هـ) أنعام
8. (هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِيهُمُ الْمَلآئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَ يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ)؛ (1)
آيا جز اين انتظار دارند که فرشتگان (مرگ) به سراغشان آيند يا خداوند (خودش) به سوي آنان بيايد و يا بعضي از آيات و نشانه هاي پروردگارت نشان داده شود، اما آن روز که بعضي از آيات خداوند تحقق پذيرد ايمان آوردن افرادي که قبلاً ايمان نياورده اند به حال آن ها سودي نخواهد داشت. بگو اکنون انتظار بکشيد ما نيز در انتظار آن نشانه ها و [کيفر شما] خواهيم بود.
علي بن رئاب نسبت به تأويل آيه ي فوق از امام صادق (عليه السلام) نقل کرده است که فرمود:
الآيَاتُ: هُمُ الأَئِمَّةُ (عليهم السلام) وَ الآيَةُ المُنتَظَرُ: القَائِم (عليه السلام)؛
مقصود از « آيات »، امامان معصوم (عليهم السلام) و از آيه منتظرة (آخر آيه)، امام منتظر و قائم آل محمد (عليهم السلام) اراده شده است. سپس فرمود: تا آن روز چنان چه کسي ايمان آورده بود بهره خواهد برد و الّا ايمان آوردن از ترس شمشير براي کسي سودي نخواهد بخشيد. (2)
مرحوم فيض (رحمه الله) در ذيل آيه ي فوق روايات مناسبي را نقل کرده است که: امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) فرمودند:
طُلُوعُ الشَّمسِ مِنَ المَغرِبِ وَ خُرُوجُ الدَّجَّالِ وَ ظُهُورُ الدّخَانِ وَ الرَّجُلُ يَکُونُ مُصِرّاً وَ لَم يَعمَل عَمَلَ الإِيمَانِ ثُمَّ تَجِيءُ الآيَاتُ فَلا يَنفَعُهُ إِيمَانُهُ؛
نشانه هاي ظهور عبارتست از طلوع خورشيد از مغرب، خروج دجّال و آشکار شدن دود در فضا. در آن هنگام کساني که در کج انديشي خويش پافشاري داشته و کردار خود را براساس ايمان و اعتقاد صحيح انجام نداده باشند، حال بخواهند بعد از پديدار شدن آن علائم ايمان بياورند، آن ايمان براي آنان هيچ سودي را در بر نخواهد داشت. (3) [پس بايد قبل از ظهور قائم آل محمد (عليهم السلام) چاره اي بينديشند و موضع گيري هاي خود را بر انديشه و ايمان صحيح استوار سازند.]
و) أعراف
9. (اسْتَعِينُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ)؛ (4)
از خداوند ياري جوئيد و استقامت پيشه کنيد که زمين از آنِ خداوند است و آن را به هر کس از بندگانش بخواهد واگذار مي کند و سرانجام (نيک) براي پرهيزکاران است.
