پیامبران و مهدویت-قسمت دوم
1. دعوت نوح علیه السّلام و آغاز شریعت
نوح علیه السّلام در سرزمین عراق و در کوفه به پیامبری رسید.(1) او نخستین پیامبری است که به لقب اولوالعزمی ملقب شد و این نشان می دهد که او در راستای تشکیل ملک عظیم یا زمینه سازی برای آن تلاش ها و از خودگذشتگی قابل ملاحظه ای داشته است. عظمت مقام و جایگاه او به حدی است که تنها پیامبری است که در قرآن کریم به سلامی ویژه از سوی خداوند مفتخر شده است:
سَلاَمٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ(2)
درود بر نوح در میان جهانیان.
پیش از نوح علیه السّلام و در زمان آدم علیه السّلام و فرزندان نخستین او زندگی و رفتار موحدان از بساطتی برخوردار بود که نیازی به شریعت وجود نداشت. اما بر اساس آیات قرآن زمانی رسید که اختلافات میان مردم به درجه ای رسید که اقتضاء می نمود مجموعه ای به نام شریعت بر آنان نازل شود. نوح علیه السّلام نخستین پیامبر صاحب شریعت است (3) و بر اساس آیات می دانیم که لازمه برخورداری از شریعت، صف بستن مستکبران و ظالمان در برابر پیامبری است که منادی این دین و شریعت است. در مورد نوح نبی علیه السّلام نیز چنین شد. به تصریح قرآن (4) کریم وی نهصد و پنجاه سال دعوت نمود و در این مدت تنها هشت (5) یا هشتاد نفر(6) به وی ایمان آوردند. جمع میان این دو قول به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی می تواند این باشد که 72 نفر از مؤمنان، از اهل بیت و خاندان او بودند و 8 نفر بقیه از غیر خاندان نوح، در اینجا تناسب این رقم با 72 تن شهدای کربلا که بر کشتی نجات سیدالشهداء سوار شدند، محل تأمل می نماید. در معجزات و حوادث مربوط به انبیا در مقاطع دیگر نیز به این نکته بر خواهیم خورد که به نظر می رسد این حوادث از روی الگویی اصلی جریانات مربوط به اهل بیت علیهم السلام و ماجرای آخرالزمان در طول تاریخ به تدریج شکل گرفته و بسط یافته باشند.
به هر حال طول دعوت خستگی ناپذیر نوح علیه السّلام و کمی گروندگان به وی نشان می دهد که در فاصله میان آدم تا نوح علیه السّلام، شیطان با استفاده از همان فرصت اولیه اختلاف میان دو برادر، سفره خود را در زمین گسترانده بود و مردم را گروه گروه به خود و حزب خود می خواند. فرزندان آدم علیه السّلام که معبودی جز خداوند نمی شناختند و توحید را از جد اعلای خویش به یادگار گذاشتند، اینکه در زمان نوح علیه السّلام به جایی رسیده بودند که مجسمه هایی را به دست خود تراشیده و آنها را عبادت می کردند. بر اساس روایات (7) داستان آغاز بت پرستی این چنین است که شیطان از فرصت از دنیا رفتن انسان های نیک استفاده کرد و با آموزش ساختن مجسمه آنان به بشر اندک اندک انسان را به سمت پرستش این مجسمه ها به نام بت ها کشاند. این نخستین ردپایی است که در تاریخ از آموزش های گمراه کننده شیطان در مقابل آموزش های تمدن ساز پیامبران داریم.
در خصوص دعوت نوح پیامبر علیه السّلام دو نکته قابل تأمل بیشتر می نماید. نکته نخست موضوع عمر طولانی نوح علیه السّلام است به نحوی که تنها دعوت او در حدود یک هزاره به درازا کشیده است. این که آیا طولانی بودن عمر نوح علیه السّلام در میان قوم خود و در آن عصر هم یک استثناء بوده است یا اساساً بشر و به ویژه پیامبران در دوره های نخستین دارای چنین ویژگی هایی بوده و در زمان های بعد عمر ایشان رو به کاهش گذاشته است، موضوعی است قابل تأمل و پژوهش بیشتر. در این خصوص روایاتی در مورد عمر آدم و برخی انبیاء علیهم السّلام داریم (8) که مؤید همین طول عمر دست کم در مورد انبیا است.
به هر حال از آنجا که می دانیم قرآن کریم کتاب قصه نیست و از تاریخ انبیا تنها آنچه را نقل می کند که کاربرد و معنایی برای مخاطبان داشته باشد، باید موضوع را فراتر از صرف بیان طول عمر پیشینیان دانست. شاید استفاده ای که از این آیه از سوی علمای بزرگوار شیعه در پاسخ به شبهه عمر طولانی امام زمان علیه السّلام شد، بتواند گوشه ای از این حکمت را نشان دهد. این بزرگواران در مقابل هجمه مخالفان و دشمنان توانستند با استفاده از صریح قرآن نشان دهند که عمر طولانی برای جسم این بشر خاکی موضوعی دارای استبعاد نیست و در این راه شواهدی را نیز از معمرین گوناگون بر این پاسخ افزودند.
و اما نکته دوم که بی ارتباط با موضوع نخست نیست و می تواند به عنوان یکی از دلایل ذکر طول عمر نوح علیه السّلام نیز قلمداد شود، موضوع صبر نوح علیه السّلام در برابر شدائد و آزار مخالفان و پیشبرد امر دعوت است. از آنجا که موضوع آیه پیشین طول دعوت نوح علیه السّلام است و نه طول عمر ایشان، این استدلال قوت پیدا می کند. آزار و اذیت و شکنجه هایی که نوح علیه السّلام در طول این سال های طولانی تحمل نمود حقاً اعجاب برانگیز است و بی شک وی را شایسته مقام اولوالعزمی می نماید. موضوع صبر که در اینجا برای نخستین بار در قالب داستان صبر نوح علیه السّلام بیان می شود یکی از مهمترین راهبردهای شیعه برای گذراندن دوران تاریک غیبت است. حوادث سنگین نزدیک به ظهور و هجوم بی امان آن در عین حساسیت موضوع و لزوم هدایت دقیق جریانات و وقایع به نحوی که مورد سوء استفاده دشمنان قرار نگیرد، هیچ راهی جز صبر سازنده در برابر مؤمنان آخرالزمان قرار نمی دهد.
2. طوفان نوح علیه السّلام
مهمترین اتفاقی که در زمان نوح علیه السّلام نقل شده و برای ما نیز قابل تأمل است داستان طوفان بزرگ نوح علیه السّلام است. این واقعه در سوره های نوح و هود نقل شده است.(9)
در خصوص این طوفان چند نکته قابل تأمل بیشتر می نماید. نخست موضوع کشتی سازی و آموزش آن به تصریح قرآن کریم از سوی خداوند به نوح علیه السّلام است. مسخره شدن نوح علیه السّلام از سوی کفار در حین ساختن کشتی نشان می دهد که یا آنان تاکنون چنین وسیله ای ندیده بودند و یا آنچنان که برخی مفسران گفته اند منطقه زیست این قوم در جایی بود که دسترسی به آب نداشت تا کشتی سازی معنا دهد. علیرغم این واقعیت که نوح علیه السّلام در سرزمین بین النهرین زندگی می کرده و این سرزمین حتی در حال حاضر نیز از جمله پرآب ترین مناطق جهان است-و همین باعث شده تا تمدن شناسان یکی از مناطق اشاعه دهنده تمدن را این سرزمین بدانند-حتی اگر سرزمین نوح علیه السّلام را فاقد آب قابل کشتیرانی بدانیم، فاصله کم این قوم با آغاز زندگی بشر بر زمین نشان می دهد که این گروه نباید به کشتی ای با این ویژگی ها و عظمت در زندگی خود برخورده یا بدان نیازمند شده باشند. علی ای حال این جریان می تواند مؤید این نکته باشد که آموزش های مفید و تمدن ساز برای نخستین بار از سوی پیامبران به بشر ارائه شده است.
