پس از به اسارت درآمدن، به مرکز استخبارات (سازمان امنیت بغداد) منتقل شدیم. در آنجا رفتار عراقی ها هنگام بازجویی بسیار وحشیانه بود و بر اثر بکار بردن انواع و اقسام شکنجه ها، طی سه روز اول اسارت شانزده نفر از بهترین عزیزان به شهادت رسیدند.
از جمله شکنجه های متداول در استخبارات، استفاده از کابل و چوب و نبشی و باتوم جهت ضرب و شتم، آویزان کردن از سقف، استفاده از چند نوع شوک الکتریکی، وادار کردن به بیدار ماندن، به ترتیب دان اعدام های مصنوعی، خواباندن روی سیمان داغ، تهدید به تجاوز، استفاده از اتوی برقی، سوزاندن اعضای بدن، انداختن داخل سیم خاردار در هنگام تنبیه، ناخن کشیدن، تراشیدن سر و صورت با تیغ های کند و … بود.
بعد از استخبارات، ما را به زندان الرشید انتقال دادند که در آنجا نیز در یک اتاق دوازده متری، پنجاه و دو نفر نگهداری می شدند.
تنگی جا، مجروحیت عزیزان، عدم وجود آب کافی و بهداشت مناسب باعث شهادت بیش از ده نفر دیگر از برادران در طی دو ماه گردید.
با ورود به اردوگاه مخفی شماره ی ۱۱ و گذشتن از تونل مرگ، دو نفر دیگر از برادران شهید شدند.
انسجام و وحدت بچه ها در انجام مراسم مذهبی، دایر کردن کلاسهای مختلف و عکس العمل بموقع آنها هنگام اعتراض غذا باعث شده بود که هر اردوگاه به یک حوزه مبدل گردد. البته گفتنی است که انجام این قبیل فعالیت های عبادی ـ سیاسی با به جا گذاشتن ده ها شهید، صدها تبعیدی و زندانی و هزاران مجروح همراه بود.
راوی: آزاده رمضانعلی قربان پور / سایت جامع آزادگان