بحث مبارزه نرم يكي از مباحث بسيار داغي است كه اين روزها از سوي مسئولان كشور به خصوص اصحاب رسانه بسيار مورد توجه قرار گرفته. هر چند كه اين مبارزه از سوي غرب سالهاست شروع شده و ما كمي غفلت كرده ايم و ديرتر از آنها وارد ميدان نبرد رسانه اي شده ايم اما هنوز دير نشده و تنها كافي است براي اين مبارزه برنامه ريزي علمي كنيم و به اين نكته باور داشته باشيم كه كار مبارزه با اين رسانه ها و اين جنگ نرم تنها با متدها و شيوه هاي جديد قابل انجام است. همچنين اين موضوع را درك كنيم كه هجوم همه جانبه است. فساد جنسي، خشونت، خبرهاي دروغ و تحريف شده، خيانت و… بسياري از سوژه هاي ديگر ضداجتماعي و متضاد با دين، اسلحه هاي اين ميدان نبرد در دست دشمن هستند. نبردي كه هر روز استراتژي آن تغيير مي كند و بايد براي مبارزه با آن شيوه هاي دفاع را به روز كرد. در اين بين وظيفه ما اهالي رسانه چيست؟ به نظر مي رسد كه مهم ترين وظيفه اهالي رسانه دادن خوراك و راه هاي مبارزه در اين ميدان نبرد به مسئولين و دستگاه هاي ذي ربط است.
در همين راستا در اين نوشتار سعي شده كه به بعضي استراتژي هاي مهم نبرد در دفاع نرم بپردازيم. يكي از اين استراتژي هاي مهم كه بيشتر مربوط به بخش سرگرم سازي مخاطب است استراتژي ” MEDIA SHOP ” به معني بازار كالاي رسانه اي است.
در اين استراتژي عرصه برنامه هاي رسانه هاي تصويري به بازار كالا تشبيه مي شود. اين بازار به دليل گسترش هر روزه خود و توسعه روزافزون ابزار ارتباطي شامل تمام محصولات تلويزيوني مي شود كه هم مي تواند محصولات تلويزيوني خود آن كشور باشد و هم مي تواند برنامه هاي شبكه هاي ماهواره اي كه در اكثر اوقات به قصد ضربه به ارزش ها وارد بازار رسانه ديگر كشورها مي شوند باشد.
در اين بازار، رسانه اي برنده است كه محصولاتي ارائه دهد كه علاوه بر اينكه مخاطب خود را جذب مي كند برنامه هايش به فرهنگ او نزديك باشد. اين موضوع شباهتي هم با بازار پوشاك دارد. وجه تشابه اين دو در به روز بودن مدل هاي بازار پوشاك و مشتري پسند بودن آن و نزديك بودن آن به خصوصيات و باورهاي مشتري است. اينها از ملاك هايي است كه در يك بازار كالا مؤثر است؛ اين كالا يا رسانه است و يا هر كالاي ديگر كه مورد نياز مشتري است.
حال بايد به اين نكته توجه كنيم كه اگر در يك بازار رسانه اي نياز توسط فروشندگان داخلي تأمين نشود مشتري خواه ناخواه به سمت خريد كالاي خارجي خواهد رفت كه ممكن است هيچ همخواني با فرهنگ او نداشته باشد. اين كالا مي تواند يك سريال باشد يا يك فيلم تلويزيوني باشد و يا يك خبر.
اما اين نكته را هم بايد درنظر گرفت كه هميشه فضا براي فروشندگان داخلي اين بازار بهتر از كالاي خارجي است، مگر اينكه در اثر بي برنامگي آنها بازار از دست آنها خارج شود.
حال بايد با اين تصور اين گونه بيان كرد كه اگر فروشندگان داخلي اين بازار كه SALES PERSON MEDIA (فروشندگان كالاي رسانه اي) نام دارند. مي خواهند بازار را در اختيار گيرند بايد براي مخاطب كالاهاي دسته اول و به روز و مناسب تهيه كنند.
براي درك بهتر اين موضوع كافي است شبكه فارسي وان را بررسي كنيم. اين شبكه دقيقا مانند يك فروشنده خارجي است كه از بيرون وارد بازار رسانه اي ما شده و جنس هاي بنجل و خراب خود را در صورت نبود يك جنس به روز و مناسب داخلي به مشتريان كه همان شهروندان و مردم و به خصوص جوانان جامعه ما هستند به آساني مي فروشد. كم فروشي و عدم توليد جنس مناسب كه در اينجا همان كالاي رسانه اي است باعث مي شود اين بازار در اختيار او قرار گيرد. از سوي ديگر او با اين كار و ادامه اين روند هيجان كاذبي را براي فروش كالاهاي رسانه اي بعدي خود در مخاطب به وجود مي آورد و چون توانسته مخاطب خود را فريب دهد مخاطب به صورت ناآگاهانه و چشم بسته و بدون هيچ بررسي اين كالا و محصول رسانه اي او را قبول مي كند. دقيقاً مانند رفتاري كه برخي ديگر از شبكه هاي ماهواره اي انجام مي دهند. يعني شرايط را براي تأسيس شبكه هاي دوم خود فراهم مي كنند كه اين همان FIND SHOP است. يعني در يك بازي ساده آنها از همين حالا توسط شبكه اول خود براي سري بعدي اين شبكه ها مخاطب جذب كرده و به نوعي بازاريابي مي كنند و به همين دليل هم فارسي وان اعلام كرده كه تا فارسي 6 را هم تأسيس خواهد كرد.
نكته قابل توجه در اين بين اين است كه رسانه هاي داخلي چگونه بايد در بازار رقابت با اين دلالان رسانه اي مقابله كنند (استفاده از كلمه دلال به اين دليل است كه آنها براي كسب سود هر حركت غيراخلاقي را انجام مي دهند) در اين بين بايد براي درك بهتر اين موضوع به شرايط فعلي رسانه ملي در كشور نگاهي بيندازيم چرا كه يكي از بزرگترين توليدكنندگان بومي كالاهاي رسانه اي، رسانه ملي است.
به عنوان مثال در بحث سرگرم سازي در حوزه سريال مي توان به قاطعيت بيان كرد كه رويه تلويزيون به ويژه در چندماه اخير رويه قابل توجهي در حوزه جنگ نرم است. پخش سه سريال پرمخاطب به صورت روتين و پشت سر هم در چند ماه اخير يكي از استراتژي هاي مهم در حوزه سرگرم سازي بود كه رسانه ملي تا حد زيادي در آن موفق بوده است. بايد به اين نكته اشاره كرد كه هرسه سريال (تاوان، زيرهشت، فاصله ها) علي رغم همه كاستي ها مخاطبان بسياري را جذب كردند و به طور حتم شبكه هاي بيگانه از ساعت 9 تا 12 شب قافيه را به طور كامل به صدا و سيما باختند. اما نبايد به اين وضع قانع بود. بايد فكري كرد و هرچه سريعتر در پايان اين مجموعه ها، سريال هاي جذاب و تاثيرگذار جديدي جايگزين كرد و اجازه به وجودآمدن خلأ دربين اين مجموعه ها را تا مجموعه بعدي نداد تا موجب سوءاستفاده شبكه هاي ماهواره اي نشود.
ازسوي ديگر نوع پخش اين سريال ها بايد با استراتژي رسانه اي همخواني داشته باشد. 1- در زمان مناسب پخش شود و به صورت روتين 2-اين سريالهاپشت سرهم پخش مي شوند پخش متوالي سريالها و پشت سرهم آنها يكي از مهمترين استراتژي هاي رسانه اي است كه امثال فارسي وان، پي ام سي و جم در پخش سريالهاي خود انجام مي دهند 3- محتواي فوق العاده خوب اجتماعي و نزديك بودن به زندگي اجتماعي مردم.
مورد سوم بايد بيش ازپيش بر آن تكيه شود، چرا كه اهرم برنده ما درمقابل شبكه هاي بيگانه و ماهواره اي همين مورد است. اين ويژگي يعني بومي بودن و اجتماعي بودن سوژه و داستان سريال موضوعي است كه تنها از دست سازندگان سريال در كشور برخواهدآمد و شبكه هاي بيگانه در اين زمينه حرفي براي گفتن ندارند. نه فارسي وان مي تواند با سريالهاي پوچ و مضحك خود كه سروته آن در خيانت و سكس مي گذرد مانند سريال «فاصله ها» موضوعات اجتماعي و خانوادگي را به تصوير بكشد و نه PMCو GEM مي توانند با سريالهاي اكشن و خالي از پيام خود مانند سريال «زيرهشت» دردهاي اجتماعي اقشار پايين دست جامعه را بيان كنند. چرا كه يكي از دلايل موفقيت اين سريال هاي تلويزيوني برخلاف شبكه هاي ماهواره اي نزديك بودن آنها به بطن زندگي و همزادپنداري مردم با آنها بوده است.
يكي از مواردي كه تلويزيون براي موفقيت درعرصه جنگ نرم بايد درنظر بگيرد پرهيز از پخش بعضي از برنامه ها و يا سريالهاي بي محتواست كه مخاطب نخواهند داشت. نبايد فراموش كنيم كه كالاي رسانه اي بي ارزش تنها باعث مي شود كه اعتماد مخاطب سلب شود و آنگاه بهترين فرصت براي دلالان رسانه اي- شبكه هاي ماهواره اي بيگانه است تا كالاهاي فاسد خود را به خورد مردم بدهند.
براي تحقق بهتر اين موضوع ما نيازمند يك برنامه ريزي براساس شيوه هاي جديد و به روز هستيم.
دراينجا بايد به اين موضوع توجه كنيم كه ساعات فراغت مردم ما ازساعت 19به بعد است كه بايد از اين زمان در بعد سرگرم سازي مردم برنامه ريزي ويژه شود. به طور مثال بايد به اين نكته توجه كنيم كه قبل از پخش سريالها مي توان يك گفتگوي آزاد روتين چالشي پخش كرد موضوعي كه دربرنامه هاي مناظره اي همچون «ديروز، امروز، فردا» به خوبي انجام شد و توانست مخاطبان خوبي را جذب كند. چرا كه هيجان گفت وگوي متقابل، زنده و چالشي براي مخاطب بسيار جذاب است. چيزي كه سالهاي پيش لري كينگ در برنامه هاي خود در شبكه سي ان ان انجام مي داد. همچنين برنامه روتين طنز هم يكي از نيازهايي است كه بايد مدنظر قرارگيرد. البته بايد ساعت و زمان پخش سريالها را هم كاملا مورد برسي قرار داد تا عدم درنظر گرفتن زمان مناسب براي پخش سريال ها باعث نديده شدن يك مجموعه نشود.
ازسوي ديگر رسانه ملي بايد در بخش هاي خبري با تمام ظرفيت خود به بالاترين سطح ممكن دست يابد. لوگوهاي خبري، نحوه بيان خبر، استفاده از گروههاي خبري قدرتمند و جسور، چالشي بودن خبرها براي ايجاد جذابيت، نوع دكوراسيون و بسياري از مسائل ديگر بايد مورد توجه قرارگيرد. زيرا اگر به آنها توجه نكنيم اين بي بي سي و صداي آمريكا هستند كه براي جذب افكار از آن استفاده مي كنند و براي همين بايد تمام مسائل و تكنيك ها از جمله روانشناسي خبر و مسائلي همچون خبر سفيد وخاكستري و سياه كه از نكات مهم در عرصه خبر هستند درنظر گرفته شود. در اين بين به نظر مي رسد شبكه خبر به صورت يك شبكه حرفه اي خبري نقش مهمتري را دراين زمينه برعهده دارد. چون كه يكي از اصلي ترين توجهات ما بايد مبارزه خبري در دنياي كنوني باشد.
همچنين در بعد مستندهاي رسانه اي كه به تازگي بي بي سي فارسي به صورت متمركز دراين حوزه كار مي كند شبكه چهار به صورت حرفه اي تر و منظم تري بايد به فعاليت خود در اين زمينه ادامه دهد. بدين صورت كه درهر ساعت مشخص مستندهايي طبق برنامه مشخصي پخش كند. به عنوان مثال مستندهاي اجتماعي را در زمان خاصي و مستندهاي طبيعت را در زمان ديگري پخش كند نه اينكه به صورت درهم و بدون برنامه ريزي و نظم معين و هدفمندي مستندهاي خود را به نمايش بگذارد. چرا كه عدم برنامه ريزي باعث مي شود كه هرچقدر هم برنامه ها جذاب باشد ديده نشوند.
به هرصورت بايد تمام توان خود را با يك برنامه ريزي علمي و نظام مند در حوزه جنگ نرم متمركز كنيم و اين يكي از رويكردهاي اصلي در اين مبارزه مي باشد تا بتوان در همه رسانه ها حرفي براي مقابله با جنگ رسانه اي داشت.