متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاریخ پخش 1391/8/25
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندگان عزيز پاي تلويزيون بحث را زماني ميبينند كه در آستانهي محرم 92 هستيم. هميشه خوب است به امام حسين سلام كنيم، به خصوص در ايام محرم. يك سلام به امام حسين بكنيم و وارد بحث شويم.
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه»
يك سلام يك زيارت است. راجع به درسهايي از قرآني كه اين هفته، به محرم ميخورد، من آياتي كه ميگويد: رزمنده و بسيجي، قواي مسلح بايد چطور باشند؟ براي شما بگويم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم».
پس موضوع درسهايي از قرآن سيماي رزمندگان الهي.
1- خداوند، خريدار تلاش مجاهدان
قرآن ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا» (توبه/111) اينكه گفته «إِنَّ» يعني حتماً، قطعاً، شك نكنيد كارها اگر براي خدا باشد، خدا ميخرد. مردم هم ميخرند، منتها مردم كف ميزنند، سوت ميكشند، گل گردن آدم مياندازند، يك مدركي ميدهند ايشان مجتهد است، ايشان دكتر است. يك مجسمهاي بالا ميبرند، يك خياباني درست ميكنند. قدرداني مردم بيش از اين نميتواند باشد. چه كنند؟ اما خدا مشتري خوبي است. خدا به بهشت ميخرد. مردم به كف و سوت ميخرند. علت اينكه كربلا ماندگار شد، علتش اين است كه با خدا معامله شد. ارزش بسيجي به اين است كه كارش براي پول نيست، براي پست نيست. براي مقام نيست. هروقت اين قپهها روي دوش آمد و مدرك آمد، ما تقويت نشديم، ضعيف شديم. حالا و هواي اول جبهه با حال و هواي بعد از درجه فرق كرد. حوزهي قم و حوزههاي علميه هم از وقتي كه مدرك گرا شدند، قويتر نشدند اگر نگويم ضعيفتر شدند.
يك آيت الله سعيدي، يك نواب صفوي، به اندازهي 500 تا از اينها كه مدرك دارند ميتواند در جامعه نقش داشته باشد. معامله با خدا، فرقش چيست؟ پنج تا فرق دارد.
1- خدا گران ميخرد «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ». به بهشت ميخرد. مردم به كف و سوت ميخرند.
2- خدا جنس كم را هم ميخرد، «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ…» باقياش را هم شما بگوييد. «ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» (زلزله/7)، «مِثْقالَ ذَرَّةٍ» يعني وزن يك ذره را هم خدا ميخرد. خلق جنس كم را نميخرد.
خدا جنس معيوب را هم ميخرد، اگر نقصي هم باشد. امام نماز كه ميخواند ميگويد: نماز خواندم، «إِنْ كَانَ فِيهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُكُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا» (بحارالانوار/ج83/ص38) خدايا اگر نمازم نقص دارد، نقصهايش را شتر ديدي، نديدي. خدا جنس ناقص را كه ميخرد، روي خود نميآورد. ممكن است يك زن و شوهر در متن زندگيشان يك زماني بيپول باشند، عوض خوشه انگور، دانه انگور بخرند، ولي فردا كه وضعشان خوب شد، ميگويد: يادت است گدا بودي. پول نداشتي انگور بخري، دانه ميخريدي؟ يعني يك زماني با هم دعوايشان شود، همسر، همسر را ميكوبد. ولي خدا اينطور نيست، هم ناقص را ميخرد، هم آدم را نميكوبد. «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيح» (كافي/ج2/ص578) يعني خوبيها را برجسته ميكند و بديها را ميپوشاند.
