به نام خدا
بي اعتقادي به امام عليه السّلام و راه نجات از آن
برخي افراد اهل مطالعه چون تلقّي صحيحي از دين ندارند، نمي توانند مسأله ي امامت و اوصاف امام را – چنان که هست – بپذيرند. اين عدّه اگر با شنيدن و يا خواندن اوصاف امام، چيزي از معرفت ايشان نصيبشان گردد، تسليم نمي شوند و پذيرش قلبي در برابر آن را نوعي عوام زدگي مي دانند و به نحوي در صدد توجيه انکار خود نسبت به آن بر مي آيند. اين افراد با اين که درجه اي از معرفت امام را دارا شده اند، امّا نسبت به مقامات امام بي اعتقاد هستند؛ چون با سوء اختيار خويش از قبول يافته هاي خود سرباز زده اند.
چه بسا کوتاهي اين افراد در وظيفه ي خويش و انکار قلبي و کفران نعمت آنها سبب سلب نعمت شده، کارشان به جايي برسد که واقعاً از درک و معرفت اوصاف و کمالات امام بي بهره گردند.
اين وضعيّت اسفبار در مورد گروهي از افراد تحصيل کرده صدق مي کند. امّا اکثر افراد عادي که معلومات چنداني درباره ي دين ندارند، مطالعات و شنيده هاي دقيق و صحيحي درباره ي امامت و اوصاف امام ندارند و هيچ ضرورتي هم براي مطالعه در اين باب احساس نمي کنند. در حالي که همين افراد براي انجام امور دنيوي خود نهايت دقّت را به خرج داده، از افراد خبره و آگاه در آن امور کمک مي گيرند. اينان مسامحه کاري و بي دقّتي در مسائل مادّي را به هيچ وجه براي خود و ديگران مجاز نمي شمرند؛ در حالي که امور معنوي، حساب و کتاب دقيق تري دارد و براي کسب سعادت اخروي بايد برنامه ريزي دقيق تري کرد و تسامح و تساهل را کنار گذاشت.
بنابراين، همان طور که مردم عمر خويش را براي رسيدن به هر هدف مادّي (مثل رسيدن به مال و مقام و سمت) از طريق خاصّ خودش صرف مي کنند، بايد در امور ديني و معنوي هم حدّاقل راه را از بيراهه تشخيص دهند و در اين امر نيازمند راهنمايي هاي دليل راه که ائمّه عليهم السّلام هستند، مي باشند.
امام باقر عليه السّلام در باب ضرورت رجوع به خبره و راهنما در مسائل ديني – در مقايسه با امور دنيوي – مي فرمايند:
اي ابوحمزه! يکي از شما که مي خواهد چند فرسخ دور شود، راهنما مي گيرد، در حالي که تو نسبت به راه هاي آسمان در مقايسه با راه هاي زمين ناآگاه تر هستي پس براي خود دليل و راهنما بجوي. (1)
بايد ديد چند درصد از شيعيان اعتقاد دارند که در طيّ طريق بندگي خداوند، محتاج دستگيري و راهنمايي ائمّه ي هدي عليهم السّلام هستند و به ايشان – که سرچشمه زلال معارف الهي هستند – همچون تشنگان به آب مي نگرند و براي سخنان و احاديث آنها ارزشي بيش از طلا و نقره قائل هستند که بايد در جستجو و نگهداري و بهره بردن از آن، کمال دقّت و حسّاسيّت و احتياط را رعايت کرد تا ذرّه اي از آنها گم نشود و بدون استفاده باقي نماند.
آيا عموم امام شناسان چنين اعتقاد دارند؟ زهي تأسّف و اندوه! دانسته ايم که امام «علم مصبوب» است ولي وقتي دنبال کسب علم مي رويم، آيا گوشه ي نظري به ايشان ميافکنيم يا اين که از هر کسي غير ايشان طلب علم مي کنيم؟ آيا احاديث اهل بيت عليهم السّلام را در اعتقادات به اندازه ي کتاب هاي فلسفي و کلامي داراي اعتبار ميدانيم؟ آيا در فهم و تفسير قرآن به سخنان اهل بيت عليهم السّلام به عنوان تنها کساني که علم قرآن را به طور کامل در سينه ي ايشان است، اهمّيّت و بهاي لازم داده ميشود؟
مي بينيم که در بعضي محافل و مجالس علمي ديني، احاديث ائمّه ي اطهار با عناوين و برچسب هاي مختلف، مردود و مهجور مي گردد و حدّاکثر شأن علمي که براي ايشان قائل هستند، محدود به فقه اصطلاحي و بيان احکام عملي مي شود؛ در حالي که سخنان متکلّمان مسيحي و يهودي و حتّي غير اهل کتاب به عنوان دستاوردهاي عميق ديني در برخي مجامع علمي و دانشگاهي مطرح مي گردد و ترجمه ي کتاب هاي آنها با استقبال فراواني از ناحيه ي دانشجويان علوم ديني مواجه مي شود.
