سيماي ماهگون
«يك سرگرد ارتشي كه بعد فهميديم او اهل آشخانه است. او به ميل خود به صورت بسيجي در مجموعه شهيد چمران فعاليت ميكرد. بنده ديده بودم او را مكرر. يك شب همراه مرحوم چمران نشسته بوديم و در مورد مسائل روز، مسائل جبهه و مسائلي كه فردا داشتيم حرف ميزديم. ديدم در باز شد. شهيد رستمي وارد شد. چندين روز بود كه من او را نديده بودم. ديدم سرتاپاش گلآلود است. اين پوتينش گلآلود، بدنش خاكآلود، صورتش خسته، ريشش بلند. اما چهرهاش را كه نگاه كردم ديدم مثل ماه اين چهره ميدرخشد. نوراني بود. روزهاي قبل من نديده بودم اين نورانيت را. رفته بود در يك منطقه عملياتي فعاليت زيادي كرده بود و حالا آمده بود و ميخواست گزارش بدهد. بعد از چندي هم به شهادت رسيد.»
مقام معظم رهبري خاطره جالبي از شهيد رستمي تعريف كرده بودند. از نورانيت پيش از شهادتش و صفاي اين سرگرد بسيجي ارتش كه شيفته چمران شد و به خاطر اينكه در شرايط شروع جنگ، خدمت در ستاد جنگهاي نامنظم را بهتر ديد، بدون اينكه مأموريتي از ارتش بگيرد، داوطلبانه به ستاد آمد و از آن روز به بعد هم طبق قانون نظام، حقوق ماهانهاش از سوي ارتش لغو شد. ايرج رستمي سال 1320 در شهر آشخانه در شمال غربي استان خراسان شمالي به دنيا آمد. دوران تحصيل خود را با موفقيت در آشخانه طي كرد و پس از پايان دوران تحصيل مقدماتي، راهي دوره سربازي در مشهد مقدس شد. رستمي بعد از اتمام دوران سربازي به ارتش پيوست و به نيروي هوابرد شيراز منتقل و همزمان با خدمت در ارتش موفق به اخذ ديپلم شد و توانست به دانشگاه افسري نيز راه پيدا كند.
درخشش و بالندگي ايرج رستمي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي رخ داد. با گسترش دامنه آتش فتنه داخلي از سوي ضد انقلاب در كردستان، نيروهاي ارتش به مرزهاي غربي و شمالغربي اعزام شدند و در آنجا مسير تازهاي در زندگي شهيد رستمي رقم خورد، چراكه رشادتهايش از ديد دكتر مصطفي چمران دور نماند و اين امر سبب آغاز يك دوستي عميق بين اين دو شد.
آموزش ستاد جنگهاي نامنظم
شهيد ايرج رستمي به همراه دكتر چمران در كردستان مجروح و براي مداوا به تهران منتقل شد كه دوره درمانش 9 ماه به طول انجاميد. وي بعد از بهبودياش كه تقريبا مصادف با شروع جنگ تحميلي شده بود، راهي جبههها شد و پس از مدتي به دستور شهيد چمران مركز آموزش نيروهاي ستاد جنگهاي نامنظم را راهاندازي كرد و مسئوليت آن مركز (درب خزينه) از سوي شهيد چمران بر عهده او گذاشته شد.
با شكلگيري مركز آموزش به منطقه رفت و با طرحريزي چندين عمليات در منطقه، ضربات سختي بر دشمن وارد آورد. در جريان هجوم دشمن به سمت سوسنگرد، رزمندگان ستاد جنگهاي نامنظم، دهلاويه را كه روستايي است در غرب سوسنگرد، خط مقدم خود قرار دادند. مدافعان دهلاويه 10 روز سرسختانه در برابر دشمن مقاومت كردند تا اينكه در روز 24 آبان 1359 دشمن با اشغال دهلاويه خود را به سوسنگرد رساند.
پس از شكستن حصر سوسنگرد، جاده دهلاويه و مرز چزابه در تصرف عراق بود. براي آزادسازي روستا و جاده دهلاويه، عملياتي در ساعت 4:30 بامداد 60/3/26 با تلاش نيروهاي ستاد جنگهاي نامنظم و نيروهاي سپاه به فرماندهي «ايرج رستمي» از دو محور روستاي دهلاويه انجام گرفت و منجر به آزادي دهلاويه و عقب راندن دشمن تا يك كيلومتر بعد از دهلاويه شد.
سرانجام در بامداد 31 خرداد 1360 در حالي كه «ايرج رستمي» و همرزمانش درگيري سختي با دشمن بعثي داشتند، بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن در منطقه دهلاويه به درجه رفيع شهادت نائل شد.
عاشق و معشوق در پي هم
شهيد چمران پس از اطلاع از موضوع شهادت ايرج رستمي سريع خود را به منطقه رساند و در مورد شهيد «ايرج رستمي» گفت: خدا «رستمي» را دوست داشت و برد، اگر ما را هم دوست داشته باشد ميبرد كه اين دوري زياد طول نكشيد و «چمران» در همان محل شهادت شهيد «ايرج رستمي» با اصابت گلوله خمپاره60 به شدت مجروح شد و حين انتقال به بيمارستان به شهادت رسيد و به همسنگر خود پيوست.