دومین نکته طوفان نوح علیه السّلام مربوط است به اهمیت شهر کوفه و نقش راهبردی آن در این سیر تاریخی. بنا بر روایات (10) آغاز و پایان طوفان در این مکان مقدس رخ داده است. آغاز آن از تنوری که در خانه پیرزنی در پشت مسجد کوفه قرار داشت و پایان آن به تصریح قرآن کریم بر جودی. این که جودی یا کوه جودی در کجا قرار دارد و در دوره اخیر مورد مناقشه واقع شده است. اخیراً ادعا شده است که بقایای کشتی نوح علیه السّلام بر کوه آرارات واقع در ارمنستان کشف شده و این کوه را محل به خاک نشستن کشتی دانسته اند. نکته جالب در این کشف و ادعا این است که در میان بقایای کشتی قطعه ای هم وجود دارد که ادعا می شود لنگر کشتی بوده است، در حالی که به تصریح قرآن کریم این کشتی فاقد لنگر بوده و تنها با نام خداوند که از سوی نوح علیه السّلام برده می شد حرکت می کرده و یا از حرکت باز می ایستاده.
وَ قَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ (11)
و [نوح] گفت: «در آن سوار شوید. به نام خداست روانشدنش و لنگر انداختنش، بى گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است. »
“در ترجمه کلدانی و سریانی تورات نیز محل به خاک نشستن کشتی، قله کوه “جوردی” یا “جودی” معین شده است؛ اما در ترجمه های فعلی، این محل را “آرارات” واقع در ارمنستان گفته اند؛ دانسته نیست چرا یهودیان در صدد تغییر مکان فرود آمدن کشتی نوح علیه السّلام هستند؟!(12)
با بیانی که در خصوص اهمیت راهبردی و آخرالزمانی کوفه و سرزمین عراق گذشت، می توان چنین برداشت کرد که این تحریف با هدف کاستن از شأن این سرزمین مقدس آخرالزمانی صورت گرفته تا در موقع مقتضی بتوان بدانجا حمله ور شد و آن را غارت کرد، که چنین نیز شد.
سومین نکته که از جریان طوفان نوح علیه السّلام و حوادث مربوط به آن قابل برداشت است، تعریف اهل و خانواده از سوی خداوند است. پس از آن که در مقاطع پیشین تأکید خداوند را در قرآن کریم بر موضوع خانواده در قالب داستان پیامبران دیدیم، اینک زمان توجه دادن به این نکته است و آن این که خانواده در صورتی مورد توجه و حمایت قرار می گیرد که در راستای گسترش دین خداوند همراه و مددکار انسان باشد. اگر چنین نباشد در فرهنگ قرآنی اصولاً به چنین افرادی اعضای خانواده و اهل بیت اطلاق نمی شود. مثال این قاعده در داستان زندگی نوح علیه السلام و همسر و فرزند خلافکار وی است. در مور همسر نوح علیه السّلام قرآن کریم چنین می فرماید:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ وَ امْرَأَةَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ (13)
خدا براى کسانى که کفر ورزیدهاند، همسر نوح علیه السّلام و همسر لوط را مَثَل آورده [ که ] هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنها خیانت کردند، و کارى از دست [ شوهران ] آنها در برابر خدا ساخته نبود، و گفته شد: « با داخل شوندگان داخل آتش شوید. »
در مورد فرزند نوح علیه السّلام که این موضوع به صراحت بیشتری بیان شده، داستان از این قرار است که خداوند در وعده طوفان و نجات یافتگان آن به نوح علیه السّلام فرمود:
حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ مَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِیلٌ (14)
(این وضع هم چنان ادامه یافت) تا آن زمان که فرمان ما فرا رسید، و تنور جوشیدن گرفت؛ (به نوح) گفتیم: «از هر جفتی از حیوانات (از نر و ماده) یک زوج در آن (کشتی) حمل کن! همچنین خاندانت را (بر آن سوار کن)-مگر آنها که قبلاً وعده هلاک آنان داده شده و همچنین مؤمنان را!» اما جز عده کمی همراه او ایمان نیاوردند!
