در بمباران مسجد سید اصفهان در سال 1365 شهیدی را به گلستان آوردند که «آناتولی میرزایی» نام داشت. کسانی که جسد این شهید را به گلستان آوردند اظهار داشتند: این شهید غریب است و قوم و خویشی در اصفهان ندارد. بعدا متوجه شدیم این شهید قبلا مسیحی بوده است. پس از مدتی که از دفن او گذشت، چند نفر مسیحی از تهران به ما مراجعه کرده و گفتند: چون این شهید از خانواده ماست، میخواهیم از دادستانی حکم بگیریم تا قبر این شهید را نبش کرده و جسد او را برای دفن در گورستان ارامنه به تهران ببریم. گفتم: اشکالی ندارد، اگر حکم دادستانی را آوردید در خدمت شما هستم.
آنها دو روز بعد حکم دادستانی را گرفتند و به گلستان شهدا مراجعه کردند. به دستور بنیاد شهید اصفهان قرار شد صبح روز بعد نبش قبر کنیم و جسد آن شهید را جهت انتقال به تهران تحویل دهیم. همان شب که صبح روز بعد از آن قرار بود نبش قبر انجام شود، شهید به خوابم آمد و گفت: من چند سال است مسلمان شدهام و دیگر مسیحی نیستم. شما نگذارید مرا از دیگر شهدا جدا کنند. صبح که از خواب برخاستم از خدا کمک خواستم که دلیلی برای این خواب و گفته آن شهید به من نشان دهد، لذا چند روزی آن افراد را معطل کردم و گفتم به دلیل رعایت مسایل بهداشتی باید چند روز صبر کنید و با بهانههای مختلف از انجام این کار امتناع کردم.
در این چند روز که آنها معطل بودند و من هم منتظر بودم که صحت آن خواب بر من نمایان شود، یک نفر از اهالی خمینی شهر اصفهان به گلستان شهدا آمد. وقتی قضیه را از من شنید گفت: اتفاقا این شهید 20 سال راننده کامیون من بود، چند سال پیش مسلمان شد و نماز میخواند. آن شخص را با افراد آن خانواده مسیحی روبرو کردم. آنها هم قبول کردند و رفتند. بدین ترتیب جسد شهید آناتولی میرزایی در قطعه شهدای کربلای چهار و شماره 11 ردیف 3 گلستان شهدای اصفهان باقی ماند.