متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاریخ پخش 27/07/91
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
يك آيهاي است كه فكر ميكنم شما همه حفظ باشيد. «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين» (مؤمنون/14) اين آيه را تقريباً ايرانيها حفظ هستند. ما امروز همين كلمهي «أَحْسَنُ الْخالِقين» را ميخواهيم يك خرده باز كنيم. خداوند هرچه را آفريد، اين تعبير را نكرد. اما انسان را كه آفريد گفت: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين». تبارك يعني همان خدا بركت بدهد. مبارك، بركت، چه پر خير و بركت است كه از يك تك سلول و اسپرم و نطفه، انسان را ساخت كه با پي ميبيند. چشم، با گوشت حرف ميزند، زبان. با استخوان ميشنود. انواع دستگاهها، كليه، معده، روده، اعصاب، استخوان، جريان خون، قلب، انواع دستگاهها را با هم تركيب كرد، از يك تك سلول. «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين». اين را امروز يك خرده با هم بحث خواهيم كرد.
موضوع بحث؛ چگونه خداوند «أَحْسَنُ الْخالِقين» است. «أَحْسَنُ الْخالِقين» پيداست خالقهاي ديگر هم داريم. امام رضا فرمود: اينكه ميگويد «أَحْسَنُ الْخالِقين» بهترين خالق است، پيداست خالقهاي ديگر هم هست. هركسي چيزي ميسازد خالق آن است. حضرت عيسي گفت: «أَخْلُقُ لَكُم مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْر» (آلعمران/49) حضرت عيسي گفت: «أَخْلُقُ لَكُم» يعني من براي شما خلق ميكنم، مجسمه پرنده را درست مي كنم، فوتش ميكنم ميپرد. پس كلمهي «اَخلُقُ» درباره عيسي هم گفته شده است. هر توليدگري خالق است. بنده الآن دست ميزنم. اين صدا نبود، خلق كردم. شما صحبتي كه ميكنيد، كلمات نبود، خلق ميكنيد. منتها توليد خدا با توليد ديگران تفاوت بسيار دارد. امام رضا فرمود: خداوند قدرت آفريدن و خلق كردن را به ديگران هم داده است.
1- آفرينش خداوند، دائمي و نامحدود
1- خالقيت خدا دائمي است. چگونه خدا «أَحْسَنُ الْخالِقين» است؟ اين علامت سؤال. پاسخ: 1- آفرينش خدا دائمي است. ديگران دقيقهاي كار ميكنند. ساعتي كار ميكنند، روزي كار ميكنند، ماهي كار ميكنند، سالي كار ميكنند، خدا دائماً…
2- محدوديت ندارد. خشتمال خشت ميمالد. سراميكساز، سراميك ميسازد. ديگر نميآيد سوهان بپزد. او سوهان خوب ميپزد، او گز خوب تهيه ميكند، او كلوچهي خوب تهيه ميكند. يكي عبا ميسازد، يكي قبا ميسازد، يكي در ورزش فوتبال است، يكي در ورزش واليبال است. يكي در ورزش… يكي برج خوب ميسازد. يكي گنبد خوب ميسازد. ديگران كه خلق ميكنند محدوديت دارند. اما كار خدا محدوديت ندارد و دائمي است.
شش، هفت ميليارد نفر جمعيت روي زمين است و هركدام يك شكلي هستند. در يك خانواده هر كدام تن صدايش يك طور است. محدوديت ندارد. از همهچيز، همه چيز مي سازد. شما يك لقمه نان ميخوري. از همين لقمه نان اشك شور، آب دهان شيرين، خون قرمز، شير سفيد، موجود با حس مثل پوست، موجود بيحس مثل ناخن و مو. ثابت، مثل موي ابرو. نود سال تكان نميخورد. متغير، مثل موي سر. يك صورت، يك پوست، يك گوشت، همه هم مو. منتها موي مژه و ابرو ثابت، موي سر و صورت متغير. محدوديت ندارد. نميشود گفت: ميليارد، ميليارد، هر حيواني يك شكل است. هر برگي يك شكلي است. «اللَّهُ أَكْبَر»!
3- از سادهترين چيزها، مهمترين چيزها را ميسازد. اينها خيلي مهم است. از سادهترين، مهمترين ميسازد. به نانوا وقتي ميگويي چرا نان اينطور است؟ ميگويد: خميرش بد بود. من با اين خمير كه نميتوانم بهتر از اين بپزم. وقتي به خانم ميگوييم: چرا پلو اينطور است؟ ميگويد: برنجي كه خريدي خراب است. قرآن راجع به نطفه ميگويد: «مِنْ ماءٍ مَهينٍ» (سجده/8) يعني آب پست، اين هم از يك تك سلول، از يك اسپرم، از سادهترين، مهمترين را خلق ميكند.
2- بيهمتا بودن خداوند در آفرينش
4- مواد اوليهاش هم از خودش است. كارخانه يك چيزي ميسازد، منتها بايد مواد اوليهاش را به او داد، نخ ميدهيم پارچه ميگيريم، آن مواد اوليه، مواد اوليه هم از خود اوست. باقيها كه خلق ميكنند، اگر ذوالقرنين سد ساخت به مردم گفت: آهنش را شما بياوريد، مساش را شما بياوريد، من براي شما ميسازم. «آتُوني زُبَرَ الْحَديد» (كهف/96) شما مصالحش را بده، من برايت ميسازم. مهندس ميگويد: مواد اينها را بده، من برايت بسازم. آشپز ميگويد: اينها را تهيه كن، من برايت غذا ميپزم.
5- در ساختن تقليد نميكند. اين هم مهم است. شما ممكن است يك چيزي را بسازي، ولي بايد يك نمونهاش را بگيري،بايد يك مدل بگيري. پيراهن را ميبري ميگويي: مثل اين.
يك كسي بود وقتي مهماني ميرفت، ميديد غذاي مهماني خيلي غذاهاي سلطنتي است، به صاحبخانه ميگفت: يك ديسي به من بدهيد، يك بشقابي بدهيد. يك بشقاب ميگرفت، انواع غذاها را در آن ميچيد، به پسرش ميگفت: بگير، ببر خانه و به مادرت بگو: اين رقمي غذا درست كن. قبل از آنكه خودش غذا بخورد، يك ديس براي خانم ميفرستاد، ميگفت: اين رقمي.
6- پشيمان نميشود. خيليها يك كاري ميكنند پشيمان ميشوند. خانه ميسازد پشيمان ميشود. قالي ميبافد، در يك رشته درس ميخواند، بعد پشيمان ميشود. اما خدا پشيمان نميشود.
7- شك نميكند. خيليها يك كاري ميكنند، وسط كار شك ميكنند. از نماز كه شك كرده بين يك ركعت، دو ركعت، از نمازش شك شروع ميشود تا جاي ديگر. طلبه ميشود وسط طلبگي ميگويد: ادامه بدهيم، ادامه ندهيم. چرا ادامه ندهيد. چه كاري بهتر از اينكه آدم با اسلام آشنا شود؟ آشنايي با اسلام شك ندارد.
3- آفرينش خداوند، براساس رحمت
8- آفرينش براساس رحمت است. «إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُم» (هود/119) آيهي قرآن است كه ميخوانم ولي ترجمهاش را همه شما ميفهميد. «رَحِمَ رَبُّكَ» پروردگار من رحم كرد، «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُم» يعني خلقت براساس رحم است. ما كه به گاو علف ميدهيم براساس رحم نيست، علف ميدهيم شير بدوشيم. دانه ميدهيم تخم مرغ برداريم. بذر ميپاشيم كه خوشه بگيريم، ما براساس رحم نيست، براساس محاسبات است. ميگوييم: يك خرده دانه بپاشي، خوشه برميداري. گندم بده، جو بده، تخم مرغ برميداري.
پس كار خدا براساس رحمت است. تقليد نميكند، پشيمان نميشود، ترديد نميكند، حالا براي اينكه يك خرده در جلسه تنوعي پيدا شود و خيلي ساكت نباشد، هر موردي كه من ميگويم شما يكبار بگوييد «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين».