اما ماجرا به شکل دیگری پیش می رود. در جریان طوفان، فرزند نوح علیه السّلام در آن گیرودار از مؤمنان دور می افتد. نوح از درون کشتی او را به پیوستن به جمع فرا می خواند. اما وی پاسخ می دهد که به قله کوه پناهنده خواهم شد. نوح علیه السّلام در حال پاسخ دادن مبنی بر بیهوده بودن این عمل است که موج میان آنها فاصله انداخته و فرزندش را غرق می کند. با این پرسش و پاسخ ناقص، نوح علیه السّلام متوجه نفاق فرزند نشده و تنها گناه او را سرپیچی از امر ولی تلقی می کند. هنگامی که طوفان فرو نشست-و نه در هنگامه آغاز طوفان-نوح علیه السّلام که فرزند خود را از اهل بیت خویش می دانست و بر نفاق وی آگاه نبود، ساحت قدس ربوبی را این چنین مورد خطاب قرار داد:
وَ نَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ (15)
نوح علیه السّلام به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است؛ و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است؛ و تو از همه حکم کنندگان برتری!
در برابر این پرسش که به تصریح آیات یاد شده هیچ از سر اعتراض و اعمال مهر پدری نبود و تنها برخاسته از ناآگاهی این پیامبر بزرگ الهی از نفاق فرزند خویش بود، پاسخ شنید که:
قَالَ یَا نُوحُ علیه السّلام إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ (16)
فرمود : «اى نوح، او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحی است[ فرد ناشایسته ای است]! پس، آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه! من به تو اندرز مىدهم تا از جاهلان نباشی!
در این خصوص گروهی معتقدند که نوح با دیدن عظمت طوفان و هلاک فرزند، مهر پدری اش جنبید و از خداوند نجات او را درخواست کرد و برخی دیگر در مقابل معتقدند او هیچ گونه درخواستی نداشت و صرفاً با توجه به اهل بیت دانستن فرزند و وعده خداوند برای نجات آنان در پی رفع ابهام بود. در اینجا توجه به این نکته ضروری است که وعده خداوند در ماجرای طوفان، هلاک کافران و ظالمان بود و در هیچ جا از سوی خداوند تصریح نشده بود که همه ی مؤمنان از آن جا سالم به در خواهند برد. از این رو بود که نوح تمامی کشتگان طوفان را از گروه ظالمان تلقی نمی کرد و لذا برای فرزند خود دست به دعا برداشت و ظاهراً از خداوند طلب بخشش گناه سرپیچی او-و نه گناه کفر و نفاق-را نمود.
این تفسیر با سؤال و درخواست نوح علیه السّلام از خداوند در این مورد و پاسخ خداوند نیز سازگارتر است، چرا از ظاهر آیات برمی آید نوح تنها پرسشی که برای رفع ابهام مطرح نکرده و حقیقتاً در مورد فرزند خویش درخواستی داشت. این در حالی است که پیش از آن این پیامبر بزرگ الهی به تعلیم خداوند در ماجرای نفرین، به جدّ، هلاک همه کافران را درخواست کرده بود و رأفت نسبت به فرزند و بازگشت از محتوای نفرین، از شأن پیامبران بزرگ به دور است.
و اما آخرین و مهمترین نکته ای که در خصوص طوفان نوح علیه السّلام مطرح است گستره آن است. در این که آیا طوفان نوح علیه السّلام جهانی بوده و همه کره خاکی را فراگرفته یا گستره آن تنها منطقه بین النهرین را در برگرفته است، اختلاف است. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان(17) ضمن بحثی مفصل از این نظریه دفاع می نماید که طوفان جهانی بوده و به تبع آن معلوم می شود که دعوت نوح پیامبر علیه السّلام نیز جهانی بوده است. این دعوت یا به واسطه اعزام مبلغان و نمایندگانی به دیگر سرزمین ها صورت گرفته یا اساساً در آن روزگار تنها همان نقطه از زمین مسکون بوده و فرزندان آدم علیه السّلام در آن زندگی می کرده اند. این فرض اخیر در عین حفظ جنبه جهانی دعوت با فرض منطقه ای بودن طوفان نیز سازگار است. در هر حال استدلال های مربوط به جهانی بودن گستره طوفان از وضوح و قدرتی برخوردار است که جایی برای این تلائمات باقی نمی گذارد.
