به نام خدا
معناي دوم غريب
گاهي «غريب» به کسي اطلاق مي شود که از يادها رفته است؛ يعني آن چنان که شايسته ي اوست از او ياد نمي شود.
اين معنا از غربت، در مقابل «ذکر» است که گاهي قلبي و گاه، زباني است. پس فراموش شدن قلبي يا زباني منشأ غربت به معناي دوم مي باشد. اگر وليّ نعمت از نظر قلبي مورد بي توجّهي قرار گيرد و ياد او از دل ها محو شود، در حققيت، شکر قلبي نسبت به او انجام نپذيرفته است و از همين جهت، غريب مي باشد؛ چون در دل، «از ياد رفته» است. از طرفي اگر معرفت قلبي بر زبان جاري نگردد، در انجام وظيفه ي شکر زباني منعم، کوتاهي شده است و از اين جهت هم مي توان او را غريب دانست؛ چون آن چنان که بايد و شايد از او ياد نمي شود و عملاً از ياد رفته ي زباني است. ذکر زباني برخاسته از معرفت و ذکر قلبي است امّا خود، زمينه ي معرفت و ذکر قلبي را در کساني فراهم مي سازد که از شناخت منعم محروم هستند و همين معرفت، زمينه ي ياد کردن قلبي و زباني را در آنان نيز به وجود مي آورد.
البتّه ياد کردن از هر کس بايد متناسب با سطح او و در حدّ مقام و موقعيّت او باشد، در غير اين صورت به غربت او مي انجامد. به عنوان مثال، براي اداي حقّ عالم يا فقيه بايد در هنگام سخن گفتن از احکام شرعي يادي از آن فقيه به ميان آيد و اگر از همه ي فقها ياد کنند و اصلاً نامي از آن عالم نبرند، مي توان گفت آن عالم فقيه «از ياد رفته» و «غريب» است. حال اگر اين فقيه در پزشکي هم سرآمد باشد، در هنگام بحث علمي در پزشکي هم بايد از او ياد شود. پس تعدّد ياد کردن در افراد مختلف، متناسب با کمالات آنها، متفاوت خواهد بود.
ذکر هر نعمتي کاملاً بستگي به ويژگي هاي آن دارد. هر چه نعمتي بزرگ تر و فراگيرتر و نياز انسان ها به آن بيشتر باشد، انتظار مي رود که در دفعات بيشتر و به مناسبت هاي گوناگون از آن با قلب و زبان ياد شود و هر قدر در اين امر کوتاهي شود، به همان اندازه آن نعمت از يادها مي رود و «غريب» مي ماند.
چگونگي ياد کردن ها از نظر کيفي نيز متفاوت هستند. گاهي انسان وقتي از نعمتي ياد مي کند، با تمام وجود تحت تأثير آن قرار دارد؛ به طوري که با تذکر خويش، شنوندگان را نيز متأثر مي سازد. در واقع، گوينده به تناسب معرفت و محبّت خويش گاه خيلي شديد و با حرارت و گاه به صورت عادي و سطحي ياد او را در خاطر مي آورد يا به زبان جاري مي کند.
از طرف ديگر، ذکر قلبي و زباني انواع مختلف دارد؛ از جمله سرودن شعر، تأليف کتاب و مقاله، برگزاري مسابقه و… گاهي ممکن است در دل از او ياد کند، برايش دلتنگ شود، از داشتن چنين محبوبي شاد گردد و… به هر حال با دل و زبان، به روش ها و انواع مختلف مي توان از نعمتي ياد کرد.
چگونگي ياد کردن امام عصر عليه السّلام
امام زمان عليه السّلام، نعمتي هستند که جايگزين ندارند و خلأ ناشي از عدم شناخت ايشان به هيچ صورتي پر نمي شود. بنابراين، انسان عاقل و فهميده، به هر بهانه اي از امام زمان خويش ياد مي کند و مي کوشد که ايشان را فراموش نکند. البتّه اگر وليّ نعمت در قلب انسان جاي داشته باشد و دل، سراپرده ي محبّت او باشد، هيچ گاه به دست فراموشي سپرده نمي شود و انسان به صور مختلف از او ياد مي کند.
