به نام خدا
– از جهت تکوینی
امام عليه السّلام نعمت مورد سؤال خداوند
براي اين که انسان بتواند در وادي شکر پروردگار قدم گزارد، در درجه ي اوّل بايد نعمت شناس باشد، يعني بداند خدا چه نعمت هايي در اختيار او قرار داده است. خداوند برخي از نعمت هاي خويش را نسبت به برخي ديگر، برتر داشته است و کوتاهي کردن از شکر آنها را به هيچ عنوان جايز نشمرده و تصريح فرموده که از انسان ها درباره ي آنها سؤال مي فرمايد:
«لتسئلن يومئذ عن النعيم. » (1)
در آن روز (قيامت) از نعمت، مورد سؤال قرار مي گيريد.
نعمتي که روز قيامت مورد پرسش پروردگار قرار مي گيرد به تصريح مفسّران معصوم قرآن، نعمت وجود اهل بيت عليهم السّلام است.
اميرالمؤمنين عليه السّلام در بيان اين نعمت مي فرمايند:
«نحن النعيم. » (2)
ما نعمت هستيم.
و امام صادق عليه السّلام تصريح فرموده اند که:
ما اهل بيت آن نعمتي هستيم که خدا به سب ما بندگان را نعمت داده است… و اين نعمتي است که منقطع نمي شود.
… و خداوند از حقّ اين نعمتي که به ايشان ارزاني داشته – يعني پيامبر و عترت ايشان – از آنها سئوال مي کند. (3)
آيا ما به اين حقيقت که نعمت امام عليه السّلام مورد سؤال قرار مي گيرد توجّه داريم؟ چگونه با اين نعمت عظمي برخورد کرده ايم؟
حقيقت اين است که خداوند هيچ نعمتي را بزرگ تر از نعمت ولايت اهل بيت عليه السّلام بر انسان ها ارزاني نداشته است. قرآن کريم مي فرمايد:
«فاذکروا آلاءالله لعلکم تفلحون. » (4)
پس نعمت هاي خدا را ياد کنيد شايد که رستگار شويد.
امام صادق عليه السّلام در بيان منظور از «آلاء الله» در آيه ي شريفه چنين فرموده اند:
آن بزرگ ترين نعمت هاي خدا بر خلقش مي باشد و آن ولايت ماست. (5)
اگر چنين است، اوّلين درجه ي شکر نعمت امام عليه السّلام اعتراف قلبي به همين حقيقت مي باشد؛ يعني اين که ايشان را بزرگ ترين نعمت خدا در زندگي خود بدانيم و بيشتر از هر نعمت ديگري در صدد شکرگزاري از وجود پربرکتش برآييم. بنابراين، بيشتر از هر چيز بايد به تبيين نعمت وجود امام عليه السّلام بپردازيم که از دو جهت تکويني و تشريعي قابل بحث مي باشد.
الف- نعمت بودن امام عليه السّلام از جهت تکويني
امام غائب، نعمت باطني
اصل وجود امام، نعمتي است که منقطع نمي شود و پروردگار مهربان اين نعمت را بدون هيچ گونه استحقاقي به آفريدگانش عطا فرموده و مي فرمايد. البتّه اين نعمت گاهي به صورت آشکار و گاه پنهان نصيب بندگان مي شود، ولي آشکار يا پنهان بودن آن در نعمت بودنش اثري ندارد. خداوند متعال در قرآن کريم به اين مطلب توجّه داده است:
«اسبغ عليکم نعمه ظاهره و باطنه. » (6)
خدا نعمت هاي ظاهري و باطني خود را بر شما کامل کرد.
امام کاظم عليه السّلام در تفسير اين آيه فرموده اند:
نعمت آشکار، امام آشکار است و نعمت باطن امام غائب است. (7)
مردم از طرق مختلف مي توانند به امام ظاهر و شناخته شده مراجعه کنند و از وجودشان بهره مند گردند؛ امّا شخص امام غائب شناخته نمي شود و لذا از جنبه هاي بسياري محروميّت از اين نعمت، دامنگير مردم زمان غيبت شده است، ولي نفس وجود امام عليه السّلام از بسياري جهات ديگر، نعمت است که اين جهات، موکول به شناخته شدن ايشان نيست و اين همان چيزي است که به فايده ي تکويني وجود امام عليه السّلام تعبير مي شود.
