ق) زمر
24. (وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ)؛ (1)
و زمين (در آن روز) به نور پروردگارش روشن مي گردد و نامه هاي اعمال پيش رو مي نهد و پيامبران و گواهان را حاضر مي سازد و ميان آن ها به حق داوري خواهد شد و ستم نمي گردد.
ظاهر آيه چگونگي قيامت کبري و برپايي آن و حضور انسان ها در آن صحنه را بيان مي کند، لکن رواياتي هست که حقيقت را تبيين مي کند که مقصود، قبل از قيامت و ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي باشد؛ از جمله:
1. مفضل بن عمر گفته است که از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که مراد از ربّ الارض يعني امام الارض. پرسيدم: وقتي امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور کند چه مي شود؟ فرمود:
إِذاً يَستَغنِي النَّاسُ عَن ضَوءِ الشَّمسِ وَ نُورِ القَمَرِ وَ يَجتَزِئُونَ بِنُورِ الإِمَامِ؛
در آن هنگام مردم از روشنايي خورشيد و نور افشاني ماه بي نياز مي گردند و به نور و درخشش امام خويش اکتفا مي کنند. (2)
2. مرحوم شيخ مفيد حديثي را از امام صادق (عليه السلام) نقل کرده است: با نور امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظلمت و تاريکي از بين مي رود و بررسي کارهاي گذشته افراد آغاز مي گردد و انبيا و امامان معصوم (عليهم السلام) بر آن گواه خواهند بود. (3)
ر) زخرف
25. (وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ)؛ (4)
او کلمه طيّبه (توحيد) را کلمه پاينده اي در نسل هاي بعد از خود قرار داد، شايد آن مردم به سوي خداوند سبحان برگردند.
با توجه به آيات گذشته در اين سوره، واژه ي « کلمة » در آيه ي فوق، همان لغت « کلمة » در آيه شريفه ي (أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ) (5) است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم و فاطمه اطهر (سلام الله عليهم اجمعين – اراده شده و در ادعيه و زيارات مختلف از آن « کلمة » به « کلمة التقوي و اعلام الهُدي » تعبير شده است. حال با توجه به اين هم آهنگي صحيح و مستند، به روايت ذيل توجه کنيد:
جابربن يزيد جعفي از امام باقر (عليه السلام) پرسيد: عده اي مي گويند خداوند تبارک و تعالي امامان و پيشوايان بعد از پيامبر را در نسل امام حسن (عليه السلام) قرار داه است، نه امام حسين (عليه السلام). امام باقر (عليه السلام) فرمود: کذبوا و الله؛ سوگند به خدا! آنان دروغ گفته اند. سپس فرمود: آيا نشنيدي آن چه را خداوند تعالي در قرآن فرمود: (وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً) فِي عَقِبِهِ فَهَل جَعَلَهَا إِلّا فِي عَقِبِ الحُسَين؟؛ خداوند آن کلمه طيبه را در نسل او قرار داد و آيا اين کلمه طيّبه در غير از حسين [عليه السلام] قرار داده شده است؟! اي جابر! امامان بعد از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آناني هستند که پيامبر به امامت آنان تصريح کرده است. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: در شب معراج چون به آسمان ها سير کردم اسامي جانشينان خويش را در ساق عرش الهي به صورت نوري مکتوب يافتم. آنان دوازده نفر بودند: عليّ و دو فرزندش (حسن و حسين)، عليّ و محمد و جعفر و موسي و عليّ و محمد و علي و حسن و حجت قائم – صلوات الله عليهم اجمعين – اينان پيشوايان معصومي هستند که از اهل بيت برگزيده و پاک انتخاب شده اند. سوگند به خدا! هيچ کس غير از ما چنين ادعايي را نخواهد کرد و چنان چه کسي ادعا کند خداوند او را با ابليس و لشکريانش محشور خواهد نمود. آن گاه امام (عليه السلام) آهي کشيد و فرمود: خداوند عزت و احترام اين امت را حفظ نکند، زيرا اينان حقوق پيامبر خدا را ادا نکردند و احترام او را نگه نداشتند. سوگند به خدا! اگر حق (حاکميت صحيح) را به اهلش مي دادند هرگز دو نفر درباره خداوند بزرگ اختلاف نمي کردند. سپس اشعار ذيل را سرودند:انّ اليهود لحبّهم لنبيّهم *** آمنوا بوائق حادث الأزمان