امام عصر عليه السّلام به خواست خداوند متعال، وليّ نعمت اصلي همه ي مخلوقات هستند، پس بيشترين حق را بر آنها دارند و بايد از جهت کمّ و کيف و نوع و… در بالاترين سطح ممکن از ايشان ياد شود؛ و از آن جا که ايشان واسطه ي هر نعمتي هستند هرگاه که الحمدللّه مي گوييم بايد به قلب و زبان از حضرت بقيّه اللّه اروحنا له الفداء هم قدرداني کنيم و اگر خداوند مورد حمد قرار گيرد امّا امام، مشکور نگردد، در حقيقت، شکر خداهم ادا نشده است.
حال با دقّت بررسي کنيم: آيا امام عصر عليه السّلام را در هر نعمتي که داريم و هر نقمتي که نداريم مورد شکر قرار مي دهيم؟! هيچ وقت شده بگوييم يا صاحب الزمان از شما متشکّرم هستيم که ما را حفظ فرموديد، به ما سلامتي داديد، فرزند سالم عطا کرديد و در مقابل، از هزاران بيماري و گرفتاري جلوگيري کرديد؟! آيا به فرزندان خود ياد داده ايم که قبل از تشکّر از پدر و مادر، شکر امام زمان را به جاي آورند؟! بايد بدانيم که اگر شکر ايادي نعمت ادا نشود، شکر خدا هم تحقق نيافته است. اگر امام عصر عليه السّلام ياد نشوند، در واقع خداي متعال مورد کفران قرار گرفته است.
امام زمان از ياد رفته
نعمت امام زمان عليه السّلام از همه جهت عامّ و فراگير است و همه ي مخلوقات از آن بهره جسته اند. امّا با يک نگاه کلّي به مردم جهان مي بينيم که اکثر مردم دنيا اصلاً به وجود امام عصر عليه السّلام واقف نيستند و ايشان را به عنوان وليّ نعمت نمي شناسند، تا بخواهند شکر حضرتش را به جاي آورند. از اين رو براي بيشتر مردم دنيا، ذکر امام زمان عليه السّلام موضوعاً منتفي است. اين نکته ي مهم يکي از ابعاد غربت امام عليه السّلام را نشان مي دهد.
امّا اقلّيّت شيعه که حضرتش را مي شناسند، آيا حقّ ايشان را از حيث ياد کردن به جاي مي آورند؟ در فصل قبل ديديم که بسياري از اين گروه، در معرفت به اسم امام عليه السّلام هم کمبودهايي دارند و از جهت معرفت به وصف نيز وضعيّت مناسبي ندارند. طبيعتاً وقتي در مرحله ي معرفت دچار چنين نقصاني باشند، هنگام ياد کردن هم نارسايي ايشان نمايان مي گردد.
در نهايت، عدّه ي بسيار کمي باقي مي مانند؛ يعني اقلّيّتي از آن اقلّيّت که به طور نسبي معرفت به اسم و وصف حضرت مهدي عليه السّلام دارند. حال ببينيم اين زير مجموعه ي ناچيز، چگونه ياد معروف خود را در قلب و زبان خويش، زنده نگاه مي دارند؟ و آيا امام زمان عليه السّلام براي اين عدّه بسيار اندک فراموش شده نيستند! براي يافتن پاسخ اين پرسش، مثالي از روشن ترين اوصاف امام عليه السّلام را مطرح مي کنيم تا هرکس خود به داوري بپردازد.
در بخش پيشين اشاره شد که امام رضا عليه السّلام در وصف امام معصوم فرموده اند:
«امام (در مهرباني، مانند) پدر دلسوز و مادر نيکوکار به بچّه ي کوچک است. » (1)
بايد ديد مؤمناني که امام زمان خود را به اين وصف مي شناسند، آيا ذکر و ياد مناسب با اين وصف را دارند؟ فرض کنيد پدر مهربان و يا مادر فداکاري داريم که به دليلي از ما غايب هستند؛ مثلاً مسافرت رفته اند و ما از ايشان خبري نداريم. ما چقدر از اين پدر و مادر ياد مي کنيم؟ مسلّم است که هر قدر ارتباط قلبي ما با ايشان قوي تر باشد، بيشتر از آنها ياد مي کنيم و جاي خالي آنها را بهتر و ملموس تر حس مي کنيم و هر قدر دوري ايشان طولاني تر شود، نديدن پدر و مادر براي فرزندان، عادي و طبيعي نمي شود، بلکه روز بروز درد فراق آنها رنج آورتر مي گردد. در چنين شرايطي ياد آنها نه تنها فراموش نمي شود، بلکه هر مناسبت، بهانه اي است براي فرزندان تا ياد پدر و مادر را براي خود تازه کنند و از يکديگر سراغ عزيزان خود را بگيرند. وقتي هم دور هم جمع مي شوند، غيبت پدر و مادر را بيشتر حس مي کنند و اين امر، ناراحتي ايشان را افزون تر مي سازد. بي خبر ماندن از وضعيّت پدر و مادر، سخت ترين حالتي است که براي فرزندان ممکن است پيش آيد. در اين صورت آنان متحمّل بيشترين درد و رنج مي شوند.
اين وضعيّت فرزندان مهربان نسبت به والدين دلسوز و فداکارشان است.
حال ببينيم آن چه در اين مثال بيان شد، تا چه حد بر حضرت مهدي عليه السّلام که پدر واقعي و مادر مهربان ما هستند، تطبيق مي کند، تا ميزان «از ياد رفته» بودن ايشان براي ما روشن تر گردد. راستي چند درصد از مؤمنان آن طور که از پدر و مادر خويش ياد مي کنند، به ياد امام خود که سال هاي سال از ديدگان ايشان غايب بوده اند، مي باشند؟ چه تعداد از شيعياني که به راستي امام عليه السّلام را پدر خود مي دانند، ياد حضرت از دل هايشان غايب نيست؟ (2) آيا ما جزء مؤمناني که چشم هايشان در فراق مولايشان گريان است، مي باشيم؟ (3) آيا از بي خبر بودن نسبت به ايشان هيچ احساس ناراحتي مي کنيم؟ آيا غيبت ايشان برايمان عادي و طبيعي نشده است؟! آيا امام خود را فراموش نکرده ايم؟!
اگر کسي به ما دربارهي ايشان تذکّر ندهد، خودمان به طور طبيعي چقدر به ياد ايشان هستيم و چقدر تاکنون از فراق ايشان بي تاب شده ايم؟! آيا حقيقتاً نديدن امام عليه السّلام در ميان مردم براي ما سخت است؟ (4)
انصاف بايد داد که ياد امام زمان عليه السّلام آن طور که شايستهي ايشان است، در ميان عدّهي بسيار اندک شيعه بسيار ناچيز است و درصد کساني که روز و شب به ياد امامشان بوده، در انتظار رسيدن خبري از ايشان مي باشند، بسيار کم است. لذا اگر بگوييم که آن حضرت در ميان معتقدان به ايشان هم فراموش شده و از ياد رفته اند، سخني به گزاف نگفته ايم و بنابراين، در ادّعاي غربت حضرتش مبالغه نکرده ايم.
همهي اين ها تنها مربوط به يکي از اوصاف امام عليه السّلام – پدر دلسوز و مادر مهربان – بود. اگر وضعيّت شيعه را نسبت به ديگر اوصاف آن حضرت بررسي کنيم، بهتر از اين نخواهد بود. پس بايد از مبتلا شدن به اين وضعيّت دردناک و خطرناک به خداي بزرگ پناه آورده، از او بخواهيم که به ما توفيق بدهد تا هيچ گاه ياد امام زمان خود را فراموش نکنيم.
«اللهم…. و لا تنسنا ذکره. » (5)
صاحب کتاب ارزشمند مکيال المکارم در تذکّر نسبت به اين موضوع چنين آورده اند:
و اگر از اهل غفلت و اعراض از آن سرور باشي، جاي تأسف است. خداي عزّوجلّ فرموده: «و من أعرض عن ذکري فان له معيشه ضنکا و نحشره يوم القيامه اعمي قال رب لم حشرتني أعمي و قد کنت بصيراً قال کذلک أتتک آياتنا فنسيتها و کذلک اليوم تنسي. » (6)
و هرکس از ذکر من اعراض کند، همانا براي او معيشت تنگي خواهد بود و روز قيامت او را نابينا محشور خواهيم کرد. (در آن حال) گويد: پروردگارا! چرا نابينايم محشور فرمودي، در حالي که من در دنيا بينا بودم؟! [خداوند] فرمايد: اين چنين آيات ما بر تو رسيد پس تو آنها را از ياد بردي و غفلت کردي و همين طور امروز تو فراموش مي شوي. (7)
و در حديث آمده است که منظور از آيات در آيهي شريفهي سوره طه، ائمّهي معصومين عليهم السّلام هستند. (8)
صاحب مکيال در ادامه مي فرمايند:
کدام سختي و تنگي، از تاريکي غفلت و ناداني بدتر است؟ و کدام حسرت از کوري روز قيامت بزرگ تر؟! و کدامين بيم و وحشت از آن پشيماني زشت تر و کوبنده تر؟ چه مصيبت بزرگ و دردناکي!!! پس شتاب کن، شتاب براي خلاصي خودت و آزادسازي گردنت! و اين حاصل نمي گردد مگر با ياد مولايت تا در دنيا و آخرت، دستت را بگيرد که خداي تبارک و تعالي شأنه مي فرمايد: «يوم ندعو کل أناس بامامهم. » (9) روزي که هر مردي را با امامشان مي خوانيم. (10)
… پس تو – که خداي تعالي توفيقت دهد – در زمرهي کساني باش که امام خود را ياد مي کنند تا او هم تو را ياد کند. (11)
فراموش کردن ياد امام عليه السّلام توسّط کساني که عارف به مقام و منزلت ايشان هستند، باعث مي شود که افراد بي توجّه و غافل هم هيچ گاه از غفلت خويش بيدار نشده، کم کم ياد امام عليه السّلام در ميان مردم محو گردد.
