مدتی بود که بچه ها هنگام عصر کنار باغچه جمع می شدند و قرآن را با صوت زیبا تلاوت می کردند. کم کم این کار برایشان عادی شد. یکی از بچه ها که ذوق زیادی نسبت به گیاهان داشت گفت: من توجه زیادی به گیاهان این باغچه دارم دقت کردم که هر زمان که کنار باغچه به طور مدام قرآن با صدای خوش تلاوت می شود گیاهان رشد بهتری دارند و شاداب ترند اما هر گاه خواندن قرآن قطع می شود گیاهان باغچه پژمرده و رشد آنها کمتر می شود. دیگران نیز به این موضوع توجه کردند و به همین نتیجه رسیدند ما تلاوت قرآن را با صوتی زیبا معجزه ای برای رشد بهتر گیاهان می دانستیم.
بالاخره عراقی ها ولخرجی کرده و در هر آسایشگاه یک دستگاه تلویزیون نصب کردند و آنها از نصب تلویزیون منظوری را دنبال می کردند که به مرور زمان بتوانند با برنامه های مختلف روی روحیه و روان بچه ها اثر بگذارند اما فتوای به موقع حاج آقا ابوترابی نقشه های آنها را نقش برآب کرد. ایشان فتوا داد که نگاه کردن به تلویزیون و دیدن این برنامه ها حرام است. از آن زمان به بعد اسرا دیگر به تلویزیون نگاه نمی کردند و همین امر باعث شد که عراقی ها به طور مرتب برای بچه ها مزاحمت ایجاد کنند.
کار عراقی ها باعث شد مدتی بین اسرا درگیری و دو دستگی به وجود آمد. عده ای می خواستند تلویزیون تماشا کنند و عده ای مخالف بودند! مسئول آسایشگاه تصمیم گرفت تا نگهبانی برای تلویزیون بگذارد که هر زمان سربازان عراقی نیستند تلویزیون خاموش شود و هرگاه نزدیک می شدند روشن شود، اما عده ای که خواستار پخش برنامه های تلویزیون بودند، اعتراض کردند! تا این که بزرگ ترها با آنها حرف زدند و موضوع خاتمه یافت.
بخشی از خاطرات سرهنگ پاسدار گشتاسب رستمی / سایت جامع آزادگان
منبع : مشرق