به نام خدا
نويسنده: حجت الاسلام سيد هادي خسرو شاهي
فوتوريسم !
فوتوريسم ( Futurism ) يعني اعتقاد به دوره ي آخرالزمان و انتظار ظهور منجي غيبي و مصلح جهاني و بزرگ ، از جمله مسائلي است که در اصول عقايد ما جاي مهمي را اشغال کرده است . فوتوريسم عقيده اي است که در کيشهاي آسماني : زوراستريانيسم ( مذهب زرتشت ) و جودائيسم ( مذهب يهود ) و سه مذهب عمده ي مسيحيت کاتوليک ، پروتستان ، ارتدوکس و مدعيان نبوت عموماً ، و دين مقدس اسلام خصوصاً ، به مثابه يک اصل مسلم قبول شده و همگي بالاتفاق بشارت ظهور همچو مصلحي را داده اند .
متاسفانه در دوران توسعه ي تسلط و نفوذ استعمار و در طول تاريخ استثمار ملل مسلمان از جانب توسعه طلبان بين المللي ، مسئله ي مهدويت به اشکال مختلفه اي ، تجلي کرده و دشمنان ما ، تحت اين عنوان ضربه هاي سختي بر پيکر اصول عقايد ما و در نتيجه به استقلال سياسي و اقتصادي ما وارد آورده اند .
اگر در قرون گذشته مدعيان قلابي مهدويت براي ارضاي شهوت جاه طلبي ، دنيا پرستي و شهرت خواهي قيام مي کردند ، سازندگان نواهاي مهدويت و بابيت در قرون ما ، که سرانجام از « نبوت جديد » سر در مي آورند ، در مرحله ي اول از ماوراء بحار و از پشت مرزها الهام مي گرفتند ، و شاهد صدق ما اين است که اين نواها بيشتر از سرزمين هايي برخاسته که تحت قيموميت ديگران
بوده است . اگر مسلمانان به طور کلي ( اعم از شيعه و سني ) و مذاهب آسماني ديگر ، معتقد به آمدن يک مصلح خدايي و بزرگ هستند ، سازمانهاي منحط ايده آليسم ، کمونيسم ، و کاپيتاليسم هم خواسته اند از فرصت استفاده کرده و در ارسال مهدي موعود !! تشريک مساعي بکنند .
استعمار گران بدين وسيله کوشش کرده اند علاوه بر اينکه نگذارند ملل بي اطلاع آنها از حقايق يک عقيده ي جهاني و نجات بخش مطلع شوند ، مللي را که شايسته ي رهبري فکري و اجتماعي جوامع انساني بوده و داراي ذخيره هاي فکري عميق و جامع الاطرافي هستند ؛ از منابع فلاح و رستگاري خود دور کرده و به منظور به دست آوردن منابع ملي و بازارهاي اقتصادي ، و با ايجاد تزلزلهاي عقيده اي در بين مردم ، و با احداث تجزيه و تفرقه در بين يک واحد جهاني به نام اسلام ، به مقاصد سوء و ضد بشري خود دست يافته اند .
ولي ما که مسلمانيم و خود را صاحب طرز فکري مي دانيم که حتي مي تواند صلح بين المللي را با تشکيل اردوگاه سوم ، بلوک ميانه ، و جبهه ي متحده ي مسلمين ( پان اسلاميزم ) ، و با ايجاد تعادل سياسي جبري ، در بين دو قطب متجاوز شرق و غرب ، به وجود آورده و تامين کند ، بايستي از اينگونه مسائل که به عقيده و طرز فکر ما بستگي تام دارد ، شديداً دفاع کنيم ، و براي همين منظور و به جهت تصادف انتشار اولين شماره ي دوره ي جديد مجله با نيمه شعبان ، روز تولد پيشواي جهاني ما ، روزي که براي همه ي مسلمانان و بالخصوص شيعيان ، يک روز تاريخي و بسيار بزرگي است ، روزي که پيشواي ما براي پيشرفت دادن به رسالت تاريخي اسلام ، و براي بسط عدل و داد ، و اجراي عدالت اجتماعي در سراسر روي زمين ، و براي پيروزي قطعي و همه جانبه ي دين حق به دنيا آمد ، اين بحث اجمالي را شروع کرديم و اميدواريم که اين مقاله مختصر ، مور توجه و دقت کساني واقع گردد که پايبند هوا و هوس نبوده اند و موجب شود که جوانان ما تحقيقات بيشتري در عقايد خود بنمايند ، و با درک حقايق ايدئولوژي خلل ناپذير ما ؛ فريب تبليغات مدعيان دروغي مهدويت را نخورند . و البته آنچه که ما فعلاً در اين باره مي نويسيم ، به مثابه يک مقدمه ي جزئي است و اميدواريم که در آينده بتوانيم اين بحث را از تمامي جهات ، کاملاًً و مشروحاً مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار دهيم .
نظر کلي و اجمالي به تاريخ فوتوريسم :
فوتوريسم يکي از مسائلي است که در بحثهاي تئولوژيک تمام مذاهب آسماني ( رشته ي تئولوژي بيبليکال ) درباره ي آن بحث شده است .