و ذو الصليب بحبّ عيسي أصبحوا *** يمشون زهواً في قري نجران
و المؤمنون بحبّ آل محمد *** يرمون بالآفاق بالنيران
يهوديان به خاطر دوستي با پيامبر خويش، به مطالب پوچ و بيهوده و باطلي که در طول زمان به وجود آمده بود، ايمان آوردند و سرگرم امور واهي گشتند. از سوي ديگر صاحبان صليب (مسيحيان) به عشق عيسي (عليه السلام) قدرت مند شدند و در روستاهاي نجران با خودپسندي به راه افتادند و نمايش (مانور) دادند، اما پيروان آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) با عشقي که از خود نشان مي دهند آماج گلوله هاي آتشين دشمنان در کنار و گوشه جهان خواهند شد. (6)
[گويا حضرت به مقاومت و ارزش ايمان و آثار تفرقه و جدايي در امت اسلامي اشاره دارند.] جابر پس از شنيدن مطالب فوق گفت: آيا حکومت حقّه از آن شما نيست؟! پاسخ داد: از آنِ ماست. عرض کرد: پس چرا نشسته ايد و از حق خويش دفاع نمي کنيد؟! زيرا خداوند فرمود: (وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ)؛ (7) با تمام توان در راه خدا جهاد کنيد و همه تلاش خود را به کار گيريد، زيرا شما را برگزيده است. امام باقر (عليه السلام) فرمود: فَمَا بَالُ أَمِيرِ المُؤمِنِيِنَ (عليه السلام) فَقَد عَن حَقِّهِ حَيثُ لَم يَجِد نَاطِراً أَوَلَم تَسمَعِ اللهَ تَعَالَي يَقُولُ فِي قِصِّظِ لُوطٍ (قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ)؛ (8) آن گاه که اميرمؤمنان (عليه السلام) براي خود يار و ياوري نديد، از حق خويش دفاع ننمود. مگر نشنيده اي که خداوند در داستان لوط پيامبر مي گويد: « لوط گفت: افسوس! اي کاش در برابر شما قدرتي مي داشتم يا تکيه گاه و پشتيبان محکمي در اختيارم بود، آن گاه مي دانستم با شما زشت سيرتان ددمنش چه کنم » و نيز خداوند در داستان نوح مي گويد: (فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ)؛ (9) نوح به درگاه پروردگارش عرضه داشت که من مغلوب [اين قوم طغيان گر] شده ام. انتقام مرا از آنان بگير! و باز در داستان موسي بن عمران مي فرمايد: (قَالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ)؛ (10) موسي گفت: پروردگارا من تنها اختيار خودم و برادرم را دارم، پس ميان ما و اين جمعيت گناه کار، جدايي افکن.
در آخر امام باقر (عليه السلام) فرمود: آن گاه که پيامبران الهي چنين بودند، پس عذر اوصياي آنان حتماً پذيرفته است. اي جابر! جايگاه امام همانند جايگاه کعبه است؛ به سوي او مي روند، نه اين که او به سوي ديگران برود. (11)
ش) صف
26. (يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ * هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)؛ (12)
آنان مي خواهند نور خدا را با دهان خود (شيوه هاي مختلف تبليغاتي) خاموش سازند، لکن خداوند نور خود را کامل مي کند؛ هر چند کافران خوش نداشته باشند. او کسي است که رسول خدا را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه ي اديان غلبه دهد؛ هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
آيات فوق دو پيام پيوسته دارد:
1. دشمن تصميم جدي دارد که با دين خدا و جلوه هاي نوراني آن مبارزه کند؛ پس به غوغا سالاري و تبليغات مي پردازد و از هيچ اتهام و دروغي خودداري نخواهد کرد.