فايده تکويني بودن امام عليه السلام بر روي زمين
خداوند متعال، نظام دنيا را به گونه اي قرار داده است که بدون وجود امام عليه السّلام امکان زندگي روي زمين وجود ندارد؛ چرا که زمين به برکت امام عليه السّلام قرار و آرامش پيدا کرده است. بنابر روايات معتبر بسياري، خداوند ائمه را ارکان زمين قرار داده؛ يعني زمين به وجود ايشان استوار و قائم است. (8)
در اين مورد روايتي را از قول امام صادق عليه السّلام بيان مي کنيم:
«… جعلهم اللّه ارکان الارض ان تميد بهم. » (9)
خدا ايشان را ارکان زمين قرارداده است، تا اين که آنها را به تزلزل و اضطراب نيندازد.
«ماد – يميد» به معناي نوسان و لرزش در آوردن است و به حرکاتي اطلاق مي شود که هنگام زلزله ايجاد مي شود. در زمان زلزله، زمين قابل سکونت نيست، پس اگر امام نباشد زمين قرار و آرامش نخواهد داشت و نمي تواند مسکن باشد. ارزش اين نعمت – که همان امکان سکونت است – در شرايط زلزله آشکار مي شود. بنابراين باقي ماندن در دنيا و سکونت بر روي زمين، متوقّف بر وجود امام عليه السّلام است. البته نه تنها زمين بلکه آسمان هم به برکت امام عليه السّلام نگاه داشته شده است.
پيامبر اکرم صلي اللّه عليه و آله در روايتي در وصف اهل بيت عليهم السّلام مي فرمايند:
خدا به وسيله ي ايشان، آسمان را از اين که بدون اجازه ي او بر زمين افتد، نگاه مي دارد و به وسيله ي ايشان، زمين را حفظ مي کند که اهل خود را به تزلزل در نياورد. (10)
افتادن آسمان بر زمين، نشانه ي به هم خوردن نظام آفرينش است و بقاي اين نظام به برکت وجود امام عليه السّلام است. علاوه بر اين که نظام آسمان و زمين بر محور وجود امام عليه السّلام است، بقيه ي اموري که براي حيات انسان ضرورت دارد نيز متوقّف بر وجود ايشان است.
امام صادق عليه السّلام فرموده اند:
به سبب ماست که درختان ميوه مي دهند و ميوه ها به ثمر مي رسند و رودها جاري مي شوند و به سبب ما باران از آسمان مي بارد و گياهان و سبزيجات زمين مي رويند. (11)
در يک کلام، وجود همه ي نعمت هاي الهي، موکول به نعمت وجود امام عليه السّلام است و به واسطه ي وجود مقدس ايشان، همه ي موجودات مي توانند زنده و باقي بمانند. اين نوع انتفاع موجودات از امام عليه السّلام، فرع بر شناخته شدن ايشان نيست. افراد، چه امام را بشناسند و چه نشناسند،چه تسليم ايشان بشوند و يا هيچ اعتقادي به ايشان نداشته باشند، در هر حال به برکت وجود امام، روي زمين سکونت داشته، از نعمت هاي مختلف آن بهره مند مي شوند.
زمين و همه ي محصولات آن، ملک امام عليه السّلام است
رکن بودن امام عليه السّلام نسبت به زمين را دانستيم و روشن شد که نفس وجود امام عليه السّلام داراي مجموعه اي از فوايد تکويني است. براي اين که سر اين مطلب را بدانيم بايد به اين حقيقت توجه کنيم که اصولاً خداوند زمين را براي ايشان خلق نموده است و آنها مالک واقعي زمين و ثمرات آن هستند. روايات بسياري بر اين موضوع دلالت مي کنند که ما در اين جا به ذکر چند نمونه از آنها مي پردازيم.