ابوخالد کابلي گفته است امام باقر (عليه السلام) فرمود: در کتاب جدّم، علي بن ابي طالب – صلوات الله عليه – درباره ي آيه ي شريفه چنين يافتم: من و اهل بيتم آن کساني هستيم که خداوند زمين را از آنِ ما قرار خواهد دادو ما آن انسان هاي متقيِ معرفي شده اي هستيم که زمين با همه ي سرمايه هايش از آنِ ماست. پس هر کس از مسلمانان زميني را احيا کرد و آن را به بهره برداري رساند و ماليات مربوطه به آن را به امام زمان خويش که از اهل بيت من باشد پرداخت، تصرّف در باقي مانده آن برايش حلال مي شود، اما چنان چه آن شخص زمين را رها کرد و يا بعد از عمران، زمين را تخريب نمود و شخص ديگري از مسلمانان آن را حيازت کرد و به بهره برداري رساند پس آن شخص دوم سزاوارتر است که تمليک نمايد و ماليات مربوط به آن را به پيشواي منسوب به اهل بيت من پرداخت کند. در آن هنگام همه ي باقي مانده آن بر او حلال است و هر گونه خواست مي تواند تصرّف مي کند و او مالک خواهد بود تا آن که قائم آل محمد – صلوات الله عليهم – با قدرت (شمشير) ظاهر گردد. در آن وقت آن حضرت چنان چه بخواهد آن زمين را از تصرف او خارج مي کند و خود، مالکيت آن را در دست مي گيرد؛ همان طور که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در زمان حاکميت خود چنين کرد و اما در جاهايي که زميني در تصرف شيعيان ما باشد، آن حضرت وضعيت آن زمين را براي آنان روشن مي کند و سپس جهت انتفاع و بهره برداري در اختيار آنان قرار خواهد داد. (5)
10. (وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ)؛ (6)
از قوم موسي [بن عمران] گروهي هستند که [مردم را] به سوي حق هدايت مي کنند و به حق و عدالت رفتار مي نمايند.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: به هنگام ظهور قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) خداوند از پشت کعبه 27 نفر از قوم موسي (عليه السلام) را جهت پشتيباني آن حضرت آشکار مي سازد. کساني که هدايت شده و به حق و عدالت رفتار خواهند نمود و نيز هفت نفر از اصحاب کهف به همراه « يوشع بن نون » و « سلمان فارسي (رضي الله عنه) » و « ابودجانه انصاري » و « مقداد بن أسود کندي » و « مالک اشتر نخعي » همراه آن حضرت خواهد نمود. اينان بهترين ياراني هستند که گوش به فرمان آن بزرگوارند و فرمان روايان و حاکمان تحت امر او خواهند بود. (7)
ز) أنفال
11. (وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ)؛ (8)
و با آنان [کفار و مشرکان محارب] پيکار کنيد و بجنگيد تا فتنه و آشوب برچيده شود و آيين و پرستش همه مخصوص خداوند است. چنان چه آنان [از راه شرک و فساد باز گردند و ] از اعمال نادرست خويش خودداري کنند خداوند به آن چه انجام مي دهند بيناست.
محمد بن مسلم در محضر امام باقر (عليه السلام) بود. حضرت نسبت به آيه فوق فرمود: لم يجيء تأويل هذه الآية…؛ تأويل و مصداق خارجي اين آيه تحقق نيافته است، زيرا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) براساس نيازمندي خود و يارانش با مشرکان مراعات کرد و به آنان مهلت داد. چنان چه فرمان راستين خداوند در آيه تحقق مي يافت پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) وضعيت آنان و برخي از خواسته ها را نمي پذيرفت، بلکه با آنان پيکار مي کرد تا توحيد را بپذيرند و شرک نورزند. (9)
زراره و ديگران از امام صادق (عليه السلام) چنين نقل کرده اند:
تأويل آيه ي (وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ…) تا به حال انجام نگرفته است. چنان چه قائم ما [آل محمد عليهم السلام] ظهور کند و بپا خيزد بعد خواهيد ديد چه کساني دين خدا را در آغوش مي گيرند و آيين محمد – صلوات الله عليه – همه ي جهان را فرا خواهد گرفت؛ همان طور که تاريکي شب همه جا را فرا گرفته باشد. همانا آيين حق، جهان شمول مي گردد تا اين که بر روي زمين آثاري از شرک باقي نماند. خداوند سبحان فرموده است: (يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا)؛ (10) مرا پرستش مي کنند و چيزي را شريک من نمي سازند. (11)
ح) توبه
12. (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)؛ (12)
او [خداوند] کسي است که پيامبرش را براي هدايت مردم به آيين حق فرستاد تا بر همه ي اديان غلبه يابد؛ گر چه مشرکان را ناخوشايند باشد.