خلقت خدا دائمي است. «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين». محدوديت ندارد، «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين». «أَحْسَنُ الْخالِقين» را بگوييد از سادهترين مهمترين ميسازد، «أَحْسَنُ الْخالِقين». مواد اوليهاش از خودش است، «أَحْسَنُ الْخالِقين». در آفرينش تقليد نميكند، «أَحْسَنُ الْخالِقين». پشيمان نميشود، «أَحْسَنُ الْخالِقين». ترديد ندارد، «أَحْسَنُ الْخالِقين». يك مهندس يك چيزي را تقليد ميكند، مواد اوليهاش هم از ديگري است، بعد هم خسته ميشود. خدا خسته نميشود«أَحْسَنُ الْخالِقين» كارش براساس رحمت است نه سد و فلان… «أَحْسَنُ الْخالِقين» ساختههايش هدفمند است «أَحْسَنُ الْخالِقين».
ممكن است ما هدف را نفهميم ولي هدفمند است. دندان جلو را تيز كرده، چون هدف قيچي كردن غذا است. دندانهاي بغل را كلنگي آفريده، چون هدف كار خدا اين است كه غذا سوراخ شود. دندانهاي آخر را چاله چوله آفريده براي جويدن. بريدن، سوراخ كردن، جويدن، يعني براساس همان نقشهاي دندان هم اين رقمي قرار داده است. انگشت شصت را كوتاه گذاشت. اين چهار تا بلند است، اين يكي كوتاه است. اگر اين پنجمي هم بلند بود در نود درصد كارها فلج ميشديم. شما هر كاري ميكني با اين انگشت كوتاه ميكني. اين انگشت كوتاه را كنار بگذار، بيل نميشود دست گرفت، پيچ گوشتي، قلم، اره، سوزن و نخ، آمپول، همهي كارها روي اين انگشت كوچك است. كارها هدفمند است. اگر چشم ما از پي است…
پي بايد با آب نمك قاطي شود. اشك ما شور است. اگر اشك ما شيرين بود كور ميشديم. اين چين و چروكها هدفمند است. اگر گوش ما چين و چروك نداشت، مثل پيشاني صاف بود صدا را ميفهميديم، اما نميدانستيم از كدام جهت است. اين چين و چروكها جوري است كه جهت صدا را تشخيص ميدهيم.
4- هماهنگي ميان اجزاي خلقت
ساختهي او با نظام هستي هماهنگ است. هدفمند است، هماهنگ است. «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين» هماهنگ است، يعني چه؟ يعني فاصلهي خورشيد با ما تناسب دارد. نزديك باشد ميسوزيم. دور باشد يخ ميكنيم. معدهي ما با غذاها هماهنگ است. چشم ما با نور هماهنگ است. گوش ما با امواج هماهنگ است. بچه ضعيف است با عشق مادر ضعفش جبران ميشود. بچه كه به دنيا آمد عاجز عاجز است. اگر پدر و مادر و علاقهي پدر و مادر نباشد، بچه از بين ميرود. آن مقداري كه بچه ضعف دارد، پدر و مادر عاشق اين بچه هستند. با عشق پدر و مادر و محبت پدر و مادر، آن ضعفها جبران ميشود. ما اگر اكسيژن ميگيريم، كربن ميدهيم گياهان كربن ميگيرند و اكسيژن ميدهند. ما اكسيژن ميگيريم كربن ميدهيم. كربن ميگيرد، اكسيژن ميدهد. يك هماهنگي دارد. هماهنگ است.
كارهاي او همه احسن است. درجه يك است. همه كارهايش درجه يك است. زهر مار هم درجه يك است. چرا؟ چون زهر مار هم در بدن مار نمرهاش بيست است. بله زهر مار در بدن من كشنده است. اما در جاي خودش نمرهاش بيست است. آب دهان! آب دهان هركسي در دهان خودش نمرهاش بيست است. ولي اگر به كسي پرتاب شود، جسارت است اينطور نيست كه مرد از زن بهتر باشد، زن نمرهاش بيست است. مرد نمرهاش بيست است. هرچيزي در جاي خودش نمرهاش بيست است.
