“به نام اول معلم انسان ها “
خاطره اردوی نيم روزه ی كاخ گلستان
بانی امور : هيئت الزهرای پرديس شهيدچمران ِ دانشگاه فرهنگيان
ابتدا صبحانه را در نمازخانه ی پرديس كه علاوه بر اين كه محلی برای ادای فرائض واجب و مستحب و عزاداری است محلی برای گرد آمدن مان جهت امورات فرهنگی هم می باشد و چه خوش گفت حكيم خوش سخن جناب خيام كه :
هنگام سپيده دم خروس سحری دانی كه چرا همی كند نوحه گری
يعنی كه نمودند در آينه ی صبح كزعمر شبی گذشت و تو بی خبری
صبحانه ای كه حليم بود و علاوه بر اين كه حليم تغذيه ای لذيذ برای جسم است ياد آور اين نكته ی مهم هم می باشد كه انسان هم بايد درحيات طيبه ی خود حليم باشد و از درجه ی حلم وبردباری برخوردار باشد .
نقطه ی پروازمان همان نمازخانه و واسطه ی نقليه مان اتوبوس بنز 302 بود . وسيله ای كه قريب به اتفاق مواقع كه از طرف دانشگاه به جايی ساری و جاری می شويم با آن نقل مكان می كنيم و برای بچه ها يك حس نوستالژی را از سال های كودكی شان زنده می كند و هر چند كه زمان جبهه و جنگ نبوده اند ولی به واسطه ی تصاوير و فيلم های مستند و سينمايی دفاع مقدس ، ياد آن دوران و رزمندگانش كه با اين اتوبوس راهی دانشگاه انسان سازی می شدند می افتند.
نزديكی های كاخ گلستان پياده شديم و مابقی راه را پياده گز كرديم . كاخ روبروی مسجد ارگ است . يكی از مساجد قديمی تهران كه حاج منصور ارضی هم در آن نوحه سرايی می كند . وارد محوطه ی كاخ كه شديم ابتدا از ايوانی كه تخت مرمر در آن بود ديدن كرديم . لازم به ذكر است كه شاهان قاجار تاج گذاری های شان را روی اين تخت انجام می دادند و نفراتی كه به صورت سنگ تراش زير تخت را گرفته بودند اعم از خدم وحشم و حيوانات به منزله ی اين است كه شاه ظل ا… است و همه زير سايه ی شاه هستند .
شمس العماره كه ساختمانی پنج طبقه است ودليل ساختش اين بوده است كه بام تهران باشد و از روی آن تمام تهران قابل رؤيت باشد و رنگ هايی كه در سنگ های ديوار های داخلی ساختمان به كار رفته بود رنگ های گياهی بود و راهنمای موزه تأكيد مؤكد داشت كه آن ها را لمس نكنيم . در اين بخش از بازديد ها فقط ورود و ديدن از طبقه ی اول مجاز بود و رفتن به طبقات بالاتر ميسر نبود .
در عمارت بادگير كه مختص فصل تابستان شاهان بوده است و طوری ساخته و پرداخته شده بود كه باد از طريق بادگيرها از بام كاخ به زير زمين می رفته و در آن جا كه رود جريان داشته است باد خنك می شده و دوباره از منفذ های كف ساختمان به بالا هدايت می شده است . در پَستوی همين ساختمان يكی ازدوستان صفادل مان به نام اميد غلامی ايستاده و تكيه داده بود به ديوار ، كه می گفت دلم آشوب هست نمی دانم حس خوبی هست يا بد !؟كه بهش گفتيم بد است چون شاهان قاجار كه اين جا زندگی می كردند آدم های درست و حسابی نبودند . بعد از اين كه اين دوستمان رفت ،يكی ديگراز دوستان مان وارد شد و پس از وارسی فضای ديوار متوجه عكس های ناخوشايندی شد كه در بالای ديوار مصور گشته بود. دقيقاً بالای سر برادر غلامی . كاشف به عمل آمد كه علل بدی احوالاتش چه بوده است .
تالار سلام يا اتاق موزه جايی بود كه شامل : لوستر ها ، صندلی ها ،مبل ها ،تنگ ها و اشيای ديگری بود كه از فرنگ خريداری شده بود . عكس ها و نقاشی ها هم كه سنخيتی با فرهنگ غنی ايرانی – اسلامی نداشت و در واقع منتج به اين می شود كه سلسله ی قاجاريه را در دو واژه می توان تفسير نمود : عيش و نوش . تخت طاووس كه بسيار مطلا می باشد و همچنين تخت كوچك تر كنارش كه تخت نادری نام داشت به دليل گران سنگ بودنش در بانك مركزی نگهداری می شود و آن ها بدل از اصل بودند.
در تالار ظروف ، ظروف هايی بود كه همه از طرف سلاطين اروپايی هديه داده شده بود .
در محوطه ی بيرونی كاخ، ايوان سه دهنه ای هست كه خلوت كريم خانی نام دارد وزمانی كه آغا محمد خان قاجار به قدرت رسيد دستور داد تا استخوان های كريم خان را از قبرش در شيراز بيرون آوردند و زير پله ی همين ايوان خاك كنند تا هر روز ازروی استخوان هايش رد شود و لگد كوبش كند. اين هم از خباثت آغامحمد خان قاجار .در اين ايوان سنگ مزار ناصر الدين شاه هم بود كه قبل از اين كه اين جا باشد در حريم وحرم سيد الكريم قرار داشته و اوايل انقلاب به كاخ گلستان منتقل گرديد .
تالار مخصوص ،بنايی بود كه به دستور ناصرالدين شاه بعد از سفر اولش از فرنگ ساخته شد . اين موزه دارای نفيس ترين اشيای به جا مانده از شاهان قاجار بود كه ماشين تايپش بيشتر از همه برايم جالب بود .
بعد از ديد و بازديد از موزه كاخ گلستان به كتابخانه وموزه ملی ملك رفتيم . موزه ای كه اكنون زير مجموعه ی آستان قدس رضوی می باشد و واقف آن فردی به نام حاج حسين آقا ملك بوده كه 101 سال هم عمر كرده است (1351-1250 ).
در وقف نامه خود ، پروردگار و امام رضا (عليه آلاف التحية و الثنا ) را به شهادت گرفته است كه ” در اين خدمت ناچيز جز خدمت به خلق و ايفای وظيفه و شهادت افراد مملكت نظری نداشته و چون طريق خدمت را منحصراً در ترقی معارف ورعايت حفظ الصحه مردم ” تشخيص داده ، املاك ومستغلات و اموال خود به ويژه كتابخانه و موزه در تهران وبيمارستان در چناران را به آستان قدس رضوی تقديم كرده است .
حقيقتاً چقدر مرد بوده است كه آن زمان 2 ميليارد وقف داشته است . آدم را به فكر فرو می برد كه آيا من جرأت و جسارت اين را دارم كه در صندوق صدقات علاوه بر پول های خرد و سكه ای، يك بار هم كه شده يك اسكناس صد هزار ريالی بيندازم ويا يك كتاب مفيد و سالم ونو به كتابخانه ای هديه دهم و يا تا به حال چيزی وقف كرده ام در حد بضاعت خودم تا مورد استفاده همگان وفرهيختگان قرار بگيرد .
از كتابخانه ملك كه در طبقه بالا بود و به همگان اجازه ورود را نمی دادند با هماهنگی های به عمل آمده ی مسؤلان هيئت پرديس ،هماهنگ شد كه دانشجو معلمان از اين گنجينه ی ارجمند هم ديدن نمايند . از پنجره های كتابخانه كه در طبقات بالا بود حياط و ساختمان وزارت امور خارجه هم كاملاً هويدا بود و مشرف به آن و نخل هايی كه در آن خودنمايی می كردند با باغچه هايی سرسبز .
هنگام اذان ظهر شد و نماز را در نماز خانه ی محقر طبقه 2 موزه ملك با دوستان دانشجو معلم به جا آورديم . در باغ موزه دفاع مقدس تهران مسجدی ساخته شده است كه شبيه سازی مسجد جامع خرمشهر در ابعاد واندازه واقعی اش می باشد .كه می طلبد واقتضا می كند چنين ساختمانی در چنين موزه ای وابتكار جالبی به خرج داده اند اما در اين موزه هم اقتضا می كرد كه با اين ساختمان شيك و نقلی يك نمازخانه بزرگتر ساخته می شد كه اگر ده نفر كه می خواستند نماز بخوانند به نوبت نخوانند .
مقصد بعدی و پايانی مان پارك شهر بود . پارك ها كه بايد فضای فرهنگی – تفريحی باشند برخی از آن ها توسط بعضی از افراد به فضای فرهنگی – تفريحی مبدل گشته اند . حالا در چنين فضايی كه وجود افراد فرهنگی مثل دوستان دانشجومعلم ما كه وجودشان در چنين فاز وفضايی غنيمت است و مسؤولين اردو چند توپ واليبال آورده بودند تا بچه ها پاره ای از وقت باقی مانده را بازی كنند كه دانشجو معلمان ،واليبال و گوجه (يكی از بازی های بومی ومحلی )بازی كردند . كه در همين حين يكی از خدمه های پارك آمد وگفت : بازی نكنيد بازی با توپ در اين پارك ممنوع است . جالب است شئونات فرهنگی را كه عده ای رعايت نمی كردند موردی نداشت ولی تفريح سالم وورزش كردن دانشجو معلمان كه نه كار غير فرهنگی نه خبطی نه خطايی كرده بودند در پارك غير قانونی بود . مسؤول هيئت كه با خدمه ی پارك جهت جويا شدن علت به مسؤول پارك مراجعه نمود ايشان گفته بود شاخه ها می شكنند .
يحتمل توپ سبك واليبال ،شاخه های قطور درختان را می شكست و فضای فرهنگی ِ! پارك و هوای پاك تهران را آلوده و باعث ايجاد ريز گردها و آلودگی محيط زيست می شد.
محمودتاجيك خاوه – ورامين