماره را ميگرفتيم؛ يا از غرب و سمت قصرشيرين بود كه به بغداد ميرسيد. طبيعتاً دسترسي به بغداد مشكل بود و ما بايد به نقطهاي در جنوب كه منتهي به شهر بصره ميشد، فشار ميآورديم. بنابراين موضوعيت داشت كه ما در شرق بصره عمليات انجام بدهيم. از قبل هم اين موضوع وجود داشت. بعد از بيتالمقدس ما عمليات رمضان را به همين منظور انجام داديم كه شرق بصره را بگيريم. ميخواستيم نقطه مهمي از عراق را بگيريم تا دنيا متوجه قدرتمان شود. اين استراتژياي بود كه مسئولان مشخص كرده بودند. هرچند فرمان امام جنگ، جنگ تا رفع فتنه بود اما برخي از مسئولان، جنگ تا يك عمليات بزرگ را تعقيب ميكردند. حالا اين عمليات بزرگ ميتوانست شرق بصره يا بغداد باشد. پس انجام چنين عمليات بزرگي در سياستهاي جنگي ما وجود داشت. مصطفي مانيانفر از رزمندگاني كه در عمليات كربلاي4 به عنوان نيروي پشتيبان غواصها عمل ميكرد، شرايط آن روزهاي جبهه و آمادگي نيروها براي اجراي عمليات را چنين بيان ميكند: ما هر سال آمادگي انجام يك عمليات بزرگ را داشتيم. عمليات ثامنالائمه(ع) پنجم مهر بعد از رفتن بنيصدر انجام شد. تا پيش از آن در عملياتهايمان تعداد نيروهايمان زياد نبود. از ثامنالائمه به بعد عملياتهايمان دهها برابر بزرگتر شد.
بعد از ثامنالائمه عملياتهاي طريقالقدس، فتحالمبين، بيتالمقدس و رمضان را داشتيم. به همين دليل نيروها هر ماه آمادگي انجام يك عمليات بزرگ را داشتند. بعد از يك مدت كه عملياتهاي بدر، خيبر، والفجر مقدماتي و والفجر4 انجام شد انجام عملياتهاي بزرگمان به زمستان موكول شد. بيشتر عملياتهايمان هم در جنوب و در پاييز و زمستان انجام ميشد. به همين لحاظ در همين تاريخ ما آمادگي انجام چنين عملياتي را داشتيم.
سريعترين عقبنشيني نيروها
سرانجام شامگاه سوم دي ماه 1365 عمليات كربلاي4 آغاز شد. اهداف عمليات بزرگ بود و قرار بود در جريان اين عمليات، ايران دست بالا را در جنگ بگيرد. با پيروزي در اين عمليات شبه جزيره فاو كاملاً آزاد شده و موقعيت ايران در خليج فارس بيش از پيش تقويت ميشد اما عمليات طبق برنامه پيش نرفت و نيروها خيلي زود مجبور به عقبنشيني شدند.
سيدصالح موسوي از رزمندگان واحد ضد زره لشكر وليعصر(عج) درباره آمادگي نيروهاي خودي و دشمن به «جوان» ميگويد: تقريباً سه ماه قبل از انجام عمليات همه براي آمادهسازي نيروها، پشتيباني و تداركات در تكاپو بودند. به نوعي همه خودشان را براي انجام يك عمليات بزرگ مهيا ميكردند. منطقه وسيعي از جزيره مينو تا امالرصاص محور عملياتي بود. آمادگي انجام عملياتي از اين بزرگتر را هم داشتيم منتها با لو رفتن عمليات دشمن دستمان را خوانده بود. ما آمادگي بالايي براي اجراي عمليات داشتيم ولي همان شب عمليات فهميديم عمليات موفق نخواهد بود. چون دشمن آماده بود و از نحوه قرارگيري و حضورش در خط مشخص بود كه كاملاً در جريان انجام عمليات است. موسوي ادامه ميدهد: شروع تا پايان عمليات خيلي كم طول كشيد. ميتوان گفت ما در اين عمليات سريعترين عقبنشيني را در طول جنگ داشتيم و در عرض 16 ساعت مجبور به عقبنشيني شديم. تمام محورها و عقبهمان را دشمن زد. شيميايي زد و شب از شدت آتش مثل روز روشن شده بود. دشمن تمام عقبهمان را زد.