5- دعوت بشر به انجام كار اَحسن
در قرآن چند تا احسن داريم. «أَحْسَنُ الْخالِقين» ، «أَحْسَنَ الْحَديث» (زمر/23)، «أَحْسَنَ الْقَصَص» (يوسف/3)، «الْأَسْماءُ الْحُسْنى» (اعراف/180)، «وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى» (نساء/95)، «مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْما» (مائده/50) يعني خداوند همه كارهايش احسن است.
ميگويد: كار من احسن است، ميخواهم تو هم احسن باشي. من تو را احسن آفريدم. تو چرا نماز را غلط ميخواني؟ بيان تو احسن است. چرا با هركسي درست حرف ميزني، با خدا در نماز غلط حرف ميزني؟ من «أَحْسَنَ الْقَصَص» را گفتم، تو هم «فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (زمر/18) بهترين حرفها را بپذير.
اگر كسي به تو سلام كرد، جواب بهتر به او بده. «فَحَيُّوا بِأَحْسَن» (نساء/86)، با كسي بحث ميكنيد، «جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن» (نحل/125) او به تو بدي كرد، تو به او بدي نكن. «ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن» (مؤمنون/96)، «ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن»، «جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن»، «فَحَيُّوا بِأَحْسَن»، «فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه»، «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتيمِ إِلاَّ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن» (انعام/152) خلاصه خدا ميگويد: من نمرهام بيست است، ميخواهم تو هم نمرهات بيست باشد.
خيلي بيانصافي است كه آدم پيش يك مدير كل ميخواهد برود، لباسش را اتو كند. اما با لباس كثيف نماز بخواند. تو نزد مخلوق خودت را منظم ميكني، آنوقت نزد خالق هرطور ميخواهي هستي. خوب ديگر چه؟
گاهي توليدات انسان لغو است. اما خداوند همه كارهايش حق است. لغو مثل چه؟ مثل دكمهاي كه اينجا هست. بعضي كت و شلوارها، اينجايش دكمه است. با اينجا كجا را ميخواهد ببندد. اين دو دكمه را ميخواهد كجا ببندد. بنابراين ما گاهي وقتها يك كارهايي را ميكنيم لغو است. ولي خداوند كار لغو را خلق نكرده است. حتي ما فكر ميكنيم برگ زرد بيخود است. قرآن به همان دليلي كه برگ سبز را ميگويد، برگ زرد را هم ميگويد: نعمت است. «أَخْرَجَ المَْرْعَى» (اعلي/4) يعني سبزي رويانديم، «فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى» (اعلي/5) زردش كرديم، يعني همان نقشي كه برگ سبز دارد، برگ زرد هم دارد. برگ زرد هم همان نقش را دارد.
در توليدات ديگران افراط و تفريط هست ولي خدا ميگويد: «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» (قمر/49) همه كارها اندازهگيري شده است. حديث داريم هر سال قطرات آب يكسان است. اگر يك سال باران كم ميآيد، كم نميآيد، باران به آنجايي كه مردم ميخواهند، به خاطر خلافي، يا به خاطر آزمايشي يا به هر دليلي باران جاي ديگر ميبارد. ولي هيچ سالي از سال ديگر بارانش كمتر نيست. ممكن است به منطقهاي نبارد، به جاي ديگر ببارد. «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ».
بعضيها توليد ميكنند و ديگر نظارت نميكنند. يك چيزي ميسازند و ميروند. ولي خداوند نظارت ميكند «وَ ما كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلينَ» (مؤمنون/17) هم خلق كرديم، هم نظارت داريم. آني از نظر ما پنهان نيست. يكوقت يك مهندس نگويد، من هم توليد كردم. بله تو توليد كردي، خدا هم توليد ميكند، اما توليد تو با خدا اوه… حالا حالا بايد تو جناب مهندس در برابر خدا سجده كني.