دار مستتر در طي کنفرانس هايي که به مناسبت ظهور « مهدي متمهدي » در سودان در فوريه سال 1885 ميلادي ( مطابق جمادي الاولي 1302 هجري ) در حضور عده ي کثيري داد ـ و بعد بيانات او طي کتابي چاپ شد ـ مي گويد :
مي دانيد که محمد (ص) چگونه شريعت خود را بنيان نهاد ؟ وقتي که ظهور کرد ، در عربستان علاوه بر شرکت ملي باستاني ! سه ديانت بيگانه موجود بود ؛ آئين يهود ، ديانت عيسوي ، و کيش زرتشت … نکته ي مشترکي که در اين سه ديانت يافت مي شد عبارت از اعتقاد به يک وجود فوق الطبيعه بود که بايستي در آخرالزمان ظهور کند و نظم و عدالت رفته را به جهان باز آرد و مقدمه ي خلود و سعادت دائم را فراهم سازد . شما همگي در کتاب زندگي يسوع بحثي را که مربوط به اين موضوع است خوانده ايد : مطابق تعاليم اين سه ديانت ، پيش از ظهور منجي بايد نيروي بد بر جهان حکمفرما شود (1)
بشاراتي که در اين باره در کتب آسماني مقدسه و کتب مدعيان نبوت وارد شده بي شمار است که مي توان از کتب غير اسلامي : زبور ، زند ، حکي ، صفيناه ، شاعياء ، شاکموني ( هند ) ، انجيل متي ، ديد (هند ) ، پاتکيل ( هند ) ، جاماسب ، انجيل يوحنا ، دانيال را به عنوان نموده ذکر کرد و ما خلاصه ي بعضي از آنها را براي شما نقل مي کنيم : (2)
در مزبور 37 زبور ، داوود (ع) مي گويد : « (9) شريران منقطع مي شوند ، اما متوکلان به خداوند وارث زمين خواهند شد . (11) متواضعان وارث زمين شده از کثرت سلامتي متلذذ خواهند شد . (14) شريران شمشير را کشيدند ، تا آنکه مظلوم و مسکين را بيندازند ، کمانهاي ايشان شکسته خواهد شد . (22) متبرکان خداوند وارث زمين خواهند شد ، اما ملعونان وي منقطع خواهند شد . (38) عاصيان ، عاقبت مستاصل و عاقبت شريران ، منقطع خواهند شد » .
در کتاب زند ، کتاب مذهبي زرتشتيان ، در اين باره مي گويد : « لشگر اهريمنان با ايزدان ، دائم در روي خاکدان محاربه و کشمکش دارند و غالباً پيروزي با اهريمنان باشد … آنگاه فيروز بزرگ از طرف ايزدان مي شود و اهريمنان را منقرض مي سازند … و بعد از پيروزي ايزدان و بر انداختن تبار اهريمنان ، عالم کيهان ، به سعادت اصلي خود رسيده بني آدم بر تخت نيکبختي خواهند نشست » .
در کتاب جاماسب نامه شاگرد زرتشت مي گويد : « مردي بيرون آيد از زمين تازيان از فرزندان هاشم ، مردي بزرگ و بزرگ تن و بزرگ ساق و به دين جد خويش بود و زمين را پر داد کند » (3)
در کتاب صفيناي نبي ، فصل 3 ، در آيه ي 6 و 7 مي گويد : « به منظور گرد آوردن طوايف بشر بر يک دين حق ، سلاطين دول مختلفه را نابود کنم . آن وقت بر گردانم به قومها لب پاکيزه براي خواندن همه به نام خداي و عبادت کردن ايشان به يک روش » .
« شاکموني » پيغمبر هندوها در کتاب آسماني ! خود گويد : « پادشاهي و دولت دنيا به فرزند سيد خلايق دو جهان ، « کشن » بزرگوار ، تمام شود و او کسي باشد که بر کوهها مشرق و مغرب دنيا حکم براند و بر ابرها سوار شود و دين خدا يک دين شود و دين خدا زنده گردد » .
در متي ، فصل 24 ، آيه ي 27 و 30 مي گويد : « … چون برق که از مشرق بيرون مي آيد و تا مغرب ظاهر مي گردد آمدن فرزند انسان نيز چنين خواهد بود … خواهند ديد فرزند انسان را بر ابرهاي آسمان ، که مي آيد با قدرت و جلال عظيم … » .
باز در انجيل متي ، فصل 25 ، آيه ي 21 گويد : « و چون فرزند انسان در جلال خود خواهد آمد با جميع ملائکه مقدسه بر کرسي بزرگي قرار خواهد گرفت … »
در يکي از اناجيل نصاراي پروتستان ، ضمن وصاياي مسيح (ع) به شمعون پطرس اين طور مي گويد : « اي شمعون ! خداي به من فرمود : تو را وصيت مي کنم به سيد انبياء که بزرگ فرزندان آدم و پيغمبر امي عربي است … و بيايد ساعتي که فرج قوي گردد و نبوت بسيار شود و مانند سيل جهان را پر کند » (4)
بشارت فوق به ما نشان مي دهد که در زمان رستاخيز جهاني پيشواي ما ، هدف انبياء يک مرتبه در سراسر روي زمين به مرحله ي اجرا در مي آيد ، و انقلاب روحاني به اندازه اي قوي و نيرومند مي شود که جهان را همانند سيل پر مي کند .
اين بود اجمالي از شهادات و بشارات انبياي واقعي و مدعيان نبوت که براي نمونه نقل شد ؛ و البته اغلب اديان ، مصلح جهاني را به نام « مهدي » نناميده اند و هر مذهب و کيشي آن را به اسم همان کيش معرفي کرده است ( رجوع شود به کتاب مهدي در 13 قرن تاليف مستشرق فرانسوي دار مستتر ) ولي از قرائن و آيات قبلي و بعدي همان کتب به خوبي مي توان فهميد که مقصود همه ي آنها همان « مهدي » از دودمان رسالات اسلامي است .
فوتوريسم از نظر اسلام :
اسلام که آخرين و کاملترين کيش آسماني است . اين موضوع را بيشتر و کاملتر تشريح کرده است . آياتي که در قرآن شريف آمده و به اين موضوع تفسير شده است زياد است ، و ما تنها به نقل بعضي از آنها اکتفا کرده و تفصيل و کيفيت دلالت آنها را به کتب تفاسير حواله مي دهيم :
1 ـ و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرتها عبادي الصالحون ( سوره ي انبياء ، آيه ي 105 ) .
ترجمه: ما در کتاب زبور ( داوود ) ، بعد از تورات ( ذکر ) ، نوشته ايم که وراثت و حکومت جهاني از آن بندگان برگزيده و صالح خواهد بود .
2 ـ هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الذين کله و لو کره المشرکون ( سوره ي صف ، آيه ي 9 ) . ترجمه : اوست آن خدايي که رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا سرانجام دين خود را بر هر ديني برتري دهد ، و لو اين که کفار کراهت داشته باشند .