2. خداوند سبحان دين و جلوه هاي نوراني اش را تأييد مي کند واز حمايت آن هيچ گونه کوتاهي نخواهد کرد؛ بالاتر آن که آيين واقعي خود را بر همه اديان و باورهاي غيرحقيقي غلبه مي بخشد و آن را به صورت ايده ي جهاني در خواهد آورد.
رواياتي در ذيل آيات فوق است که اين ادعا را تثبيت مي کند و زمان غلبه حاکميت دين حق را بر ساير انديشه هاي بي اساس مشخص مي نمايد.
امام موسي بن جعفر (عليه السلام) فرمود:
يُرِيدُونَ لِيُطفِئُوا وَلايَةَ أَميرِ المُؤمِنينَ عَلَيه السَّلامُ بِأَفوَاهِهِم…؛
آنان مي خواهند با تبليغات خود، ولايت و حاکميت امير مؤمنان، علي بن ابي طالب (عليه السلام) را نابود کنند.
محمد بن فضيل گفت: « وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ »؛ خداوند نور خويش را کمال مي بخشد. امام (عليه السلام) فرمود: خداوند جانشيني (امامت) را به اتمام خواهد رساند، زيرا در جاي ديگر از قرآن فرموده است: (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا) (13) پس « نور » در آيه شريفه مقام امامت است. آن گاه محمد بن فضيل آيه (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ…) را قرائت کرد. امام کاظم (عليه السلام) فرمود: خداوند کسي است که فرمان داد به پيامبرش تا ولايت و سرپرستي را براي وصي اش تثبيت کند، زيرا ولايت همان حاکميت دين حق است.
راوي پرسيد: (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ)؛ غلبه دين حق بر همه ي صاحبان اديان يعني چه؟! امام (عليه السلام) فرمود: به هنگام ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دين حق بر همه اديان غلبه پيدا مي نمايد، زيرا فرمود: (وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ…) آن ولايت، ولايت حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است که به ولايت علي بن ابي طالب (عليه السلام) پيوند مي خورد، گر چه کافران (لجوج) آن را خوش نداشته باشند.
راوي پرسيد: مطالب فوق، شأن نزول آيات است؟ امام (عليه السلام) فرمود: آن چه مطرح شد تنزيل است و آن چه غيرش گفته شده است تأويل مي باشد. (14)
ابوبصيراز امام صادق (عليه السلام) پرسيد: مقصود از آيه شريفه ي (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ) چيست؟
امام (عليه السلام) فرمود: سوگند به خدا! آيه ي فوق تأويل نگرديده است و زمانش فرا نرسيده… ابوبصير گفت: پس چه زماني تحقق پيدا مي کند؟ حضرت فرمود: آن گاه که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور کند و ان شاءالله (از پس پرده غيبت به درآيد). در آن وقت هر کافر و مشرکي ظهورش را ناخوشايند داند و چنان چه کافر و مشرکي در دل پاره سنگي مخفي شده باشد، آن پاره سنگ به امر خدا فرياد بر آورد: يَا مُؤمِنُ فِي بَطنِي کَافِرٌ أَو مُشرِکٌ فَاقتُلهُ فيُجيبه فَيَقتُلُ، اي مؤمن! (مصداق اتمّ و اکمل همان مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است) در دل من کافر يا مشرک [سرکش و لجوج] قرار دارد، او را بکُش و به سزاي خويش برسان، حضرت پاسخ مي دهد و او را مي کشد و نابود مي نمايد. (15)
ت) مُلک
27. (قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ)؛ (16)
بگو به من خبر دهيد اگر آب هاي (سرزمين) شما در زمين فرو رود چه کسي مي تواند آب جاري و گوارا در دسترس شما قرار دهد.
