عملیات رمضان بعد از نبرد آزادسازی خرمشهر انجام شد. در حقیقت عملیات آزادسازی خرمشهر، کمر عراق را شکست و طی آن، قدرت نظامی و روحی سربازان عراقی به اندازهی قابل توجهی سقوط کرد.
فرماندهی کل نیروهای عراق متوجه دگرگونی اوضاع شد و سعی کرد دستور عقبنشینی قوای عراقی را به مرزها صادر کند؛ ولی باز هم مناطقی از جمهوری اسلامی را که اهمیت سوق الجیشی داشتند، تحت تصرف خود نگه داشت. منظور فرماندهی عراق، نشان دادن حسن نیت برای مذاکره و مصالحه با جمهوری اسلامی بود و در واقع میخواست نشان دهد که اولین شرط جمهوری اسلامی برای مذاکره که همان عقبنشینی به پشت مرزها بود، محقق شده است؛ اما حقیقت امر این بود که فرماندهی کل به ضعف و ناتوانی خود در مقابل قدرت جمهوری اسلامی ایران پی برده و این را تمامی عالم گواهی میدادند.
موضوع دیگر اینکه بهانههای شروع جنگ وآغاز تهاجم به جمهوری اسلامی کمرنگ شده و مقصر بودن عراق در جنگ برای همگان واضح و روشن شده بود.
تحلیلهای مختلف در آغاز جنگ تماما در این مطلب اشتراک داشتند که هدف عراق، براندازی حکومت جمهوری اسلامی ایران است و عناد او با انقلاب اسلامی ایران، مبنای اصلی این تهاجم بوده است.پس از آزادی خرمشهر، بند دیگری به موضعگیریها و تحلیلها اضافه شد که عبارت بود از اینکه عراق برخلاف ادعاهایش، طبلی تو خالی بیش نیست و قادسیهی صدام محکوم به شکست است. این افکار حتی در خود عراق قوت گرفت و به همین دلیل، حکومت بعثی عراق برای مبارزه با تضعیف قادسیه، هرجا سختی در جهت بیان ضعفها طرح میشد، بلافاصله آن را با حربهی اعدام خفه میکرد.
با عبور نیروهای ایرانی از مرزها و تصرف قسمتهایی از خاک عراق، خواسته حق طلبانهی جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه این تهاجمات برای تنبیه متجاوز است، جایگاه خاصی در جهان و افکار مردم جهان پیدا کرد و توانست توجیه مثبت و خاص و مناسبی برای حملههای نظامی جمهوری اسلامی ایران در خاک عراق باشد. همچنین ادامه جنگ از طرف ایرانیان، دیگر نه تنها مورد بغض نبود، بلکه دفاع از شرافت انسانی و ارزشهای بشری را تداعی میکرد. هنگامی که عراق ایرانیان را در پشت دیوارهای بصره دید، از تنها حربهای که میتوانست به کار گیرد و حمایت استکبار جهانی راجلب کند، یعنی مظلوم نمایی، استفاده کرد و با طرح ادعاهایی مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی به خاک عراق تجاوز کرده است و قصد براندازی حکومت عراق را دارد، سعی در نجات خود از مهلکه داشت. فریاد عراق، سراسر جهان را پر کرده بود که جمهوری اسلامی قصد اشغال عراق و غارت ثروت ملی آن را دارد.
کشورهای عربستان سعودی، کویت، اردن و مصر، با تمام توان، انواع کمکها را به عراق گسیل داشتند. وزیر دفاع مصر به عراق آمد و از قرارگاههای عملیات منطقه بازدید کرد و طی این بازدید پیشنهاد کرد که یک پل هوایی بین عراق و مصر برقرار شود؛ که بلافاصله این پیشنهاد به مرحلهی اجرا درآمد و ارتباط شبانهروزی هوایی بین مصر و عراق برقرار شد و تجهیزات و مهمات مورد نیاز عراق از این طریق تامین گشت. نیروهای نیز از ارتش مصر برای جنگیدن در کنار عراقیها به عراق آمدند. البته هدف مصریها کسب درآمد و جمعآوری دلار بود. هنگامی که صدام از اهداف آنان آگاه شد، دستور اعزام نیروهای مصری را به جبههی بصره صادر کرد. جبههی بصره در آن موقع بدترین و شکنندهترین جبههها بود و شدت حملات نیروهای ایرانی، تاب و توان مقاومت را از همه میگرفت. مصریها متوجه سختی شرایط شدند و دانستند که بایستی هیزم این آتش باشند. بعضی از آنان در همان روزهای اول گریختند. یکی از افسران اداری لشکر دوازدهم عراق، سرهنگ صبحی الدجیلی از فراریان مصری پرسید: «آیا میدانید مردم عراق به فراریان از جبههها ترسو میگویند؟» یکی از مصریها پاسخ داد: «ای عمو… اگر صد بار به ما بگویند ترسو، بهتر از این است که یک بار بگویند خدا بیامرز!»
شدت جنگ و فرار مصریها از جبههها باعث شد دستورالعمل جدیدی صادر شود و تأکید فرماندهی کل در دستورالعمل این بود که برخورد با مصریهای فراری از جبهه، مانند برخورد با سربازان عراقی خواهد بود و وظایف یکسان و مجازاتهای یکسان برای برخورد با متخلفان در نظر گرفته شده است.
هشتاد سرباز مصری، به علت فرار از جبهه توسط جوخههای اعدام عراق به هلاکت رسیدند و اجساد این افراد به طور جداگانه به مصر منتقل شد. این حقیقت را شیخ کشک، مبارز نابینای مصری، از مخالفان حسنی مبارک، در خطبههای نماز جمعهی مصر برای مسلمانان مصری فاش کرد و گفت: «اجساد مصریهایی که در فرودگاه قاهره تحویل شدند، همگی وضعیت مشکوکی داشتند و بر بدن آنان آثار شکنجه و تعذیب دیده میشد!»بعضی از این اسرار توسط وفیق السامرایی مدیر اطلاعات عراقی که جدیدا از عراق فرار کرده و به یکی از کشورهای خارجی پناهنده شده است، فاش شد. وی در این مورد گفته است: «تعداد زیادی زندان زیرزمینی وجود دارد که پاسداران امام خمینی و بسیجیان در آنها محبوس هستند. آنان هنوز هم در زیرزمینها محبوساند و هر روز تحت شکنجه و آزار قرار میگیرند.» این اسرار برای اولین بار فاش میشوند و حتما به چاپ خواهند رسید.
بلندگوهای تبلیغاتی عراق، در هنگام عملیات رمضان تغییر موضع دادند و همین امر، نشان دهندهی تفکر متزلزل و بی پایهی حزب بعث است. بعث عراق نیز پس از این زمان بود که به ماهیت نظام و ارتش خود پیبردند و آنها را غیر قابل اعتماد دیدند. به همین دلیل، اکثر مردم هشیار عراق، به اماکن مقدسه و عتبات عالیات رفته، در پناه اهل بیت(ع) قرار گرفتند.
بعد از عملیات رمضان، عراق، آماده و مساعد برای دگرگونی سیاسی بود و همه چیز برای تغییر ترکیب سیاسی عراق وجود داشت؛ ولی در اواخر امر، آمریکا هیئتی برای جلوگیری از تغییرات در عراق به منطقه گسیل داشت و حمایت همه جانبهی خود را برای ابقای صدام اعمال کرد و او را از جهت سیاسی و نظامی تقویت یافت و پایگاه خود را در منطقه تثبیت کرد.