پيشروي غواصها
لو رفتن عمليات كربلاي 4 شرايط سختي را براي رزمندگان رقم ميزند. آگاهي دشمن از عملكرد نيروي ايراني ابتكار عمل را از رزمندگان ميگيرد. مقابله عراقيها به حدي زياد بود كه اجازه انجام كار زيادي را نميداد.
سرخيلي با تأييد لو رفتن عمليات كربلاي4 بيان ميكند: عمليات كه موفقيتآميز نبود. لو رفتن عمليات به عوامل مختلفي بستگي دارد كه شنود و جاسوسي شاملش ميشود. دشمن هم وسيلههاي مختلفي براي استراقسمع داشت. ما هم وقتي اصل غافلگيري را رعايت نكنيم دشمن متوجه ميشود.
محمود نجيمي از رزمندگان لشكر 14 امام حسين(ع) در گفتوگو با «جوان» با اشاره به فعاليت ستون پنجم در جريان عمليات ميگويد: ما در شناساييهايمان چند نفر مفقودالاثر داشتيم. نيرويي كه در شناسايي گم شود يعني يا اسير شده يا شهيد. يكي از دوستان خودم حين شناسايي براي اين عمليات مفقود شد. ما وقتي منطقه دشمن را ديدهباني كرديم همانجا فهميديم عمليات لو رفته است. عراقيها آن سمت چشم انتظار ما بودند. هر چند نيروها مجبور به عقبنشيني ميشوند ولي غواصها كه به عنوان خطشكن جلوتر از ساير نيروها حركت و عمل ميكنند و با پيشرويشان به دل دشمن ميروند. با عقبنشيني نيروهاي پشتيبان، كار براي غواصها سخت ميشود و بسياري از آنها در جريان عمليات به شهادت ميرسند.
مانيانفر كه از نيروهاي پشتيبانكننده غواصها در جريان عمليات بوده شرح حوادثي كه براي آنها افتاد را اينگونه تشريح ميكند: بلافاصله كه عمليات شروع شد دشمن هم شروع به مقابله كرد. با تمام اين درگيريها ما عمليات را ادامه داديم و در روز بعد عمليات من باز شاهد عبور غواصهايمان بودم. پشت سنگرمان آتش دشمن خيلي سنگين بود و با هواپيما و رگبار ما را ميزد. شدت حملات آنقدر زياد بود كه ساعت 9 صبح 20 متر جلوتر را از شدت گردوخاك و دود نميشد ديد. خيلي از غواصان قبل از اينكه وارد آب شوند مجروح و شهيد ميشدند. غواصان در عملياتها مثل يك نيروي عادي خطشكن هستند. حالا در عملياتهاي آبي غواصان كار خطشكني را انجام ميدهند. چون اول بايد از آب عبور كرد تا بتوان با خط مقدم دشمن درگير شد.
نجيمي هم عملكرد غواصها را چنين بازگو ميكند: غواصها پيش از شروع عمليات فكر همه چيز را كرده بودند. پليكاهايي به لولههايي كه به دهانشان وصل ميكنند زده بودند تا دشمن آنها را نبيند. حتي براي استتار گوني به سرشان كرده بودند. با حركت غواصهايمان در آب تيربارهاي دشمن شروع به كار كرد. باز بچهها با اين وضعيت خط را شكستند. ما هنگام خط شكستن زياد شهيد نداديم. وقتي مشكلاتمان شروع شد كه پايمان را به ساحل دشمن گذاشتيم. ارتش عراق عصرش با هواپيما اعلاميه و اماننامه پخش كرد كه بياييد پناهنده ما شويد و هر كس اين اماننامه را داشته باشد نيروهاي عراقي به خوبي از او پذيرايي خواهند كرد. وقتي ميخواستيم به بلجانيه برويم موفق نشديم به ناچار به امالرصاص رفتيم. آنقدر آتش در امالرصاص زياد بود كه نياز به نشانهگيري نبود. وقتي تير را شليك ميكرديد به يكي از نيروهاي عراقي ميخورد. حساب كنيد چقدر نيرو در اين جزاير بود. رودخانه از فشنگ رسام قرمز شده بود. گداخته تيرهاي رسام را پشت سر هم ميديديم. البته از عراقيها تلفات زيادي گرفتيم. وقتي ما به امالرصاص رسيديم غواصان خط را شكسته بودند و ما از پشت سرشان وارد شديم.
