شهدايي كه براي اثبات غربتشان همين بس كه راوي چنداني براي همكلامي ندارند. شهيد دانشآموز مصطفي عباسي مقدم، يكي از همين شهداست. آنچه در پي ميآيد روايتي است از زندگي تا شهادتش از ميان خاطرات دوستان و بستگان شهيد.
دانشآموزي نخبه
مصطفي از همان كودكي آرام و سرشار از هوش و ذكاوت بود، به طوري كه از پنج سالگي وارد دبستان شد. او در اوج انقلاب هر شب به پشت بام ميرفت و با صداي بلند عليه رژيم طاغوت شعار ميداد و روزها در تظاهرات پا به پاي مردم حضوري فعالانه داشت. اگر فرصتي پيدا ميكرد، بلافاصله كتابي دست ميگرفت و مشغول مطالعه ميشد. در كنار درس و مدرسه شش ماه هم مشغول تحصيل در علوم حوزوي شد. مديرحوزه به پدرش گفته بود كه اين پسر با اين هوش سرشارش آيندهاي روشن خواهد داشت. 17 سالش كه شد با تلاش فراوان و پول تو جيبيهاي خودش و دوستانش كتابخانهاي در محل زندگياش ايجاد و فرهنگ امانت دادن كتاب را در محله باب كردند.
كاسه آبي كه پشت سرش ريخته نشد
مصطفي عاشق شهادت بود يك بار روبهروي مادرش نشست و گفت مادر دعا كن كه من زودتر شهيد شوم. قول ميدهم كه روز قيامت در محضر زهرا(س) شما را شفاعت كنم. هميشه ميگفت: مادر شهيد بودن افتخار است. پدر و مادر شهدا همواره سربلند هستند. آخرين باري كه رفت جبهه از مادر خواست جلوي همسايهها بدرقهاش نكنند و كاسه آبي پشت سرش نپاشند. مدام ميگفت يك ماه بيشتر در جبهه نميمانم و بر ميگردم. خانواده از اين حرفش بسيار تعجب كردند.
با آغاز جنگ ديگر آرام و قرار نداشت
با آغاز جنگ تحميلي براي ماندن آرام و قرار نداشت، تمام ذهنش متوجه جبهه شده بود. يك روز از طرف مدرسه خانواده را خواستند و گفتند: اين مصطفي مصطفاي هميشگي نيست. حواسش به درس و تكاليفش نيست. خودش به مديران مدرسه گفته بود خانواده تقصيري ندارند همه حواسم به جبهه است. اينقدر اصرار كرد تا با رفتنش به جبهه موافقت كردند. وقتي از جبهه بر ميگشت ديگر شبها روي رختخواب نميخوابيد. ميگفت بچهها در جبهه روي خاك ميخوابند، حالا من روي فرش و جاي گرم بخوابم؟! وقتي دوستانش به شهادت ميرسيدند ميآمد و به مادر ميگفت: مادر تو دلت به رفتن من راضي نيست. اگر راضي بودي تا حالا من هم مثل بقيه دوستانم كه جلوي چشمم شهيد ميشوند شهيد شده بودم. سومين باري كه راهي شد، پدرش از او خواست كه ديگر جبهه نرود و خودش جاي او را در جبهه بگيرد. اما مصطفي به پدر گفت: حضور من در جبهه بهتر ميتواند به جنگ، مقاومت و اسلام كمك كند. اگر شما شهيد شويد شما چند نان خور براي دولت باقي ميگذاريد كه بايد برايشان دولت هزينه كند آن هم از بيتالمال. اگر من شهيد شوم خودم هستم و خودم خرجي براي دولت ندارم.
25 بهمن راهي شد و 25 اسفند سال 1363 به شهادت رسيد. مصطفي در خط مقدم آنطور كه ميخواست شهيد شد. او در عمليات بدر در شرق دجله آسماني شد.