امام باقر (عليه السلام) فرمود: اين جريانِ (غلبه اسلام بر اديان ديگر) در زمان ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) از آل محمد (عليهم السلام) خواهد بود. در آن هنگام احدي بر روي زمين باقي نخواهد ماند مگر آن که به نبوت محمد – صلوات الله عليه – اعتراف مي نمايد. (13)
سُدَي و کلبي دو تن از روات معروف گفته اند: اسلام بر همه ي اديان غلبه خواهد کرد و تا اين جهان شمولي ديني تحقق پيدا نکند قيامت برپا نخواهد شد. (14) و نيز مقداد بن اسود گفته است: از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم که فرمود: هيچ خانه گلي و موئي [ساختمان و خيمه] در روي زمين باقي نماند مگر آن که دين اسلام در آن جا داخل شود [با عزّت و يا خواري] يا اين که با پذيرش اسلام عزت يابند و يا اين که در پذيرش لجاجت کنند و با خواري و ذلّت تحت اطاعت و فرمان برداري درآيند. (15)
13. (إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ)؛ (16)
تعداد ماهها در نزد خداوند، از آن روز که آسمانها و زمين را آفريده دوازده ماه است که چهار ماه از آن ماه حرام است [و جنگ در آن ممنوع است]. اين آيين ثابت و پابرجا(ى خداوند) است. بنابراين به خود ستم نکنيد [و از هرگونه خون ريزى بپرهيزيد]. و به هنگام نبرد با مشرکان دسته جمعى پيکار کنيد همان گونه که آن ها با شما دسته جمعي پيکار مي کنند و بدانيد خداوند با پرهيزکاران است.
ظاهر آيه شريفه فوق بيان گر ماه هايي است که جنگيدن در آن با دشمن ممنوع است و اجازه نمي دهد مسلمانان آغاز کننده ي نبرد با ديگران باشند. از اين جهت مفسّران گران قدر گفته اند آن چهار ماه ممنوع عبارتست از: رجب، ذي قعده، ذي حجّه و محرّم. (17) لکن تأويل و حقيقت، چيز ديگري است که امامان معصوم (عليهم السلام) براي بعضي از ياران خويش بيان داشته اند.
ابوحمزه ي ثمالي گفته است: روزي به منزل امام محمد باقر (عليه السلام) رفته بودم؛ عدّه اي نيز حضور داشتند. مقداري انتظار کشيدم تا آنان رفتند. حضرت به من رو کرد و فرمود: اباحمزه! قيام قائم ما [و ظهور حضرت مهدي (عليه السلام)] از امور حتمي و قطعي نزد خداوند است که هرگز تغيير نپذيرد. پس هر کس در آن ترديد کند کافر و منُکِر حق – جلّ و علا – خواهد شد و با همان حال خداوند سبحان را ملاقات مي نمايد. امام باقر (عليه السلام) در ادامه سخنان خود فرمود: پدر و مادرم فداي کسي باد که هفتمين نفر بعد از من است. نام و کنيه او همانند من مي باشد. پدرم فداي کسي باد که زمين را پر از عدل و داد مي کند؛ همان طور که از ستم پر شده باشد. بعد فرمود: ابوحمزه! کسي که او را درک کند و تسليم او نگردد و [اوامر و نواهي او را نپذيرد]، در برابر [پيامبر خدا] محمد و علي (عليهما السلام) سر فرود نياورده و تسليم آنان نگرديده است و خداوند نيز بهشت برين را بر چنين فردي حرام مي نمايد و جايگاهش را آتش قرار مي دهد که جهنم محل تجمّع ستم کاران است. (18) روشن تر (با ستايش خداوند) و برتر و زيباتر – براي کساني که خداوند آنان را به اطاعت و پيروي آن حضرت هدايت کرده – قول خداوند در قرآن کريم است که فرمود: (إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا…) (آيه را ادامه داد و بعد ماه هاي دوازده گانه را از محرم تا ذي حجّه برشمرد و بعد فرمود: ماه هاي حرام؛ رجب، ذي قعده (19)، ذي حجة و محرّم است) آن وقت فرمود: شناخت ماه هاي دوازده گانه و چهارگانه آن، آيين ثابت و ارزش مند الهي نيست، زيرا قوم يهود، نصاري، مجوس و همه مردم از موافق و مخالف آن را مي شناسند و با نام آن ها آشنايند و آن ها را بر مي شمارند. لکن آن چه مهم است آن که آن دوازده ماه، امامان دوازده گانه اي (عليهم السلام) هستند که قوام دين خدا به وجود آن هاست و آن چهار ماهي که قرق گاه الهي است [شخصيت هايي هستند که راه يافتن به حريم آنان دشوار و سخت است]، اميرمؤمنان، علي (عليه السلام) است [کسي که نامش را خداوند از نام عليّ خودش انتخاب کرد همان گونه که نام پيامبرش را از نام محموديت خود برگزيد] و سه نفر از فرزندانش به نام عليّ بن الحسين، عليّ بن موسي و عليّ بن محمد (عليهم السلام) مي باشد که اين چهار نام به جهت اشتقاق از نام خداوند « عليّ أعلا »، عظمت خاصي را در بر دارد.