دريچهاي براي كربلاي5
نجيمي درباره اينكه آيا با همان تعداد نيرو امكان ادامه عمليات بود، به «جوان» ميگويد: نه امكانش نبود. ما مهمات نداشتيم. منطقه هم محدود بود و نميتوانستيم در جزاير بمانيم. مشكل پشتيباني هم داشتيم. موقعي كه به امالرصاص رسيديم مهمات نداشتيم. با كمبود مهمات روبهرو بوديم و عراقيها خيلي زياد بودند و نفرات ما كم بود. ما در گام اول موفق شديم اما در گامهاي بعدي موفق نشديم. با چنين وضعيتي خط شكسته شد. ما نتوانستيم بايستيم چون يك قسمت از جبههمان نتوانست عمليات كند. وقتي بچهها خط را شكستند غواصان در كنار گردانهاي پياده در منطقه باقي ماندند. وقتي وارد خط دشمن شديم هر سنگري كه براي چهار تا عراقي بود 10 عراقي داخلش بود. خط شكسته شد. حتي گام دوميها هم پشت سرشان وارد شد. تا دو شب لشكر ما در امالرصاص ماند. بعضي از يگانها هم همين كار را كردند. در جزيره سهيل و امالرصاص ماندند فقط نشد در جزيره بلجانيه بمانند. پيكر شهيدان روي سيمخاردارها و در منطقه دشمن باقي مانده بود. من وقتي از جزيره امالرصاص به عقب ميآمدم تعداد زيادي از شهدا را ديدم كه روي هم افتاده بودند. دشمن وقتي منطقه را آزاد ميكند پيكر شهدا را يكجا جمع و جايي خاك ميكند و يك تابلو هم بالايشان ميزند. غواصاني كه در كربلاي 4 اسير شدند ميگويند عراقيهايي كه در خط اول ما را اسير گرفتند شيعه بودند و با ما برخورد خوبي داشتند. وقتي عقب آوردند و به بعثيها دادند بدجوري ما را كتك زدند. همين طور كه عقبتر ميرفتند فشار و سختي بر آنها بيشتر ميشد. در كربلاي 4 ما موفق نشديم ولي از دشمن هم تلفات زيادي گرفتيم.
جعفر يوسفي كه در عمليات كربلاي ۴ به عنوان غواص حضور داشت، بيان ميكند: تعدادي از غواصان به مقصد رسيدند. از دو گرداني كه قرار بود به جزيره ماهي برسد تنها يك دسته از يك گردان به جزيره رسيد. عراقيها چند كار قابل توجه تاكتيكي در منطقه انجام داده بودند. اول اينكه در طول ۶۰ تا ۷۰ متر از ساحل تمام نيزارها را از بين برده بودند تا جايي براي پناه گرفتن وجود نداشته باشد. همچنين خورشيديهاي بلندي را در آب گذاشته بودند. آنها همچنين هيچگونه سلاح كوچكي در خط نداشتند و چون ميدانستند غواصها تنها با كلاشينكف، نارنجك و آرپيجي به ساحل ميرسند با سلاحهاي سنگين كاليبر بالا آنها را هدف ميگرفتند.
سيدصالح موسوي هم توضيح ميدهد كه خيلي از اين غواصها در همان آب به شهادت رسيدند و تعدادي ديگر را كه عراقيها در خشكي منتظرشان بودند، گرفتند و يكجا شهيد كردند.
با وجود تمام سختيهايي كه رزمندگان در جريان عمليات كربلاي4 متحمل شدند، اين عمليات دريچهاي براي انجام عمليات بزرگ كربلاي5 شد. صدام نام اين عمليات را «دروي عظيم» گذاشت و پس از آن جشن گرفت و به حج رفت. اما كربلاي ۴ باعث شد تا بعثيها فكر انجام عمليات بزرگتري توسط ايران به ذهنشان خطور نكند.
سرخيلي نتايج عمليات كربلاي4 را چنين برميشمارد: وقتي ما كربلاي4 را از شلمچه انجام داديم استحكامات عراق در شلمچه شرق به غرب و رو به خرمشهر بود. فكر ميكرد ما از جاده شلمچه مستقيم ميآييم. اما ما در كربلاي5 از شمال به جنوب عمل كرديم و تأسيسات و استحكامات دشمن پشتمان واقع شد. اين يكي از راهكارهاي بكري بود كه از تجربه كربلاي4 به دست آمده بود. عراق اينجا بايد شمال به جنوب با ما ميجنگيد. بنابراين آن استحكامات جلوي ما نبود و يكي از موانع از پيشرويمان برداشته شده بود و ما در كربلاي5 موفقتر عمل كرديم.
منبع : روزنامه جوان