(غربت بقیع و مدینه)
شده دم به دم این نگرانی ام، که مدینه ندیده بمیرم
به هوای آن همه آرزو، نشود که بهانه نگیرم
مدینه! ای روضه ی ناتمام من
به شوکت و به غربتت سلام من
(ای مدینه ای، شهر روضه و گریه ی بی صدا
ای مدینه ای، سرزمین غریب رسول خدا )
به خدا که تحمل غربتت، برده طاقت عالم و آدم
ای حکایت غربت فاطمه، روضه خوان تو بوده محرم
کاش میشد و کبوتر بقیع بودم
تمام عمر نوحه گر بقیع بودم
(ای مدینه ای، شهر روضه و گریه ی بی صدا
ای مدینه ای، سرزمین غریب رسول خدا )
بنشیند اگر دل خون من، به مقابل گنبد خضرا
به تسلی داغ پیمبرم، جان فدا کنم از غم زهرا
سلام من به چار امام بی حرم
سلام من به مادر شهیده ام
(ای مدینه ای، شهر روضه و گریه ی بی صدا
ای مدینه ای، سرزمین غریب رسول خدا )