اصلاً همه ما از خدا هستيم. اگر كاري ميكنيم، مثلاً بنده دو ركعت نماز ميخوانم، چه چيزي از من است. اينكه از خواب بلند ميشوم، توان دارم بلند شوم، اينكه عقل من سر جايش است، فهم من سر جايش است، گوش من سر جايش است، اينكه دوست دارم نماز بخوانم، آبي كه وضو گرفتم، هيچي از خودم نيست. پس جنس هم از خداست، حيف است آدم با غير خدا معامله كند. هم خدا گران ميخرد، جنس كم را ميخرد، جنس معيوب را هم ميخرد. جنس معيوب را هم در سر ما نميزند. اين براي كلمهي«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى» است. بعدش چيست؟
2- ايمان و تقوا، شرط پذيرش خداوند
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ»، نه من المنافقين! اگر كسي ايمان داشت خدا جنساش را ميخرد. شما اگر چاي در استكان باشد ميخوري، چاي در آفتابه باشد نميخوري. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ» اگر كسي ايمان داشت، در قرآن چند بار ميگويد: «وَ هُوَ مُؤْمِن» (نساء/92) الآن در ذهن من دو جا است. دو جاي قرآن ميگويد: اگر اين كار را كردي، «وَ هُوَ مُؤْمِن». يعني در ظرف ايمان من ميخرم. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ».
حتي اگر مشركين بخواهند كمكي بكنند، ميگويد: پولشان را قبول نكنيد. «ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ» (توبه/17) عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. اگر مشرك يك چك داد و گفت: اين كار را بكن…
يك وقتي يك آدم نااهلي يك چكي براي جبهه داد. خيلي آدم پستي بود. گفتم: چه كنيم؟ رد كنيم، يا بگيريم. گفتم: حالا لازم نيست كه اين را پول غذا بدهيد. يك جايي خرج كنيد كه در شأن همان شخص باشد كه پست است. خوب در جبهه مستراح هم ميخواهد، مستراح بسازيد. به هر حال اگر يك آدم پستي ميخواهد كمك كند، كمكش را قبول نكنيد.
ما داريم آدمهايي كه تجارت ترياك ميكند، آنوقت روز عاشورا خرج ميدهد. اصلاً نذر ميكند كه اگر ترياك من خوب فروش رفت، روز عاشورا خرج كنم. مثل دزدهايي كه چهار قل ميخوانند كه دست پليس نيفتند. هم دزدي ميكند و هم چهار قل ميخواند. دزدي با چهار قل.
خيلي از عبادتهاي ما خراب است. ميخواهد عزاداري كند، تكيه ميزند ولي تكيهاش راهبندان ميكند. جايي بايد تكيه زد كه راه مردم بند نيايد. ميخواهد عزاداري كند، نوار، يك مداح ميكذارد، بابا ميخواهيم بخوابيم. يا يك واعظ فرق نميكند، يك وقت مداحها نگويند به ما تنه زدي. واعظ، مداح، مؤذن، سحر خوان و مناجاتي، ما اگر عزاداري كه ميكنيم نگاه كنيم، آسيبشناسي كنيم عزاداريمان را. از اول «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم». پول از چه كسي ميگيري؟ از يك كساني پول ميگيريم كه اگر امام حسين باشد، ميگويد: تو براي عزاداري من از اين پول ميگيري؟ تو ميشناسي اين را، از هركسي پول نگيريد.
وقتي ميخواهيم منبري دعوت كنيم هدف ما رشد مردم باشد. آمده مثلاً از من دعوت كند. حالا خدا او را بيامرزد مرد. به او گفتم: راستش را بگو. چرا از من دعوت كردي؟ گفت: چه ميدانم تو چه ميگويي؟ ما گفتيم اگر شله زرد بدهيم، پانصد نفر ميآيند. قيمه بدهيم هزار تا، قرائتي بيايد دو هزار تا، (خنده حضار). من ميخواهم حسينيهام پر شود. تو و شله زرد يكطور هستيد. اگر شله زرد حسينيه را پر ميكند من شله زرد ميدهم، كار به قرائتي ندارم. او ميخواهد حسينيهاش پر شود.
من به يك هيأتي گفتم، ظهر عاشورا نماز جماعت بخوانيد، ظهر عاشورا خود امام حسين سر نماز است. امام زمان سر نماز است. شما هرجا هستيد نماز بخوانيد. گفت: دسته به هم ميخورد. يعني براي من دسته مهم است، كه سرش كجاست و ته آن كجاست. ريتمش مهم است. بعد ميبينيم در حسينيهها تبعيض هست، قسمت مردها بهتر است، قسمت زنها بدتر است.
3- آفتها و آسيبهاي عزاداري
در يك استاني رفتم ديدم رسمشان اين است كه مردها در حسينيه ميروند و زنها در خيابان مينشينند. به رئيس هيأت گفتم منكر است. آخر امام حسين قيامش براي امر به معروف و نهي از منكر بود. حالاهفته اول محرم است، ما الآن نميدانيم چه بگوييم. در آستانهي هفتهي بسيج هستيم. هفتهي امر به معروف است كه هدف قيام امام حسين است. امام زين العابدين در دعاي مكارم الاخلاق ميگويد: خدايا زبان ما را به حق باز كن. اميدوارم هرچه ميگوييم حق باشد، حالا سهم من هرچه شد، شد.
گاهي در غذا دادن تبعيض قائل ميشويم. مثلاً فلاني را ميشناسيم قابلمهاش را پر ميكنيم. فلاني را نميشناسيم ميگوييم: غذا تمام شد، خانه برويد. يكي ميگويد: ما سه نفر هستيم، چهار پرس غذا ميدهيم. ميگويد: آقا زياد است. ميگوييم: برو خانه فردا بخور. مگر ارث پدرت است اينطور پخش ميكني؟ آن كسي كه غذا داده براي آنهايي است كه آمدند اينجا عزاداري كنند، آنوقت تو با اين رفيق هستي، چهار تا غذا ميدهي. اينها منكرات عزاداري است. صداي بلندگو، بي وقت خواندن، تكيه زدن در جايي كه سد معبر ميشود. اگر اينها را من نگويم چه كسي بگويد. اينها را مقام معظم رهبري كه نبايد بگويد. مراجع كه نبايد بگويند.
در خيابان، حتماً بايد طوري عزاداري كرد كه راهبندان نشود. نام امام حسين را تلخ نكنيد. من به پليس راه رسيدم، ديدم كه عكس امام و مقام معظم رهبري است. آنجايي كه عوارض ميگيرند. گفتم: آنجايي كه از مردم پول ميگيريد چرا عكس آقا را زديد؟ عكس آقا را برداريد. يك جايي كه به مردم خدمت ميكنيد عكس آقا را بزنيد. اينجا كه ميگوييد ترمز كنيد پول بده براي مقام معظم رهبري. آخر اين چه مقام معظم رهبري است. (خنده حضار) ما گاهي وقتها مريدهاي خلي هستيم. بايد مواظب باشيم امام حسين را طوري معرفي نكنيم كه به كام مردم تلخ شود.
من يكجايي رفتم ديدم كه سربازها را يك نوار گردنشان انداختند و نوشته جانم فداي رهبر! چنين كردم، به او گفتم: شما رهبري را به ايشان معرفي كرديد، كه ايشان سابقهي زندانش، شكنجهاش، علمش، ساده زيستياش، تربيت بچههايش، تسليم امام بودنش، اصلاً از كمالات رهبر به اينها گفتيد يا نه؟ گفتند:نه! گفتم: خوب وقتي كمالاتش را نگفتي يك نوار گردن او مياندازي، جانم فداي رهبر، اين به رهبر خوش بين نميشود. اين كار را تحميل ميداند. اول به او بگوييد: رهبر كيست، خودش اگر خواست نوار را گردن كند، نخواست گردن نكند. اسلام در نماز كه مهمترين عبادت ما است، در نماز به ما گفته است در انتخاب امام جماعت آزاد هستي. من ركعت اول اقتدا ميكنم، ركعت دوم نميخواهم افتدا كنم. آزاد هستي، ركعت دوم قصد فرادي كن. وقتي وسط نماز به من گفتند: ميتواني قصد فرادي كني يعني مردم را آزاد بگذاريد. ميخواهد برود، چرا مثلاً به اسم عزاداري راهش را در خيابان بند ميآوريم. آزادش بگذاريم.
عزاداريها زود تمام شود. كه هركس هم فردا اداره دارد، بچه مدرسهاي دارد شركت كند. از بعد از نماز شروع ميشود تا يازده، دوازده شب. كسي كه هشت ساعت عزاداري نميكند. مقام معظم رهبري عزادارياش از نماز تا خداحافظياش دو ساعت، ده دقيقه كم ميكشد. ده دقيقه يا يك ربع مداح ميخواند. پنج، شش دقيقه قرآن ميخوانند، يك ربع، ده بيست دقيقه نماز ميخوانند، منبري نيم ساعت، غذا نيم ساعت، همه روي هم يك ساعت و نيم ميشود. يعني جماعت هست، قرآن هست، مداحي دو تا هست، سخنراني هم هست، شام هم هست. كمش كنيد. كوچك بگيريد. كسي نگويد: من ميخواهم روضه بروم، ولي فردا امتحان دارم، ترم دارم، واحد دارم، تعاوني حساب كنيد كه مشتري شوند.
4- نگاه جهاني به شيوه عزاداري
عزاداريها بايد بهگونهاي باشد كه فتوكپياش به دنيا صادر شود. اگر ما در خيابان عزاداري كرديم و گفتيم: «هَيهَاتْ مِنّا الذِلَّة» (لهوف/ص97)! سخن امام حسين روز كربلا، يعني چه؟ يعني آمريكا هرچه تحريم اقتصادي و فشار بياوري ما به تو بله نميگوييم. اين هيهات من الذله قابل فتوكپي است. اما زنجير تيغ دار ميزنيم و كمرمان را خوني ميكنيم، اين را ميشود به آمريكا هم صادر كرد؟ شما اگر پيراهن و شلوار بپوشي همه دنيا ميپوشند. اما اگر پوستين قوچان را آوردي، آخر اين را چه كسي كول ميكند؟ چرا يك لباسي را عرضه ميكنيم كه از ايران بيرون برويم، از قوچان، از زمستان بيرون برويم، از همدان بيرون برويم، فقط شهرهايي كه زمستانش يخ است، پوستين ارزش دارد آن هم براي پيرمردها. عزاداري بايد يك عزاداري باشد كه اينها چيست. حتي كشورهاي غربي. حالا من «إِنْ شاءَ اللَّه» يك مصاحبه با اين تلويزيونهاي خارجي ميكنم. يعني تلويزيونهاي ايراني كه خارج پخش ميشود.
در دانمارك، همان كشوري كه كاريكاتور پيغمبر را كشيد، و جسارت به پيغمبر كرد. به اسم امام حسين چهل هزار نفر جمع ميشوند. خيلي مهم است چهل هزار نفر در خيابان دانمارك. در نيويورك نماز جماعت ميخوانند. اين مهم است. امام حسين خيلي زور دارد. امام انقلابش را با عاشورا و تاسوعا راه انداخت. يعني تاسوعا و عاشورا يك سرازيري است كه تمام ماشينهاي خاموش شده را در اين سرازيري ميشود، روشن كرد. خيلي عاشورا بركت دارد. چند ميليون در عاشورا صله رحم ميشود؟ بررسي كرديد؟ بسياري از شهريها عزاداريشان ميروند در روستايي كه محل تولدشان است. عمهها، خالهها، داييها و همسايهها را ميبينند. چند ميليون صله رحم ميشود. چند ده ميليون در عاشورا اطعام ميشود؟ چه جاهايي نماز جماعت ميشود؟ وسط خيابان نيويورك چند سال است نماز جماعت ميخوانند. خيلي مهم است وسط خيابان آمريكا نماز جماعت خواندن. پيداست اين زور… اصلاً امام حسين يك انرژي هستهاي است. يا حسين يك كد است كه وقتي ميگويي يا حسين! هفتاد ميليون سياه پوش در خيابان ميريزند. چه كسي چنين قدرتي دارد؟ همه رئيس جمهورها جمع شوند با اضافهكار و مأموريت و تشر و زور و سرويس اياب و ذهاب همه رئيس جمهورهاي كرهي زمين جمع شوند خواسته باشند يك راهپيمايي هفتاد ميليوني راه بياندازند، امكان ندارد. امام حسين بعد از هزار و چهارصد سال راهپيمايي هفتاد ميليوني راه مياندازند. انرژي هستهاي امام حسين است. ما انرژي هستهاي خيلي داريم، غير از اين انرژي هستهاي كه عزيزان ما كشف كردند، قدم به قدم كارهاي دين ما انرژي هستهاي است. عاشورا خيلي سرمايهي خوبي است.