3 ـ يا ايها الذين آمنوا من يرتد منکم عن دينه فسوف ياتي الله بقوم يجبهم و يحبونه اذله علي المؤمنين اعزه علي الکافرين يجاهدون في سبيل الله و لا يخافون لومه لائم ذلک فضل الله يوتيه من يشاء الله واسع عليم (سوره ي مائده ، آيه ي 54 ) . ترجمه : اي کساني که ايمان آورده ايد کسي که از شما از دينش بر گردد ( خدا از او بي نياز است ) و به زودي جمعيتي را روي کار مي آورد که هم خدا آنها را دوست مي دارد و هم آنها خدا را ؛ در مقابل مؤمنان خاضع ودر برابر کافران سربلندند ، در راه خدا مجاهده مي کنند و از سرزنش سرزنش کنندگان نمي ترسند ؛ اين فضل خداست که به هر کس بخواهد مي دهد . خدا واسع و داناست (5)
4 ـ و عدالله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا ، يعبدونني و لا يشرکون بي شيئا . ترجمه : خداوند به آنهايي که از شما ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده وعده مي دهد که به آنها خلافت روي زمين دهد همچنان که به کساني که قبل از آنها بوده اند داده است و دين آنها را در زمين جايگزين مي کند ، همان ديني که براي آنها پسنديده و ترس آنها را به امنيت مبدل مي سازد ، آن روز مرا مي پرستند و چيزي را شريک من نمي سازند .
و اما احاديث :
اخبار و احاديثي که در کتب سني و شيعه در موضوع ظهور مصلح جهان ما ، با تمام خصوصيات آن وارد شده به اندازه اي است که بايستي گفت بي شمار است . در متجاوز از 150 کتاب معتبر عامه و خاصه اخبار مربوطه مندرج است که از کتب اهل سنت : صحيح بخاري ، ج 2 ، صفحه ي 158 ؛ ابوداوود ، ج 4 ، صفحه ي 89 ؛ ترمذي ، ج 2 ، صفحه ي 270 ؛ تاريخ ابن اثير ، ج 7 ، صفحه ي 90 ؛ مروج الذهب مسعودي ، ج 3 ، صفحه ي 199 ؛ و مقدمه ي ابن خلدون ، صفحه ي 311 …
و از کتب شيعه : نهج البلاغه ، خصال صدوق ، من لا يحضره الفقيه ، بحار الانوار ، قرب الاسناد ، کافي ، ارشاد القلوب ، تفسير علي بن ابراهيم را مي توان به عنوان نمونه ذکر کرد . علي (ع) در مواردي از نهج البلاغه به اين موضوع اشاره فرموده و از جمله در جلد اول مي فرمايد : « … فليفر جن الله الفتنه برجل منا اهل البيت » سرانجام فتنه و فساد عالم را خداوند توسط مردي از ما اهل بيت از ميان مي برد .
اخبار مربوطه را مي توانيد در کتب فريقين به تفصيل ، مطالعه نماييد . به علت مراعات اختصار از نقل آنها خودداري شد .
مسئله اجماعي و اتفاقي :
پس معلوم شد که همه ي مسلمين در اين عقيده متحدند و ما براي شاهد ، دو نمونه از اقوال بزرگترين علماي اهل سنت را ذکر مي کنيم :
ابن ابي الحديد ، شارح نهج البلاغه ، در اين باره مي گويد :
« موضوع آمدن مهدي موعود منتظر قبل از انقضاء عالم متفق عليه مسلمانان است » ( شرح نهج البلاغه ، ج 2 ، ص 535 )
ابن خلدون مغربي ، مورخ و عالم بزرگ جامعه شناسي ، در مقدمه ي خود مي گويد :
« آنچه در ميان عموم مسلمانان ، و در تمام قرون ، معروف بوده است اين است که ناچار بايد در آخرالزمان مردي از خاندان پيامبر (ص) ظهور کند و دين را تاييد بخشد و عدل و داد را آشکار سازد و مسلمانان از او پيروي خواهند کرد و او را مهدي مي نامند …. » (6)
« فان فلوتن » مستشرق شهير آلماني در کتاب تاريخ شيعه و علل سقوط بني اميه در اين باره مي گويد :
« …. اما مسيح ناجي به نزد شيعان معروف و مشهور است ، او ملقب به مهدي بود ( يکي از القاب شرف آغاز کار ) ولي ديري نپاييد که عنوان مخصوص آن ناجي از اهل بيت شد !
مسلماً اعتقاد به ظهور مهدي و انتظار او در بدو امر مختص به آل بيت نبوده . فکر مهدي منتظر چنان در بين اهالي سنت شيوع يافت که يادبود مهديهاي ديگر را مانند سفياني و قحطاني و ديگران ، به کلي از لوح خاطر آنها زدود ، بدون شک پيشگويي راجع به اينها و انتظار ظهور ايشان از نفوس مسلمانان بيرون نرفته است » (7) ( اين متشرق بعد درباره ي « عقيده مند به مهدي و تاثير آن در سقوط دولت اموي » بحث مي کند که براي احتراز از تفصيل ؛ به نقل آن نمي پردازيم ) پس با اين شواهد اجمالاً معلوم شد که مسئله ي مورد بحث ما ، از نقطه نظر ديني به اندازه اي ثابت و قطعي است که هيچ گونه جاي شک و شبهه نيست ، اخبار و احاديث وارده ( از طرق شيعه و سني ) در اطراف اين مسئله ي مهم ، به حدي است که مي توان ادعا کرد که در هيچ يک از مسائل ديني ما ، اين اندازه روايت وارد نشده است . و به طوري که از تحقيق ( غير استقصايي ) يکي از فضلاي حوزه ي علميه قم به دست مي آيد ؛ مجموعاً متجاوز از 3000 روايت و حديث در اين باره از پيغمبر اسلام و پيشوايان ديگر ما ، وارد شده است . ( رجوع شود به « درسهايي از مکتب اسلام » نشريه ي حوزه ي علميه ي قم ، شماره ي سوم ) که با توجه به اصول و قواعد علم حديث نمي شود و در صحت آنها ترديد کرد .
مظهري از قدرت بي انتهاي خدا :
افراد مسن در طول تاريخ ؛ خصوصاً در دورانهاي سابق و قرون گذشته بسيار ديده شده است . مثلاًً قرآن مجيد عمر « نوح » را تا قبل از « طوفان » 950 سال گفته و مي فرمايد : و لقد ارسلنا نوحاً الي قومه فلبث فيهم الف سنه الا خمسين عاماً ، ما نوح را بر قوم خود فرستاديم و او در ميان آنها هزار سال ، الا 50 سال ، به سر برد . تورات ، عمر ذوالقرنين را بالغ بر سه هزار سال مي شمرد ، اما تاريخ اسلامي آن را 1200 سال مي داند .
از اين شواهد در گوشه و کنار تاريخ ، حتي در دنياي امروز هم پيدا مي شود ، ولي قبل از همه ي شواهد و مثالها بايستي توجه داشته باشيم که قدرتي که در پروتوپلاسم ( Protoplasm) ماده ي حياتي ايجاد مي کند ، قدرتي که از اسپرماتوزوئيد و اوول ، بشر متفکر خلق مي کند و مي خواهد او را عالم به کنه و حقيقت اشياء کرده و پرده از رازهاي آفرينش و طبيعت برداشته و حتي او را بر جهان وجود مسلط کند … ، و نظم حيرت انگيز عالم وجود را اداره نموده و بتواند با يک جهش دورانهاي مختلف زمين شناسي را زير و زبر نموده و مانند پشم زده شده بنمايد ، ( کالعهن المنفوش ) و از همه بالاتر از عدم ، هستي ، به وجود آورد … اين قدرت ، صاحب هملن نيرويي هم هست که بتواند ذخيره ي آل محمد (ص) را هم ، براي اجراي اصول انساني و عدالت اجتماعي ؛ در وقتي که بشريت از همه ي مرامها ، مکتبها و حکومتها مايوس شد ، و دست نياز به سوي خدا دراز کرد ، حفظ نمايد .
کساني که در اين مسئله شک و ترديد داشته باشند ، به نظر ما هنور ايمان يقيني به خدا و قدرت خدا تحصيل نکرده اند ، زيرا يکي از مسلميات و بديهيات اين است که خدا بر هر چيزي قادر است و تنها با اراده محض ، مي تواند آن را به مرحله ي عمل ، و تحقق خارجي در آورد . آري : انه بکلشيء محيط و انه علي کلشيء قدير .
علم و عقل چه مي گويد ؟!
اکنون که بحث ما ـ بر خلاف تصميم ـ مفصل شد ، اجازه بدهيد که اين بحث را به طور خيلي اجمالي از نقطه نظر علمي و عقلي نيز بررسي کنيم . پيشرفت روز افزون علوم کارهايي را که قبلاً محال و متمنع به نظر مي آمد ، ممکن الوقوع ساخته و حتي در موارد زيادي تحقق خارجي هم بخشيده است . و همين امر اخباري را که درباره ي کيفيات مربوطه به قيام و ظهور پيشواي ما وارد شده اند ، براي مردم مادي هم تا حدي قابل فهم و قبول نموده است ، مثلاًً سرعت جتها و موشکهايي که اخيراً ساخته اند ، و از جمله سرعت موشک « رويا » شاهد خوبي براي امکان حرکتهاي غير عادي و سرعتهاي نوري مي تواند باشد …
دوقرن پيش اصلاً قابل تصور نبود که آهن و آلومينيوم چند صد تني ، با صدها مسافر انسان ، در هوا پرواز کند و روي آب راه برود ! دو قرن پيش باور کردني نبود که صداي کسي را که در غرب صحبت مي کند ، در شرق مي توان شنيد ، و قابل قبول نبود که حتي خود گوينده هم با تمام حرکات و ژستها ديده شود .
و از همه بالاتر انتقال عکسها و نوشتجات از مسافتهاي بسيار دور به واسطه ي دستگاههاي خاصي که تهيه کرده اند ، به ما ثابت مي کند که سرعت حرکت امام زمان و يارانش ، ديده شدن مشرق از مغرب و بالعکس ، و و و امري کاملاًً ممکن خواهد بود ؛ و علم ، خودش شاهد اين موضوع بوده است و دستگاه تلويزيون نمونه ي علمي آن …
اگر ما مي گوييم صداي پيشواي ما را اهل هر زباني ، به زبان خود خواهد شنيد ؛ چيز گزافي نگفته ايم ، زيرا هم اکنون در جلسات بين المللي گوشيها و دستگاههايي مورد استفاده قرار مي گيرد که بيانات ناطقين را به همان لغتي تحويل مستمع مي دهد که خواهان آن است …
اينها نمونه هايي است از پيشرفت علوم ، و واقعيت هايي است که عملي شده و قابل انکار نيست ، و ما تنها براي تقريب ذهن خوانندگان محترم آنها را نقل کرديم ، و از طرفي ، کوششهايي که علم براي ازدياد عمر بشر مي کند و با پيشرفتهايي که در اين زمينه کرده است ، امتناع « طول عمر » را برداشته است . علماي بيولوژي و در طي آزمايشاتي که در روي برخي از اعضاي زنده حيوانات انجام دادند ، فهميدند که مي توان آنها را به وسيله ي آمپولها و مواد لازم ، بيش از حد معمولي زنده نگه داشت . وقتي که علم ناقص بشري ، تا اين حد بتواند پيشروي کند ؛ آيا انصاف است که ما معتقد به يک سلسله امور غير عادي و خدايي نشويم ؟!
و اصولاً با توسعه ي علوم به اصطلاح غريبه ، سپيريتواليسم ، سپريتيسم ، مانيتيزم ، هيپنيتيزم و … که امروز در اروپا و آمريکا کاملاًً رايج و معمولي شده و مورد استفاده قرار گرفته و دانشمندان اين علوم بدين وسيله ارواح !! را براي انجام کارهاي مهم و غير عادي استخدام مي کنند ، براي مردم مادي هم ثابت شده که انجام دادن امور غير عادي محال نيست به طوري که در چند ماه قبل که يک مرتاض هندي به ايران آمده بود طي عمليات خود آدمي را سر بريد و دکترها هم مرگ او را تصديق کردند ، ولي مرتاض هندي دوباره او را زنده کرد … که اين خود بحث جداگانه اي است و ارتباط زياد با بحث فعلي ما ندارد .
علم ديروز و امروز :
قرآن مي فرمايد : و ما اوتيتم من العلم الا قليلا ، بشر با همه ي پيشرفتهايي که در علوم کرده هنوز نتوانسته خيلي از مسائل را کشف و حل کند ، زيرا هنوز هم علم بشري ناقص است . موريس
مترلينگ مي گويد : « … اگر خيال کرده ايم که به اسرار ذره هاي کوچک و اتم پي برده ايم . هنوز اسرار ذرات برق و الکترون بر ما مجهول است . ما نمي دانيم که يک ذره برق يا الکترون از چه ساخته شده و داراي چه ترکيباتي است ، زيرا الکترون به قدري کوچک است و طوري فرار مي کند و چنان با سرعت به اطراف پراکنده مي شود که ما هنوز نتوانسته ايم آن را به تنهايي دستگير کنيم و به تنهايي مورد معاينه و تحقيق قرار بدهيم و همچنين نمي دانيم که يک ذره ي نور ، که به زبان لاتيني فوتون نام دارد ، داراي چه ترکيباتي است . ما هنوز عاجزيم که يک ذره ي کوچک از امواج صدا يا فوتون را به تنهايي مورد تحقيق و معاينه قرار دهيم … » ( روح به کجا مي رود ، ص 14 )
انيشتين مي گويد : « افسانه ي سر بزرگ هنوز لاينحل است … آنچه تاکنون از کتاب طبيعت خوانده ايم بسيار چيزها به ما آموخته است و ما به اصول زبان طبيعت آشنا شده ايم … ولي با اين همه مي دانيم که در مقابل مجلداتي که خوانده و فهميده شده هنوز از حل و کشف کامل خيلي دوريم » ( نظريه ي انيشتين ، ص 11 و 12 )
فلاماريون مي گويد : « … ما فکر مي کنيم اما همين فکر چيست ، و راه مي رويم ولي اين عمل عضلات ما چيست ؟ هيچ کس آن را نمي داند » ( علي اطلال المذهب المادي ، ص 128 ) ويليام جمس مي گويد : « علم ما همچون قطره اي است ولي جهل ما يک درياي عظيم … » .
شارل ريشه ، که يکي از استادهاي دانشکده ي پزشکي فرانسه است ، در مقدمه ي کتاب ظواهر نفيسه مي نويسد : « … علوم امروز هر قدر توسعه و صحت پيدا کند باز دائماً نقصان فاحش دارد ( سپس مثالهاي متعددي از نقاط تاريک علوم امروز را ذکر کرده و مي گويد اگر از يک مرد بربري يا يک دهقان مصري سؤالي درباره ي معلومات او از جهان طبيعت بکنيم يک عشر مطالبي را هم که در کتابهاي ابتدايي مي نويسند نمي داند ، و من مي دانم که روزي بيايد که علماي عصر ما در مقابل آنها مانند دهاتي باشند در مقابل اساتيد دانشگاه فرانسه … » با اين مقدمه ما مي خواهيم ادعا کنيم که اگر علم هنوز نتوانسته است که ماده اي را کشف کند که موجود زنده اي را هزارها سال زنده نگه دارد اين دليل نمي شود که اصلاً چنين امري محال و غير عملي است و به قول معروف « عدم الوجدان لا يدل علي عدم الوجود » زيرا معتقدات علمي دانشمندان قرون گذشته در عصر ما به اندازه اي سست و بي ارزش شده که امروز مي توان از آنها تنها به عنوان يک تئوري باطل و مبتذل و بي اساس نام برد . اصول علم هيئت قديم ( بطليموسي ) از خنده دارترين اصول علوم سابق است .
علم تا ديروز ، اتم ( Atom) را جزء تجزيه ناپذير معرفي کرده بود و در تعريف آن مي گفت : « کوچکترين جزء يک عنصر که قابل تقسيم نباشد ! » ولي ما ديديم که دانشمندان قرن ما « اتم » را شکافتند … و ديدند که : « آفتابي است در يکي ذره نهان … »
و معلوم شد که :
دل هر ذره را که بشکافي
آفتابيش در ميان بيني
علم سابقاً نمي توانست قمر مصنوعي و موشک کيهان پيما بسازد و حتي تصورش هم خنده آور بود ، اما امروز علم مي کوشد که پاي بشر ، اين موجود دو پا و نشناخته ! را حتي به کرات آسماني باز کند … و به طور کلي اگر در قرون گذشته يکي از اکتشافات و اختراعات علمي امروز را ولو به صورت يک تئوري و فرضيه براي مردم بيان مي کردند ، دستگاه انگيزيسيوني پاپ او را تکفير کرده و داغ « آته ئيستي » ( الحاد ) بر پيشاني او زده مي شد ، و مردم هم علاوه بر بيازاري و کناره جويي از او ، او را يک فرد ماليخوليايي و ديوانه مي دانستند .
گاليله ، کانت ، ولتر ، کپرنيک ، و کپلر ا روي همين عنوان کشتند ، ولو اينکه گاليله در دم مرگ هم دو مرتبه نوشت : « و باز هم زمين مي چرخد » ، اما او ديگر نمي توانست منشا اثري باشد . و البته ما شواهد زيادي از نوع گاليله و کانت … داريم که مي توانيم در صفحات تاريک تاريخ قرون وسطي و تاريخ محاکمات دستگاه انگيزيسيوني پاپ و دربار مذهبي ! واتيکان ، پيدا کنيم .
پس به طور کلي معلوم شد که علم امتناع تحقق اين امور را عملاً برداشته و شايد در آينده با پيشرفتهاي بيشتري در زمينه هاي مختلف ، امکان وقوعي آن را ، براي مردم مادي هم ثابت کند …
آري ما يقين داريم که موفقيت هاي روز افزون علم ، روزي تمام حقايق ايدئولوژي را که روزگاري براي گروهي موهومات و خرافات جلوه داده شده بود ، روشن خواهد ساخت و اسلام با همان چهره ي بي آلايش و دين فطري بودن خويش تجلي خواهد کرد .
اما از لحاظ عقلي :
بعضي ها که نمي خواهند زير بار حق و حقيقت بروند و مي بينند که پيروي از احکام الهي سدهاي فراواني در راه اميال نفساني آنها ايجاد مي کند ، مي گويند که عقل ، اين مسائل را درک نمي کند و نمي تواند قبول نمايد !
ما براي آن که چگونگي و علت اساسي اين حرفها را پيدا کنيم ناچاريم که مقدمه کوتاهي براي شما بگوييم .
قبلاً بايد توجه داشت که مراد از درک « عقل » چيست ؟ ! و کدام عقل ! اين مسئله و به طور کلي مسائل مربوط به سورناتورليست ( ماوراء الطبيعه ) را قبول نمي تواند بکند ؟! اگر مقصود از
درک عقل ، درک و احساس يک سلسله افکار و خيالاتي است که در مخيله انسان خطور مي کند ، و طبق ميل نفسي بعضي را قبول و بعضي را رد مي کند ، و در واقع مي خواهد از هر چيزي که براي خواهشها شهوي و حيواني او حدودي قائل شود ، آزاد شود و به عبارت امروزي : از پيروان ارگياستيک ( تمايل به عياشي ، ميگساري ، هرزه درايي ) و فلسفه ي « بايد خوش بود » اگزيستانسياليسم است ، ما آن عقل را اصولاً عقل نمي دانيم و درک و عدم درک ، و قبول و عدم قبول آن هم به هيچ وجه نمي تواند مدرکيت و حجيت براي اثبات و نفي مسئله اي داشته باشد .
به نظر ما ، عقل ، که يک نيروي باطني و غير مادي است ، ( و شايد همين نيرو تنها وجه تمايز انسان و حيوان باشد ! ) اگر آزاد و بي قيد ، و تابع جنبه ي حيوانيت انسان گردد صفات اصلي و حقيقي خود را ، که از جمله ديدن و درک حقيقت است ، از دست مي دهد ، و علاوه بر اينکه نمي تواند امام زمان را قبول کند ، خدا ا هم قبول ندارد … و ختم الله علي قلوبهم و علي سمعهم و علي ابصارهم غشاوه … و في قلوبهم مرض فزادهم مرضا و لهم عذاب اليم بما کانوا يکذبون . آري همين وقت است که نور عقل خاموش مي شود ؛ قلب تاريک مي گردد ؛ و ديگر نور حقيقت و معرفت را درک نمي کند و … هم لا يفقهون .
و عقل کذاي ، مي گويد فلسفه ي اتوميسم Atomisme ( سيستم فلسفي ! که به موجب آن جهان در نتيجه ترکيب تصادفي ! اتمها به وجود آمده است ! و ذيمقراط فيلسوف يوناني قرن پنج قبل از ميلاد باني اين مشرب فلسفي ! است که پيروان آن امروز ماترياليست و مارکسيست ! ناميده مي شوند) فلسفه ي صحيحي است و تا وقتي که خدا در زير آلات و ابزار و دستگاههاي آزمايشي لابراتورها ديده نشود ! خدا را قبول ندارم ! و مسلم همچو عقلي فوتوريسم را هم قبول ندارد .
اما اگر مقصود از عقل ، و درک آن ، عقلي باشد که تحت شرايط تربيتي خاصي تربيت و تکامل يافته است ، اين عقل بسياري از مسائل را قبول دارد که عقل بي قيد و عقل مادي ! آزاد ! باور نمي کند .
عقل انساني ما علاوه بر اينکه خداي نديده ! را باور دارد و به آن صميمانه و صادقانه ايمان آورده است ، براي آن خداي ازلي و ابدي قدرتي نيز قائل است که مي تواند مخلوقي را بيافريند که حتي ميليونها سال هم بتواند تحت شرايط خاصي زنده بماند . آيا يک نيروي ازلي و ابدي ؛ يک قدرت بي انتها و بي همتا ؛ نمي تواند موجود زنده ي ابدي خلق کند ؟! عقل ما به اين مسئله جواب مثبت مي دهد و مي گويد کسي که ماده ي حياتي را در پرتوپلاسم دميده است ، مي تواند آن را ابدي هم بکند و انسان را هزارها سال زنده نگه دارد .
و از طرفي عقل ما با دقت در موقعيت هاي علوم و با توجه به اندک بودن معلومات و ادراکات بشري ؛ چنان چه قرآن هم تصريح مي کند ؛ به خوبي در مي يابد که اين امر ( اعتقاد به فوتوريسم و مسائل غير عادي متعقله بر آن ) اصلاً اشکالي ندارد ، و بر فرض هم اگر ديگران درک نکردند ، ايمان دارد که اين موضوع هم مانند مسائل زيادي که پشت پرده ي عالم وجود هست و براي بشر هنوز مخفي است ، کاملاًً واقعيت دارد .
و اين ايمان وقتي تقويت شده و به مرحله ي ايقان مي رسد که مي بيند مخبرين اين امر ، پيغمبران و اولياء و کساني بودند که با عالم ماوراء الطبيعه ، با هستي بخش عالم هستي ارتباط خاصي داشتند و مي بينند خيلي از مسائل را که آنها گفته بودند و مردم ظاهر بين باور نمي کردند ، امروز کم کم صحت آنها بر همه روشن مي شود .
براي يک « انسان کامل » تربيت شده ي مکتب تربيتي و انسان سازي اسلام ، که باز هم تحت شرايط تربيتي خاصي ، از تمام صفات و اخلاق ضد انساني ، و از تمامي رذايل اخلاقي پاک شود ، اين موضوع به اندازه اي مسلم و بديهي است که از زنده بودن خودش براي او مسلم و بديهي تر است .
و به عبارت ديگر براي يک فرد کامل ، براي يک مؤمن واقعي ، علم به اين مسئله از مرحله ي يقين گذشته و به مرحله ي شهود مي رسد . که البته ارتقاي به آن مقام ، کار هر بي سر و پايي نيست . پس به طور اجمال دانسته شد ، آنچه که خدا و امام زمان را نمي تواند قبول کند ، عقل نيست ؛ بلکه آنچه که واقعاً « عقل » است درک و قبولش هم عقلايي است و قطعي و حتمي بودن موضوعي را که مخبرين صادق ، به حد تواتر ، در هزار سال و هزارها سال پيش از آن خبر داده اند ، به راي العين مي بيند ، ديگر نمي تواند باور کند که منکرين اين امر عقل سليمي داشته باشند . و آيه اي از قرآن مجيد را متذکر مي شود که : « و لقد ذرانا لجهنم کثيراً من الجن و الانس لهم قلوب لا يفقهون بها و لهم اعين لا يبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها ، اولئک کالانعام بل هم اضل و اولئک هم الغافلون .
فوتوريسم و تقويت روحيه ي ما :
گذشته از واقعيت و حقيقت اين امر ، بايد توجه داشته باشيم که اعتقاد به وجود امام زمان ، ما را هميشه و در همه ي مبارزات اجتماعي پشت گرم خواهد نمود . زيرا اگر ما واقعاً معتقد به امام زمان باشيم ؛ خواهيم ديد که هميشه يک پشتيبان قوي داريم که ما را در کارهاي اجتماعي ، اگر براي خدا باشد ، ياري ميکند .
و ناگفته نماند که نتيجه ي اعتقاد به امام زمان اين نيست که ما از تمامي کارها دست بکشيم و در گوشه اي نشسته و انجام همه کارها را حواله ي به امام زمان کنيم و اصولاً امام زمان را افراد عاطل و باطلي که صبح مي کنند و به امور مسلمين اهتمام نمي ورزند بيزار است و يک فرد مسلمان معتقد ، هميشه در کوشش است و براي خدا کار مي کند ، به زندگي خوشبين و اميدوار است و همشه منتظر تعميم عدالت و امنيت ، بسط عدل و داد ، آزادي و برادري ، و توسعه ي اساس دين توحيد ، در جامعه ي بشري است .
يک مسلمان معتقد مي داند که تمام تحولات اجتماعي دنيا به صورت ظاهر براي برقراري و ايجاد صلح و عدالت است ! اما يقين دارد که اين آرمان مقدس جز در سايه ي قانون قرآن و حکومت اسلام عملي نخواهد شد ، و هر قانون بشري ، مفاسدش بيشتر از مصالح احتمالش خواهد بود . و قطع دارد که تنها رژيم اجتماعي عادلانه توام با تمام خواسته هاي مشروع بشري و تنها قانوني که منصفانه ترين قوانين را براي انسانها تهيه کرده است رژيم حکومت اسلام و قانون الهي قرآن است و به همين جهت مسلمان معتقد مي داند که مجري قوانين ، توسعه دهنده ي عدالت اجتماعي يعني پيشواي جهاني و بزرگ ما مطلوب تمام بشريت خواهد بود و طرز فکر ما تنها طرز فکر جهاني خواهد شد .
گفتار مستشرق آلماني:
گفتيم که اعتقاد به امام زمان تاثير زيادي در تقويت روحيه ي ما دارد . اينک گفتار فيلسوف و مستشرق معروف آلماني ، ماربين را در اين باره بخوانيد . ماربين در آخر فصل 7 کتاب خود ( چاپ تبريز ، صفحه ي 49 و 50 ) درباره ي فوتوريسم شيعه مي گويد :
از جمله مسائل اجتماعي بسيار مهم که هميشه موجب اميدواري و رستگاري شيعه تواند گرديد ، همانا اعتقاد به وجود حجت عصري و انتظار به ظهور اوست ، چه شيعه را عقيده بر اين است که انسان چون شب در بستر رود ، بدين اميد بايد بخوابد که صبح چون از خواب برخيزد حجت عصر ظهور کرده و در تاييد او مستعد باشد و عقيده دارند که همه ي مردم و دول روي زمين تايع و تحت حکومت آنها خواهند آمد .
گويا فرد فرد شيعه ، بدون استثنا ، شب که در بستر مي روند ، به اميد ترقي و عالم گيري مذهب و اقتدار خود صبح از خواب بر مي خيزند . شيعه ها مجتهدين را نواب عام حجت عصر مي دانند …
و البته بر دانشمندان اجتماعي روشن است که اگر همچو عقيده اي در فرد فرد ملتي اشاعه يافته و کاملاًً رسوخ پيدا کند ، ناچار روزي اسباب طبيعي براي آنان فراهم خواهد آمد … ياس و حرمان مورث همه گونه نکبت و ذلت است . ولي ضد آن که پشت گرمي و اميدواري و قوت قلب ، از روي اعتقاد ( که به مثابه ي يک حکم طبيعي و فطري است ) مايه ي فلاح و نجات مي گردد .
و از طرفي چون معتقدات مذهبي در ملل شرق زمين تا دو قرن ديگر کاملاًً اثرات خود را خواهد بخشيد و مي توان گفت که در اين مدت و با اين همه جمعيت و اسباب طبيعي ، شيعه پيشرفت محير العقولي نموده و از حيث عده و نيرو و قدرت مقام اول را حائز خواهد شد و حتي اگر آثار معتقدات مذهبي از بين برود ، شيعه داراي آن سرمايه خواهد بود که ماوراي قواي طبيعيه و عارضيه مذهب شوکت و اقتدار و قوت و حکومت خود را در عالم نگه دارند . (8)
خاتمه و تذکر :
استعمارگران براي اجراي نقشه ها و توطئه هاي ضد انساني خود از هيچ جنايتي خودداري نمي کنند و براي ايجاد تفرقه و انشعاب بين مسلمين کوشيده اند که از اين مسئله هم استفاده کنند .
از طرفي « مهدي موعود ! » فرستاده اند و از طرف ديگر « احمد امين مصري و احمد کسروي تبريزي » فرستاده اند که اصول عقايد شيعه را موهوم و بي اساس قلمداد کنند ( و بعد خود برانگيخته شوند ) استعمار براي ملل مسلمان ما در پاکستان غلام احمد قايداني ( قاديانيگري ) ، در ايران محمد علي شيرازي و حسينعلي مازندراني ( بابيگري و بهائيگري ) در سودان سيد مهدي سوداني ( مهديگري ) را ترشيده اند ، و البته درست است که اينها و تمامي مدعيان دروغي مهدويت رسوا و مفتضح شده اند ؛ و البته درست است که اينها و تمامي مدعيان دروغي مهدويت رسوا و و مفتضح شده اند؛ اما ما بايد بيدار باشيم و گول حقه بازيها را نخوريم و نگذاريم جوانان ما به دام بيفتند و توجه داشته باشيم که قرار نبود هر روز يک مهدي ! براي اصلاح ! ظهور کند ، و از نظر اسلام مهدي موعود ـ عليه السلام ـ که از دودمان رسالت است هنوز ظهور نکرده است و تمام مدعيان از صدر اسلام تا امروز درغگو بوده اند ، زيرا :
1ـ مهدي موعود يکي است و تا کنون صدها نفر مدعي پيدا شده است .
2 ـ اگر يکي را قبول و ديگري قبول نکنيم ترجيح بلا مرجع لازم خواهد بود و اگر همه را قبول کنيم نقض غرض مي شود .
3 ـ براي هر کشور و شهري يک مهدي ظهور نخواهد کرد !!
4 ـ مهدي اسلام وقتي ظهور کند پيروز خواهد شد و اين مدعيان همگي شکست خورده اند .
5 ـ مهدي اسلام (عج) موجب صلح بين المللي و عدالت جهاني خواهد شد ، ولي همه ي اينها باعث آشفتگي اوضاع مردم شده اند .
6 ـ مهدي اسلام براي ترويج دين
اسلام قيام خواهد کرد و ادعا نبوت نمي کند اما اغلب مدعيان ، اول « باب » بودند ، بعد « مهدي » شده اند و بعد « نبي جديد ! » و همين تناقضات موجب بي بهايي همه شان گرديده است و …
( ما نمي خواهيم فعلاً وارد در اين بحث شده و دروغگويي مدعيان را ثابت کنيم . ممکن است شما به کتابهاي مربوطه رجوع کنيد ) و به هر صورت ما از خداوند بزرگ و توانا خواهانيم که علوم را در اجتماع ما توسعه دهد و در سايه ي تفکرهاي منطقي ما را به حقايق عالي ترين و ارج دارترين مکتب ارشادي موجود جهان آشنا سازد و به خصوص مولود همايون ارزنده ترين انسان هستي را براي اثبات عقيده ي پاک خود به جهان متلاطم و پر اضطراب و متشنج ما مبارک گرداند و ما را تاييد فرمايد که شايستگي برخورداري از افکار آن يکتاي وجود را داشته باشيم .
سلام و احترام بر مصلح بزرگ و جهاني ما ؛ سلام و احترام بر مظهر کمال انسانيت ، جلوه ي عقل و نور الهي ، ذخيره ي دودمان رسالت اسلامي ؛ درود بر بنيانگذار انسان دوست مکتب فکري و اجتماعي ما .
پي نوشت :
1 ـ مهدي در 13 قرن ، تاليف دار مستتر ، صفحه ي 5 و 6 ( مبادي مهدويت ) ، ترجمه ي محسن جهانسوز .
2 ـ بشارات اين کتابها در کتاب بشارات عهدين ، صفحه ي 232 ( بشارت سي و دوم ) تا ص 286 ( بشارت پنجاهم ) به تفصيل نقل شده است .
3 ـ رجوع شود به نسخه ي موجود در کتابخانه ي ملي ملک ، تهران
4 ـ رجوع شود به ج 2 کتاب انيس الاعلام ، ص 199 ، تاليف فخر الاسلام ، که از علماي محقق مسيحي بود و بعداً مسلمان شد و اين کتاب را در رد مسيحي ها نوشت .
5 ـ براي فهم چگونگي دلالت اين آيه بر موضوع ما و مطالعه ي مختصري از احاديث وارده درباره ي اوضاع آخرالزمان که همه ي ما آنها را امروز با چشم مي بينيم ، رجوع شود به تفسير بزرگ الميزان ، جلد 5 ، صفحه ي 428 به بعد .
6 ـ مقدمه ي ابن خلدون ، چاپ مصر ( عربي ) ، ص 311 و ترجمه ي فارسي و پروين گنابادي ، ص 652 ( اول فصل 53 ، اخبار و اقول مربوطه امام زمان (عج)
7 ـ تاريخ شيعه ، تاليف فان فلوتن آلماني ، ترجمه آقاي سيد مرتضي هاشمي حائري ، ص 150
8 ـ سياست اسلامي ، آخر فصل 7 ، فلسفه مذهب شيعه ، تاليف مستشرق آلماني ماربين
رجوع شود به شماره ي ( 28 ) سال 17 روزنامه ي « حبل المتين » چاپ کلکته ( هند ) . اين قسمت از کتاب ماربين در سال 1328 هجري قمري در تبريز تحت عنوان « روليسيون بيزرگ يا سياسه الحسينيه » چاپ شده و اخيراً در مشهد نيز تجديد طبع شده است .
منبع: ماهنامه حکمت ، شماره اول ، صص 42 ـ 31 و شماره دوم ، صص 35 ـ 28
برگرفته از سايت :راسخون