خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذابهایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید بخشی از خاطرات آزاده فتاح محمد است:
معمولا در آغاز اسارت در تمام اردوگاه ها رادیو در اختیار برادران اسیر قرار داشت. به ویژه در اردوگاه های موصل که دارای چندین رادیو بودند، اما بر اثر گذر زمان این رادیو ها هر کدام به نحوی فرسوده و خراب شدند، یا به دست عراقی ها افتادند و هیچ وسیله ای برای کسب خبر در اختیار برادران نبود.در اردوگاه موصل ۳ که بعداً به عنوان موصل ۴ نامیده شد. برادران سعی و تلاش زیادی داشتند تا یک رادیو به دست آورند. به طور اتفاقی آنها متوجه شدند که در راهروی طبقه فوقانی، نگهبان یک رادیو دارد که آن را داخل شبکه هایی که به وسیله تابوک در جلوی راهرو ساخته بودند قرار می دهد و به برنامه های آن گوش می دهد.
برادران با مشاهده این که نگهبان رادیو خویش را داخل آن شبکه ها می گذارد تصمیم می گیرند روی شانه های یکدیگر سوار شوند تا سرانجام نفر آخر رادیو را از داخل شبکه پایین بیاورد و برای این کار شروع به تمرین می کنند.در آن زمان جوان بسیجی و دلاوری به نام محسن حیدری از اهالی شهرستان بروجن داوطلب شد که رادیو را از داخل شبکه بردارد و پایین بیاورد و این کار را هم با سرعت هر چه تمام تر انجام داد و رادیو توسط او به قول معروف تک زده است.
ناگفته نماند که بعداً تمام نیازمندی های این رادیو از جمله باطری و… را از همان سرباز عراقی می گرفتیم و این رادیو به نام (مائده آسمانی) شهرت یافت. به هر حال برادران تا آخر اسارت در آن اردوگاه به وسیله همان رادیو به نحو احسن از اخبار و رویدادهای میهن عزیزمان آگاه می شدند و بعد از آزادی نیز با جاسازی در داخل کتابی قطور آن را به میهن آوردند و به گفته برخی از برادران به رهبر عظیم الشان تقدیم نمودیم و هم اکنون در موزه ثامن الائمه نگهداری می شود.
*سایت جامع آزادگان