5- نقش عزاداري در اصلاح مفاسد اخلاقي
همه ما نميتوانيم اين خواهرهايي كه به قول مقام معظم رهبري يك عيب ظاهري دارند، باطنشان خوب است مثلاً بگوييم: خانم اين رقم حجاب درست نيست. اما روز عاشورا حتي فرح، زن شاه چادر سر مي كرد. اين مهم است. من، آقاي قرائتي نميتوانم يك دختر فكلي را هدايت كنم. ولي اين امامزدهاي كه 1400 سال پيش از دنيا رفته، اين خانم وقتي ميخواهد در امام زاده برود، حجاب درست ميكند. يعني مردهي امامزاده از زندهي ما زورش بيشتر است. نه زندهي ما، از زندهي همهي ما. مردهي يك امامزاده از زنده بودن همهي ما زورش بيشتر است. اينها خيلي انرژي است.
چقدر كمك ميشود؟ اين تحريك غيرت ديني خيلي مهم است. از امتيازات بسيج همين غيرت دينياش است. گزينش نميكند كه اين يا آن؟ همين كه يك كاري لازم است انجام ميدهد. ايام جبهه ميگفتند جبهه نياز دارد، ميآمد سوار ماشين ميشد و ميگفت: هرجا نياز دارد. ميگفت: آقا هرجا نياز است. ميخواهيد عدس پاك كنم در آشپزخانه ميروم. ميخواهيد آرپيجي بزنم در خط اول ميروم. هرجا نياز است، گزينش نميكرد. ما الآن تحصيل كردههايمان گزينش ميكنند. ما اگر ده تا سفير خواسته باشيم، اگر براي اتريش و بلژيك خواسته باشيم، دستها بالاست. براي بنگلادش، والله من خانمم حامله است، بچهام هم مريض است و دو تا كنكوري دارم. الآن شما سفير براي بنگلادش پيدا نميكني، براي اتريش در صف است. براي حج در صف هستند، براي زكات هيچ كس در صف نيست. ما گزينش ميكنيم. يكي از امتيازات بسيج در اين است كه گزينش نميكرد. البته بسيج آن زمان را ميگويم. بسيج حالا اگر آن حالات را داريد، چون مدتي است من در بسيجيها نيستم. فقط عبوري گاهي ميبينيم. اگر آن حالات هست درود بر شما! اگر آن حالات نيست برويد آن حالتها را احيا كنيد.
احياي امر به معروف، يعني معروف همين بود. كه آدم همين كه كار حق است انجام بدهد. اصلاً حساب نكند كه اين بعدش چه ميشود. پولش چه ميشود؟ اضافه كار هست؟ درجهام چه ميشود؟ مدرك من چه ميشود؟ فكر اينها نباشد. يكي از خوبيهاي بسيج اين حالت بود. بعد مسائل سياسي و اقتصادي كه آدم را عوض ميكند. اين مهم است.
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ» چه… «أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُم». اول جان، بعد پول. اينكه ما براي كربلا گريه ميكنيم، چون كربلا جان دادند.
يكبار يك تاجر محترمي به من زنگ زد. آقاي قرائتي شما يك خرده در تلويزيون از تجّار تعريف كن. اگر تجار نبودند، انقلاب پيش نميرفت. اگر تجار نبودند، خوب يك عده تجّار خوب هستند كه انصافاً هميشه با انقلاب بودند. دستشان درد نكند.گفتم: ببين هرچه تو ميگويي قبول است. اما يك سؤال ميكنم. شما كه به من ميگويي: در تلويزيون از تجار تعريف كن. تجار را بايد تعريف كرد. از خوبها، از خوب فوتباليست، خوب زن، خوب مرد، هركس خوب است بايد گفت. اما حالا يك سؤال ميكنم. شما خودت براي علي اصغر بيشتر گريه كردي يا براي خديجه؟ راستش را بگو. راستش براي علي اصغر. گفتم: خديجه پول داد، علي اصغر خون داد. هيچي كار خون را نمي كند.