ديگران در روشنايي توليد ميكنند، خدا در «في ظُلُماتٍ ثَلاث» (زمر/6) در سه تاريكي پيچ در پيچ توليد ميكند، توليد انسان. بچه در رحم مادرش در «في ظُلُماتٍ ثَلاث» آيهي قرآن است. يعني ظلمت در ظلمت در ظلمت. در سه لايهي تاريكي خدا طراحي ميكند. صنعتگرها روي چيز سفت صنعتگري ميكنند، يعني روي مس، روي آهن، روي گچ، روي سنگ مرمر، روي چيز سفت هنرشان را ارائه ميدهند. خداوند روي آب هنرنمايي ميكند. ديگران در روشنايي، خدا در تاريكي، ديگران روي جمادات، خدا روي مايعات.
انسان، گاهي توليد كه ميكند خسته ميشود، خدا ميگويد: من خلق كردم خسته هم نشدم. «وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ» (ق/38) خسته نميشود. «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين» خدا احسن الخالقين است. باقي توليد كنندگان خسته ميشوند، خدا خسته نميشود.
6- حفظ و بقاي موجودات از راه زوجيّت
خداوند بقاي نسل موجودات را هم تضمين كرده است. اين سالن را ساختند، آقاي مهندس كه اين سالن را ساخت، اين ماشين را ساخت و اين برج را ساخت، ديگر تضميني براي بعدش ندارد. ولي خداوند مي فرمايد: هرچيزي را جفت آفريديم، «وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْن» (ذاريات/49) هرچيزي را جفت خلق كرديم، تا اين نر و مادگي بقاي نسل را تضمين كنند.
خداوند خلق كه ميكند، هدايت هم ميكند. قرآن ميگويد: «أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» (طه/50)، «كُلَّ شَيْءٍ» هر چيزي را خلق ميكند، بعد ميگويد: «ثُمَّ هَدى» هم خلق ميكند، هم هدايتش ميكند. هدايت ميكند. اين علف بايد چگونه شير شود. اين نان چگونه بايد اشك شور شود و آب دهان شيرين شود. چطور بايد اين شير سفيد شود و خون سرخ شود. اين تخم هندوانه چطور بايد هدايت شود تا هندوانه شود. ديگران خلق ميكنند و ديگر هدايت نميكنند. خدا هم خلق ميكند و هم تا ابد هدايت ميكند.
همه آفريدهها به سوي او باز ميگردند. «خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» آسمانها و زمين را آفريد، بعد ميگويد: «إِلَيْهِ الْمَصير» همه به سمت خدا باز ميگردند، «اْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» (بقره/156)، «إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»، «إِلَيْهِ الْمَصير»، «اليه المنتهي»، «إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ» (انشقاق/6) بشر! تو داري با رنج يك خطي را سير ميكني، ولي پايان آن ملاقات با اوست.
اين معناي احسن الخالقين است. كه خداوند ميفرمايد: من احسن الخالقين هستم. بهترين آفريدگار. آنوقت بشر بايد چقدر سقوط كند. اين احسن الخالقين را كه از يك تك سلول يك انسان ميسازد رها كند و برود در مقابل يك مجسمه، در مقابل بت، خالق همه چيز را ول كند، برود بله قربان بگويد به كسي كه از ترس پشه در پشهبند ميرود. ما به چه كسي بله قربان ميگوييم. به كسي كه از ترس پشه در پشهبند ميرود. آن كسي كه من را ساخته ميداند چه ساخته است. قانون من را هم بايد او بدهد. من قانون خالق را رها ميكنم، ميآيم ببينم قوانين بينالملل چه گفتند؟ ما كشوري داريم در اروپا 119 بار قانون اساسياش اصلاح شده است. خود آمريكا را گفتند: 125 بار قانون اساسياش اصلاح شده است. خود شما نيروي انتظامي صبح ميگوييد: خيابان يك طرفه، هفته ديگر ميگوييد: نخير دو طرفه است.
7- خضوع در برابر بهترين آفريدگار
خدا احسن الخالقين است، حالا كه احسن الخالقين است، نميخواهي نماز بخواني. نميخواهي با احسن الخالقين صحبت كني. تو دو ساعت با اين حرف ميزني كه همه آنها نميتوانند يك پشه خلق كنند. نميخواهي با خدا حرف بزني؟ خالقي كه تو را آفريد گفت: عفاف، حجاب، شما مي خواهي چشم چه كسي را راضي كني، دل چه كسي را راضي كني؟ «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِك» (بحارالانوار/ج95/ص389) باختند آنهايي كه احسن الخالقين را رها كردند.
منصور دوانقي پايش را دراز كرده بود، يك نفر آمد گفت: با پاي من بيعت كن. با دست، بيعت ميكنند، اما گفت: با پاي من بيعت كن. بعد يك نفر گفت: بله، كسي كه با دست امام صادق بيعت نكند، بايد با پاي منصور دوانقي بيعت كند. كسي كه در مقابل خالق عبادت نكند، بايد بله قربان گوي مخلوق باشد.
خدا ميگويد: از من ياد بگيريد. اصلاً ميگويد: «فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ» (روم/50) نگاه كنيد، دقت كنيد، ياد بگيريد. ديگران يك توليدي دارند ميروند ثبت ميدهند كه كسي از روي آن تقليد نكند. 40 سال پيش من رفتم پاي تخته سياه، خدا بيامرزد طرف را مرد. يك نفر گفت: آقاي قرائتي، زود برو تخته سياه را ثبت بده. گفتم: يعني چه؟ گفت: اگر يك آخوند ديگر خواست پاي تخته سياه برود بروي عليه او شكايت كني. گفتم: اي بابا!
الآن بعضي از سيديهاي مذهبي قفل دارد. يعني قال الصادق را قفل كرديم. بعد ميگوييم: بر پدر و مادر كسي كه قفلش را باز كند لعنت! آمريكا سكسش را براي شما صادر ميكند. او هر فيلم هرزهاي را از هر طريقي، براي شما صادر ميكند، آنوقت ما مذهبيها، يك حديث خوب را ميگوييم: سيدياش قفل است. ما بخل داريم، خدا بخل ندارد. ما يك چيزي را ابتكار كنيم، ميرويم به نام خودمان ثبت ميدهيم. ميگوييم اينجا به نام ما.
گاهي وقتها دلمان خوش است، به اين كه اين كار در يونسكو ثبت شد. تو را به خدا ببين آدم بايد چقدر ذليل باشد.
يك كسي ميگفت: ما ميخواهيم يك قرآني تهيه كنيم، همه ورقهايش از تخته باشد. كلماتش از چه باشد. و ميخواهيم ده ميليارد اين قرآن را توليد كنيم. گفتم: خوب كدام وزارتخانه. احمق شدهايد كه ميخواهيد چنين بودجهاي را بدهيد. كدام مدير كل خوابش برده است. گفت: آخر عوضش يك چنين قرآني را در يونسكو ثبت ميكنيم. گفتم: اي بابا! اي بابا! انسان به قدري پست است، كه قانون الهي را كه بايد بخواند عمل كند، ميخواهد با تخته فلان در يونسكو ثبت كند. درجهي حماقت، ما خيلي وقتها يك كارهايي ميكنيم و دلمان خوش است كه مثلاً اين آيتالكرسي را با يك نفس ميخواند. خوب مثلاً كه چي؟ در عوض منحصر به فرد است. يك كسي را پيدا ميكنيد با يك نفس سه كيلو آبغوره سر ميكشد. خوب حالا بايد ثبت كند. يك خل هم داريم، كه با يك نفس سه كيلو آبغوره را سر ميكشد. اينها ثبت شدني است. چه چيزي را بايد ثبت بدهيم؟ توجيه ما چيه براي اينكه اين پول را خرج كنيم؟ توجيه ما چيست؟