با طوفان نوح علیه السّلام، هبوط آدم علیه السّلام و فرزندانش به زمین نقطه عطف دیگری را درنوردید و بشر وارد مرحله تازه ای از حیات خود بر کره خاک شد. پس از این نیز در تاریخ به وقایعی دیگر خواهیم رسید که با ظاهری دهشتناک و فاجعه آمیز نقش بسیار مثبتی را در پیشبرد تاریخ ایفا نموده اند. این همراهی عسر و یسر و شدت و فرج از همان ابتدای تاریخ به عنوان سازو کاری برای آبدیده شدن مؤمنان و پیشبرد امر ظهور دیده شده است. با طوفان نوح علیه السلام تمامی دستاوردهای شیطان در فاصله میان آدم تا نوح علیه السّلام برباد رفت و گروهی اندک اما اینک با تجربه ای بس گرانبها گسترش دین خداوند را در زمین آن روز ادامه دادند. در روایت (18) است که نوح پیامبر(علیه السّلام) اینان را در زمین با نظم خاصی پراکند تا منادی دین توحید و جهانگیر ساختن آن باشند.
این مقطع، نخستین مقطع شکل گیری ملک در زمین است که به نام “دولت نوح علیه السّلام” در روایات از آن نام برده شده است. بر این اساس بایستی این جریان را نخستین فرایند تمدن سازی بشر دانست که تمدن های پس از آن همه به این دولت نوحی وامدار بوده اند، چه تمدن های توحیدی و چه تمدن های شرک آلود که بنابر احتمالی معقول، از تحریف تمدن های دینی به وجود آمده اند.
پی نوشت ها :
1- به تصریح روایات، مسجد کوفه خانه نوح و ادریس علیه السّلام بوده است.(روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج2، ص 337).
2- سوره صافات، آیه 79.
3- امام محمد باقر گفته: «پیامبران صاحب شریعت پنج اند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد».(خصال، ج1، ص 242)
عثمان بن عیسی از سماعه روایت می کند که به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم آیه (ای رسول ما تو هم مانند پیغمبران اولوالعزم (در تبلیغ دین خدا و تحمّل اذیّت امّت) صبور باش) فرمود (آنها) نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد علیهم السّلام اند. درود خدا بر آنها و همه پیامبران باد، عرض کردم چگونه آنها اولوالعزم شدند؟ فرمود زیرا نوح مبعوث شد با کتاب و دین، و هر کس بعد از نوح آمد پیرو کتاب و مرام او بود تا وقتی ابراهیم علیه السّلام صحف را آورد با قانون نسخ کتاب نوح نه اینکه به او کافر شد (بلکه مرام او را تکمیل فرمود) پس هر که بعد از ابراهیم آمد پیرو صحف و شریعت ابراهیم بود تا وقتی موسی تورات و قانون نسخ صحف را آورد، پس هر پیامبری بعد از موسی آمد، پیرو تورات و شریعت موسی شد تا مسیح انجیل و قانون نسخ مرام موسی را آورد، پس هر پیامبری بعد از مسیح آمد پیرو شریعت و آئین او شد تا وقتی محمد صلی الله علیه و آله و سلم آمد و قرآن، و شریعت خویش را آورد، و حلال او را تا روز قیامت حلال، و حرام او تا روز قیامت حرام است، اینهایند، پیامبران اولوالعزم.(شیعه در پیشگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام، ص 444)
4-سوره عنکبوت آیه 14:وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِینَ عَاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَ هُمْ ظَالِمُونَ
و به راستى، نوح را به سوى قومش فرستادیم، پس در میان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ کرد، تا طوفان آنها را در حالى که ستمکار بودند فرا گرفت.
5- أبِی رَحمَهُ اللهُ قالَ حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مَحَمَّدِ بْنِ احْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُوسَی بِنِ عُمَرَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مَحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَن غالِبٍ عَنْ ابِی خالِدٍ عَنْ حُمْرانَ عَن أبَی جَعفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ-وَ ما آمَنَ مَعَهُ اِلَّا قَلیلٌ قالَ کانُوا ثَمَانیةِ (معانی الأخبار، ص 151) و نیز داستان پیامبران یا قصه های قرآن از آدم تا خاتم، ص 155.