6- حفظ حرمت جانبازان و ايثارگران
بنده سي و چند سال است در تلويزيون هستم. آيا ارزش يك تركش را دارم كه به يك رزمنده خورده است. اين درد ميكشد، من پلو ميخورم حرف ميزنم. او آخ ميكشد و آه ميكشد، كي قرائتي مساوي است با رزمندهاي كه تركش در بدنش است. اين جانبازها قطعاً بهشتي هستند. چون كسي كه چشمش و دست و پايش رفت در بهشت، ديگر خدا تكه تكهاش نميكند بگويد: خوب يك پايت در بهشت، آن پايت به جهنم برود. (خنده حضار) اصل كار اين است كه آدم پايش به جايي بند باشد. اگر پايش به جايي بند باشد، ديگر خدا تكه تكهاش نميكند، بله البته ممكن است جانبازان را هم شيطان گول بزند، حوصلهشان سر برود، خانوادهشان، يا نيش آدمهاي نفهم، كاش به جبهه نميرفت، بي خود به جبهه رفت.
زينب كبري دو تا از بچههايش در كربلا شهيد شد. شوهر حضرت زينب وضعش خوب بود و به قول امروزيها يك جلسهي فاتحه گرفت. يك نفر كه آمده بود فاتحه بخواند. به شوهر حضرت زينب، پدر دو بچهاي كه در كربلا با مادرشان رفتند، گفت: نميرفت جبهه. چرا عقب دايياش رفت؟ چرا عقب امام حسين رفت؟ يك برخوردي با او كردند، از مجلس بيرونش كردند. بعضيها در بعضي جاها نيش ميزنند به… من سابقهي جبهه دارم، خوب داري كه داري، نبايد داشته باشي، نبايد ميرفتي! خيلي بيحيايي ميخواهد كه انسان، خوابي كه ميكنيد به خاطر بيحيايي او است. اگر او نميخوابيد تو خواب نداشتي. ما بايد قدر شهدا، رزمندهها و جانبازان را داشته باشيم.
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُم»، اول ميگويد: جان، بعد ميگويد: مال «اَموالَهُم»، «أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُم». بعد چه ميگويد؟ «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّه» در راه خدا ميجنگند. اين يكي از امتيازات كربلاييها اين است. «في سَبيلِ اللَّه»! «يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّه» امام حسين ميگويد: كربلا ميروم براي امر به معروف ميروم. براي احياي دين جدم ميروم. براي اقامهي دين ميروم. نه براي گرفتن پست، نه براي خودنمايي، نه براي زهر چشم گرفتن، نه براي كشور گشايي، اينها خيلي مهم است. اگر قصد خدا نباشد كه هيچ…
7- كار براي خدا، نه مردم
آيت الله بهاءالديني را خدا رحمت كند. گفت: قرائتي، يكبار نگويي من در تلويزيون هستم و همه ايران مرا ميبينند. اگرقصد خدا نباشد، كار قرائتي و رقص ميمون يكطور است. يك ميمون هم برقصد نگاهش ميكنند. نگاه مردم براي تو ذخيرهي قيامت نيست. حالا اينجا بنده سخنراني كنم دو هزار نفر ميآيند. بگويند: قرائتي را اعدام كنيد چهار هزار نفر جمع ميشوند. بگويند: ايشان سخنراني ميكند هزار نفر ميآيند، بگويند: قرائتي را اعدام ميكنيم، دو هزار نفر ميآيند. اصلاً گاهي وقتها ميبيني راز بقا از من بهتر است. يك حيوان دريايي و صحرايي را نشان ميدهد، مردم پاي تلويزيون ميگويند: «اللَّهُ أَكْبَر»! «اللَّهُ أَكْبَر»! اين دم طاووس چند ميليون انسان را به «اللَّهُ أَكْبَر» وادار ميكند، سخنراني من مردم را به «اللَّهُ أَكْبَر» وادار نمي كند. چه ميدانيم قيامت پرده كنار برود ببينيم، بالاخره خال خاليهاي بال پروانه دعوتش به خدا بيشتر بود يا ايدئولوژي و جهان بيني من. نميدانيد چه خبر است. چند دانه خرما آوردند، براي كمك به جبهه. پولدارها هه هه هه خنديدند! چه شده؟ خرما براي جبهه آورده. با چهار تا خرما جنگ پيروز ميشود؟ قرآن ميگويد: چرا به او خنديدي؟ «يَلْمِزُون» (توبه/79)، «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» (همزه/1)، «يَلْمِزُون» نيش زدي؟ «يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعين» اين آدم مخلصي بود و چهار تا خرما آورد. چرا به او نيش زدي؟ عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «لا يَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُم» (توبه/79) اين بيش از اين نداشته است. از كجا اين چهار تا خرما قبول شد، و آن ماشين برنج و روغن شما قبول نشد. يكوقت ميبيني يك نفر پنج شب جبهه است، قبول است. يك كسي عمرش را جبهه باشد قبول نشده باشد.
به اميرالمؤمنين گفتند: يا علي خيلي خودت را زحمت ميدهي؟ فرمود: نميدانم كار من قبول شده يا نشده؟ اگر بدانم كار من قبول شده اينقدر زحمت نميكشم. شك دارم. حضرت امير شك دارد كه كارش قبول شد يا قبول نشد. عزاداري براي خدا باشد. اگر براي خداست، امسال رئيس هيأت رياست را به پسرش بدهد. به يك جوان ديگر واگذار كند. اين مداح بلندگو را بدهد كس ديگري بخواند. اگر براي خداست بگذاريد در مسجد كس ديگري اذان بگويد. بعضي مسجدها بلندگو را ميگيرند، انگار ارث پدرشان است، به احدي نميدهند. خوب بگذاريد هركس صدايش خوب است او هم اذان بگويد.
خيلي خوش صدا داريم، صدا و سيما اذان خوش صداها را پخش كند، اذان راه ميافتد. الآن اذانها حلقومي نيست، اذانها پلاستيكي است. راديو روشن ميكند، نوار راديو را پشت بلندگو ميگذارد. همه پژوهشگر شدند. كتاب مينويسند هشتصد حديث براي اذان. ببخشيد اين پژوهش را كنار بگذار و پشت بام برو و اذان بگو. چون پژوهش زير كولر گازي است و ساعتي اينقدر هم ميگيري. بعد هم كتاب چاپ ميشود و يك امتياز هم داري. الآن پژوهش زياد شده، آدم عملياتي نداريم كه بلند شود برود اذان بگويد. ميگويد: هرچه ميخواهي برايت پژوهش ميكنم.
كاشان يك كسي سوار خر شده بود، الاغ نميرفت. اين هي پايش را ميزد و ميگفت: هو… هو… نرفت. آخر به الاغ گفت: اينقدر كه پايم را از اين طرف آوردم، از اين طرف ميرفتم رسيده بودم. (خنده حضار)
بعضيها به جاي پژوهش بلند شوند كار انجام دهند. پژوهش خالي ميگويم. اگر پژوهش با عمل بود خوب است. اگر سوزن با نخ بود ميدوزد. سوزن بدون نخ فقط خون مياندازد. بعد هم يك كارهاي تكراري، چه اشكالي دارد، ما دستههايمان هم كمك كنيم. ما در دستهي آنها سينه بزنيم. آنها در دستهي ما سينه بزنند. كسي را تحقير نكنيم.