امّا وقتي کلامي از امام معصوم مطرح مي شود که مخالف با مذاق فکري رايج و معمول است، در درجه ي اوّل، انتساب آن سخن به امام را زير سؤال مي برند، سپس در موضوع آن با انحاء مختلف تشکيک مي کنند و يا آن را خلاف ظاهر و گاهي وارونه معنا مي کنند و استفاده از معناي ظاهري آن را شأن عوام النّاس مي دانند.
به راستي در اين دوران، «علم مصبوب» چقدر غريب است! البتّه آفت اين عدم توجّه و مکفّر قرار دادن امام در دوران غيبت، دامنگير خود ما شده است.
بسياري از جوانان ما در امر دين به سرگرداني و حيرت افتاده و به جاي مراجعه به علوم اهل بيت عليهم السّلام گفته هاي ديگران را مطالعه کرده اند و لذا روز به روز بر انحراف و سرگرداني آنها افزوده شده است. حتّي برخي، اعتقاد خود به اصول دين (خدا، قرآن، پيامبر و امام) را نيز از دست داده اند. همه ي اين بيچارگي ها برخاسته از رها کردن «علم مصبوب» است.
در زمان غيبت، ثابت ماندن در امر دين و اعتقاد به امامت، با عنايت به همه ي اوصاف امام عليه السّلام، بسيار دشوار است و راهي براي نجات جز تمسّک جستن به امام عصر عليه السّلام نيست.
امام حسن عسکري عليه السّلام به صحابي خاص خود احمد بن اسحاق درباره وضعيّت خطرناک دوران غيبت هشدار داده اند:
به خدا قسم غيبتي خواهد کرد که احدي از تباهي (دينش) در آن زمان نجات نمي يابد مگر آن کس که خداي عزّوجل او را در اعتقاد به امامت آن حضرت ثابت قدم بدارد و در زمان غيبت نسبت به دعا در تعجيل فرج ايشان توفيق عنايت فرمايد. (2)
ثبات قدم در اعتقاد جز با عنايت الهي صورت نمي پذيرد ولي اگر خداي متعال به فضل خويش امام عليه السّلام را به ما شناساند، وظيفه ما تسليم در برابر ايشان است و اين امر مهم، تنها راه نجات از فتنه هاي زمان غيبت مي باشد.
امام زين العابدين عليه السّلام نيز مردم زمان غيبت کبري را چنين راهنمايي فرموده اند:
… امّا غيبت ديگر (غيبت کبري) پس مدّت آن به درازا مي کشد، تا آن حد که بيشتر کساني که اعتقاد به امامت او (حضرت مهدي عليه السّلام) دارند، از اين اعتقاد برميگردند؛ پس بر اين امر، ثابت قدم نمي ماند مگر کسي که يقينش محکم و معرفتش صحيح باشد و قلباً پذيرفتن احکام ما برايش سخت نباشد (ظرفيّت پذيرش داشته باشد) و تسليم ما اهل بيت گردد. (3)
اين کلام، هشداري است براي همه ي امام شناس ها که مراقب انحرافات و تحريفاتي که اعتقاد به امامت را تهديد مي کند، باشند و نسبت به اين امر مقدّس و حفظ و نگهداري از آن، احساس مسؤوليّت کنند تا مبادا آن که خود متوجّه باشند، اعتقادشان دستخوش تحريف گردد.
اگر در زمان غيبت با يقين قوي، ائمّه عليهم السّلام را پيشوايان معصوم الهي بدانيم که دين و دنياي ما را رقم مي زنند، جان و دل به کلام ايشان مي سپاريم و مو به مو به گفتارشان عمل مي کنيم. همان طور که در امور مادي و جسماني وقتي احتمال خطر جدّي باشد، با احتياط قدم برداشته، و از موارد شبهه ناک پرهيز مي کنيم، در مسائل معنوي نيز نبايد اهل تسامح باشيم؛ بر خلاف عقيده ي بسياري از مردم که به غلط مي پندارند در امر دين نبايد سختگيري کرد. امّا همان گونه که کوتاهي در امور دنيوي سبب خسارت جاني و مالي و حتّي روحي بسيار مي شود، عالم معنا نيز بسيار دقيق و داراي حساب و کتاب منظّمي است. علاوه بر اين، کوتاهي در مسائل معنوي تنها به مرگ ختم نمي شود، بلکه اگر انسان به کفر و ضلالت افتد، سعادت ابدي خود را به تباهي کشيده است.
بدين ترتيب روشن مي شود که گوهر معرفت امام عصر عليه السّلام چقدر با ارزش است و با حفظ آن مي توانيم دنيا و آخرت خود را تضمين کنيم و با استعانت از لطف و فضل الهي، ايمان خود را به سر منزل مقصود برسانيم.
پي نوشت ها:
1. اصول کافي: کتاب الحجّه، باب معرفه الامام عليه السّلام و الردّ اليه، ح 10.
2. بحارالانوار: ج 102 ص 112.
3. کمال الدّين: باب 31 ح 8.
منبع: کتاب آشناي غريب
برگرفته از سايت :راسخون