امام جواد عليه السّلام در پاسخ کسي که سؤال مي کند امام بعد از امام حسن عسکري عليه السّلام کيست، گريهي شديدي کردند و سپس فرمودند:
بعد از حسن، پسرش قائم به حقّ و همان شخصي است که انتظار او را مي کشند. (راوي مي گويد) عرضه داشتم: اي پسر رسول خدا چرا ايشان «قائم» ناميده شده اند؟
فرمودند: زيرا او زماني قيام مي کند که يادش مرده است و اکثر معتقدين به امامت وي از عقيدهي خود بازگشته اند. (12)
هر نعمتي اگر متناسب با ويژگي ها و ارزش خود در ظرف و زمينه ي مناسب و شايسته از آن ياد نشود، در حقيقت، ذکرش مرده است. نبايد بپنداريم که «موت ذکر» امام زمان عليه السّلام به اين است که هيچ کس روز تولّد ايشان را جشن نگيرد؛ بلکه بايد با ديد عميق تر به مسأله نگريست. بايد ببينيم اعتقاد صحيح نسبت به امام زمان عليه السّلام در کلّ افراد به چه صورت است؟ متفکّران و انديشمندان با چه دقّت نظر و عمقي به مسأله ي مهدويّت توجّه مي کنند؟ جامعهي شيعه تا چه اندازه براي تربيت نسل مهدوي و منتظر مي کوشد؟ چند درصد از کساني که نيمه هاي شعبان، هر سال در جشن ميلاد آن حضرت شرکت مي کنند، با وظايف خود آشنا هستند؟ و… .
خلاصه بايد بررسي شود که ياد امام عليه السّلام در سطح مطلوب و شايسته در جامعه وجود دارد يا خير. اگر چنين باشد، مي توان گفت که ياد حضرت زنده است و اگر فاصلهي ما با اين سطح، بسيار زياد باشد، بايد گفت که ياد ايشان مرده است و امام عصر عليه السّلام غريب مي باشند.
پي نوشت :
1. اصول کافي: ج 1، کتاب الحجّه، باب نادر جامع في فضل الامام عليه السّلام و صفاته، ح 1.
2. اشاره به فرمايش امام هفتم عليه السّلام: شخص امام عليه السّلام از ديدگان مردم پنهان مي شود ولي ياد او از دل هاي مؤمنان پنهان نمي گردد. (بحارالانوار: ج 51 ص 150)
3. اشاره به فرمايش امام صادق عليه السّلام: قسم به خدا امام شما سالياني از روزگارتان در غيبت خواهد بود… و چشم هاي مؤمنان برايشان گريان مي شود. (کمال الدّين: باب 33 ح 35)
4. اشاره به اين جمله از دعاي ندبه: «عزيز عليّ أن أري الخلق و لا تري»: براي من سخت است که همه را ببينم ولي تو ديده نشوي! (بحارالانوار: ج 102 ص 108)
5. کمال الدّين: باب 45 ح 43.
6. سوره ي طه آيات 126- 124.
7. ترجمه ي مکيال المکارم: ج 2 ص 442.
8. تفسير کنز الدقائق: ج 8 ص 370.
9. سوره ي اسراء آيه ي 71.
10. ترجمه ي مکيال المکارم: ج 2 ص 443.
11. همان: ج 2 ص 309.
12. کمال الدّين: باب 36 ح 3.
منبع: کتاب آشناي غريب
برگرفته از سايت :راسخون