پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته شروع به فعالیت کرد و در فروردین ماه 58 به عضویت سپاه پاسداران درآمد. تپههای کردستان، بازی دراز و مناطق عملیاتی جنوب کشور در نخستین روزهای جنگ تحمیلی تا لحظه شهادتش شاهد رشادتهای او است. سرانجام او در تاریخ 13 مرداد 1362 در عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران در سمت فرماندهی تیپ 10 سیدالشهدا (ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
همرزم شهید روایت کرد: زمانی که حاجی (علیرضا) میگفت میخواهیم تپههای شهدا را بگیریم. چه کسی میآید؟ همه پیش قدم میشدند. خودش هم نفر اول بود که راهی عملیات میشد. وقتی منطقه خاص باشد و فرمانده مقتدر، قطعا نیروها هم همانگونه خواهند بود. زمانی که دستش آسیبمیبیند، دستش را داخل جیبش میگذارد. با وجود اینکه خون از دستش جاری بود، عملیات را ادامه داده و نیروها را هدایت میکند.
در عملیات والفجر 2 در پایین تپه مسئولیت مهندسی را بر عهده داشتم. آنجا بودم که خبر شهادت حاج علی را شنیدم. هر چه گشتیم پیکرش را پیدا نکردیم. روز سوم نوبت ما شد تا برای کشیدن خطوط مهندسی بالای تپه برویم. عباس قهرودی به من گفت که بالای تپه برای عراقها کمین بذاریم. از عباس که جدا شدم، پیکر حاج علی را دیدم. کفش مخصوصی داشت. زیپ و یک نخ به آن وصل بود. با تسبیحی در دست که نیمی از آن گذشته بود به آسمان الهی وصل شد.«
همرزم دیگر شهید موحددانش که در ماموریت لبنان او را همراهی کرد، روایت میکند: «وقتی به آنجا رفتیم تا حدودی جنگی در آنجا نبود. او معتقد بود جنگ ما اینجا تبلیغات اسلام و انقلاب اسلامی است.
چون به عربی مسلط بود، به مردم و نیروهای مسلح از ستمشاهیهای رژیم پهلوی و وابستگی به بیگانگان میگفت. او همچنین بر روی مسئله اسرائیل تاکید میکرد.»