امام باقر عليه السّلام فرمودند:
در کتاب علي عليه السّلام در مورد آيه ي «ان الرض للّه يورثها من يشاء من عباده و العاقبه للمتّقين. » (12) چنين يافتيم: من و اهل بيتم کساني هستيم که خدا زمين را به صورت ارث به آنها واگذار نموده است و ما پرهيزگاران هستيم و همه ي زمين از آن ماست. (13)
در حديث ديگري امام صادق عليه السّلام مي فرمايند:
هرچه از زمين در اختيار شيعيان ماست، بر ايشان حلال است تا روزي که امام عصر عليه السّلام قيام کند، ولي زمين هايي که در اختيار غير شيعه است استفاده اي که از آن مي کنند حرام است تا زماني که قائم ما قيام کند، پس او زمين را از دستشان مي گيرد و آنها را با خواري بيرون مي کند. (14)
به صورت ظاهر، همه ي انسان ها اعم از شيعه و غير شيعه، به طور مساوي مي توانند از ملک امام عليه السّلام استفاده کنند ولي تصرف در ملک ايشان بدون رضايتشان حرام است. البته رضايت ايشان هم عين رضايت پروردگار است چون خداوند، قلوب ائمّه عليهم السّلام را محل ورود اراده ي خود ساخته است به طوري که اگر خدا چيزي را بخواهد آنها هم مي خواهند. (15)
همه ي دنيا براي امام عليه السّلام خلق شده است
خداوند متعال، نه تنها زمين، بلکه همه ي دنيا را براي امام عليه السّلام آفريده است. در روايت آمده است:
دنيا و هر آن چه در آن است، متعلّق به خدا و رسولش و ما اهل بيت است، پس هر که چيزي از مال دنيا به دست آورد، بايد تقواي خدا پيشه سازد و حقّ خداي تبارک و تعالي را ادا سازد و با برادرانش نيکي کند و اگر چنين نکند خدا و رسولش و ما از او بيزار خواهيم بود. (16)
همهي نعمت هاي دنيا متعلّق به امام است و ما که از اين نعمت ها استفاده مي کنيم، در درجه ي اوّل بايد صاحب آن را بشناسيم و سپس با رعايت سه شرطي که در حديث فوق فرموده اند در جهت شکرگزاري از آنها قدم برداريم و خود را مديون امام بدانيم و در جهت فرامين ايشان قدم بگذاريم.
امام عليه السّلام مالک آخرت هم هستند
سلطنت امام عليه السّلام محدود به دنيا نيست، بلکه خداوند آخرت را هم براي ايشان خلق نموده است. ابوبصير مي گويد از امام صادق عليه السّلام پرسيدم «آيا امام نبايد زکات بدهد؟ » فرمودند:
سخن محال گفتي. آيا نمي داني دنيا و آخرت از آن امام است، هرجا بخواهد آنها را قرار مي دهد و به هر کس بخواهد واگذار مي کند. از طرف خدا چنين حقي به ايشان داده شده است. (17)
همان طور که امام صاحب اختيار همه ي دنيا مي باشند، اختيار کامل در عطاي اخروي نيز به ايشان داده شده است. در حقيقت، ثواب و عقاب اخروي مطابق خواست امام بين مؤمنان و کافران تقسيم مي گردد.
آنها از طرف خدا مجاز هستند که بهشت و جهنم را بين افراد تقسيم کنند. البته، چون اين بزرگواران بندگان مخصوص و تربيت شدگان خاص الهي هستند، خواست ايشان عين خواست خدا بوده، به دليل هوي و هوس شخصي نيست. بنابراين، معيارهايي که براي تقسيم ثواب و عقاب الهي دارند يا اين که در چه موردي با عدل و در چه موردي با فضل رفتار کنند، دقيقاً مبين معيارهاي الهي در اين موارد است. به تعبير دقيق تر اصولاً ارادهي ثواب يا عقاب خدا و عدل يا فضل او، در هر موردي از خواست و عمل اهل بيت عليه السّلام معلوم و مشخص مي شود.
به اين ترتيب تقسيم کردن بهشت و جهنم به وسيلهي امام عليه السّلام همان تقسيم خداست. به همين جهت است که اميرالمؤمنين عليه السّلام فرموده اند:
«انا قسيم اللّه بين الجنّه و النّار لايدخلها داخل الّا علي حدّ قسمي. » (18)
من از طرف خدا قسمت کننده بين بهشت و دوزخ هستم به طوري که هيچ کس داخل آنها نمي شود مگر به صورتي که من قسمت کرده ام.
وساطت امام عليه السّلام در انعام خدا به خلق
از مجموع آن چه در اين فصل بيان شد، اين نتيجه مهم به دست مي آيد که همه ي نعمت هاي دنيوي و اخروي به برکت امام عليه السّلام به ديگر مخلوقات مي رسد. همه ي اين نعمت ها متعلق به امام عليه السّلام است و ديگران به لطف و عنايت ايشان حقّ استفاده از آنها را پيدا مي کنند. لذا مي توانيم تعبير واسطه و وساطت را در حقّ امام عليه السّلام به کار بريم و بگوئيم «ايشان واسطه ي همه ي نعمت هاي الهي بر ما هستند و يا اين که همه ي نعمت هاي خدا به وساطت ايشان به ما مي رسد».
در زيارت جامعه ي کبيره خطاب به ائمّه عليهم السّلام چنين مي خوانيم:
خدا فقط به سبب شما باران را نازل مي کند، به سبب شماست که خدا آسمان را نگه مي دارد که روي زمين نيفتد (نظم موجود بين آنها حفظ مي شود) به واسطه شماست که خدا ناراحتي ها را رفع مي کند و گرفتاري ها را تنها به وسيله ي شما از بين مي برد. خدا فقط به سبب شما ما را از خواري و پستي بيرون آورده و گرفتاري هايي را که در آن فرو رفته بوديم برطرف نموده است و (خدا فقط به واسطه ي شما) ما را از سقوط در وادي هلاکت و آتش (عذاب خويش) نجات داده است.(19)
ثبات و تعادل روحي در انسان و رفع ناراحتي و گرفتاري از وي، تنها و تنها به برکت ائمه عليهم السّلام حاصل مي شود و از همه مهم تر، نجات و رستگاري در آخرت هم فقط با دستگيري معنوي امام ميسّر است.
حسين بن روح نوبختي، نائب سوم امام زمان عليه السّلام در دوران غيبت صغري، از قول امام زمان عليه السّلام در ضمن زيارتي که براي ماه رجب تعليم فرموده اند، نقل کرده است که:
«فبکم يجبر المهيض و يشفي المريض و عندکم ما تزداد الارحام و ما تغيض. » (20)
شکستگي ها فقط به واسطه شما التيام مي يابد و بيماران صرفاً به وسيله ي شما بهبود پيدا مي کنند و کم و زياد شدن آن چه از رحم مادران خارج مي شود، نزد شماست.
هر نوع شکستگي که در جسم و يا روح و قلب کسي به وجود آيد، به واسطهي امام عليه السّلام جبران مي شود. التيام همهي زخم ها به دست ايشان است و نعمت اعطاي فرزندان هم به برکت وجود امام عليه السّلام مي باشد.
توضيحي در معناي وساطت فيض
اگر بخواهيم توضيحي دربارهي نحوهي وساطت فيض ائمه عليهم السّلام بدهيم، بايد به اين حقيقت توجه داشته باشيم که اين مطلب فراتر از قلمرو کشف عقلاني است و عقل ما، نفياً و اثباتاً در اين موضوع، حکمي ندارد. بنابراين، اگر چيزي بتوان گفت، صرفاً بر مبناي ادله نقلي، اعم از قرآن و احاديث مي باشد. وقتي به دلايل نقلي رجوع مي کنيم، به بيانات مختلفي از ائمه عليهم السّلام در نحوه ي وساطت فيض ايشان بر مي خوريم که ارائه يک معناي مشخص را به صورت قطعي و نهايي در اين مسأله براي ما مشکل مي سازد. اينک به تبيين يکي از اين فرمايش ها و توضيح ادلهي آن اکتفا مي کنيم. فردي بي دين خدمت حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام آمد و به ايشان عرض کرد:
اگر در قرآن تناقض نبود من دين شما را مي پذيرفتم! حضرت فرمودند: تناقض در قرآن چيست؟ او آياتي از قرآن را که به نظرش متناقض آمده بيان کرده، و مي گويد:
در قرآن آمده است:
«قل يتوفاکم ملک الموت الذي و کل بکم. » (21)
بگو فرشتهي مرگ که بر شما گماشته شده است، شما را قبض روح مي کند.
در جاي ديگر چنين است:
«الله يتوفي الا نفس حين موتها. » (22)
خداوند جان ها را هنگام مرگشان قبض مي کند.
و در جاي ديگر مي فرمايد:
«الذين تتوفيهم الملائکه طيبين» (23)
کساني که فرشتگان آنها را در حال پاکي، قبض روح مي کنند.
خداوند در جايي گرفتن جان ها را به خودش نسبت داده و در جاهاي ديگر کار فرشتگان دانسته است اين ها با يکديگر تناقض دارند.
امام عليه السّلام فرمودند: «خداوند قبض روح را بدون واسطه انجام نمي دهد، بلکه اين کار را توسط فرستادگان و فرشتگانش انجام مي دهد.
آن حضرت سپس به يک قاعدهي کلي اشاره فرموده اند:
«فعل رسله و ملائکته فعله لانهم بأمره يعملون. »
کار فرستادگان و فرشتگان خدا در حقيقت کار خود اوست، چون آنها به فرمان او کار مي کنند.