6- از حضرت علی علیه السّلام نقل شده که: وقتی خداوند تعالی هلاکت قوم و نوح را اراده فرمود، چهل سال زنان و مردان آن قوم را عقیم نمود، بطوری که هیچ فرزندی میانشان به دنیا نیاید و وقتی که ساخت کشتی به اتمام رسید خداوند به نوح وحی کرد که آنها را به زبان سریانی ندا دهد، همه چهارپایان و حیوانات حاضر شدند، آن وقت از هر جنس یک زوج نرّ و مادّه را وارد کشتی نمود و مجموع انسان هایی که به او ایمان آورده بودند هشتاد مرد بودند.(قصص الانبیاء (قصص قرآن)، ص 120)
7-وَ قَالُوا لاَ تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لاَ تَذَرُنَّ وَدّاً گفت گروهی قبل از حضرت نوح علیه السّلام بودند که از دنیا رفتند. مردم از مردن ایشان غمگین شدند. شیطان پیش آنها آمد و مجسمه های آنها را ساخت تا به آنها انس بگیرند. وقتی زمستان شد آن مجسمه ها را بردند میان خانه ها، آن قرن گذشت در قرن بعد ابلیس پیش آنها آمد و گفت اینها خدایانی بودند که آباء شما آنها را می پرستیدند. بت پرست شدند و گروه زیادی گمراه گردیدند. نوح آنها را نفرین کرد و هلاک شدند لاَ تَذَرُنَّ وَدّاً وَ لاَ سُوَاعاً گفت ود بتی بود متعلق به قبیله کلب و سواع مال هذیل بود و یغوث متعلق به مراد و یعوق مربوط به قبیله همدان و نسر مال حصین (احتجاجات-ترجمه جلد چهارم بحارالانوار، ج1، ص 245).
8-1-آدم ابوالبشر نهصد و سی سال زندگانی کرد2- نوح علیه السّلام دو هزار و چهار صد و پنجاه سال 3- اسماعیل بن ابراهیم یک صد و بیست سال 4- اسحق بن ابراهیم یک صد و هشتاد سال 5- یعقوب بن اسحاق یکصد و چهل سال 6- یوسف بن یعقوب یکصد و بیست سال 7- موسی علیه السّلام یک صد و سی و شش سال 8- هارون یک صد و سی و سه سال 9- داود علیه السّلام صد سال که چهل سال آن سلطنت کرد 10-سلیمان بن داود هفتصد و دوازده سال. محمد بن صالح بزاز گوید از حسن بن علی بن محمد عسکری علیه السّلام شنیدم می فرمود براستی قائم بعد از من همان پسر من است و اوست که طول عمر و غیبت او به روش پیغمبرانست تا آنکه برای طول مدت دلها سخت می گردد و در عقیده به امامت او ثابت نماند مگر کسی که خدای عز و جل ایمان را در دلش نقش کرده و او را با روح از طرف خود تابیده کرده (کمال الدین-ترجمه کمره ای، ج2، ص 204)
9- سوره هود:َ حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ مَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِیلٌ (40) وَ قَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ (41) وَ هِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبَالِ وَ نَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَ کَانَ فِی مَعْزِلٍ یَا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنَا وَ لاَ تَکُنْ مَعَ الْکَافِرِینَ (42) قَالَ سَآوِی إِلَى جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْمَاءِ قَالَ لاَ عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ وَ حَالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکَانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ (43) وَ قِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَکِ وَ یَا سَمَاءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْمَاءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (44) وَ نَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ (45) قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ (46)قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخَاسِرِینَ (47) قِیلَ یَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِنَّا وَ بَرَکَاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلَى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ (48) تِلْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَا إِلَیْکَ مَا کُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَ لاَ قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ (49)