8- حضور در دستههاي عزاداري جوانان
خيلي از جوانهايي كه كارشان ناجور است، يا قيافهشان ناجور است، درون دلشان خوب است. يك هيأتي آمد از درخانهي ما رد شود، من نگاه كردم ديدم عجب جوانهاي سوپر دولوكس و همه يك نژاد خاصي هستند. (خنده حضار) ولي ياحسين ميگويند. ما گفتيم بالاخره يا حسين كه ميگويند. ما در يا حسين نبايد شك كنيم. هي گفتند: آقاي قرائتي آخر اينها قيافههايشان هركدام يك طوري است. گفتم: ببين يا حسين ميگويند. بگذار، يك دويست متر، سيصد متري با اينها در خيابان رفتيم. اينقدر هم از ما عكس گرفتند. آمديم خانه ديديم چند تا جگر آوردند. گفتند: رئيس هيأت گفته به افتخار اينكه آقاي قرائتي در جلسهي سوپردولوكسها آمده سينه زده، هرچه گوسفند كشتيد جگرش براي آقاي قرائتي! (خنده حضار) البته من براي جگر نرفته بودم. (خنده حضار)
بله، يعني گاهي وقتها ما فكر ميكنيم مثلاً در شأن ما نيست كه برويم عزاداري كنيم. قشنگ برويد عزاداري كنيد. مؤسس حوزهي علميهي قم، عاشورا كه ميشد، عبايش را برميداشت، با قبا در هيأتها ميرفت. در هيأتها برويد. به خصوص روحانيون. در هيأت برويد. نه فقط منبر برويد. با دستهها در خيابان راه بيفتيد. اگر راه افتاديم امر به معروف ميشود. ميگوييم: آقاجان، مداح بيا! اين شعر اين كلمهاش خوب نيست. ميگويد: چشم! در هيأتش سينه بزن و بعد هم بگو: اين كلمه درست نيست. شركت كنيم. همه شركت كنند، تماشاچي نباشيد.
با همين دو تا چشم ديدم. آيت الله مدني شهيد محراب، عمامهاش را برداشته بود، عبايش را هم كنده بود. با شلوار و پيراهن سياه دو دستي سينه ميزد. يكي از كساني كه معروف است خدمت امام زمان ميرسيد سيد بحر العلوم بود. سيد بحر العلوم جد آقاي بروجردي بود. ايشان عالم نجف بود ميآيد كربلا، كنار خيابان ايستاده عزادارها را ميبيند. همينطور كه نگاه ميكند، يك مرتبه عصايش را مياندازد، عمامهاش را برميدارد، حسين، حسين! ميگويند: آقا شما پيرمرد هستي. اينها جوان هستند، حسين حسين ميكنند. شما چرا چنين كردي؟ در شأن شما نبود. جانت در خطر است. گفت: آخر شما نميفهميد، من حضرت مهدي را ديدم در ميان اينها. كنار نايستيد. ماشينت قيمتي است. مدركت بالا است. يا حجتالاسلام هستي يا آيت الله هستي. نميدانم دكتر هستي. در همين افراد برو. با اينها قاطي شويد. قاطي شويد و آفتهايش را برطرف كنيد. عزاداري بعلاوهي نماز. خرج دادن بعلاوهي خمس دادن.
اگر كسي روز عاشورا به پنجاه هزار نفر پلو بدهد، اما خمس ندهد، خود امام حسين ميگويد: قبول نيست. چون «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ» (مائده/27) قرآن ميگويد: از آدم با تقوا كار قبول ميكنيم. آدم باتقوا آن كسي است كه مالش حساب و كتاب داشته باشد. شما خمس را نميدهي، مثل آدمي كه جنب است، غسل جنابت نميكند، دائم در اقيانوسها شيرجه ميرود، باز هم جنب است. اگر در همه اقيانوسها هم تاب بخوري، باز هم جنب هستي.
به بچهها احترام بگذاريم، بچهها را تحقير نكنيم. جوانها را تحقير نكنيم. بحثم تمام نشد. من حرفهاي حاشيه زدم. خيلي خوب.
خدايا به آبروي تمام انبياء و اوصياء و شهدا و به پيغمبر و اهل بيتش و به آبروي امام حسين و اصحابش، ما را از ياران مخلص و فداكار و وفادار حضرت مهدي قرار بده. هركس در طول تاريخ عزاداري كرده و از دنيا رفته، همين الساعه با امام حسين و اصحابش مشهور بفرما. ما و نسل ما را تا آخر تاريخ بهترين عارف به امام حسين، مطيع امام حسين، محب امام حسين، زائر امام حسين قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»