حضرت در آخر کلام خود، درود و رحمت الهي را براي پيامبر خدا، محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت با شرافتش، درخواست نمود. (20)
ط) هود
14. (بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ)؛ (21)
چنان چه ايمان آورده و معتقد باشيد، وجود بقيّة الله (باقي مانده ي خدا) براي شما بهتر است و من بر شما حافظ و نگاه بان نيستم.
گر چه بسياري از مفسران بر اساس سياق آيات گذشته، واژه ي « بقيّة الله » را باقي مانده ي اموال حلال دانسته اند و برخي هم باقي مانده ي هر آن چه را مانده است، ولي در تفاسير روايي و ولايي مقصود از « بقيّة الله » را خلاصه عالم کون يعني حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) معرفي کرده اند.
در تفسير ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات کوفي، از علماي عصر غيبت صغري، آمده است که مردي خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيد، عرض کرد: ما به قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) درود مي فرستيم و او را به نام حاکم اسلامي « امير المؤمنين » ياد مي کنيم. حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: « نه، اين عمل را انجام ندهيد، اين عنوان، مخصوص اميرمؤمنان، علي بن ابي طالب (عليه السلام) است. هيچ کس پيش از آن و بعد از آن کسي را « اميرالمؤمنين » نمي خواند مگر اين که منکر ولايت ما باشد. آن مرد پرسيد: پس چگونه بر قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سلام کنيم و درود بفرستيم؟ حضرت پاسخ داد: بگوييد « السلام عليک يا بقيّة الله ». سپس آيه را قرائت کرد و فرمود: (بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ)؛ بقيّة الله براي شما خير محض است و همه ي خوبي ها و زيبايي ها را تأمين مي کند چنان چه ايمان آورده باشيد. (22)
چه بسا جمله ي (وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ)، مي خواهد بگويد ما همه چيز را بر محور وجود او قرار داديم. با محوريت او همه ي نعمت ها به شما داده خواهد شد. اين جمله بيان ديگري از جملات دعاي عديله است که فرمود: با دست پربرکت او، روزي خلق را مي دهيم و به آنان مي رسانيم و با وجود پرفيض او به زمين و آسمان ها ثبات مي بخشيم.
روايات زيادي وجود دارد که مقصود از (بَقِيَّةُ اللّهِ) در آيه شريفه، وجود حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است که يکي از آن ها را مي آوريم:
محمد بن مسلم (رحمه الله) از امام محمد باقر (عليه السلام) نقل کرده است که فرمود:
أَوَّلُ ما يَنطِقُ بِهِ القائِمُ (عليه السلام) حينَ خَرجَ هذه الآيةُ: (بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ) ثُمُّ يَقولُ: أنا بَقِيِّةُ اللهِ وَ حُجّتُه وَ خَليفَتُه عَليکم، فَلا يُسَلِّمُ عَليه مُسَلِّمُ إلّا قال السَّلامُ عَليکَ يا بَقيّةَ اللهِ في أَرضِه؛
نخستين سخني که مهدي (عليه السلام) پس از ظهور خود بر زبان جاري مي کند اين آيه ي شريفه است: (بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ) سپس مي گويد: منم بقيّة الله، حجّت الله و خليفة الله در ميان شما. آن گاه هيچ کس بر او سلام نکند مگر اين که بر او بگويد: السلام عليک يا بقيّة الله في ارضه؛ درود بر تو اي ذخيره الهي در زمين. (23)
امام مهدي (عج) خود را « بقيّةالله » معرفي مي کند. آن گاه که احمد بن احساق قمي به خانه امام حسن عسکري (عليه السلام) داخل شد، او از امام زمان خود درخواست ديدار با فرزندش، مهدي موعود را نمود تا اطمينان بيشتري حاصل کند و از آن زيارت بهره ها گيرد. امام عسکري (عليه السلام) موافقت نمود و فرزندش، مهدي (عليه السلام) را آوردند. آن گاه فرمود: يَا أحمَدَ بنَ إسحَاق لَولا کَرَامَتُکَ عَلَي الله وَ عَلَي حُجَجِهِ مَا عَرَضتُ عَلَيکُ ابنِي هَذَا، إِنَّهُ سَمِيُّ رَسُولِ الله (صلي الله عليه و آله و سلم) وَ کَنِيُّهُ الّذِي يَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَمَا مُلِئَت جَوراً وَ ظُلماً. يَا أَحمَدَ بنَ إِسحَاق مَثَلُهُ فِي هَذِهِ الأُمَّةِ مَثَلُ الخَضِرِ (عليه السلام) وَ مَثَلُهُ مَثَلُ ذِي القَرنَينِ وَاللهِ لَيَغِيبَنُّ غَيبَةً لايَنجُو مِنَ الهَلَکَةِ فِيهَا إِلّا مَن ثّبَّتُهُ اللهُ عَلَي القَولِ بِإِمَامَتِهِم وَ وَفَّقَهُ لِلدُّعَاءِ بِتَعجِيلِ الفَرَجِ.
قَالَ أَحمَدُ بنُ إِسحَاق فَقُلتُ لَهُ: يَا مَولايَ فَهَل مِن عَلامَةٍ يَطمَئِنُّ إِلَيهَا قَلبِي؟ فَنَطَقَ الغُلامُ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ فَصِيحٍ فَقَالَ « أَنَا بَقِيَّةُ اللهِ فِي أَرضِهِ وَ المُنتَقِمُ مِن أَعدَائِهِ فَلا تَطلُب أَثَراً بَعدَ عَينٍ يَا أَحمَدَ بنَ إِسحَاق »؛ اي احمد بن اسحاق! اگر نبود آبرومندي و عزّتت در نزد خداوند و پيشوايان و حجّت هاي معصومش، اين فرزندم را به تو نشان نمي دادم. همانا او هم نام پيامبر خدا و هم کنيه اوست؛ آن کس که زمين را از داد و عدل پر کند همان گونه که از تجاوز و ستم پر شده باشد.
اي احمد بن اسحاق! او در ميان امت همانند خضر و همانند ذوالقرنين خواهد بود. سوگند به خدا او را غيبتي طولاني در پيش است. نجات پيدا نمي کند مگر کسي که اعتقاد به امامت معصومان داشته باشد و ثابت قدم بماند و توفيق دعا براي تعجيل فرج امام زمان پيدا کند.
در آن هنگام احمد بن اسحاق رو به امام عسکري (عليه السلام) عرض کرد: مولاي من! آيا علامتي در او وجود دارد تا قلبم اطمينان بيشتري پيدا کند؟ در آن هنگام فرزند خردسال امام به زبان عربي فصيح چنين سخن گفت: من باقي مانده خداوند در روي زمين هستم و من انتقام گيرنده از دشمنان خدايم. بعد فرمود: اي احمد بن اسحاق! بعد از آن که با چشم خود ديدي، ديگر نشانه ي شناختن امام را طلب نکن! (24)
پس « بقية الله » از نام هاي زيبا و مشهور مبتني بر آيه ي کريمه است که بر حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اطلاق شده است و به اين استشهاد نيز ديگر ائمه معصومين (عليهم السلام) بر خود نام « بقيّة الله » گذاشته اند.