اگر کسي به فرمان ديگري دقيقاً همان چيزي را که او خواسته، انجام دهد، کارش به او منسوب است و مي توان فرمان دهنده را فاعل حقيقي آن کار دانست؛ مثلاً اگر کسي به دستور ديگري مرتکب قتل نفس شود و دقيقا مطابق آن چه او دستور داده اين کار را انجام دهد، مي توان حقيقتاً امر به قتل را قاتل دانست. در اين جا خداي متعال نه تنها به فرشتگان امر مي کند، بلکه قدرت انجام آن را هم به آنها مي دهد و آنها اين قدرت را صرفاً از خداي متعال مي گيرند. سپس فرمودند:
… فرشتهي مرگ، ياراني از فرشتگان رحمت و عذاب دارد که آنها دقيقاً به فرمان او عمل مي کنند و (به همين دليل) کار آنها کار خود اوست و هرکاري انجام دهند به او نسبت داده مي شود. پس کار آنها (اعوان ملک الموت) کار خود ملک الموت است.
از طرفي کار ملک الموت هم خداست و اين هر دو يک علت دارد و آن اين که ياران ملک الموت به فرمان او عمل مي کنند و او هم به فرمان خدا عمل مي کند، پس کار آنها کار خدا خواهد بود.
سپس به طور کلي مي فرمايند:
«لانه يتوفي الانفس علي يد من يشاء، و يعطي و يمنع و يثيب و يعاقب علي يد من يشاء، و ان فعل امنائه فعله کما قال: «و ما تشاؤون الا أن يشاء الله. » (24)
چون خدا جان ها را به واسطهي هر کس که بخواهد مي گيرد و به وسيلهي هر کس که بخواهد مي بخشد و باز مي دارد و ثواب مي دهد و عقاب مي کند به اين علت، کار امين هاي خدا، کار خداست، همان طور که (خطاب به امناء خود) فرمود: «و شما نمي خواهيد مگر اين که خدا بخواهد. »
ملائکه فاعل هاي مختار هستند ولي چون دقيقاً مطابق امر خدا عمل مي کنند کار آنها در حقيقت کار خداست و آنها به منزلهي دست خدا عمل مي کنند؛ و به طور کلي هر غير خدايي که کارش، کار خدا محسوب شود، به دليل عصمتي که دارد، قطعاً از امناء الهي است. مصداق کامل اين ايادي، ائمه عليهم السّلام هستند که در زيارت مأثور جامعهي کبيره مي خوانيم: «السلام عليکم يا… امناء الرحمان» (25)
بنابراين، هيچ اشکالي ندارد که خداي متعال در کليهي انعام هاي خود، کار اختياري ائمه عليهم السّلام را کار خود بداند و «علي يد» ايشان نعمت هايش را بر مخلوقات جاري سازد.
امام سجاد عليه السّلام در روايتي امر «روزي» را اين گونه تشريح فرموده اند:
اي ابوحمزه! قبل از طلوع آفتاب نخواب،چون من از خوابيدن تو در اين وقت کراهت دارم، (زيرا) خدا روزي بندگان را در اين وقت تقسيم مي کند و به واسطهي ما آن را جاري مي سازد. (26)
جالب توجّه است که تقسيم روزي، مانند قبض روح به ملائکه هم نسبت داده شده است.
امام رضا عليه السّلام ذيل آيهي شريفه «فالمقسمات امراً» (27) فرمودند:
فرشتگان، روزي انسانها را بين طلوع فجر تا طلوع خورشيد تقسيم مي نمايند. (28)
با جمع بين روايات مشخص مي شود که در هر حال خداي سبحان، تقسيم کنندهي روزي است و اين امر را به دست امناء خود، يعني ائمه عليهم السّلام و ملائکه سپرده است و البته ملائکه هم تحت فرمان اهل بيت عليهم السّلام عمل مي نمايند.
امام موسي بن جعفر عليه السّلام فرمودند:
هيچ فرشته اي نيست که خدا او را براي کاري فرو فرستد، مگر اين که از امام شروع مي کند و آن کار را خدمت امام عرضه مي کند و به طور کلي آمد و شد ملائکه از جانب خداي تبارک و تعالي به سوي صاحب اين امر(حجت خدا) است. (29)
خداي متعال همهي مخلوقات را مطيع و فرمانبردار ائمه عليهم السّلام قرار داده و فرشتگان نيز از اين امر مستثنا نيستند. امام حسين عليه السّلام فرموده اند:
«والله ما خلق الله شيئاً الا و قد امره بالطاعه لنا. » (30)
قسم به خدا، خدا چيزي را نيافريده، مگر آن که به او امر فرموده تا از ما اطاعت و فرمانبري کند.