و [نوح] گفت: « در آن سوار شوید. به نام خداست روانشدنش و لنگر انداختنش، بى گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است. »( 41) و آن [کِشتى] ایشان را در میان موجى کوهآسا مىبُرد، و نوح پسرش را که در کنارى بود بانگ درداد : « اى پسرک من، با ما سوار شو و با کافران مباش. »(42)گفت: « به زودى به کوهى پناه مىجویم که مرا از آب در امان نگاه مىدارد. » گفت : « امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگاهدارندهاى نیست، مگر کسى که [ خدا بر او ] رحم کند. » و موج میان آن دو حایل شد و [ پسر ] از غرقشدگان گردید.( 43) و گفته شد: « اى زمین! آب خود را فرو بر، و اى آسمان، [ از باران ] خوددارى کن. » و آب فرو کاست و فرمان گزارده شده و [ کشتى ] بر جودى قرار گرفت. » و گفته شد : « مرگ بر قوم ستمکار. »( 44)و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت: « پروردگارا، پسرم از کسان من است، و قطعاً وعده تو راست است و تو بهترین داورانى.»( 45) فرمود: « اى نوح، او در حقیقت از کسان تو نیست، او [ داراى ] کردارى ناشایسته است. پس چیزى را که بدان علم ندارى از من مخواه. من به تو اندرز مىدهم که مبادا از نادانان باشى. »( 46) گفت: « پروردگارا، من به تو پناه مىبرم که از تو چیزى بخواهم که بدان علم ندارم، و اگر مرا نیامرزى و به من رحم نکنى از زیانکاران باشم. »( 47) گفته شد: « اى نوح، با درودى از ما و برکت هایى بر تو و بر گروههایى که با تواند، فرود آى. و گروههایى هستند که به زودى برخوردارشان مىکنیم، سپس از جانب ما عذابى دردناک به آنان مىرسد. »( 48) این از خبرهاى غیب است که آن را به تو وحى مىکنیم. پیش از این نه تو آن را مىدانستى و نه قوم تو. پس شکیبا باش که فرجام [ نیک ] از آنِ تقواپیشگان است.
سوره نوح: قَالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِی وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ یَزِدْهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَسَاراً (21) وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبَّاراً (22) وَ قَالُوا لاَ تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لاَ تَذَرُنَّ وَدّاً وَ لاَ سُوَاعاً وَ لاَ یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً (23) وَ قَدْ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ لاَ تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلاَّ ضَلاَلاً (24) مِمَّا خَطِیئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَاراً فَلَمْ یَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصَاراً (25) وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّاراً (26) إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَ لاَ یَلِدُوا إِلاَّ فَاجِراً کَفَّاراً (27) رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ لاَ تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلاَّ تَبَاراً
نوح گفت: «پروردگارا، آنان نافرمانى من کردند و کسى را پیروى نمودند که مال و فرزندش جز بر زیان وى نیفزود.( 21) و دست به نیرنگى بس بزرگ زدند.( 22)و گفتند: زنهار، خدایان خود را رها مکنید، و نه « وَدّ » را واگذارید و نه « سُواع » و نه « یَغُوث » و نه « یَعُوق » و نه « نَسْر » را.( 23) و بسیارى را گمراه کردهاند. [ بار خدایا، ] جز بر گمراهى ستمکاران میفزاى. »( 24) [تا] به سبب گناهانشان غرقه گشتند و [ پس از مرگ ] در آتشى درآورده شدند و براى خود، در برابر خدا یارانى نیافتند.( 25) و نوح گفت: « پروردگارا، هیچ کس از کافران را بر روى زمین مگذار،( 26) چرا که اگر تو آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مىکنند و جز پلیدکارِ ناسپاس نزایند.( 27) پروردگارا، بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى که در سرایم درآید، و بر مردان و زنان باایمان ببخشاى، و جز بر هلاکت ستمگران میفزاى.»
10- ابوبصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است: خوب مسجدی است مسجد کوفه، و در آن هزار پیغمبر و هزار وصیّ پیغمبر نماز خوانده اند، (و در آن زمان حضرت نوح علیه السّلام) تنّور(آب، جوی آب، جایگاه آب رودخانه) از آن فوران کرد و در آن کشتی نوح ساخته و آماده شد، در طرف راست آن روضه رضوان است و در وسط آن باغی است از باغ های بهشت قرار دارد.(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 30)
از امام صادق علیه السّلام نقل شده: خداوند تعالی به نوح علیه السّلام در حالی که او در کشتی قرار داشت وحی کرد یک هفته پیرامون کعبه طواف کند و او چنین کرد، سپس وارد آب شد در حالی که آب تا زانویش را فراگرفته بود، آنگاه تابوتی را از آب بیرون آورد که در آن استخوان های آدم علیه السّلام بود و تابوت را به داخل کشتی منتقل ساخت و بارها به دور کعبه طواف نمود، آنگاه به باب کوفه و وسط مسجد آن رسید و جماعتی که با نوح در کشتی بودند پراکنده شدند، سپس تابوت را در محلّی به نام (غری) دفن نمود (قصص الأنبیاء (قصص قرآن)، ص 97).