در تفسير کريمه (بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ) نيز آمده است:
امام محمد باقر (عليه السلام) به همراه فرزندش، امام صادق (عليه السلام) از دمشق خارج شدند. چون به مردم « مدين » رسيدند اجتماع عظيمي را يافتند که در دامنه کوه گرداگرد يک ديگر جمع شده و به سخنان بزرگ خود گوش مي دادند. حضرت باقر (عليه السلام) پس از پرسش و پاسخي با بزرگ مسيحيان بر روي قلّه رفت و با صداي بلند فرمود: يَا أَهلَ المَدِينَةِ الظَّالِمِ أَهلُها، أَنَا بَقِيَّةُ اللهِ ؛ اي مردمي که بر خويش ستم روا داشته ايد، من بقيّة الله هستم. سپس استدلال به آيه ي شريفه ي سوره هود نمود و گفت: خداوند مي فرمايد: (بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ) ؛ باقي مانده ي خدا براي شما بهتر است اگر شما ايمان آوريد و من نگاه بان شما نخواهم بود.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: پيرمردي که بزرگ تر آنان محسوب مي شد بپاخاست و گفت: اي مردم! سوگند به خدا اين دعوت، دعوت شعيب پيامبر است. سوگند به خداوند! چنان چه به سوي او حرکت نکنيد و دعوت او را پاسخ نگوييد عذاب الهي از بالاي سر شما و زير پاي شما به سراغتان خواهد آمد. (25)
ي) إبراهيم
15. (وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ)؛ (26)
ما موسي را با نشانه هاي خودمان (تورات، معجزه و خروج نور خاص) فرستاديم تا تو قومت را از تاريکي بيرون آوري و به وادي نور، هدايت فرمايي. (اي پيامبر!) روزهاي منسوب به خدا را براي مردم خويش يادآور شو. در اين يادآوري نشانه هايي است که به هر صبر کننده و شکرگزاري فايده خواهد بخشيد.
درذيل آيه فوق روايتي را مثني حنّاط از امام باقر و امام صادق (عليه السلام) نقل کرده است که فرمودند: أَيَّامُ الله (عزّ و جلّ) ثَلاثةٌ يَومُ القَائِمِ وَ يَومُ الکَرَّةِ وَ يَومُ القِيَامَةِ؛ (27) روزهاي منسوب به خداوند بزرگ سه روز مي باشد:
1. روز قيام و ظهور قائم آل محمد، حضرت مهدي – عجل الله تعالي فرجه الشريف -.
2. روز رجعت که بعد از پايان ظهور مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) يک دوره اي مي گذرد که امامان معصوم (عليهم السلام) بار ديگر زنده مي شوند و حکومت همه جانبه و قدرت مندانه را خداوند به آنان عنايت مي کند و انسان هاي مؤمن در خدمت آنان با عزّت تمام خواهند بود.
در زيارت هاي مختلف امامان معصوم به اين مطلب با عبارت هاي گوناگون اشاره شده است:
مُؤمِنٌ بِإيَابِکُم مُصَدِّقٌ بِرَجعَتِکُم مُنتَظِرٌ لِأَمرِکُم مُرتَقِبٌ لِدَولَتِکُم؛ (28) اعتقاد به بازگشت شما دارم و رجوع شما را بار ديگر به دنيا گواهي مي نمايم. در انتظار فرج شما به سر مي برم و آمدن حکومت قدرت مندانه شما را آرزو مي کنم.
در زيارت حضرت بقية الله (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در روز نيمه شعبان مي خوانيم:
فَإِن أَدرَکَنِيَ المَوتُ قَبلَ ظُهُورِکَ فَإِنِّي أَتَوَسَّلُ بِکَ وَ بِآبَائِکَ الطَّاهِرِينَ إِلَي اللهِ تَعَالَي وَ أَسأَلُهُ أَن يُصَلِّيَ عَلَي مُحَمد وَ آلِ مُحمد وَ أَن يَجعَلَ لِي کَرَّةً فِي ظُهُورِکَ وَ رَجعَةً فِي أَيَّامِکَ لأَبلُغَ مِن طَاعَتِکَ مُرَادِي وَ أُشفِيَ مِن أَعدَائِکَ فُؤَادِي؛
اگر پيش از ظهور تو، مرا مرگ دريابد به وسيله ي تو و پدران بزرگوارت به خداوند تعالي متوسّل مي شوم و از او مي خواهم به محمد و آل محمد صلوات فرستد و براي من بازگشتي در ظهور تو و رجعتي در روزگار تو قرار دهد تا به مقصود خود که اطاعت توست نائل گردم و دلم را از دشمنان تو خنک کنم.
درباره ي رجعت ده ها آيه ي قرآن دلالت دارد و نمونه هاي آن در امت هاي پيشين واقع شده است. مرحوم شيخ حرّ عاملي، 520 حديث و نزديک به هفتاد مورد از موارد رجعت را ذکر کرده است. (29)
3. روز قيامت؛ مقصود از روز، زماني است که منسوب به حضرت حق – جلّ و علا – است. در آن هنگام اعمال بندگان محاسبه مي گردد و هر روزش پنجاه هزار سال خواهد بود. (30)
پينوشتها:
1. انعام، آيه 158.
2. بحارالانوار، ج 51، ص 51، ح 25، ب 5؛ البرهان، ج 2، ص 500 و نورالثقلين، ج 1، ص 780، ح 356.
3. تفسير صافي، ج 2، ص 173 و بحارالانوار، ج 67، ص 32، ب 1.
4. أعراف، آيه 128.
5. اصول کافي، ج 1، ص 407، ح 1؛ ج 5، ص 279، ح 5؛ تهذيب الاحکام، ج 7، ص 152، ح 23؛ استبصار، ج 3، ص 108، ح 5، ب 72 و بحارالانوار، ج 100، ص 58، ح 2، ب 9. (حديث فوق با اختلاف بسيار جزئي نقل شده که شروعش چنين است: وجدنا في کتاب عليّ – صلوات الله عليه – ).
6. أعراف، آيه 159.
7. غاية المرام و حجة الخصام، ص 730.
8. أنفال، آيه 38.
9. بحارالانوار، ج 52، ص 378، ح 18.
10. نور، آيه 55.
11. مجمع البيان، ج 10، ص 218.
12. توبه، آيه 33.
13. تفسير اثني عشري، ج 5، ص 70
14. مجمع البيان، ج 3، ص 24.
15. همان.
16. توبه، آيه 36.
17. علامه ي طبرسي، مجمع البيان، ج 3، ص 27 و علامه طبرسي، جوامع الجامع، ج 2، ص 52.
18. بحارالانوار، ج 51، ص 139، ح 13، ب 5.
19. برهان، ج 2، ص 772؛ گر چه آن را ابراهيم النعماني نقل کرده است و روايت مرسل است لکن بدين مضمون روايات زياد ديگر نقل شده است که به سند فوق اضافه مي گردد.
20. نعماني، کتاب الغيبة، ص 87، ح 17.
21. هود، آيه 86.
22. تفسير فرات الکوفي، ج 1، ص 193.
23. ملامحسن فيض کاشاني، تفسير صافي، ج 2، ص 468 و کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 603، ح 16.
24. طبرسي، اعلام الوري، ص 439؛ اربلي، کشف الغمّة، ج 2، ص 526، فصل سوم و کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 384.
25. ملا محسن فيض کاشاني، تفسير صافي، ج 2، ص 468 و تفسير اثني عشري، ج 6، ص 121.
26. ابراهيم، آيه 5.
27. تفسير اثني عشري، ج 7،ص 16؛ البرهان، ج 13، ص 305 و شيخ صدوق، خصال، ص 108، ح 75.
28. بحارالانوار، ج 102، ص 131، ح 4؛ تهذيب الاحکام، ج 6، ص 99، ح 1 و من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 614، ح 3213، ب 2.
29. شيخ حرّ عاملي، الايقاظ، ص 188- 231.
30. معارج آيه 4.
منبع مقاله:
زماني، احمد؛ (1393)، انديشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگي حکومت جهاني صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم