«خدایا تمام وجودم و تمام فکرم در این است که هرچه زودتر به تو برسم. خدایا بگذار که با ریخته شدن خونم در راهت تمام کبر و غرور من با خونم شکسته شود و بگذار پروانهوار به دور شمع بسوزم تا از نور خون خود دنیاى ظلمت را روشن کنم. خدایا در تنهایى تمام وجودم بر خود مىلرزد و دیگر نمىتوانم در این دنیا زندگى کنم و مىترسم که وقت بگذرد و چنین سعادتى نصیبم نشود (شهادت). خدایا به من اجازه بده در راهت قربانى شوم و خدایا قبل از شهادت مرا آزاد کرده و من این آزادى را به هیچ چیز نخواهم فروخت. خدایا شهادت مرا که بهتر از همه چیز براى من است تضمین کن. خدایا تو را شکر که چه نعمتهایى را به من دادى و اما قدر ندانستم. خدایا تو را شکر که مرا از خانوادهاى مستضعف قراردادى تا درد مستضعفان را بدانم. خدایا تو را شکر که چه شبها مرا گرسنه نگاه داشتى تا درد گرسنگان را بدانم. خدایا تو را شکر که دوران زندگى مرا از کودکى تا به حالم را با سختى قرار دادى تا درد آنها را که سختى مىکشند، احساس کنم. خدایا تو را شکر که لیاقت جبهه آمدن و در جبهه شرکت کردن را به من دادى. خدایا تو را شکر…»
« بخشی از وصیتنامه شهید سیدعباس میرهادی»
عملیات کربلای4 یکی از عملیاتهای مهم و بزرگ تاریخ دفاع مقدس بود که رزمندگانش در خلال آن با جانفشانی و رشادت مسیر پیشرفت در عملیات بعدی که کربلای5 بود را هموار کردند. شهید سید عباس میرهادی فرمانده گردان امام رضا (ع) یکی از رزمندگان شرکتکننده در این عملیات بود که از شهرستان خمین در استان مرکزی به جبههها اعزام شده بود.
با شروع جنگ شهید میرهادی با حضور در جبهههای جنوبی و غربی به کمک دیگر رزمندگان شتافت و دفاع از کیان نظام و میهن را در اولویت کارهایش قرار داد. او حضور در جبهه و حالت معنوی آنجا را موهبتی الهی میدانست که باید از آن استفاده کرد.
سیدعباس پس از مدتی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و بهعلت توانایی بسیار به سمت فرمانده عملیات سپاه خمین برگزیده شد. برای مدتی هم مسئولیت واحد آموزش نظامی را بر عهده گرفت. اما پس از چندی مسئولیتهای پشت جبهه را رها کرد و به جبهه شتافت. بودن در کنار دیگر رزمندگان و نبرد مقابل دشمنان اصلیترین خواسته سید عباس بود. پیش از شروع عملیات والفجر ۸، به دستور فرماندهان بهعنوان فرمانده گردان امام رضا(ع) راهی جبهههای حق علیه باطل شد و حضوری تأثیرگذار در جبههها داشت.
سید محمد حسینی همرزم شهید در خاطرهای حضور سیدعباس در عملیات کربلای4 را اینگونه نقل میکند: در آخرین عملیاتی که در خلال آن سید به شهادت رسید (عملیات کربلای 4)، زمانی که خواستیم برای عملیات حرکت کنیم و نیروها را تا خط مقدم هدایت کنیم، ایشان گفت شما حرکت کنید من کار کوچکی دارم، انجام بدهم و به شما ملحق میشوم. در نقطه استقراری، آبی برای غسل نبود و تنها برکههایی بود که از لحاظ بهداشتی مشکل جسمی ایجاد مینمود. بعد از نیم ساعت تأخیر، دیدم برگشت و این نیم ساعت برای غسل شهادت بود. گویی این عزیز از پیشگاه خداوند متعال الهام گرفته بود که دیگر زمان پرواز فرا رسیده و جای درنگ نیست. بلافاصله در درگیری با دشمنان، خودش جلوی گردان بود، از وضعیت دشمن با آن همه استحکامات خبر داشت و جلو رفتن خودش برای آن بود که هم وضعیت را دیده و هم اگر شکستن خط، فدایی جان میخواهد خودش اولین نفر باشد. از طرفی ملاقات با معبود برایش دیر شده بود و شتابان به سویش شتافت و بیسیم خبرداد که عباس به شهادت رسید.
سرانجام این فرمانده دلیر عرصههای نبرد در تاریخ چهارم دیماه سال ۱۳۶۵ هجری شمسی در عملیات کربلای ۴، در سن 23 سالگی شلمچه را به خون پاک خویش آراست تا مصداق بارز بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله العظمی خامنهای گردد که فرمودهاند: «شهدا، علاوه بر مقامات رفیع معنوی که زبانها و قلمها از توصیف آن و چشم و دلها از مشاهده آن ناتوانند، مشعلدار پیروزی و استقلال ملتند و حق بزرگ آنان بر گردن ملت، بسی عظیم است…»
منبع: جوان آنلاین