پس در حقيقت، فرشتگان هم آن چه را متعلق به امام است، با اجازهي ايشان بين خلائق تقسيم مي کنند. ناگفته نماند که وساطت ائمه عليهم السّلام در رسيدن فيض الهي به بندگان، ضرورت عقلي ندارد و در نتيجه، اين مسأله، الزامي براي خدا ايجاد نمي کند. به عبارت ديگر خدا مي توانست نعمت هاي خود را مستقيماً به مخلوقات ارزاني دارد، ولي ارادهي خدا بر اين تعلق گرفته که همهي نعمت ها را توسط امام به خلايق ببخشد. (31)
ولي نعمت بودن امام عليه السّلام
دانستيم که همه ي دنيا و آخرت ملک امام است و همهي نعمت هاي دنيوي و اخروي به برکت و وساطت ايشان به ما مي رسد و ما طفيلي و ريزه خوار سفرهي ايشان هستيم. به عبارت ديگر، ائمّه وليّ نعمت ما هستند؛ همان طور که امام هادي عليه السّلام در زيارت جامعهي کبيره اهل بيت عليهم السّلام را اولياء النعم مي خوانند. ولي به معناي صاحب اختيار و اولي به تصرف است. اولياء النعم صاحب اختيار همهي نعمت هاي ما هستند؛ اگر نخواهند، در دنيا و آخرت به کسي نعمتي نمي دهند و اگر بخواهند تفضل نموده و از ملک خود به ديگران عطا مي فرمايند. بنابراين، ما به خاطر هر نعمتي هر چند به ظاهر کوچک بايد خود را مديون ايشان بدانيم و حقّ ايشان را هم ادا نمائيم.
پي نوشتها:
1. سوره ي تکاثر آيه ي 8 .
2. بحارالانوار: ج 24 ص 52 ح 5.
3. تفسير نورالثقلين : ج 5 ص 663 ح 15.
4. سوره ي اعراف آيه ي 69.
5. بحارالانوار : ج 24 ص 59 ح 35.
6. سوره ي لقمان آيه ي 20.
7. کمال الدّين : باب 35 ح 7.
8. در اصول کافي که از معتبرترين کتب روائي شيعه است بابي تحت عنوان «انّ الائمه هم ارکان الارض» وجود دارد.
9.اصول کافي: کتاب الحجّه، باب ان الائمه هم ارکان الارض، ح 2.
10. بحارالانوار: ج 27 ص 120.
11. اصول کافي: کتاب الحجّه، باب النّوادر، ح 5.
12. سوره ي اعراف آيه ي 12.
13. اصول کافي: کتاب الحجّه، باب ان الارض کلّها للإمام عليه السّلام، ح 1.
14. همان: ح 3.
15. بحارالانوار: ج 24 ص 305 ح 4.
16. اصول کافي: کتاب الحجّه ، باب انّ الارض کلّها للامام عليه السّلام، ح 2.
17. همان: ح 4.
18. اصول کافي: کتاب الحجّه ، باب انّ الائمه عليهم السّلام هم ارکان الارض، ح3.
19. بحارالانوار: ج 102 ص 131.
20. بحارالانوار : ج 102 ص 195.
21. سوره ي سجده آيه ي 11.
22. سوره ي زمر آيه ي 42.
23. سوره ي نحل آيه ي 32.
24. احتجاج طبرسي: ج 1 ص 367 و 368.
25. بحارالانوار: ج 102 ص 128.
26. بصائر الدرجات: جزء 7 باب 14 ح 9.
27. سوره ي ذاريات آيه ي 4.
28. بحارالانوار: ج 86 ص 130.
29. بحارالانوار: ج 26 ص 357 ح 21.
30. همان: ج 44 ص 183.
31. اين مسأله نبايد با تفويض باطل اشتباه شود. زيرا تفويض، در امر خلق و رزق که قائل به آن مشرک دانسته شده، اين است که کسي معتقد شود حجّت هاي الهي مستقل از مشيّت و امر الهي تدبير امور تکويني خلق را به عهده دارند و به عبارتي خدا کار را به طور کامل به ايشان واگذار کرده و آنها به جاي خدا عمل مي کنند. چنين معنايي کاملاً نادرست و در حقيقت شرک به خداست و هيچ ربطي به آن چه اثبات شده ندارد.
منبع: کتاب آشناي غريب
برگرفته از سايت :راسخون