گاهي وقتها ميگوييم: ميراث فرهنگي، ميراث فرهنگي توجيه دارد يا نه؟ بعضي ميراث فرهنگيها توجيه دارد، يعني نشان دهندهي علم ماست، صنعت ماست، سابقهي ماست، تمدن ماست، آنچه كه باعث عزت ما است توجيه دارد. اما يك چيزي توجيه ندارد، اگر توجيه ندارد، اگر كفش پدر بزرگ شما تنگ بود، شما پايت بزرگ بود، بايد كفش تنگ بپوشي و بگويي: كفش مرحوم ابوي است! امام صادق به يك نفر گفت: اينجا كجاست زندگي ميكني؟ خيلي تنگ است. گفت: آخر خانهي ابوي است. گفت: خوب بابايت فقير بوده، نداشته در خانهي تنگ زندگي ميكرده. تو كه وضعت خوب است، تو چرا در خانهي تنگ زندگي ميكني. صرف اينكه يك كاري نياكان ما كردند. هر چيزي بايد پشتوانه عقلي، علمي، منطقي، قرآني، حديثي داشته باشد. خدا خالق است. ديگران توليد ميكنند. منتها مقايسه كنيم…
يكبار ديگر شما احسن الخالقيناش را بگوييد. توليد خدا دائمي است، «أَحْسَنُ الْخالِقين». محدوديت ندارد، يعني شما از خاك خشت و آجر و سيمان درست ميكنيد. خداوند از خاك چند هزار رقم رنگ و گل و بلبل در ميآورد. از يك تك سلول بوعلي سينا ميسازد، «أَحْسَنُ الْخالِقين». مواد اوليه از خودش است، «أَحْسَنُ الْخالِقين». تقليد نميكند، «أَحْسَنُ الْخالِقين». صنعتش را ثبت نميدهد. ميگويد: شما هم ياد بگيريد، «أَحْسَنُ الْخالِقين». در آفرينش پشيمان نميشود، «أَحْسَنُ الْخالِقين». شك نميكند، خسته نميشود. «أَحْسَنُ الْخالِقين». مديريتش براساس رحمت است، نه براساس درآمد «أَحْسَنُ الْخالِقين». هدفمند است، «أَحْسَنُ الْخالِقين». ما گاهي وقتها حركتهايمان هدفمند نيست، يك جوان ايستاده لب چهارراه، يك زنجير چهل سانتي برداشته و چنين ميكند. تمام كه شد چنين ميكند. خوب اين حركت است ولي بيهدف. بعضيها در كل عمرشان بيهدف هستند. چه كردي؟ هيچي. وجودشان با عدم وجودشان فرق نميكند. مثل كلمه هيچي. كلمه هيچي را وقتي مينويسي، بخوانيد، هيچي. حالا كه پاك كردم اين چيه؟ هيچي. يعني باشد و نباشد، هيچي است. باشد هيچي، نباشد، هيچي. بعضيها هيچي هستند، بود و نبودشان، هيچ است.
برادرها يك درسي بخوانيد كه يك مشكلي را حل كنيد. اين اطلاعاتي كه بدانيد هيچ، نميدانستيد هم هيچي. مثلاً بوعلي سينا چند كيلو است؟ بدانيد يا ندانيد. مسجدالحرام چند متر است؟ اسم اين كوه چيست؟ بسياري از اطلاعات را ما بدانيم طوري نميشود، ندانستيم هم جايي آباد نميشود. درس كه ميخوانيم يك چيزي بخوانيم كه دانستنش مشكلي را حل كند، ندانستن خطري را به وجود بياورد. رفيق بگيريم، رفيقي كه با نشستناش به ما اضافه شود، از دست دادنش از ما كم شود. بعضيها رفيقهايي دارند كه بود و نبودشان يكي است.
خدايا، هرچه به عمر ما اضافه ميكني، بر معرفت ما، مودت ما، اطاعت ما، تسليم ما، رضاي ما نسبت به خودت، بيفزا. كساني كه مكتب ما، مسؤولين ما، رهبر ما، انقلاب ما، عزت ما، ناموس ما، نسل ما، آبروي ما، امنيت ما، كساني كه دين ما را هدف قرار دادند با انواع توطئهها براي تحقير و تضعيف، خدايا اگر قابل هدايت، اگرقابل نيستند، كه خيليهايشان نيستند نابودشان بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»