1. علي بن جعفر خدمت برادرش، موسي بن جعفر (عليه السلام) رسيد و از تأويل و حقيقت آيه ي فوق سؤال کرد. امام هفتم (عليه السلام) فرمود:
إِذَا فَقَدتُم إِمَامَکُم فَلَم تَرَوهُ فَمَاذَا تَصنَعُون؛
آن گاه که امام زمان از ميان شما ناپديد گرديد و توفيق ديدار او را نداشته باشيد چه مي کنيد؟ (17)
2. عمّار بن ياسر گفته است: در يکي از غزوات (خيبر) همراه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بودم و ديدم علي بن ابي طالب (عليه السلام) حماسه آفريد و سران و پرچم داران کفر را کشت و انسجام نيروهاي دشمن را از بين برد و عمرو بن عبدالله حجمي و شيبة بن نافع را نابود کرد. خدمت پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمدم. عرض کردم: همانا علي بن ابي طالب (عليه السلام) بالاترين جهاد و مبارزه در راه خدا را انجام داد. پيامبر خدا فرمود: لِأَنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنهُ وَ إِنَّهُ وَارِثُ عِلمِي وَ قَاضِي دَيني وُ مُنجِزُ وَ عدي وَ الخَلِيفَةُ بَعدِي وَ…؛ علي بن ابي طالب جهاد در راه خدا را خوب انجام داد، زيرا او از من است و من از او هستم. او وارث دانش من است. پرداخت کننده ديون من مي باشد و هر آن چه را وعده کرده ام وفا مي کند. او جانشين من است. اگر علي نبود مؤمنان خالص، اسلام ناب را مي شناختند. جنگ و ستيز با علي، جنگ با من و جنگ با من، مبارزه با خداست. تسليم در برابر او، تسليم در برابر من است و تسليم در برابر من، تسليم در برابر خداست. آگاه باشيد، علي، پدر دو نوه من (حسن و حسين) است. پيشوايان آينده از نسل او هستند. خداوند امامان راستين را از نسل او خلق مي کند که از جمله آنان مهدي اين امت است.
عمار گفت: پدر و مادرم به فداي شما! مهدي چه کسي است؟ رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا خداوند با من پيمان بسته است که از نسل حسين، نُه پيشوا و امام بيافريند که نهمين آن ها از نظرها غايب مي گردد و اين همان سخن خداوند است که فرمود: (قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ…) براي مهدي [عج] غيبت طولاني خواهد بود. عده اي از او بر مي گردند و عده اي بر ايمان خود ثابت قدم مي مانند. در آخر الزمان از پس پرده غيبت برون خواهد آمد. دنيا را پر از عدل و داد مي نمايد؛ همان طور که از ستم و جنايت پر شده باشد. (18)
3. ابوبصير گفته است: امام محمد باقر (عليه السلام) درباره آيه شريفه (قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ) فرمود: اين آيه درباره قائم آل محمد (عليه السلام) نازل شده است که مي فرمايد: « چنان چه شب را صبح کرديد و امام خويش را غايب و پنهان از نظرها يافتيد و ندانستيد او کجاست، پس چه کسي امام زمان شما را ظاهر خواهد کرد؟ آن امامي که خبرهاي آسماني و زميني در نزد او باشد و احکام الهي اعم از حلال و حرام را بداند…؟ سپس فرمود: سوگند به خدا! زمان تأويل و تحقّق آيه ي شريفه نيامده است، بلکه به طور يقين وقت آن فرا مي رسد. (19)
ث) فجر
28. (وَالْفَجْرِ * وَلَيَالٍ عَشْرٍ * وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ * وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ * هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِّذِي حِجْرٍ)؛ (20)
سوگند به سپيده دم (فجر صادق) و به شب هاي ده گانه و به زوج و فرد و به شب هنگامي که (به سوي روشنايي روز) حرکت مي کند. [سوگند که پروردگارت در کمين ظالمان است] آيا در آن چه گفته شد براي صاحبان خرد سوگند مهمي نيست؟!
درباره ي آيات فوق دو گونه تأويل وجود دارد و هر دو بيان گرعظمت حضرت مهدي – عجلّ الله تعالي فرجه الشريف – و ظهور آن بزرگوار مي باشد که در قالب دو حديث در ذيل مي آيد:
1. جابر بن يزيد جعفي خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيد و از آيات فوق سؤال کرد. حضرت فرمود:
قَولُهُ تَعَالَي وَالفَجرِ هُوَ القَائِمُ وَ اللَّيَالِي العَشرُ الأَئِمَّةُ (عليهم السلام) مِنَ الحَسَنِ إِلَي الحَسَنِ وَ الشَّفعِ أَمِيرُ المُؤمِنينَ وَ فَاطِمَةُ (عليهما السلام) وَ الوَترِ هُوَ اللهُ وَحدَهُ لا شَرِيکَ لَهُ و الَّيلِ إِذا يَسرِ هِيَ دَولَةُ حَبتَر فَهِيَ تَسرِي إِلَي قِيَامِ القَائِمِ (عليه السلام)؛ (21) مقصود از « والفجر »، حضرت قائم است و شب هاي ده گانه، امام حسن مجتبي (عليه السلام) تا امام حسن عسکري (عليه السلام) است و شفع (جفت)، امير مؤمنان (عليه السلام) و فاطمه زهرا (عليها السلام) است و وتر، خداوند يکتايي است که شريک ندارد و مرا از ليل، حکومت « حبتر » است که ادامه آن به قيام حضرت قائم (عليه السلام) منتهي خواهد شد.
حَبتَر، در کتاب هاي لغت به معناي « مدت کوتاه » آمده است. (22) و در برخي منابع روايي گفته شده: حَبتَر حکومت کوتاه مدت، قبل از قيام قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. (23)
2. جابربن يزيد جعفي از امام محمد باقر (عليه السلام) نقل کرده است که فرمود: يا جابر! وَ الفَجرِ جَدّي وَ لَيالٍ عَشرٍ عشرة أئمة وَ الشَّفعِ أمير المؤمنين وَ الوَترِ اسم القائم؛ اي جابر! همانا مقصود از « والفجر » جدّم، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و ليال عشر پيشوايان معصوم بعد از پدرم، علي (عليه السلام) تا امام عسکري (عليه السلام) است و شفع، وجود مبارک اميرمؤمنان، علي بن ابي طالب (عليه السلام) است و وتر در آيه ي شريفه، نام حضرت قائم (عليه السلام) است. (24)
خ) عصر
29. (وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ)؛ (25)
سوگند به زمان! همانا انسان ها در خسران و زيان به سر مي برند؛ مگر کساني که ايمان بياورند و اعمال شايسته انجام دهند؛ يک ديگر را توصيه به حق و سفارش به شکيبايي نمايند.
درباره ي کلمه ي « والعصر » در سوره فوق مفسّران و محدّثان اختلاف نظر دارند؛ عده اي گفته اند که مقصود نماز عصر است. (26) بعضي ديگر « عصر » را نبوت و پيامبري رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) دانسته اند. (27) گروهي « عصر » را دهر و زمان ممتد مي دانند، زيرا حوادث و شگفتي هاي فراواني به وجود مي آيد که نشان گر قدرت ربوبي حضرت حق – جل و علا – است. برخي ديگر براساس روايات موجود، « عصر » را عصر ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) دانسته اند. (28) حال براساس تناسب موضوع جهت استناد قول چهارم حديث ذيل مي آوريم:
مفضل بن عمر خدمت امام ششم (عليه السلام) رسيد و پرسيد: يابن رسول الله! مقصود از « عصر » در اين سوره ي مبارکه چيست؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود:
العَصرُ عَصرُ خُرُوجِ القَائِمِ، إِنَّ الإِنسانَ لَفِي خُسرٍ يَعنِي أَعدَاءَنَا، إِلّا الَّذِينَ آمَنُوا يَعنِي بِآيَاتِنَا، وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ يَعنِي بِمُوَاسَاةِ الإِخوَانِ، وَ تَواصَوا بِالحَقِّ يَعنِي بِالإِمَامَةِ، وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ يَعني في العِترَة؛
عصر همان زمان ظهور قائم آل محمد (عليه السلام) است و مراد از جمله دوم دشمنان ما هستند که در خسران به سر مي برند، مگر کساني که به معجزات و دلايل ما توجه کنند.
عمل صالح، ياري رساندن و کمک به برادران و خواهران ايماني است. توصيه به حق، سفارش درباره امامت و توجه به ولايت ائمه (عليهم اسلام) و توصيه به صبر، همان توجه به عترت و خاندان پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي باشد. (29)
ادامه دارد…
پينوشتها:
1. زمر، آيه 69.
2. تفسير القمي، ج 2، ص 253 و نورالثقلين، ج 4، ص 503، ح 121.
3. تفسير الصافي، ج 4، ص 331.
4. زخرف، آيه 28.
5. ابراهيم، آيه 24. (در تفاسير گوناگون، تفسير فوق وجود دارد که فقط به آدرس اشاره مي شود: تفسير فرات الکوفي، ج 1 ص 219؛ تفسير عياشي، ج 2، ص 224؛ مجمع البيان، ج 3، ص312؛ برها«، ج 3، ص 310 و تقريب القرآن، ج13، ص 153).
6. قندوزي حنفي، ينابيع المودّة، ج 3، باب 71، ص 82 – 83. (تفاوت مختصري در بند اول از مصرع اول است، چنين آمده: و بنهو اليهود بحب موسي کلّهم…)
7. حج، آيه 78.
8. هود، آيه 80.
9. قمر، آيه 10.
10. مائده، آيه 25.
11. بحارالانوار، ج 36، ص 357، ح 226، ب 40.
12. صف، آيه 8 – 9.
13. تغابن، آيه 8.
14. الاصول من الکافي، ج 1، ص 432، ح 91 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 82.
15. البحراني، البرهان، ج 5، ص 329، سطر 28.
16. ملک، آيه 30.
17. البرهان، ج 5، ص 366 و بحارالانوار، ج 24، ص 100، ح 2، ب 37.
18. بحارالانوار، ج 33، ص 18، ح 376، ب 41.
19. کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 325، ح 3؛ غيبت شيخ طوسي، ص 101 و فيض کاشاني، الصافي، ج 5، ص 206.
20. فجر، آيه 1 – 5.
21. بحارالانوار، ج 24، ص 78، ح 19؛ تفسير البرهان، ج 4، ص 457، ح 1 و العوالم، ج 15 (جزء 3)، ص 30، ح 21.
22. فراهيدي، العين، ج 3، ص 336؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص 162 و طريحي، مجمع البحرين، ج 3، ص 257.
23. بحارالانوار، ج 24، ص 78، ح 19.
24. مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 281 و العوالم، ج 15 (جزء 3)، ص 31، ح 22.
25. عصر، آيه 1 – 3.
26. زمخشري، الکشاف، ج 4، ص 793.
27. فيض کاشاني، الصافي، ج 5، ص 372.
28. الميزان، ج 20، ص 409. (علامه بزرگ وار همه اقوال را آورده است، لکن براي قول دوم رجحان قائل شده است و قول چهارم را نيز تأييد کرده و نوشته است که حق با تمام وجود در عصر ظهور جلوه مي نمايد).
29. اثبات الهداة، ج 3، ص 492، ب 32، ح 236؛ غاية المرام و حجة الخصام، ص 385، ب 94، ح1؛ نورالثقلين، ج 5، ص 666، ح 5؛ بحارالانوار، ج 24، ص 214. (در بعضي از روايات به جاي کلمه « في العترة »، کلمه « بالفترة » آمده است) و صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ب 58، ح 1، ص 565.
منبع مقاله:
زماني، احمد؛ (1393)، انديشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگي حکومت جهاني صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم