خاطره ای ازشهيد علی آقا عبداللهی
در دوره آموزشی برای ورود به مجموعه سپاه و ملبس به لباس سبز پاسداری شدن با علی آقا هم گردان بودم . در دانشگاه امام حسين (عليه السلام) كه زادگاه تولد ميثاق و عهد وپيمان پاسداران است ، هنوز صدای آهنگين پوتين هاو لگد كوب كردن آسفالت ميدان صبحگاه توسط بچه ها در رژه در زوايا و خفايای ذهنم خطور می كند وهمچنين برگزاری يادواره شهدا ومراسم هيئت وديگر مراسم ها .
در يكی از روزهايی كه حدود يك ماه از تاريخ شروع آموزش مان گذشته بود در ميدان صبحگاه دانشگاه بوديم و همه گردان ها تجميع بودند ،فرمانده گفت بايد دو نفر از گردان ما به گردان ديگری برود . پس از بحث وگفتگو گفتند كه قرعه كشی می كنيم . يكی از آن دو اسمی كه درآمد اسم من بود . من هم اصلاً راغب نبودم كه بروم گردان ديگر . چون خيلی از رفقا وبچه محل ها تو اين گردان بودند. خلاصه پيش فرمانده كه رفتم از من اصرار واز ايشان انكار وبی فايده بود . بعد علی آقا عبداللهی آمد وگفت من به جايت می روم گردانی كه بايد بروی .از همان موقع روحيه ايثار وشهادت را در خودش تقويت كرده بود وفكر كنم اين گذشت وفداكاری برای من ايثار بزرگی جلوه می نمود وگرنه خيلی بزرگ تراز آن ايثاراين بود كه با داشتن همسر و فرزند برای جهاد فی سبيل الله به جنگ با كفار داعشی برود و الآن كه سر سفره ارباب بی كفنش متنعم است تنها فرزندش 16 ماهه است .
خاطره از : يك بسيجی پاسدار
نوشته از : محمودتاجيك خاوه – ورامين
4 دیدگاه
محمدرضا فراهانی
امروز خیلی اتفاقی طبق عادات روزانه تلگرامم رو چک میکردم که تو یکی از گروه های مختص به شهدا چشمم به یه عکس خیلی اشنا خورد. مو تو بدنم سیخ شد .علی! علی همکلاسی دوره کاردانی دانشگاهم؛ هم دانشگاهی و هم رشته ای و هم کلاسیم
از 5 ترم مقط کاردانی ترم اخر یعنی همون اوایل انتخاب واحد ترم اخر بر حسب یه اتفاقی رابطم از یه سلام علیک ساده به یه رابطه صمیمی تبدیل شد.
خدا میدونه دارم با صورت خیس اینا رو میگم.
بعضی چیزا رو انسان روش نمیشه بگه اما همین قدر بگم تو اون دانشگاه آزاد باا انواع اقسام خانومای رنگاوارنگ از ادب و شخصیت و مخصوصا چشم پاکی علی بارها چیزایی دیدم که منو مبحوط خودش کرد. بازم میگم انسان بعضی چیزارو روش نمیشه بگه اما همین قدر بگم خیلی ی ی ی چشم پاک و دل پاک و ماه و خوش برخورد بود.1 خاطره 1 مردونگیه عجیب ازش یادمه که فقط بین خود و خدا و خودشه
امروز فهمیدم شهید شده . اتیشش گرفتم وقتی فهمیدم مفقوده و هنوز برنگشته اتیییش گرفتم .
کاش زودتر به حق امام رضا برگرده. روحش خیلی شاد . دمش گرم . خوش به حالش. به خدا جاش اینجا نبود.
محمدرضا فراهانی
امروز خیلی اتفاقی طبق عادات روزانه تلگرامم رو چک میکردم که تو یکی از گروه های مختص به شهدا چشمم به یه عکس خیلی اشنا خورد. مو تو بدنم سیخ شد .علی! علی همکلاسی دوره کاردانی ورودی 87-88 دانشگاهم؛ هم دانشگاهی و هم رشته ای و هم کلاسیم
از 5 ترم مقط کاردانی ترم اخر یعنی همون اوایل انتخاب واحد ترم اخر بر حسب یه اتفاقی رابطم از یه سلام علیک ساده به یه رابطه صمیمی تبدیل شد.
خدا میدونه دارم با صورت خیس اینا رو میگم.
بعضی چیزا رو انسان روش نمیشه بگه اما همین قدر بگم تو اون دانشگاه آزاد باا انواع اقسام خانومای رنگاوارنگ از ادب و شخصیت و مخصوصا چشم پاکی علی بارها چیزایی دیدم که منو مبحوط خودش کرد. بازم میگم انسان بعضی چیزارو روش نمیشه بگه اما همین قدر بگم خیلی ی ی ی چشم پاک و دل پاک و ماه و خوش برخورد بود.1 خاطره 1 مردونگیه عجیب ازش یادمه که فقط بین خود و خدا و خودشه
امروز فهمیدم شهید شده . اتیشش گرفتم وقتی فهمیدم مفقوده و هنوز برنگشته اتیییش گرفتم .
کاش زودتر به حق امام رضا برگرده. روحش خیلی شاد . دمش گرم . خوش به حالش. به خدا جاش اینجا نبود.
زهرا
خوش به حال این شهدا ما که شرمنده ایم
ما فقط هر روز به گناهامون اضافه میکینم
چسبیدیم به دنیا
کاش بیدار بشیم
کاش
دانشجوی دانشگاه آزاد یادگار امام خمینی (ره) شهرری
سلام این شهید دانشجوی برق الکترونیک دانشگاه ما بود، علی آقا پنجمین شهبد مدافع حرم حضرت زینب (س) عقیله بنی هاشم است.
1- شهید محمدحسین مرادی دانشجوی رشته کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامه ریزی شهری
شهادت 28 آبان ماه 1392
همزمان با روز هفتم شهادت امام حسین (ع)
2- شهید امین کریمی دانشجوی رشته کارشناسی الکترونیک
شهادت 30 مهرماه 1394
همزمان باشب تاسوعای حسینی
3- شهید قدیر سرلک دانشجوی رشته کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامه ریزی روستایی
شهادت 13 آبان 1394
همزمان با روزملی مبارزه بااستکبارجهانی
4- شهید محسن فرامرزی دانشجوی فقه و مبانی حقوق اسلامی
شهادت 30 آبان ماه 1394
5- شهید علی آقا عبداللهی دانش آموخته رشته الکترونیک
شهادت 21 آبان 1394
اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک…