* دوست نداشتم دوستانش شرمنده شوند
هاجر ابراهیمزاده، مادر شهید هادی زاهدی میگوید: شهید هادی در گردان صاحبالزمان (عج) لشکر ویژه 25 کربلا بیسیمچی بود و در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید؛ پیکر هادی حدود 8 سال در خاک عراق مانده بود.
وقتی خبر شهادت هادی را به ما دادند، ماه رمضان سال 74 یا 75 بود، من همان لحظه خدا را شکر کردم و رفتم به مسجد محل و دو رکعت نماز شکر خواندنم، بعد به خانه برگشتم و رفتم روی ایوان نشستم و منتظر ماندم تا جنازه را بیاورند، معمولاً رسم است وقتی فرزند به سفر مکه یا کربلا که میرود، پدر و مادر به استقبالش نمیروند، من هم بر این اساس منتظر ماندم تا سفر کردهام برگردد و او در آغوش بگیرم.
آخرین مرتبهای که خواست به منطقه برود، به من گفت: مادرجان! اگر روزی دیدی دوستانم آمدن و من همراهشان نبودم، پیششان نرو و سراغ من را از آنها نگیر، چون دوست ندارم آنها شرمنده و خجالتزده بشوند.
این اتفاق هم افتاد بعضی از دوستانش برگشتند اما او با آنها برنگشت، من هم به سفارشش عمل کردم، چون دوست نداشتم دوستانش شرمنده شوند.
منبع : خیرگزاری فارس