لشکرهای 10 سیدالشهدا، 21 امام رضا(ع) و 18 الغدیر قرار بود تا از جزایر عبور کنند و ارتباط بین سپاه هفتم و سوم عراق را از قطع کنند.در حقیقت پس از عبور از فاو، جادههای فاو-بصره، فاو-البهار و موقعیت مربوط به کارخانه نمک عراق تصرف شد و ما توانستیم در آنجا خط پدافندی ایجاد کنیم.
پس از فتح فاو باید بخش دیگری از این منطقه را هم که در نزدیکیهای امالرصاص و ابوالخصیب بود میگرفتیم تا کار عراق یکسره شود.غواصهایی از لشکرهای31 عاشورا و10 سیدالشهدا برای انجام پیشانی (پیشقراول) کار را تشکیل داده بودند. در این عملیات 40 نفر از رزمندگان زبده و آموزش دیده در چهار گروه 10 نفره با 1000 بسته انفجاری به خاک عراق نفوذ کردند تا در ابوالخصیب عملیاتهای خاصی انجام بدهند ولی عملیات لو رفته بود و باید عقبنشینی میکردیم. خود عقبنشینی هم مانند یک عملیات انجام شد چرا که در آن شرایط حساس تلفاتی نداشتیم.
هر یک از این غواصان که توانسته بودند پیشروی کنند جزو نوابغ تخریب، اطلاعات و تیراندازی و رزم بودند و چون دشمن از آنها میترسید در هنگام اسارت دستان آنها را بسته بود. دشمن حتی از دستان بسته این چریکها هم واهمه داشت.عراقیها میترسیدند که آنها با دستان بسته هم عملیات انجام بدهند به همین خاطر آنها را با دستان بسته زنده به گورشان کرد. این رزمندگان در موج اول آغاز عملیات کربلای 4 توانسته بودند به مواضعی که در نظر داشتیم برسند اما موجهای بعدی عملیات انجام نشد. اطلاعات موثق داریم که آمریکاییها اطلاعات عملیات را به عراقیها داده بودند. تا اینکه کمتر از 15 روز بعد عملیات کربلای 5 که مکمل عملیات کربلای 4 بود طرحریزی و اجرا شد.
شاید برای برخیها این پرسش پیش بیاید که چه اصراری بر انجام عملیات در فصل زمستان داشتیم؟ باید پاسخ بدهم که یکی از دلایلی که باعث میشد در زمستان عملیات انجام بدهیم این بود که به این نتیجه رسیده بودیم که توان زرهی دشمن به دلیل بارشهای باران در منطقه خوزستان به شدت کاهش مییابد و در این شرایط انجام عملیاتهای این چنینی بهترین نتیجه را میدهد و پس از آن میتوانستیم با گرفتن خطوط دشمن در بهار مقابل تکهای دشمن پدافند کنیم.