به نام خدا
معناي چهارم غريب
يکي از رايج ترين معاني غربت، دور افتادن از اهل (نزديکان درجه ي اوّل) و ديار و سرزمين خويش است. صاحب کتاب شريف «مکيال المکارم» در بيان معناي غربت مي فرمايند:
« ألبعد عن الأهل و الوطن و الديار. » (1)
عزلت امام عصر عليه السّلام
از آن جايي که حضرت بقيه الله عليه السّلام به امر الهي از اهل و ديار خود کناره گيري کرده اند، «غريب» هستند و جاي خالي ايشان در ميان دوستان و نزديکانشان مشهود است. به اين کناره گيري از مردم اطلاق «عزلت» هم مي شود؛ همان طور که امام صادق عليه السّلام فرموده اند:
قطعاً صاحب اين امر غيبتي دارد و قطعاً در غيبتش عزلت (از مردم) خواهد داشت و مدينه (براي ايشان) محلّ سکونت خوبي است و سي نفر هستند که حضرت از آنها وحشتي ندارد. (2)
البتّه غيبت حضرت بدين معنا نيست که ايشان هيچ گاه بين مردم حاضر نمي شوند، بلکه اين حضور به نحوي است که با عزلت آن حضرت منافاتي ندارد. در حديث آمده است که:
(امام زمان عليه السّلام) در بين مردم رفت و آمد مي کنند و در بازارهاي ايشان راه مي روند و روي فرش هاي آنها قدم مي گذارند، ولي مردم ايشان را نمي شناسند. (3)
پس هر چند امام عليه السّلام گاهي ميان مردم حضور مي يابند، امّا محلّ سکونت خود را دور از آنها انتخاب مي کنند. بنابراين، ايشان در ميان مردم، منزل ثابت و اقامتگاه دائمي ندارند و از اين جهت، دور از اهل و ديار خويش و لذا «غريب» هستند.
اگر يکي از اعضاي خانواده به هر علّتي از ديگر اعضا جدا افتاده باشد، جاي خالي او در خانواده محسوس است؛ حتّي اگر گاهي تماسي بگيرد يا به خانواده سر بزند. همين که کسي نتواند در وطن خود و کنار نزديکانش زندگي کند، غريب افتاده است.
امام زمان عليه السّلام نيز اين چنين غربتي دارند و تنها عدّه ي معدودي مي توانند با حضرت معاشرت داشته باشند و در غيبت کبري مکان حضرت را – جز کارگزاران خاص ايشان – کسي نمي داند. (4)
سکونت امام عصر عليه السّلام در نقاط دور دست
همه ي ائمّه عليهم السّلام به سرزمين جدّشان پيامبر صلي اللّه عليه و آله و سلّم بسيار علاقه مند بودند. امام رضا عليه السّلام هنگام خروج اجباري از مدينه به طرف خراسان، چندين بار براي وداع بر سر قبر پيامبر خدا صلي اللّه عليه وآله و سلّم رفتند و هر بار با صداي بلند گريه و فغان کردند و اظهار داشتند که من در غربت مي ميرم. (5)
امام زمان عليه السّلام نيز به زندگي در مدينه و اطراف آن علاقه مند هستند؛ امّا براي محفوظ ماندن از شرّ دشمنان در محلّ دور افتاده اي سکني مي گزينند. (6) شاهد غربت حضرت مهدي عليه السّلام – به معناي اخير – عهدي است که پدر بزرگوارشان بسته اند:
به درستي که پدرم (امام حسن عسکري عليه السّلام) با من عهد کرده اند که وطني از زمين – جز مخفي ترين و دورترين جاي آن – برنگيرم، تا اين که امر خود را پوشيده سازم، و به خاطر وجود نيرنگ هاي گمراهان و منحرفان، مکان خود را از فتنه هاي امّت هاي گمراه، محفوظ بدارم. (7)
هر چند که جاي خالي امام عصر عليه السّلام در ميان مردم و دوستدارانشان مشهود است، امّا دل هاي مؤمنان واقعي همواره نزد مولايشان است و جز به ايشان قرار و آرامش ندارد. امام حسن عسکري عليه السّلام فرزند خود را در مصيبت غربت چنين تسلّي داده اند:
بدان که دل هاي اهل طاعت و اخلاص به سوي تو – همچون پرنده به آشيانش – پر مي کشد. (8)
آن چه دل هاي دوستداران حضرتش را به درد مي آورد، اين است که گل سر سبد هستي – که همگان به طفيل او زنده اند و از کنار سفره ي او روزي مي خورند – در جايگاه شايسته اش در عالم، جاي ندارد و از دوستان و نزديکان خويش هم دور افتاده است و شيعيان چاره اي جز صبر و دعا براي اين غريب دور از اهل و ديار ندارند.
پي نوشت :
1. مکيال المکارم: ج 1 ص 138.
2. غيبت نعماني: ص 188 باب 10ح41.
3. بحارالانوار: ج52 ص154.
4. غيبت نعماني: ص170 ح1.
5. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج 2 ص117.
6. خداوند متعال قادر است که ولّي خود را – بدون اين که وطنش را در مکان هاي دور افتاده قرار دهد – حفظ کند، ولي فعلاً چنين اراده نکرده است.
7. کمال الدين: ص 447.
8. کمال الدين: ص 448.
منبع: کتاب آشناي غريب
برگرفته از سايت :راسخون