11- سوره هود، آیه 41.
12- تبار انحراف، ص 66.
13- سوره تحریم، آیه 10.
14- سوره هود، آیه 40.
15- سوره هود، آیه 45.
16- سوره هود، آیه 46.
17- نوح علیه السّلام همچنان که از سوره هود و مؤمنون استفاده می شود مشغول ساختن کشتی بود تا اینکه آن را به اتمام رسانید و امر خدای تعالی مبنی بر نزول عذاب صادر شد، و آن تنور شروع به جوشیدن کرد، در این هنگام خداوند متعال به آن جناب وحی فرستاد که از هر حیوان یک جفت نر و ماده، سوار کشتی کند و نیز اهل خود را به جز افرادی که مقدر شده بود هلاک شوند یعنی همسرش که خیانت کار بود و فرزندش که از سوار شدن امتناع ورزیده بود و نیز همه آنهایی که ایمان آورده بودند سوار کند. و از سوره قمر برمی آید که همین که آنها را سوار کرد خدای تعالی درهای آسمان را به آبی ریزان باز کرد، و زمین را به صورت چشمه هایی جوشان بشکافت، آب بالا و پایین برای تحقق دادن امری که مقدر شده بود دست به دست هم دادند. و نیز از سوره هود استفاده می شود که رفته رفته آب زمین را فراگرفت و بالا آمد و کشتی را از زمین کند، کشتی در موجی چون کوه های بلند سیر می کرد، و طوفان همه مردم روی زمین را فراگرفت و همه را در حالی که ستمگر بودند هلاک کرد، و خدای تعالی به آن جناب دستور داده بود همین که در کشتی مستقر شدند خدا را در برابر این نعمت که از شر قوم ستمکار نجاتشان داد حمد بگویند و در پیاده شدن از او برکت خواهند و نوح علیه السّلام گفت: “الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ” و نیز گفت: ” رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلاً مُبَارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ”.
پایان یافتن داستان و پیاده شدن نوح و همراهانش به زمین:
بعد از آنکه طوفان به دلیل آیه 77 سوره صافات عالم گیر شده و مردم روی زمین همه غرق شدند، خدای تعالی به زمین فرمان داد تا آب خود را ببلعد، و به آسمان نیز فرمان داد تا از باریدن بایستد، آب از ظاهر زمین کاسته شد، و کشتی بر بالای کوه جودی قرار گرفت و فرمان”قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ-دوری باد بر علیه ستمکاران” صادر شد، آن گاه خدای تعالی به نوح وحی کرد که: ای نوح! از کشتی پایین آی و با سلامی از ناحیه ما، و برکاتی بر تو و امت هایی که با تواند پیاده شو، که بعد از این طوفان، دیگر هیچگاه دچار طوفانی عالم گیر نخواهند شد. چیزی که هست بعضی از این نجات یافتگان امت هایی هستند که خدا در دنیا از متاع های زندگی دنیا برخوردارشان می کند، و سپس عذابی دردناک آنان را فرا می گیرد، سپس نوح و همراهان او از کشتی خارج شده و در زمین قرار گرفتند و خدا را به توحید و اسلام پرستیدند، و زمین را به ارث دست به دست به ذریه های خود سپردند، و خدای سبحان تنها ذریه نوح را باقی گذاشت.(المیزان فی تفسیر القرآن، ج10، ص 250)
18- برخی از اصحاب ما از امام صادق علیه السّلام روایت می کنند که فرمود: نوح دو هزار و سیصد سال عمر کرد، هشتصد و پنجاه سال پیش از آنکه به پیامبری برانگیخته شود و نهصد و پنجاه سال در میان مردم ایشان را به سوی خدا فرا می خواند و پانصد سال پس از طوفان، که کشتی فرود آمد و آب فرو نشست و شهرها را از نو بنیاد نهاد و فرزندانش را در شهرها جا داد.(الکافی، ج8، ص 284).
منبع مقاله :
همایون، محمد هادی؛(1390)، تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع)و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، چاپ اول1390