سهراب که 10 سال در اردوگاه اسرا در کنار ابوترابی شکنجه و سختیهای اسارت را تحمل کرده، به زندگینامه وی اشاره میکند و میگوید: ابوترابی متولد 1318 در قم و قزوینیتبار بود. پدرش سیدعباس ابوترابی نام داشت و از خاندان سادات سکاکی بود. دوران ابتدایی را در مدارس دولتی قم سپری کرد و سپس وارد مدرسه دین و دانش شد و به دلیل علاقه وافر به ورزش وارد دبیرستان نیروی هوایی شد و سپس دانشکده خلبانی را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد.
ابوترابی در جریان مشاهده رفتارهای غیراسلامی از ادامه تحصیل منصرف و وارد حوزه علمیه مشهد شد و مدتی نیز در نجف به تحصیل حوزوی پرداخت.
سهراب با بیان اینکه ابوترابی از مبارزان دوران انقلاب اسلامی بود، گفت: وی همواره دعا میکرد که در زمره خادمان مردم باشد.
ابوترابی ارادت خاصی به فداییان اسلام داشت و در قیام خونین 15 خرداد و تبعید امام راحل در کانون مبارزان بود و در هجوم چکمهپوشان رژیم پهلوی با لباس مبدل به مدرسه فیضیه قم، سیدعلی اکبر نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفت. وی پس از تبعید امام به ترکیه و نجف اشرف به عزم دیدار ایشان به نجف اشرف رفت و از نزدیک در جریان مبارزه امام قرار گرفت.
وی 14 مرداد 1349 توسط ماموران امنیتی رژیم پهلوی دستگیر شد و پس از آزادی از زندان به صف مبارزان پنهان پیوست.
از جنگهای نامنظم تا اسارت به دست دشمن
دبیر کل جمعیت آزادگان دفاع مقدس به ارتباط سیدعلیاکبر ابوترابی با علی اندرزگو اشاره کرد و افزود: وی همچنین با شهید محمدعلی رجایی، آیتالله بهشتی و رهبر معظم انقلاب اسلامی همکاری نزدیک داشت و در دورانی که شعلههای انقلاب اسلامی سراسر ایران را فرا گرفت فعالیتهای وی علنیتر شد.
سهراب ضمن اشاره به حضور ابوترابی پس از انقلاب اسلامی در تشکیل کمیته انقلاب اسلامی در قزوین اظهار کرد: ابوترابی درست در آغاز جنگ تحمیلی از قزوین به جبهه رفت و در کنار شهید مصطفی چمران در ستاد جنگهای نامنظم به سازماندهی نیروهای مردمی پرداخت و شخصاً به ماموریتهای شناسایی دشوار میرفت که از جمله آنها میتوان به آزادی منطقه «دب حردان» به فرماندهی وی اشاره کرد. ابوترابی 26 آذر 59 در یکی از ماموریتهای شناسایی در تپههای اللهاکبر به اسارت درآمد.
دبیر کل جمعیت آزادگان دفاع مقدس عنوان کرد: ابوترابی معلم و فرمانده لشکر اسرا در جبهه اردوگاه بعثی بود که با تیغ زبان به مصاف دشمنان برمیخاست.
وی در روزهای اول اسارت شکنجههای بسیاری را تحمل کرد و حتی سرش را با میخ سوراخ کردند و قرار بود حکم اعدام دربارهاش اجرا شود؛ این در حالی بود که در ایران شایعه شد وی به شهادت رسیده و بنیصدر که این گمان را داشت، برای استفاده سیاسی از شهادت ابوترابی به نفع خود به قزوین رفت و در آنجا به سخنرانی درباره وی و ادعای دوستی چندین ساله با ابوترابی کرد که این مسئله به نفع ابوترابی تمام شد؛ چراکه صحبتهای بنیصدر به گوش عراقیها رسید و آنها به این تصور غلط که ابوترابی از دوستان بنیصدر خائن است از اعدامش صرف نظر کردند و وی را از سلول به اردوگاه فرستادند.
مبارزات اخلاقی در اسارت
سهراب گفت: ابوترابی زمانی به اردوگاه آمد که ما چهار ماه پشت درهای بسته بودیم و شکنجههای طولانی را تحمل میکردیم به گونهای که آبی برای نوشیدن یا طهارت در اختیارمان نبود.
وی تصریح کرد: ابوترابی پناه اسیران مظلوم و دربند بود و به ما آموخت که باید در اردوگاههای بعثی به جنگ اخلاقی بپردازیم. برای ما مسابقه از آیات قرآن برگزار میکرد و چنان رفتار صبور و مهربانی با نگهبانان بعثی داشت که در لحظه آزادی در فراق ما گریه میکردند.
سهراب افزود: یک بار وقتی یکی از شکنجهگران ابوترابی با کابل برق وی را شلاق میزد، کابل از دستش افتاد و ابوترابی آن را برداشت و به شکنجهگر خود داد و به او گفت تو وظیفهات را انجام میدهی و من گلهای ندارم. آن شکنجهگر تحت تاثیر رفتار ابوترابی منقلب شد و پس از آزادی اسرا به ایران آمد و سالها بعد در جنگ با داعش در دفاع از حرم حسینی(ع) به شهادت رسید.
وی تصریح کرد: سیدعلیاکبر ابوترابی به حق سید آزادگان بود و با آنکه نشانههای شکنجههای رژیم پهلوی و بعث عراق را در پیکر داشت آرامبخش رنج دیگران بود.سیدعلیاکبر ابوترابی دوازدهم خرداد 1379 به همراه پدرش در مسیر زیارت ثامنالحجج(ع) در سانحه رانندگی درگذشت و اکنون در صحن آزادی حرم امام رضا(ع) آرمیده است.
منبع : مشرق